وبلاگ

توضیح وبلاگ من

مقایسه میزان شادمانی و رضایت شغلی معلمان مدارس استثنایی و عادی شیراز

امل متعددی وجود دارد که در کنار هم می توانند ایجاد کننده رضایت شغلی در افراد باشند. چه بسا تنها یک عامل از مجموعه این عوامل می تواند از ایجاد رضایت در فرد بکاهد یا حتی او را در زمره افراد ناراضی از شغل خود قرار دهد . نتیجه شادمانی و رضایت شغلی معلمان در تربیت نیروهای انسانی کار آمد مشاهده می شود . زیرا رضایت شغلی یکی از عوامل مهم در دست یابی به موفقیت شغلی است که باعث افزایش کارایی ونیز احساس رضایت فرد می گردد. به همین دلیل افراد در هنگام اشتغال به کار خوشحال تر هستند و از لحاظ سلامت جسمی و روانی در وضع بهتری قرار دارند و خطر فرسودگی شغلی کمتر آنها را تهدید می کند ، با توجه به اهمیت تعلیم و تربیت دانش آموزان به عنوان پشتوانه های اجرایی و فرهنگی آینده کشوربا وجود معلمان شاد و دارای رضایت شغلی می توان به این مهم دست یافت همچنین در خصوص معلمان استثنایی با توجه به نوع شغل آنها ، وجود رضایت شغلی و شادمانی در این افراد موجب می شود تا دانش آموزان استثنایی با گرفتن آموزشهای مناسب تر وابستگی کمتری نسبت به خانواده و جامعه داشته و حتی به عنوان فردی موثر در جامعه نیز مطرح گردند . لذا پژوهش حاضر با توجه به اهمیت بسیار بالای موارد فوق الذکر با موضوع مقایسه میزان شادمانی و رضایت شغلی معلمان مدارس استثنائی و عادی شیراز ، انجام می شود .

 

 

اهمیت و ضرورت مسئله

 

پایان نامه - مقاله - تحقیق

 

شادمانی که گاه برای تأکید بیشتر شادمانی ذهنی نامیده می شود ،‌ احساسی است که زندگی را چیزی خوب می داند . شادمانی به مفهوم  دوام لحظات شاد دیروز ، روحیه سرخوش امروز و زمان دشوار فردا است آنچه اشخاص آن را شادی تجربه می کنند نه یک شادی زودگذر بلکه یک احساس عمیق و این باور است که به رغم مشکلات امروز همه چیز خوب است یا به خوبی برگزار خواهد شد (معتکف،‌1384) .

 

 

    یکی از عوامل بسیار مهم و ضروری مرتبط با شادمانی ، رضایت از شغل می باشد. وجود انگیزش در شغل برای ادامه اشتغال لازم وضروری است و اگر فرد به شغل خود علاقمند نباشد و در انجام وظایفش برانگیخته نشود ادامه حرفه برایش ملالت آور خواهد بود. ولی برآورده شدن نیازها از طریق حرفه احساس رضایت نسبت به شغل را ایجاد می کند. بسته به اهمیت و شدت وجود نیاز و میزان ارضای آن توسط حرفه، احساس رضایت نیز بیشتر خواهد شد ( شفیع آبادی ، 1382) .

 

 

البته باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم  افرادی که میزان شادمانی بالایی دارند بهتر کار می کنند. بنابراین رابطه بین احساس شادمانی و رضایت شغلی یک رابطه دوسویه است. بعضی از موقعیت های شغلی باعث افزایش میزان شادمانی می گردد و در مقابل احساس شادمانی باعث بهتر کار کردن و در نتیجه موفقیت های شغلی بهتر می گر دد (معتکف، 1384) .

 

 

با توجه به اهمیت شادکامی در زندگی بشر ،‌ امروزه سازمانها  و موسسات تولیدی و خدماتی اهتمام ویژه ای به کیفیت زندگی و ارتقاء سطح بهداشت جسمانی و روانی کارکنان و خانواده های زیرمجموعه خود دارند . زیربنای منطقی این اقدامات این است که ارتقاء بهداشت  روانی و شادی کارکنان  و خانواده های آنان به طور مستقیم و غیر مستقیم موجب ارتقاء بهره وری، افزایش ایمنی در کار و افزایش رضایت شغلی و خانوادگی و در نهایت افزایش رضایت از زندگی خواهد شد (آرگایل،‌ترجمه گوهری و همکاران ، 1383) .

 

    شغل گروهی از معلمان که تعلیم و تربیت کودکان استثنایی را به عهده دارند به سبب ویژگیها و ناتواناییهای خاص این کودکان می بایست مورد توجه جدی قرار بگیرد .

 

 

    در هرجامع بیش از ده درصد کودکان با ویژگیهای متفاوتی نسبت به دیگرکودکان متولد می شوند و از نظر جسمی با کودکان عادی تفاوت دارند . این گروه از کودکان تحت عنوان کودکان استثنایی مورد توجه خاص  مسئولان تعلیم و تربیت همه کشورها هستند و تاکنون برای آموزش و پرورش آنان برنامه های خاصی تدوین گردیده است . مفهوم آموزش و پرورش استثنایی به نحوی که هرکودک به اندازه توانایی وظرفیت خود آموزش ببیند . آموزش و پرورش استثنایی محصول پیشرفت در امر توجه و نگرش به تفاوتهای فردی است .

 

 

بنابراین انجام پژوهشهایی در ارتباط با این موضوع و تایید وجود رابطه معناداری بین شادمانی و رضایت شغلی باعث می شود که آموزش و پرورش بیشتر به این اصل مهم یعنی رفاه و رضایت جسمی و روانی کارکنان خود پرداخته و دربرآورده کردن نیازهای مادی و معنوی آنها سخت بکوشد و نتایج این امر را در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و به وجود آمدن کلاسهای درس شاد و معلمان و مربیان با انگیزه و مستعد شکوفا سازی استعدادهای نهفته در سرمایه های انسانی (فراگیران) مشاهده کند .

 

 

اهداف پژوهش

 

 

هدف کلی

 

 

هدف کلی از این پژوهش مقایسه میزان شادمانی و رضایت شغلی معلمان مدارس استثنائی و عادی شیراز است .

 

 

اهداف اختصاصی

 

 

1- مقایسه میزان شادمانی معلمان مدارس استثنایی و عادی

 

 

2- مقایسه میزان رضایت شغلی معلمان مدارس استثنایی و عادی

 

 

3- مقایسه میزان شادمانی معلمان زن و مرد مدارس استثنایی و عادی

 

 

4- مقایسه میزان رضایت شغلی معلمان زن و مرد مدارس استثنایی

 

 

5- مقایسه شادمانی معلمان مدارس استثنایی با توجه به سابقه شغلی آنها

 

 

فرضیه های پژوهش

 

 

1- بین میزان شادمانی و ابعاد آن در معلمان مدارس استثنایی و عادی تفاوت معنا دار وجود دارد .

 

 

2- بین میزان رضایت شغلی معلمان مدارس استثنایی و عادی تفاوت معنا دار وجود دارد .

 

 

3- بین میزان شادمانی و ابعاد آن در معلمان مدارس استثنائی و عادی بر حسب جنسیت تفاوت معنادار وجود دارد .

 

 

4- بین میزان رضایت شغلی معلمان مدارس استثنایی و عادی بر حسب جنسیت تفاوت معنا دار وجود دارد .

 

 

5- بین شادمانی و ابعاد آن در معلمان مدارس استثنایی با توجه به سابقه شغلی آنها تفاوت معنا دار وجود دارد .

 

 

6- بین رضایت شغلی معلمان مدارس استثنایی با توجه به سابقه شغلی آنها تفاوت معنا دار وجود دارد .

 

 

تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش

 

 

تعریف مفهومی شادمانی

 

 

    شادی ،‌ عبارت است از احساس خوشبختی پایدار در زندگی شخصی ،‌ مفید بودن برای خود و جامعه و تحقق آرزو و رفع نیازهای عمومی، یعنی انسانی شاد است که از زنده بودن خود احساس رضایت و خوشبختی کند،‌دیگران از زندگ او سود ببرند، آرزوها و نیازهای فردیش نیز تا حدود نسبتاً زیادی تحقق یافته باشد و خوشبختی و شادمانی اش مستدام باشد نه مقطعی و موقتی ( حسینی ، 1384) .

 

 

تعریف عملیاتی شادمانی

 

 

    در پژوهش حاضر منظور از شادمانی نمره ای است که آزمودنی از مقیاس شادمانی آکسفورد  بدست می آورد ،‌ حداکثر نمره در این مقیاس 87 و حداقل صفر می باشد . نمره بهنجار این آزمون بین 40تا 42 می باشد . نسخه اولیه این پرسشنامه در سال 1989 توسط آرگایل ، مارتین و کراسلند به عنوان ابزاری برای اندازه گیری شادی شخصی طرح ریزی شد ( هیلز و آرگایل ، 2002) .

 

 

تعریف مفهومی رضایت شغلی

 

 

    به نظر هاپاک (1935) رضایت شغلی مفهومی پیچیده و چند بعدی است و با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمی شود بلکه ترتیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب می گردد که فرد شاغل در لحظه ای معین از زمان شغل احساس رضایت نماید و به خود بگوید از شغلش راضی است و از آن لذت می برد (شفیع آبادی ، 1382) .

 

 

تعریف عملیاتی رضایت شغلی

 

 

    نمره ای که آزمودنی از مقیاس رضایت شغلی مقیمی براساس مقیاس لیکرت تهیه شده بدست می آورد. این پرسشنامه در سال 1385 ساخته شده است . حداکثر نمره این مقیاس 185، حد فاصل 135 تا 87 متوسط و حداقل 37 می باشد .

 

 

تعریف معلمین مدارس استثنائی

 

 

    به گروهی از معلمان که تعلیم و تربیت کودکان با نیازهای ویژه ( کودکان استثنائی ) را  بر عهده دارند معلمان مدارس استثنائی گفته می شود .

نقش سرمایه­های روانشناختی در پیش­بینی سلامت روان و بهزیستی(رضایت از زندگی) زنان شاغل در آموزش و پرورش شهر دهدشت

ادماس(2006) بهزیستی را واکنشهای عاطفی و شناختی برای درک توانمندی­ها و ویژگی­های شخصی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان در رابطه مناسب با اجتماع و رشد و پیشرفت مثبت در طول زمان می­داند که در برگیرنده رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت است

 

 

    در یک فرآیند تعلیلی و تبیینی دامنه دار، لوتانز(1999) بیان داشته است که بهزیستی روانی در درجه اول از عوامل فردی تأثیر می پذیرد که در این میان بر نقش سرمایه روانشناختی تاکید نموده است (لوتانز و همکاران، 2007).

 

 

    سرمایه روانشناختی عبارت است از مجموعه­ای از صفات و توانمندی­های مثبت افراد و سازمان ها که می تواند مانند یک منبع قوی در رشد و ارتقاء فرد و سازمان نقش داشته باشد. امیدواری، خوش­بینی، خودکارآمدی و استقامت(تاب­آوری یا انعطاف پذیری) مؤلفه­های سرمایه روانشناختی هستند. امید حالتی انگیزشی است و سه مؤلفه عاملیت، طرح و هدف دارد. خوشبینی اسناد درونی بالنسبه ثابت و کلی در مورد حوادث مثبت است. خودکارآمدی به معنی اطمینان داشتن به توانایی های مورد نیاز در دستیابی به موفقیت و باور به داشتن قدرت در غلبه بر تکالیف چالش انگیز است و تاب آوری را ظرفیت روانی مثبت برای برگشت، جهش از مصیبت و تغییر مثبت در جهت پیشرفت تعریف کرده اند که فرد را برای پذیرش مسئولیت آماده می کند(علیپور و همکاران، 1392).

 

 

    سلیگمن(2000) معتقد است که سرمایه روانشناختی، جنبه های مثبت زندگی آدمی را در بر می گیرد. او معتقد است که سرمایه انسانی و اجتماعی آشکار بوده، به آسانی قابل مشاهده است و می توان آن را به سادگی اندازه گیری و کنترل کرد. در حالیکه سرمایه روانشناختی، بیشتر بالقوه بوده، اندازه گیری و توسعه آن دشوار است. بنابراین، سرمایه روانشناختی شامل درک شخص از خودش، داشتن هدف برای رسیدن به موفقیت و پایداری در برابر مشکلات تعریف می شود.

 

    به عقیده ی لوتانز و همکاران(2007) سرمایه روان­شناختی یک وضعیت توسعه­ای مثبت روانشناختی با مشخصه های زیر است: الف) تعهد و تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش برانگیز(اعتماد به نفس/خودکارآمدی)، ب) داشتن اسناد مثبت درباره موفقیت­های حال و آینده(خوش بینی)، ج) پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت(امیدواری) و د) پایداری هنگام مواجهه با سختی ها و مشکلات برای دست­یابی به موفقیت (تاب آوری یا انعطاف پذیری).

 

 

    از این رو، بورنشتاین(2003) خاطر نشان می کند که خودکارآمدی، خودارزیابی و تشخیص به موقع موقعیت های مساله دار، از جمله معیارهایی است که به واسطه ی آنها می توان سطح بهزیستی شخصی و سلامت روان افراد را برآورد کرد.

 

 

    انتظارات خودکارآمدی و خوش­بینی با سلامتی و کارکرد مناسب فرد مرتبط هستند.  همچنین خوش بینی نیز با بهزیستی و سلامتی مرتبط بوده و مشخص شده است که در مجموع افراد خوش­بین سالم تر و شادتر هستند(شعبانی و همکاران، 1391).

 

 

    نتایج پژوهش اعرابیان و همکاران(1383) نشان داد که بین خودکارآمدی و سلامت روانی رابطه مثبت معناداری وجود دارد.

 

 

    همچنین، یافته های مطالعه سیوکاچینگ و استفن(2000) حاکی از آن است که افزایش خودکارآمدی با بهبود سلامت روان رابطه دارد. همچنین، کیم(2003) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که بین خودکارآمدی و بعضی مؤلفه های سلامت روان (اضطراب،‌ افسردگی و خصومت) رابطه وجود دارد (نجفی و فولادچنگ، 1386).

 

    از جهتی، خوش­بینی هم بر روی سلامت روانی و هم بر روی سلامت جسمانی تأثیر دارد. پژوهشهای متعددی نشان دادند که خوش بینی قادر به پیش بینی سلامت روان در افراد می باشد. (باقیانی مقدم و همکاران، 1392).

 

پایان نامه - مقاله - تحقیق

پژوهش­ها نشان داده­اند که خوش­بینی قویاً با بهزیستی مثبت و منفی،‌ ارتباط داردودرانجام تحقیقی به این نتیجه رسیدند که رابطه ی مثبتی میان خوش­بینی و بهزیستی وجود دارد (سوری و همکاران، 1392). کارادماس(2006) نیز معتقد است خوش بینی با سلامت و بهزیستی رابطه دارد.

 

 

    لذا، آثار سودمند سازه های مثبت(مثل خوش بینی و امید) بر سلامت جسمانی و روانی در تحقیقات مختلف تأیید شده است(شیر و همکاران، 2001).

 

 

    در این میان، امید، یک حالت انگیزش مثبت با در نظر گرفتن اهداف روشن برای زندگی است. در امید، از یک سو انگیزه خواستن به اراده برای حرکت به سوی اهداف و از طرف دیگر بررسی راه های مناسب برای حصول اهداف نهفته است. (بیلی و اشنایدر، 2007).

 

 

    امیدواری پیوندی است میان رفتارهای مرتبط با هدف و باورهای فرد برای رسیدن به این اهداف. میزان امیدواری بالا با بهزیستی بیشتر همراه است. امیدواری از طریق تجارب موفقیت آمیز زندگی افزایش می یابد و به واسطه تجارب شکست تقلیل می یابد(یو و همکاران، 2008).

 

 

    چنین ذکر شده است که تاب آوری می تواند سلامت روانی افراد را تضمین و ارتقاء دهد. از طرفی، در زمینه پیامدهای تاب آوری، می توان به افزایش سطح سلامت روان و رضایتمندی از زندگی در پژوهش های لازاروس(2004) و سلیگمن (1994) اشاره نمود(آزادی و آزاد، 1390).

 

 

    تحقیقات انجام شده در خصوص رابطه بین تاب آوری و سلامت روان، نشان دهنده رابطه مثبت بین تاب آوری و سلامت روان می باشد(احمدی و همکاران، 1391). پژوهش­های انجام شده در زمینه تاب آوری توانسته اند تأثیر مثبت این سازه بر بهزیستی را تأیید کنند(اورورک، 2004).

 

 

     با این اوصاف که مؤلفه های سرمایه های روانشناختی(خودکارآمدی، خوش بینی، امیدواری و تاب-آوری) رابطه مستقیمی با سلامت روانی و بهزیستی افراد دارند، لذا هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل در آموزش و پروش شهر دهدشت می باشد. بنابراین، سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت است از: آیا سرمایه های روانشناختی قادر به پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل هست؟

 

 

1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش

 

 

    زنان نیمی از جمعیت هر جامعه ای را تشکیل می­دهند و در عین حال پرورش دهنده همه افراد جامعه­اند. فراهم کردن غذا، آموزش و پرورش، و مراقبت­های بهداشتی افراد خانواده به عهده زنان است. البته امروزه با پیشرفت جوامع بشری و حضور بیشتر زنان در بیرون از خانه، این مسئولیت به کل افراد جامعه تعمیم یافته است. به نظر می­رسد توقع از زنان، به سبب ماهیت وجودیشان از لحاظ جسمی و عاطفی بالا، منجر به افزایش فشارهای روانی اجتماعی بر آنها می شود و تمام ابعاد سلامت(فیزیکی، روانی، و اجتماعی) این گروه را تحت تأثیر قرار می دهد. مسلم است که حفظ سلامت روان نیز مانند سلامت جسم حائز اهمیت است. برخورداری از سلامت حق همه  انسان­هاست، به ویژه برای زنان که در تأمین بهداشت و سلامت جامعه نقش مؤثرتر و مهم­تری از مردان برعهده دارند. اینها همه بیان کننده اهمیت سلامت خصوصاً سلامت روان در زنان است(هاشمی فشارکی و همکاران، 1390).

 

 

    به همین دلیل پژوهشگران درصدد یافتن راه­هایی جهت ارتقاء سلامت روان هستند. از جمله می­توان به پژوهش هایی اشاره کرد که متوجه نقش سازه­های مثبتی مانند امید و خوشبینی(که از سازه­های سرمایه­های روانشناختی مثبت هستند) در سلامت روان شده و در نتیجه پایانی خود استفاده از برنامه­های آموزشی مبتنی بر مؤلفه­های مثبت را جهت ارتقاء سلامت روان توصیه کرده­اند(لامرز، 2012).

 

 

    از طرفی، سلامت زنان شاغل به عنوان بخش قابل توجهی از جمعیت باید مورد توجه قرار گیرد و عدم سلامت و  بهزیستی روانی آنها در جامعه اثر منفی بر جای می­گذارد. لذا توجه به موضوع سلامت روانی و بهزیستی و نقش سرمایه­های روانشناختی بر این دو متغیرحایز اهمیت است. از سویی دیگر بر اساس چهارچوب روانشناسی مثبت­نگر که هدف غایی خود را شناسایی سازه­هایی دخیل در بهزیستی و شادکامی می داند توجه به عوامل تأثیرگذار بر بهزیستی و سلامت روانی ضرورت دارد. همچنین، مرور یافته­هایی از این دست نشان داد که تحقیقات پر دامنه­ای برای تعیین سطح سلامت روان و بهزیستی افراد انجام شده و عوامل گسترده و متنوعی نیز به دست آمده است که می­تواند با کاهش یا افزایش سلامت روان و بهزیستی همراه باشد.           همچنین، از آنجایی که پدیده سلامت روانی و بهزیستی یکی از نیازهای اساسی شهروندان قرن بیست و یکم تلقی شده است و سازمان بهداشت جهانی بر مهیا کردن زمینه­های شکل گیری آن به وفور تأکید نموده است و عملیاتی کردن این تأثیرات، مستلزم شناسایی عوامل دخیل در سلامت روانی و بهزیستی می­باشد. لذ، اجرای این پژوهش در شناسایی این عوامل کمک شایانی خواهد کرد و از این رو است که ضرورت و اهمیت اجرای این پژوهش احساس می­گردد. از سویی کار بست یافته­های این پژوهش در عرصه­های بهداشت عمومی اهمیت دو چندان اجرای این پژوهش را تضمین می­نماید.

 

 

    بهزیستی عملکرد فرد را در حوزه­های مختلف تحت تأثیر قرار داده، عزت نفس افراد را بالا می­برد. افرادی که بهزیستی بالایی دارند، خلاق هستند و بهتر از دیگران می­توانند با شرایط دشوار کنار آیند (جوشی، 2010).

 

 

    بنابراین، یکی از راهکارهای بهبود عملکرد فرد در حوزه­های گوناگون، افزایش میزان بهزیستی و سلامت روان اوست، و این کار نیازمند شناخت عوامل مؤثر بر بهزیستی و سلامت روان است. بهزیستی و سلامت روان معلمان و مطالعه آن، از آن جهت اهمیت دارد که یک معلم شاد و راضی نه تنها بیشتر در مدرسه فعالیت می­کند و خلاقیت زیادی دارد، همچنین مسئول، منظم و از نظر جسمی و ذهنی سالم است و کمتر دست به رفتارهای تخریبی می­زند. می توان گفت میزان بهزیستی و سلامت روان معلمان بر عملکرد آنها در مدرسه اثرگذار است.

 

 

    در واقع به نظر می رسد که سرمایه­های روانشناختی به عنوان یکی از متغیرهای روان شناسی مثبت گرا، ارتباط بالایی با سلامت روان و بهزیستی داشته باشد. از طرفی مطالعات انجام گرفته در خصوص بررسی نقش سرمایه­های روانشناختی بر سلامت روان و بهزیستی یا وجود ندارند یا بسیار ناچیز هستند. لذا با توجه به این شرایط، ضرورت انجام چنین پژوهشی  از اهمیت خاصی برخوردار است.

 

 

    همچنین، از آنجا که مسئولیت اصلی تعلیم و تربیت آینده سازان کشور بر عهده معلمان می­باشد،‌ بنابراین سلامت روان و بهزیستی مطلوب معلمان می­تواند آنها را در رسیدن به اهداف عالی نظام آموزش و پروش یاری نماید و شاید سلامت روان و بهزیستی معلم تأثیر مستقیمی بر سلامت روان و بهزیستی دانش آموزان داشته باشد. از این رو، مطالعه نقش عوامل مؤثری مانند سرمایه­های روانشناختی ، که می­تواند نقش اساسی در سلامت روان و بهزیستی معلمان بازی ­کند لازم و ضروری به نظر می­رسد.(جوشی،2010).

 

 

1-4- اهداف پژوهش

 

 

1-4-1- هدف کلی

 

 

تعیین نقش سرمایه­های روانشناختی در پیش­بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل.

 

 

1-4-2- اهداف جزیی

 

 

    • تعیین رابطه سرمایه­های روانشناختی با بهزیستی زنان شاغل.

 

    • تعیین رابطه سرمایه­های روانشناختی با سلامت روان زنان شاغل.

 

    • تعیین سهم سرمایه­های روانشناختی در پیش­بینی بهزیستی زنان شاغل.

 

  • تعیین سهم سرمایه­های روانشناختی در پیش­بینی سلامت روان زنان شاغل.

 

1-5- فرضیه­های پ‍ژوهش

 

 

    • بین سرمایه­های روانشناختی با بهزیستی رابطه وجود دارد.

 

  • بین سرمایه­های روانشناختی با سلامت روان رابطه وجود دارد.

 

3-سرمایه­های روانشناختی  بهزیستی را پیش­بینی می­کند.

 

 

4-سرمایه­های روانشناختی  سلامت روان را پیش­بینی می­کند.

 

 

 1-6- تعاریف مفهومی و عملیاتی اصطلاحات و کلمات کلیدی

 

 

1-6-1- تعریف مفهومی سرمایه­های روانشناختی

 

 

سرمایه روان­شناختی یک وضعیت توسعه­ای مثبت روانشناختی با مشخصه­های زیر است:  الف) تعهد و تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش برانگیز (اعتماد به نفس/ خود کارآمدی)، ب) داشتن اسناد مثبت درباره موفقیت­های حال و آینده(خوش­بینی)، ج) پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دست­یابی به موفقیت (امیدواری) و د) پایداری هنگام مواجهه با سختی­ها و مشکلات برای دست­یابی به موفقیت (تاب­آوری یا انعطاف پذیری)(لوتانز و همکاران، 2007).

 

 

1-6-2- تعریف عملیاتی سرمایه های روانشناختی

 

 

منظور از سرمایه روانشناختی در این پژوهش،‌ میزان نمره­ای است که آزمودنی از پرسشنامه سرمایه­های روانشناختی لوتانز(PCQ)(2007) کسب می نماید.

 

 

1-6-3- تعریف مفهومی سلامت روان

 

 

امروزه سلامت روان تنها به معنی فقدان بیماری روانی نیست بلکه به معنی توانایی ایجاد هماهنگی بین ارزش ها، علایق، آرزوها و مشکلات و توانایی بهره برداری صحیح و به موقع از فرصتها نیز هست. سلامت روان با تمایل به رشد و شکوفایی مرتبط است و نشان­دهنده توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن و احساس شایستگی است. از نظر سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی عبارت است از توانایی در حل مشکلات و تضادهای زندگی، توانایی به برقراری رابطه اثرگذار با دیگران و قابلیت هماهنگ شدن یا اصلاح محیط­های زندگی به نحوی که زمینه رشد فرد را فراهم سازد (لامرز، 2012).

 

 

1-6-4- تعریف عملیاتی سلامت روان

 

 

منظور از سلامت روان در این پژوهش،‌ میزان نمره­ای است که آزمودنی از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ(GHQ-28)(1979) کسب می نماید.

 

 

1-6-5- تعریف مفهومی بهزیستی

 

 

کارادماس(2006) بهزیستی را واکنشهای عاطفی و شناختی برای درک توانمندیها و ویژگی­های شخصی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان در رابطه مناسب با اجتماع و رشد و پیشرفت مثبت در طول زمان می­داند که در برگیرنده رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت است.

 

 

1-6-6- تعریف عملیاتی بهزیستی :

 

 

منظور از بهزیستی در این پژوهش،‌ میزان نمره­ای است که آزمودنی از مقیاس رضایت از زندگی داینر (1985) کسب می نماید.

 

 

 الف) مبانی نظری

 

 

 2-1-  سرمایه­های روانشناختی

 

 

2-1-1- مفهوم سرمایه روان­شناختی

 

 

سرمایه روانشناختی عبارت است از مجموعه­ای از صفات و توانمندی­های مثبت افراد و سازمان­ها که می­تواند مانند یک منبع قوی در رشد و ارتقاء فرد و سازمان نقش داشته باشد. امیدواری، خوش­بینی، خودکارآمدی و استقامت(تاب­آوری یا انعطاف­پذیری) مؤلفه­های سرمایه روانشناختی هستند. امید حالتی انگیزشی است و سه مؤلفه عاملیت، طرح و هدف دارد. خوشبینی اسناد درونی بالنسبه ثابت و کلی در مورد حوادث مثبت است. خودکارآمدی به معنی اطمینان داشتن به توانایی­های مورد نیاز در دستیابی به موفقیت و باور به داشتن قدرت در غلبه بر تکالیف چالش­انگیز است و تاب­آوری را ظرفیت روانی مثبت برای برگشت، جهش از مصیبت و تغییر مثبت در جهت پیشرفت تعریف کرده­اند که فرد را برای پذیرش مسئولیت آماده می کند (علیپور و همکاران، 1392).

 

 

در واقع، لوتانز و همکارانش در توسعه چارچوب رفتار سازمانی مثبت­گرا در سازمان­ها، سرمایه روان‌شناختی مثبت­گرا را به عنوان یک عامل ترکیبی و منبع مزیت رقابتی سازمان­ها مطرح کرده­اند. آنها بر این باورند که سرمایه روان‌شناختی، با تکیه بر متغیرهای روان‌شناختی مثبت‌گرایی همچون: امید، خوش بینی، تاب آوری و خودکارآمدی منجر به ارتقای ارزش سرمایه انسانی(دانش و مهارت­های افراد) و سرمایه اجتماعی( شبکه روابط میان آنها) در سازمان می­شود. بنا براین، سرمایه روان‌شناختی، از متغیرهای روان‌شناختی مثبت گرایی تشکیل شده است که قابل اندازه گیری، توسعه و پرورش هستند و امکان اعمال مدیریت بر آنها وجود دارد(علیپوروهمکاران،1392).

 

 

در سال­های اخیر، پژوهش­های تجربی فراوانی در زمینه تأثیرهای سرمایه روان‌شناختی بر متغیرهای سازمانی مانند: رضایت شغلی، عملکرد و تعهد سازمانی صورت گرفته است. نتایج این پژوهش­ها نشان از آن دارد که رابطه معنی داری میان سرمایه روان‌شناختی و این متغیرهای سازمانی وجود دارد. نکته جالب توجه آن است که همبستگی میان سرمایه روان‌شناختی با هر یک از متغیرهای سازمانی، قوی­تر از همبستگی میان تک تک اجزای تشکیل دهنده سرمایه روان‌شناختی(امید، خوش بینی، خودکارآمدی و تاب­آوری) و متغیرهای سازمانی است و این بدان معنا است که سرمایه روان‌شناختی دارای اثری هم افزاینده است. در مجموع، در مقوله رفتار سازمانی مثبت گرا، سرمایه روان‌شناختی به مثابه درون دادی در نظر گرفته می‌شود که برون داد آن، سطح عملکرد سازمان است. لوتانز و همکارانش با پژوهش­هایی که در این زمینه انجام داده‌اند، به این نتیجه رسیده­اند که می­توان با تقویت سرمایه روان‌شناختی در سازمان، عملکرد آن را دست کم تا 10 در صد ارتقا داد (لوتانز و اوالیو، 2007).

 

 

لوتانز و همکاران(2006) معتقدند که سرمایه­ روان شناختى فراتر از سرمایه­ انسانى و سرمایه­ اجتماعى است و به طور مستقیم با اینکه “شما که هستید” و مهم­تر اینکه “شما که خواهید شد” مرتبط است. بحث تئورى منابع روان شناختى بیان مى­کند که بسیارى از سازه­هاى روان شناختى به عنوان شاخص­هاى سازه­هاى محورى گسترده تر یا “منابع روان شناختى”، بهتر درک مى شوند. در این رابطه، منبع مشترک اساسى بین این چهار قابلیت، یک “تلاش کارگزارى مثبت” است. که نشان دهنده­ى تمایل افراد براى اقدام بر محیط به عنوان کارگزار، بر پایه ارزیابى­هاى مثبت فردى از موقعیت مى­باشد. آنچه در اینجا مهم مى­نماید، تمایز قائل شدن بین سرمایه روان شناختى و احساسات مقطعى است. سرمایه روان شناختى برخلاف احساسات مثبت، دوره زمانى طولانى­ترى دارد و احتمالاً در طول زمان، کمتر تغییر مى­کند. همچنین، سرمایه روان شناختى را مى­توان در رابطه با هر دو شرایط خاص و عمومى، مفهوم­پردازی کرد. در حالى که احساسات مثبت، نوعاً مربوط به برخى از “شرایط معنادار شخصى” هستند. اجزاى سرمایه روان شناختى، منابعى شخصى شامل منابع ذهنى، اجتماعى و روان شناختى را شکل مى­دهند که به نوبه خود به حالتى از سلامت کارى مانند عجین شدن شغلى منجر مى شود(کریمی و همکاران، 1391).

 

 

نتایج پژوهش­های انجام شده در زمینه رفتار سازمانی مثبت‌گرا حاکی از آن است که ظرفیت‌های روانشناختی  از قبیل: امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خودکارآمدی، در کنار هم، عاملی را با عنوان«سرمایه روان‌شناختی» تشکیل می­دهند. به عبارت دیگر، برخی متغیرهای روان‌شناختی، از قبیل: امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خودکارآمدی، در مجموع یک منبع یا عامل نهفته جدیدی را تشکیل می­دهند که در هر یک از این متغیرها، نمایان است (اوی و همکاران، 2006).

 

 

از این رو، در ادامه به ادبیات نظری مربوط به اجزای سرمایه روان­شناختی پرداخته می­شود:

 

 

2-1-1-1- امیدواری

 

 

2-1-1-2- تعریف امیدواری

 

 

امید یکی از سازه­هایی است که به عنوان شاخص توانمندی در بهزیستی مثبت افراد مورد توجه واقع شده است. ایده امید از زمان پیدایش نوع بشر وجود داشته است. زمانی که متقاعد می­شویم آینده بطور کلی غم­افزار و پوچ است، ممکن است اراده­مان را برای بردباری در زمان حال نیز از دست بدهیم. طبق نظر اگوستین «امید تنها با چیزهای خوب و آینده سروکار دارد و ارتباط مستقیم با فرد امیدوار دارد» هنگامی که هدف امید برآورده می­شود، دیگر امید نیست بلکه تبدیل به دارایی فرد می­شود همچنین امید اساس پشتکار افراد است (وال و همکاران، 2004).

 

 

امید به عنوان یک نیروی انگیزشی در تمام دوران معاصر مورد بحث بوده و در قرن گذشته صاحب نظران پزشکی و روان­شناسی آن را بررسی کرده اند. بیش از 40 سال پیش، امید را فرآیندی مفهوم سازی کرد که در تمام رویکردهای روان درمانی مشترک است(بهاری، 1389).

 

 

از نظر اشنایدر (2002) امید فرایندی است که طی آن افراد ابتدا اهداف خود را تعیین می­کنند،  سپس راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف خلق می­کنند و بعد از آن انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها را ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ می­کنند.

 

 

از این روی، امید یعنی انتظار مثبت برای دست یابی به هدف ها. این انتظار مثبت، خود دارای دو بعد گذرگاه  و عامل است؛ یعنی: عامل + گذرگاه = امید(اشنایدر، 2002).

 

 

2-1-1-3- نظریه امید

 

 

چارلز ریک اشنایدر(2006-1935) ملقب به سلطان امید برای اولین بار نظریه­اش را درباره امید مطرح کرد و آن را مرکب از«قدرت اراده»، «قدرت راه­یابی»، «داشتن هدف» و «تشخیص موانع» دانست. بر اساس این فرض که امید موجب امید بیشتر می­شود، روابط خانوادگی، دوستی­های امید بخش  می­توانند به عنوان عوامل روابط خواهر و برادری امید افزا عمل کنند(پرچم و همکاران، 1392).

 

 

مدتی بعد ورثینگتون(2005) از مولفه دیگری در امید به نام «قدرت صبر» موقعی که ما تغییری نمی­بینیم، یاد کرد. او درباره بازسازی امید می­نویسد که زن و شوهر باید بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند، اختلافاتشان را حل کنند، و آسیب­ها را جبران کنند. زن و شوهر باید الف) اراده برای به­سازی ازدواجشان داشته باشند، ب) باید به راه­هایی برای به­سازی ازدواجشان دست یابند، و ج) اعتقاد به صبر برای ازدواجشان داشته باشند و در عین حال برای بهبود ازدواجشان فعالانه بکوشند. به طور خلاصه، زوج­ها به امید احتیاج دارند تا بتوانند مشکلات را طلاق دهند نه اینکه شریک زندگی­شان را به عنوان مشکل ببینند. باید این نگرش و طرز فکر را جدی گرفت تا زوج­ها برای مدتی طولانی از مشکلاتشان مرخصی بگیرند. راه این کار، امید است زیرا امید هسته اصلی ازدواج و برای موفقیت هر ازدواجی لازم است.

 

 

بر خلاف گروپمن(2005) که امید را مانند دارونما نافعال تلقی می­کند و آن را انتظار، تمایل و باور می­داند، اشنایدر معتقد بود که تلقی امید به عنوان مؤلفه­ای که دارای اجزایی مثل چشم­داشت و آرزوست، تلقی منفعلانه­ای است و در عوض مضمون فعالی از امید را معرفی می­کند که شامل داشتن هدف، قدرت برنامه ریزی و قدرت اراده برای دستیابی به هدف با در نظر گرفتن موانع رسیدن به هدف و رفع آنهاست. از نظر او، هدف که اولین مؤلفه امید است همان چیزی است که فرد آن را انجام می­دهد یا می­خواهد آن را داشته باشد و می­تواند کوچک یا بزرگ باشد (اشنایدر، 2001) می گوید، «امید بدون هدف نمی­تواند زنده بماند». بنابراین، اهداف نقطه ثقل نظریه امیدند. این بدان معنی است که نه اهداف 100 درصدی قابل پیگیری­اند، نه اهداف صفر درصدی قابل دفاع­اند. در واقع، اشخاص امید را تحت شرایط احتمالی متوسط از رسیدن به هدف رونق بخش می­بینند. قدرت برنامه­ریزی یا راهیابی، دومین جزء است و همان تصور توانایی یافتن راه­هایی به سوی هدف مورد نطر است، مثل «من می توانم برای این وضع راهی پیدا کنم». سرانجام، قدرت اراده یا پایوری، جزء سوم امید، یک نیروی سوق دهنده در تفکر امیدبخش است. در واقع همان نیرویی است که شخص را به سوی هدف می کشاند؛ یعنی تصور داشتن اراده برای به کارگیری راه­های پیدا/خلق شده برای رسیدن به هدف است و به صورت «باخودگویی مثبت» درونی مثل «من می­توانم این کار را بکنم»، «من آماده­ام»، «من به اوضاع مسلطم» است. در این نظریه، قدرت اراده در آدمی نهفته است و چیزی نیست که باید آموخته شود یا از هیچ به وجود آسد. در عوض می تواند افزایش یابد و به سوی اهداف خاصی سوق داده شود(بهاری، 1389).

 

 

اشنایدر(2002) عقیده داشت که امید ماهیتی اضدادی دارد زیرا در چارچوب نظریه امید حتی کسی که قصد خودکشی دارد برای هدفی البته بسیار منفی در حال نقشه کشیدن(برنامه­ریزی) است؛ یعنی او با تمام امید می­کوشد خودش را بکشد. به عقیده او خودکشی در نهایت ممکن است بازتاب تجلی آخرین تفکر امیدبخش باشد. وقتی تعقیب اهداف مربوط به زندگی مسدود می­شود، مردم سرشار از یأس و جستجو برای هدفی می­شوند که آنها را از دام­های غیرقابل تحمل برهاند. مرگ همان هدف غایی است. هر چند که شخص ممکن است با تصمیم برای تعقیب مرگ مبارزه کند. از نظر او، افراد خودکشی­گرا از نظر فکری فعال و پرتوان می­شوند تا راهی برای رسیدن به هدفشان یعنی مرگ پیدا کنند. در واقع، بر اساس این دانش بالینی است که متخصصان زمانی باید نسبت به اقدام به خودکشی که مرگ­آور است، نگران باشند که سه شاخص مطرح باشد: نخست، شخص شروع به توصیف مرگ خود در قالب کلمات روشن(هدف) کند؛ دوم، این طور به نظر بیاید که شخص دارای موج عظیمی از انرژی(تفکر پایورانه) است؛ و سوم، شخص طرح و نقشه­های خاصی درباره اینکه چگونه این تصمیم را عملی کند(تفکر رهیاب) دارا باشد. با این که درماندگی صحنه روانی را برای خودکشی از طریق تثبیت شخص روی هدف مرگ آماده می­سازد؛ اما تفکرات پایورانه و رهیاب این سناریو مرگ آور را تکمیل می­کند. بنابراین، اصول تفکر امیدبخش را برای خودکشی قطعاً می­توان به کار بست.

 

 

ورثینگتون(2005) در تأیید نظریه امید اشنایدر می­نویسد: «تصور داشتن قدرت راه­یابی یا برنامه­ریزی بدون تصور داشتن قدرت اراده، امیدی در پی ندارد. و تصور داشتن قدرت اراده بدون تصور قدرت راه­یابی، معنای امید را نمی­دهد. با این حال، او معتقد است که امید چیزی بیش از دست و پنجه نرم کردن با موانع است و شامل پشتکار است.

 

 

بنابراین، اشنایدر(2000) در پاسخ به این سوال که امید به راستی چیست، آن را یک حالت انگیزشی مثبت می­داند که مبتنی بر حس پایوری و راهیابی و ناشی از تعامل فرد با محیط است. به سخن دیگر، امید، ظرفیت تصور توانایی ایجاد مسیرهایی به سمت اهداف مطلوب و تصور داشتن انگیزه برای حرکت در این مسیرهاست. او در تعریف دیگری، امید را مجموعه­ای ذهنی می­داند که مبتنی بر حس متقابل اراده، و برنامه­ریزی برای رسیدن به هدف است که دارای دو بعد شناختی به هم مرتبط: 1- قدرت پایوری و 2- قدرت راه­یابی است. به عقیده وی تفکر پایورانه. افکاری­اند که افراد در مورد توانایی خود برای شروع و حفظ حرکت در مسیر انتخاب شده به سمت هدف دارند. تفکر عاملیتی یا پایورانه یک مؤلفه انگیزشی است که معرف ارزیابی از تواناییش برای حفظ حرکت در مسیر هدف، و تصور شخص از تواناییش برای شروع حرکت در مسیرهای تعیین شده به سمت هدف است. همچنین، او تفکر رهیاب را عبارت از تصور توانایی شخص برای شناسایی و ایجاد مسیر به سمت هدف می داند(پرچم و همکاران، 1392).

نقش سوءاستفاده­ی دوران کودکی در نشانه­ های اختلال خوردن با واسطه ­گری نقص در تنظیم هیجان

لالات خوردن از اختلالات سخت و ناتوان­کننده روانپزشکی هستند که به صورت اختلال در رفتارهای خوردن و تصویر بدنی تعریف می­شود. بی اشتهایی عصبی و پراشتهایی عصبی دو شکل عمده از اختلالات خوردن هستند. هردو اختلال شامل دلواپسی افراطی از وزن، شکل و اندازه بدن و ادراک تحریف شده از بدن خود است (کلوپر، 2011 ).

 

 

در سبب شناسی این اختلالات عوامل ژنتیکی، زیستی، روانشـناختی و محیطی مطـرح شده­اند.

 

 

محیط نقش مهمی در پیدایش بعضی اختلالات خوردن دارد. به طور مثال نشان داده شده است که مادران کودکانی که بعدها مبتلا به اختلالات خوردن می شوند، طی بارداری در معرض استرس بیشتری بوده­اند. اتفاقات حین زایمان (مثل هماتوم سفال) یا زایمان زودرس، شانس بروز اختلالات خوردن را افزایش می دهدبرخی دیگر از عوامل محیطی مرتبط با اختلالات خوردن داشتن تاریخچه­ای از آسیب دوران کودکی به ویژه سوءاستفاده جنسی، فیزیکی، هیجانی و بی­توجهی هستند. افرادی با مشخصه بی­اشتهایی عصبی، پراشتهایی عصبی ویا اختلال خوردن نامشخص که گزارشاتی از آسیبهای مکرر دوران کودکی دارند، رفتارهای خودتخریبی را از خود نشان می­دهند(کلوپر،2011).

 

 

   هرچند پدیده کودک آزاری از اعصار دور در جوامع انسانی وجود داشته، لیکن در سالهای اخیر به صورت علمی مورد توجه قرار گرفته و مبارزه با آن به تدریج آغاز شده است.آزار کودکان در سطوح و به اشکال مختلفی از جمله آزارجسمی مانند کتک زدن یا انواع تنبیه­های بدنی، آزار روانی و هیجانی مانند بی­توجهی، غفلت از برآوردن نیازهای اولیه­ی کودکان، وآزار جنسی در بیشتر جوامع امروزی وجود دارد(باکر ، 1990 ).

 

 

 

 

 

  طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت[13] (1999)کودک آزاری جسمی عبارت است از هر تعاملی که به آسیب واقعی بالفعل یا بالقوه منجر گردد و تا حد معقولی در کنترل والد یا شخص سرپرست، قدرتمند و یا مورد اعتماد کودک باشد.

 

از سویی مفهوم نقص در تنظیم هیجان به علت نقش احتمالی آن در ایجاد تفاوت در بروز نشانه­ها، توجه فراوانی را به خود جلب کرده است (گراس و مونز، 1995)، که شامل آسیب شناسی خوردن نیز می­شود (هدرتون، بومیستر 1991 ، سلوای، استرانگمن و هستون،  2005 ). اخیراً، گراتز و رومر (2004) در مفهوم سازیشان از تنظیم / نقص در تنظیم هیجان، شش عامل را به لحاظ نظری و با پشتوانه تجربی استخراج کرده­اندکه روایی آنها مورد تأیید قرار گرفته است. این عوامل نه تنها تجربه هیجانی منفی را شامل می­شوند، توانایی شخص برای برچسب گذاری صحیح هیجانی، تحمل فشار روانی و هدف گرا بودن و رفتار انطباقی در زمان تجربه­ی فشار روانی را نیز در بر می­گیرند. بنابراین، ساختار تنظیم هیجان شامل توانایی انطباقی فرد در شناسایی و کنار آمدن با حالات هیجانی منفی است، نه فقط تجربه صرف خود حالت منفی.

 

 

فرضیه تنظیم هیجان در اختلال خوردن، نشانگانی مانند می­خواری را تلاشی برای افتراق خود از عواطف منفی یا خودتسکینی، عنوان می­کند ( هدرتون، بومیستر 1991، سلوای، استرانگمن و هستون 2005 ). رفتارهای مختل خوردن در این مدل به عنوان یک ابزار غیر انطباقی برای کنار آمدن با عاطفه­­ی منفی مفهوم سازی شده است، و بنابراین دلالت بر مهارتهای تنظیم هیجانی ضعیف دارد. این مطالعات با تأکید بر این فرضیه، از ارزیابی سریع بوم شناختی (EMA) استفاده می­کنند و به این نتیجه رسیده اندکه افزایشی در عاطفه منفی پیش از بروز نشانه­های روزانه اختلال خوردن وجود دارد ( انگلبرگ، استیگر،گوئین و وندرلیچ 2007، اسمیت و همکاران، 2007، استین و همکاران، 2007). برای مثال، رفتار می خواری بوسیله­ی کاهش عواطف دردناک، حداقل در کوتاه مدت به عنوان یک تقویت کننده­ی منفی برای کاهش یا بلوکه کردن هیجان منفی عمل می­کند (ارنو ،کندی و اگراس، 1992 ؛هدرتون و بومیستر،1991 ؛پولیوی و هرمان، 1993؛ ویتساید و همکاران، 2007).

 

 

 

 

 

نتایج رشد کردن و بزرگ شدن در یک محیط سوء استفاده­گر ارتباطات بالقوه­ی متعددی با مدل تنظیم هیجان در ایجاد نشانگان اختلال خوردن دارد. انتقاد مراقب از ابراز عاطفه کودک، تنبیه ابراز هیجانی، یا کم اهمیت جلوه دادن عواطف (یعنی؛ ویژگی رفتارهایی محیط­های سوء استفاده­گر از لحاظ هیجانی) با سرکوبی هیجانی، اجتناب، و شکست در رسیدن حمایت به کودکان، که تمام اینها احتمالاً می­توانند به عنوان استـراتژی­های تنظیم هیـجان عاطفی غیر انطـباقی مفـهوم سازی شوند ( برلین[34] و کسیدی[35]، 2003 ؛ شیپمن[36]، 2007 ؛ اسپینراد[37] ،استیفتر[38] ، دونلان مککال[39] و ترنر[40] ، 2004 ). در بزرگسالان، سوءاستفاده هیجانی دوران کودکی[41] ( CEA ) گزارش شده توسط فرد با بازداری هیجانی و سبک اجتنابی فرد، عدم پذیرش هیجانی، و اجتناب تجربی مرتبط است. به طور خلاصه، سوء استفاده­ی هیجانی با الگوهای غیرانطباقی تنظیم هیجان در هر دو دوره­ی کودکی و بزرگسالی ارتباط دارد. همانگونه که آسیب شناسی خوردن به عنوان نتیجه تلاش­های ناکارآمد تنظیم هیجان مفهوم سازی شده است، بنظر می­رسد که CEA تأثیر غیر مستقیمی در آسیب شناسی خوردن بعدی از طریق رشد این مهارتهای تنظیم هیجان ناکارآمد، داشته باشد.

 

مطالعه دیگری در تبریز روی دانش آموزان دختر ، نشان داد که 7/16 درصد از افراد شرکت کننده در معرض خطر ابتلا به اختلالات خوردن بودند(پورقاسم گرگری، کوشاور، سیدسجادی، کرمی، شاهرخی، 2009).طالعات معدودی در زمینه اختلالات خوردن در ایران انجام شده است، نوبخت و دژکام (2000) در اولین مطالعه بررسی اپیدمیولوژیک این اختلالات در ایران شیوع بی­اشتهایی عصبی و پراشتهایی عصبی را در 3100 دانش­آموز دختر به ترتیب 9/0 و 2/3 درصد گزارش کردند.

 

 

در مطالعه ای در آمریکا که در آن رابطه­ی سوءاستفاده­ی دوران کودکی با نقص در تنظیم هیجان و اختلالات خوردن متعاقب آن بررسی شد، نتایج معناداری بدست آمد( بورنز، فیشر، جکسون، هاردینگ، 2012 ). در بررسی های مشابهی ، نشان داده شد که سوءاستفاده­ی دوران کودکی، پیش­آگهی برجسته­ای برای ابتلا به اختلالات خوردن بعدی است( سونسوک کونگ و کونسوک برنشتین، 2008 ).  بنابراین با توجه به پیشینه تحقیق و اهمیت اختلالات خوردن این سوال پیش می­آید که آیا نقص در تنظیم هیجانات قادر است روابط بین سوءاستفاده­ی دوران کودکی و نشانه­های اختلالات خوردن را میانجیگری کند؟  

 

 

 

 

 

 

 

1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش

 

 

امروزه اختلالات خوردن یکی از مورد توجه­ترین اختلالات روانی/روان­تنی به شمار می­روند. این دسته از اختلالات باعث ایجاد اشکال در سلامت جسمی و عملکرد روانی می­شوند و کیفیت زندگی فرد مبتلا را مختل می­کنند و همچنین ممکن است سبب افزایش مرگ و میر شوند. علت اصلی این اختلالات هنوز به خوبی شناخته نشده است و درمان آن­ها مشکل است و بسیاری از بیماران تمایلی به استفاده از درمان­های کنونی ندارند.

 

 

اختلالات خوردن مجموعه­ای چند عاملی در هم آمیخته از متغیرهای زیستی، خانوادگی، روانی-اجتماعی و روانشناختی می­باشند( کنت و والر، 2000 ). کارشناسان، تخمین می­زنند که علاوه بر اختلالات خوردن، تقریباً 25 میلیون نفر با یک اختلال پرخوری یا رفتار تغذیه­ای خفیف، دست به گریبانند.

 

همه­گیر بودن مشکل کودک آزاری و افزایش گزارشات مربوط به صدمات و آسیب­هایی که متوجه کودکان است، دولتهای جهان را بر آن داشته است تا توجه جدی­تری به حقوق کودکان داشته باشند. تصویب پیمان نامه جهانی حقوق کودک به عنوان یک توافق جهانی در سال 1989 میلادی شاهدی برای این تلاش­ها در جهت تضمین بقا و رشد، تحصیل و سلامتی و همچنین حمایت از کودکان در برابر انواع سوءرفتارهای جسمی، جنسی یا بهره کشی از آنها در کار و جنگ­ها است (رحیمی و قاسم زاده، 1377 ). در معرض سوءاستفاده و بی توجهی قرار گرفتن کودکان می­تواند به رنج وسیعی از پیامدهای مخرب، که یک عمر تباهی به بار آورد، منجر شود (الیستر لامنت 2010 ). متخصصان بالینی و محققان مطرح کرده­اندکه آسیب وسوءاستفاده­ی دوران کودکی به ویژه سوءاستفاده­ی جنسی می توانند به صورت نیرومندی اختلالات خوردن بعدی را تبیین نمایند (رورتی و یاگر،1996).

 

 

 

 

 

 

 

رشد کردن و بزرگ شدن در یک محیط سوء استفاده­گر می­تواند ارتباطات بالقوه­ی متعددی با مدل تنظیم هیجان در ایجاد نشانگان اختلال خوردن داشته باشد( برلین و کسیدی، 2003 ؛ شیپمن، 2007 ؛ اسپینراد ، استیفتر ، دونلان مککال و ترنر، 2004 ). در بزرگسالان، سوءاستفاده­ی هیجانی دوران کودکی ( CEA ) گزارش شده توسط فرد با بازداری هیجانی و سبک اجتنابی فرد و عدم پذیرش هیجانی مرتبط است. به طور خلاصه، سوء استفاده هیجانی با الگوهای غیرانطباقی تنظیم هیجان در هر دو دوره­ی کودکی و بزرگسالی ارتباط دارد. همانگونه که آسیب شناسی خوردن به عنوان نتیجه تلاش­های ناکارآمد تنظیم هیجان مفهوم سازی شده است، بنظر می­رسد که CEA تأثیر غیر مستقیمی در آسیب شناسی خوردن بعدی از طریق رشد این مهارتهای تنظیم هیجان ناکارآمد، داشته باشد. گیلبا- اسکچمن[52] و همکاران (2006) دریافتند افراد کم اشتها در قیاس با افراد پراشتها از آگاهی هیجانی کمتری برخوردارند در مقابل افراد پراشتها نسبت به کم اشتها در تنظیم هیجانات خود مشکلات بیشتری نشان داده­اند.

 

 

 

 

 

مبتنی بر آنچه عنوان شد، چنین استنباط می­شود که روابط بین سوءاستفاده دوران کودکی و اختلالات خوردن بواسطه نقص در تنظیم هیجان، وساطت می­شود. لکن تصریح این روابط به انجام پژوهش جدید نیازمند است. از این رو، پژوهش حاضر بخشی از این دغدغه را پوشش می­دهد.

 


1-4  اهداف پژوهش

 

 

1-4-1 هدف کلی

 

 

تعیین نقش سوءاستفاده­ی دوران کودکی در نشانه­های اختلالات خوردن با میانجیگری نقص در تنظیم هیجان.

 

 

    • اهداف اختصاصی

پایان نامه - مقاله - تحقیق

 

1-4-2-1 تعیین نقش سوءاستفاده­ی دوران کودکی در نشانه­های خوردن

 

 

1-4-2-2 تعیین نقش نقص در تنظیم هیجان در نشانه­های اختلال خوردن

 

 

1-4-2-3 تعیین نقش سوءاستفاده­ی دوران کودکی در نقص در تنظیم هیجان

 

 

1-4-2-4 تعیین برازش مسیرعلی اندازه­گیری شده با مدل نظری

 

 

1-5  فرضیه­های پژوهش

 

 

1-5-1  سوءاستفاده­ی دوران کودکی در مؤلفه­های شناختی- عاطفی اختلال خوردن نقش مستقیم دارند.

 

 

1-5-2  نقص در تنظیم هیجان نقش مستقیم در مؤلفه­های شناختی- عاطفی اختلال خوردن دارد.

 

 

1-5-3  سوءاستفاده­ی دوران کودکی نقش مستقیم در نقص در تنظیم هیجان دارد.

 

 

1-6  سؤال­های پژوهش

 

 

1)آیا مسیر علًی اندازه­گیری شده با مدل نظری برازش دارد ؟

 

 

2)آیا سوءاستفاده جنسی بواسطه تنظیم هیجان، بر نشانه­های پرخوری تأثیر دارد؟

 

 

1-7  تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها

 

 

1-7-1 تعاریف نظری متغیرها

 

 

1-7-1-1  اختلالات خوردن:

 

 

اختلالات خوردن دارای خصوصیات بارزی از جمله مختل شدن رفتارهای متعادل تغذیه­ای و اختلالات بارز در افکار فرد نسبت به غذا و خود می­باشد و مهم­ترین آن­ها بی­اشتهایی عصبی و پر اشتهایی عصبی است. بی اشتهایی عصبی با علایمی از جمله گرسنگی کشیدن عمدی به میزان زیاد، تمایل بی­وقفه برای لاغری و ترس مرضی از چاقی و وجود علایم و نشانه­های ناشی از گرسنگی کشیدن و روزه داری همراه است و پراشتهایی عصبی علایمی از جمله روش­های نامناسب جلوگیری از افزایش وزن، دوره­های پرخوری با بسامد بالا، رفتارهای جبرانی متعاقب پرخوری به منظور پیشگیری از افزایش وزن و ترس مرضی از چاق شدن را دربرمی­گیرد (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ، 1994).

 

 

  هرگونه رفتاری که آزار عمدی فیزیکی، هیجانی، جنسی و یا سهل­انگاری و غفلت نسبت به کودک در پی داشته باشد، کودک آزاری محسوب می­شود( سازمان بهداشت جهانی ). آثار روانشناختی طولانی مدت کودک آزاری بروز مشکلات رفتاری و روانشناختی عمده در دوران نوجوانی و بزرگسالی است(کریستوفرسون، پولسن و نیلسن، 2003 )[54].

 

 

1-7-1-3  تنظیم هیجان:

 

 

       تنظیم هیجان بعنوان فرایند آغاز، حفظ، تعدیل و یا تغییر در بروز، شدت یا استمرار احساس درونی و هیجان مرتبط با فرایندهای اجتماعی- روانی، فیزیکی در به انجام رساندن اهداف فرد تعریف می­شود ( ویمز و پینا، 2010 ). در واقع تنظیم هیجانی تنها سرکوب هیجان ها نیست، بلکه شخص نباید همیشه در یک حالت آرام و ساکن از برانگیختگی هیجانی قرار داشته باشد. در عوض تنظیم هیجانی، شامل فرایندهای نظارت و تغییر تجربیات هیجانی شخص است (تامپسون، 1994 ).

 

 

1-7-2  تعاریف عملیاتی متغیرها

 

 

1-7-2-1  اختلالات خوردن: اختلالات خوردن در این پژوهش توسط پرسشنامه سیاهه­ی علائم اختلال خوردن (EDI) سنجیده شد و نمره­ی فرد در این پرسشنامه، نشان دهنده­ی رفتارهای مخل خوردن بود.

 

 

1-7-2-2 سوءاستفاده­ی دوران کودکی: در این پژوهش سوءاستفاده­ی دوران کودکی به وسیله­ی اجرای

اثر بخشی آموزش راهبردهای شناختی- رفتاری بر بهبود سبک مقابله در دختران کمرو پایه ششم

ر روانی مهمترین تحولاتی که در نوجوان رخ می دهد استقلال طلبی ، دوست یابی ، عصیان و همزیستی با گروه همسالان است. همچنین به دلیل ویژگی های خاص بلوغ ، بسیاری از بیماری های روانی و انحرا فات در مرحله بلوغ بارزتر به چشم می خورد که مهمترین آنها عبارتند از افسردگی ، اضطراب ، کمرویی ، بزهکاری و اختلالات شخصیت که این موارد با هوشیاری و دلسوزی والدین و دادن آگاهی های لازم تا حد زیادی قابل پیشگیری و درمان است (خدابنده سامانی ، 1381). صرف نظر از سایر مسائل موجود ، تقریباً تمام دانش آموزان که به سن خاص وارد می شوند ، به کاهش اعتماد به نفس و جهش در خود آگاهی مواجه می گردند. تفکر واقعی آنها در مورد خودشان ، نا هموار و آشفته است به طوری که یکی از بزرگترین تغییرات مشخص ، در زمینه عزت نفس اجتماعی پدید می آید. از این رو متخصصان تعلیم و تربیت معتقدند در این موقعیت بحرانی و چالش انگیز ، حمایت کردن از توانایی های دختران و پسران دانش آموز به برقراری ارتباط نزدیک و پس زدن مشکلات بین فردی و تعاملی از طریق پرورش اعتماد به نفس در آنها کمک زیادی می کند (روزنبرگ ، 1989).

 

امروزه درمان بسیاری از اختلالات شخصیتی و رفتاری کودکان و نوجوانان نظیر کمرویی و گوشه گیری ، لجبازی و پرخاشگری ، تنبلی و کند روی به عنوان اولین یا مهمترین گام به ارزیابی و پرورش احساس عزت نفس و تقویت آن از طریق مهارت های فردی و اجتماعی پرداخته می شود. افزایش اعتماد به نفس می تواند به کودکان و نوجوانان فرصت بدهد تا بتوانند از حداکثر ظرفیت ذهنی و توانمندی های بالقوه خود بهره مند شوند و از انگیزه ای غنی برای تلاش برخوردارد شوند. بدون تردید نوجوانانی که دارای حس اندیشمندی و عزت نفس قابل توجهی هستند نسبت به همسالان خود در شرایط مشابه ، پیشرفت تحصیلی و کارآمدی بیشتری از خود نشان می دهند (افروز ، 1375). تقویت اعتماد به نفس و احترام به خود در کودکان و نوجوانان می تواند سرمایه معنوی و روحی باشد که در سنین مدرسه به آنها اهدا می شود تا از این طریق بتوانند در آینده در برابر مشکلات زندگی ایستادگی کنند ، هویت خود را حفظ نمایند و عملکرد خوبی داشته باشند.

 

 

دکترشارتیه(1369) روانشناس معروف جهان معتقد است که عقده حقارت یکی از عوامل اصلی ایجاد کمرویی است. عقده حقارت در فرد در اثر ویژگی های جسمی و روانی وی و یا تأثیر محیط و گاهی توأماً شکل می گیرد.

 

 

افراد برای رفع تنش حاصل از عقده حقارت ممکن است از واکنش های روانی مختلفی مثل کناره گیری پرخاشگری و غیره استفاده کنند.

 

 

دانش آموزی که در مدرسه حالت پرخاشگری دارد معمولاً زودتر شناسایی گشته و معلمین و اولیا در صدد رفع درمان رفتار وی بر می آیند ولی دانش آموزی که در مدرسه حالت انزوا و گوشه گیری دارد به علت اینکه برای دیگران مزاحمتی ایجاد نمی کند ، کمتر اولیا به فکر رفع و درمان رفتار اینگونه دانش آموزان هستند در حالیکه نو جوان کمرو علی رغم توانائی ها و خلاقیتهایی که دارد به سبب ترس و کمروئیش کمتر می تواند توانائی هایش را نشان دهد.

 

 

در نتیجه نمی تواند پاداش های مثبت از اطرافیان دریافت نماید لذا در یک حلقه معیوب کناره گیری از اجتماع قرار می گیرد که منجر به تشدید اینگونه اختلال در آنان می شود.

 

 

از آنجایی که نهاد آموزش و پرورش هدفش پرورش جوانانی فعال و شاداب و سازنده است می بایست به رفتار اینگونه دانش آموزان نیز توجه کند. و نه تنها ویژگی ها و مشکلات رفتاری آنها را بشناسد بلکه ریشه ها و علت های زمینه ساز این رفتار را شناسایی کند و در جهت بهبود و پیشگیری رفتار کمروئی نوجوانان گام های اصولی و سازنده بردارند.

 

 

یکی ازتکنیک های رایج رویکرد شناختی ، درمانی عقلانی- عاطفی است که توسط آلبرت الیس ، تحول یافته است. بطورفشرده ، دراین رویکرد ، مشکلات و مسائل روانی ، از یک سلسله باورهای غیرمنطقی- غیرعقلانی ناشی می شود. بدین صورت که یک تجربه هیجانی منفی همانند اضطراب یا افسردگی از یک سری باورهای غیرمنطقی و نادرست که متعاقب یک حادثه یا اتفاق روزانه در ذهن فرد شکل می گیرد ، ناشی می شود.

 

 

با توجه به مطالب مطرح شده چون افراد کمرو باورهای غیر منطقی دارند که سبب انعطاف ناپذیری آنها شده و در نتیجه بر عملکرد فرد تاثیر منفی می گذارد و سبب می شود که در انجام کلیه امورشان دچار مشکل شوند و با توجه به کمبود مطالعات انجام شده در زمینۀ درمان و حل مشکلات افراد کمرو ، لذا در پژوهش حاضر محقق در نظر دارد تا به این سوال اصلی تحقیق که آیا آموزش راهبردهای شناختی – رفتاری باعث بهبود سبک مقابله صحیح و مناسب در افراد کمرو می شود یا خیر؟ پاسخ دهد.

 

 

 1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش

 

 

یکی از مسائل و مشکلاتی که در سازگاری بهینه نوجوانان اختلال ایجاد می کند انزوا گزینی و کناره گیری آنها ست. عده ای معتقد اند فرد کمرو مضطرب است همین اضطراب نمی گذارد دوستان جدیدی پیدا کند.

 

 

اما از رابطه با دوستان قدیمی لذت می برد نشانه های مرضی واکنش کناره گیری عبارتست از خجالت ، گوشه گیری ، حساسیت ، اضطراب و تواضع بی دلیل ، این افراد از برقراری تماس های بین فردی یا روابط رضایت بخش با افراد بیگانه پرهیز می کنند آثار کمروئی و خجالت در صدای آنها پیداست و ممکن است با نجوا صحبت کرده ، یا برای فرار از مورد توجه قرار گرفتن ، خود را پشت دیگران پنهان کنند. سرخ شدن از خجالت ، دشواری در صحبت کردن و شرمساری از خصوصیات آنهاست.

 

 

نگی، وودز و کارسون(1997) پژوهشی پیرامون رابطه سبک‌های مقابله و عوامل شخصیتی به ویژه سازگاری ، انجام دادند در این مطالعه 153 زن زندانی 35 ساله که در یک زندان با حداقل امنیت به سر می‌بردند ، مورد مطالعه قرار گرفتند و نتایج بیانگر این نکته بود که از 13 سبک نظری مقابله ، همبستگی مثبتی با سبک سازگاری داشتند و زنانیکه برای مقابله با تنیدگی سبک های بیشتری در اختیار داشتند ، نمرات سازگاری بالا تری هم نشان دادند همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که آموزش تکنیک های مقابله سودمند می‌باشد.

 

 

الن مناکر و کارولین‌. م (1996) تحقیقی پیرامون سبک های مقابله و خود پنداره انجام دادند در این مطالعه رابطه بین خودپنداره و سبکهای مقابله 457 نوجوان سرآمد پایه‌های ششم تا دهم بررسی شد با این پیش فرض که همه کودکان با چالش هایی روبرو می‌شوند. پس از تجزیه و تحلیل اطلاعات یافته‌ها نشان داد که 27% از واریانس خودپنداره در کل افراد به وسیله شش سبک مقابله‌ای تبیین می‌شود. همچنین مشخص شد که از شش زیر مقیاس مقابله ، تلاش سخت و رسیدن به موفقیت (مساله مداری) ، تمرکز روی حل مساله و محافظت از خود پیش‌گویی کننده‌های معنی‌داری در رابطه با ارتباط بین سبک مقابله و خود پنداره می‌باشند (به نقل از اسلامی، 1381).

 

 

نتایج پژوهشی و تجربی نشان می دهند که روش آموزش راهبردهای شناختی – رفتاری باعث کاهش علایم کمرویی و افزایش سطح خودپنداشت شده و موجب بهبود کمرویی و کاهش افسردگی شده است. به عبارت دیگر این روش یک روش بازسازی شناختی است که می تواند طرز فکر و شناخت های افراد را تغییر دهد و یا به عبارتی اصلاح کند. این تغییر شناخت ها نتیجتاً می تواند روی اهداف و انتظاراتی که افراد از خود و دیگران دارند تأثیر گذار باشد. همانطور که بیان شد افراد کمرو دارای شناخت ها و رفتارهایی هستند که برای رسیدن به اهداف سطح بالا و بلند پروازانه در تلاشند و از نتایج و پیامد های منفی اجتناب می کنند. کمرویی ابتدا در ضمیر باطن ریشه می دواند و مزمن می شود و سر انجام جسم را نیز از تحرک می اندازد.

 

 

امام جعفر صادق (ع) می فرمایند “من رق وجهه رق علم” هرکه از سوال کردن دچار شرم و خجالت گردد از کسب علوم محروم مانده و نمی تواند به ذخایر علمی دست یابد.

 

 

نتیجه اینکه از نظر اسلام نیز شرم و خجالتی که مانع رشد و کمال انسان باشد مطرود است ، لذا بحث درباره کمرویی نوجوانان و چاره اندیشیدن برای رفع این معضل اهمیت و ضرورت خاص می باشد و دست اندرکاران تعلیم و تربیت و پرورش دهندگان نسل آینده کشور باید به این مهم توجه نمود ، و با شناخت این معضل و کشف ریشه ها وعلت های این رفتار در جهت درمان و پیش گیری رفتار کمرویی نوجوانان برنامه ریزی های صحیح و اصولی و دامنه دار صورت گرفته و گام های مفید و سازنده برداشته تا گره های کور و تاریک و مشکلات و موانع از سر راه رشد و شکوفایی نوجوانان بردارند و آنان را در رسیدن به بلوغ اجتماعی و داشتن شخصیتی سالم و به کار گرفتن استعدادها و توانایی هایشان و همچنین حل مشکلات رفتاری و اجتماعی شان کمک نمایند.

 

 

حال ما در این پژوهش سعی داریم تا به بررسی تأثیر روش آموزش خود به عنوان یک روش شناختی- رفتاری بر کمرویی که به نوبه ی خود باعث میزان کاهش ابعاد سبک مقابله ناکارآمد افزایش ابعاد سبک مقابله مراجعه به دیگران و بهبود ابعاد سبک مقابله کارآمد می باشد ، بپردازیم (بک و الیس 1979).

 

 

هدف کاربردی از این تحقیق و به کارگیری این روش برای بهبود سبک مقابله افراد کمرو توسط مشاوران ، معلمان و در سایر مراکز خدمات روان شناختی میباشد.

 

 

1-4- اهداف تحقیق

 

 

 1-4-1- هدف کلی:

 

 

تعیین تاثیر آموزش راهبردهای شناختی – رفتاری بر بهبود سبک مقابله در دانش آموزان دختر کمرو پایه ششم

 

 

1-4-2- اهداف جزیی:

 

 

    • تعیین تاثیر آموزش راهبردهای شناختی- رفتاری برافزایش ابعاد سبک مقابله کارآمد در افراد کمرو

 

پایان نامه - مقاله - تحقیق

    • تعیین تاثیر آموزش راهبردهای شناختی – رفتاری بر افزایش ابعاد سبک مقابله مراجعه به دیگران در افراد کمرو

 

    • تعیین تاثیر آموزش راهبردهای شناختی – رفتاری بر کاهش ابعاد سبک مقابله ناکارآمد افراد کمرو.

 

  • بررسی ماندگاری تاثیرراهبردهای شناختی- رفتاری بر کمرویی در بستر زمان.

 

1-5- فرضیه های تحقیق

 

 

فرضیه اول : آموزش شناختی – رفتاری منجر به افزایش ابعاد سبک مقابله کارآمد در افراد کمرو می شود.

 

 

فرضیه دوم : آموزش راهبرد های شناختی – رفتاری منجر به افزایش ابعاد سبک مقابله مراجعه به دیگران در افراد کمرو می شود.

 

 

فرضیه سوم : آموزش شناختی – رفتاری منجر به کاهش ابعاد سبک مقابله ناکارآمد در افراد کمرو می شود.

 

 

فرضیه چهارم : آموزش راهبردهای شناختی – رفتاری بر تغییر سبک مقابله دختران کمرو در بستر زمان محفوظ می ماند.

 

 

1-6-متغیر های پژوهش

 

 

متغیر مستقل : راهبردهای شناختی – رفتاری.

 

 

متغیر وابسته : سبک مقابله و ابعاد آن.

 

 

 تعریف واژه ها و اصطلاحات

 

 

1-6-1- تعریف مفهومی

 

 

راهبردهای شناختی – رفتاری : درمان شناختی- رفتاری رویکردی است مبتنی بر عقل سلیم که بر دو اصل بنیادی استوار است : نخست این که شناخت واره های ما اثری کنترل کننده بر هیجان ها و رفتار ما دارند و دوم این که چگونگی عملکرد یا رفتار ما اثری قوی در الگوهای فکری و هیجان های ما می گذارند (جسی رایت، مونیکابسکو و مایکل تیز، 1392،ص 15)

 

 

سبک مقابله : به تلاش های شناختی و رفتاری برای جلوگیری مدیریت و کاهش تنیدگی اشاره می کند (لازاروس وفولکمن ، 1984: به نقل از پنلی و توماکو2002) که شامل سبک مقابله کارآمد ، ناکارآمد و مراجعه به دیگران است.

 

 

سبک مقابله مساله مدار(کارآمد) : در این نوع مقابله فرد سعی می‌کند برای برطرف کردن استرس و یا به حداقل رساندن آن ، کار و یا فعالیتی انجام دهد. بیشتر تلاش فرد در راستای حل مساله ایجاد کننده استرس و یا به حداقل رساندن فشار روانی ناشی از آن و یا برطرف کردن آن انجام می‌شود (اگدن،1996).

 

 

مقابله هیجان مدار(مراجعه به دیگران) : یعنی فرد با فاصله گرفتن عاطفی از مشکل اقدام به فرار و اجتناب کرده و برای دریافت حمایت عاطفی تلاش می‌نماید در این مقابله هدف فرد آرام ساختن خود و دست یافتن به آرامشی است که به دلیل روی دادن استرس به هم خورده است. در این مرحله فرد می‌کوشد تا خود را از آشفتگی‌ها و پریشانی های حاصل از وقوع فشار روانی رها سازد. در این قسمت فرد سعی می‌کند تا با توسل به راه هایی مثل دعا و نیایش ، معنی جدید و مثبت به موقعیت دادن ، درد دل کردن با اطرافیان و ابراز محدود عواطف و غیره با فشار روانی مقابله نماید (پروین ، 1989 ، ترجمه جوادی و کدیور ، 1374 ، نقل از مهدی پور ،1383).

 

 

مقابله اجتنابی(ناکارآمد) : منظور از این نوع مقابله شیوه ایست که توصیف کننده تفکر آرزویی و تلاش های رفتاری جهت گریز یا اجتناب از مشکل است. بعضی افراد در برخورد با یک موقعیت یا رویداد تنیدگی زا ترجیح می‌دهند که به دنیای رویاهای خویش پناه برده و آنچه را که می‌خواهند در دنیای خیال خویش مجسم کنند (آقایوسفی ، 1378).

 

 

کمرویی : یک توجه افراطی به خود ، اشتغال ذهنی افکار ، احساسات و واکنش های فیزیکی خود است که می تواند حداقل شامل یک ناراحتی اجتماعی ضعیف تایک ترس اجتماعی بازدارنده و شدید باشد (زیمباردو وهندرسون ، 2002). در یک تعریف دیگر زیمباردو(2002) می گوید : کمرویی به معنی تردید فرد در مورد تواناییش در مواجهه اجتماعی و باشکل گیری این باور شخصی در اوست که از طرف دیگران ممکن است مورد ارزیابی منفی قرارگیرد.

 

 

 1-6-2-تعریف عملیاتی :

 

 

راهبردهای شناختی – رفتاری : اجرای 10 جلسه آموزش راهبردهای شناختی – رفتاری به مدت 5/1 ساعت هر هفته که شامل مواردی چون : تغییر و اصلاح افکار خود آیند ، فعال سازی رفتاری ، مسئله گشایی و…. می باشد.

 

 

سبک مقابله : نمره ای است که آزمودنی از پرسش نامه راهبردهای مقابله ای نوجوانان به دست می آورد.

 

 

کمرویی : نمره ای است که محقق از طریق مصاحبه نیمه ساختار و مشاهده رفتار آزمودنی و همچنین تکمیل پرسش نامه کمرویی توسط آزمودنی به دست می آورد.

اثر بخشی آموزشی رفتاری بر مهارتهای ارتباطی و اضطراب امتحان دانش آموزان دختر دوره متوسطه در شهر بمپور

های غیر کلامی به عنوان یکی از اجزاء مهارتهای ارتباطی به ما کمک می کند تا در تفسیر نشانه ها مهارت بیشتری پیدا کنیم و برداشتهای دیگران را بهتر بتوانیم کنترل کنیم. رفتار غیر کلامی ،شامل کلیه فرایندهایی است که ما در روابط ،زبان و فهم فرهنگ های دیگران و در قالب کامات استفاده می کنیم. از جمله مهمترین رفتارهای غیر کلامی به مواردی چون: روش های ایستادن، نشستن، حرکت کردن، حالات چهره، ارتباط چشمی و تکان دادن سر اشاره کرد. این رفتارها می تواند قدرتمندتر از زبان شفاهی با نوشتاری باشد (بورگراف،2009 ،به نقل از قربانی، 1380).

 

 

یکی دیگر از نشانه های اصلی در تعاملات اجتماعی،استفاده از علائم کلامی است. بهره مندی از گفتار و تعاملات اجتماعی باید متعادل و متناسب با وضعیت و احوال شخص مقابل باشد زیرا اشتباه در گفتار باعث بی انگیزه شدن طرف مقابل به ادامه تعامل و از بین رفتن جو اعتماد می شود. برخورداری از روحیه همکاری به عنوان نوعی مهارت ارتباطی، نیز می تواند عامل مؤثری در اثر بخشی دانش آموزان باشد. این مهارت عبارت است از انگیزه مشارکت در تلاش منسجم برای حل یک مشکل (باباپور خیر الدین،1387).

 

 

رفتار درمانی علم کاربرد اصول و یادگیری مبتنی بر تجربه و آزمایش به منظور از بین بردن عادتهای ناسازگار تعریف شده است( زیتل،2003).

 

 

رفتاردرمانی از زمانهای قدیم بصورت غیرسیستماتیک در بین مردم رایج بود ولی هم اکنون در مراکز مشاوره و روان درمانی بصورت مشاوره فردی، گروهی، زناشویی، خانوادگی کاربرد وسیعی دارد و همچنین در درمان مشکلاتی از قبیل اختلالات هراس ، اختلالات رفتاری کودکان ، لکنت زبان و جلوگیری از بیماریهای قلبی عروقی و فراتر از کار بالینی اصول آن در حوزه هایی از قبیل پزشکی کودکان، مدیریت بر استرس ، طب رفتاری، آموزش و پیری پزشکی بکار بسته می شود(لانگ ،2010).

 

 

از آنجایی که مشاوره رفتارگرا از تکنیک های ایفای نقش حساسیت زدایی منظم ریلکسیشن و جدول باورهای منطقی استفاده می کند این تکنیک ها احتمالا تاثیر بسزایی بر کاهش اضطراب امتحان و افزایش مهارتهای ارتباطی دانش آموزان مؤثر واقع خواهد شد ما در این پژوهش قصد داریم به این سوال پاسخ گوییم که آیا آموزش رفتاری به شیوه گروهی به عنوان متغیرمستقل بر مهارتهای ارتباطی و اضطراب امتحان به عنوان دو متغیر وابسته تأثیر خواهد گذاشت؟

 

 

اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

 

 

افرادی که دارای اضطراب امتحان هستند معمولا دارای سطح پایینی از خودکارآمدی بوده و احساس درماندگی و ناتوانی می کنند و نیز قادر نیستند رویدادهای امتحان را تحت کنترل و نفوذ خود در آورند (تورنر،2002). همچنین این افراد باور دارند که هر تلاشی برای موفق شدن در امتحانات بیهوده و محکوم به شکست است. در چنین شرایطی چنانچه تلاشهای اولیه انها برای غلبه بر موانع و مشکلات امتحان مؤثر نباشد احتمالا به سرعت تسلیم می شوند (مک دونالد،2001).

 

 

همچنین انسان موجودی اجتماعی است که با همنوعان خود ارتباط برقرار کند. زیرا احساس تنهایی تقریبا برای همه انسانها احساسی دردناک و رنج آور است نیاز به دوستی برقراری ارتباط با دیگران موجبات ارتقا سطح بهداشت روانی و اجتماعی ما را فراهم می آورد . امروزه ثابت شده افرادی که از شبکه ارتباطی گسترده برخوردارند و دوستان فراوانی دارند در مقابله با چالشهای زندگی موفقیت بیشتری را کسب می کنند و از لحاظ سلامت جسمی و روانی نسبت به همه کسانی که از لحاظ اجتماعی منزوی هستند وضعیت بهتری دارند. یکی ار نیازهای اساسی انسان نیاز به محبت، توجه، عاطفه و مهربانی است. بر همین مبنا انسان به طور غریزی جهت ارضای این نیاز طبیعی تمایل به ارتباط با دیگران دارد. آنچه که در یک برخورد موفق مؤثرترین عامل است مهارتهای ارتباطی است. بسیاری از مردم به قدر کافی از این مهارتها برخوردار نیستند همین ضعف سبب می شود که بسیاری از تنشها و درگیری های اجتماعی بوجود آید که گاهی عواقب ناخوشایندی در پی خواهد داشت (کرافت، 2004).عوامل متعددی می توانند در برقراری ارتباط مانع ایجاد کنند از جمله مشکلات مربوط به زبان و لهجه و تعصب، کمرویی، عدم انگیزه و ناتوانی یا کم توانی در قدرت بیان، ترس و اضطراب (وکیلی، غلامعلی لواسانی، حجازی، اژه ای،1389).

 

 

اهمیت رفتار درمانی در افزایش کیفیت زندگی و سازگاری از طریق بازسازی رفتاری است. البته در رفتار درمانی، دلایل ایجاد اختلال در کودکی نیز مورد توجه واقع می‌شود. اما تاکید بر پیشینه‌ یادگیری فرد است. با وجود این، اساس رفتار درمانی ایجاد تغییر در رفتارهای کنونی (رفتارهای نامطلوب) و الگوهای فکری ناکارآمد می‌باشد(بیابانگرد ،2003).

 

 

آشنای با کم و کیف میزان اثر بخشی گروه درمانی رفتاری بر مهارتهای ارتباطی و اضطراب امتحان دانش آموزان و ارائه راه حلهای مناسب مهارتهای ارتباطی و یافتن راه حلهایی مفید به منظور کاهش و به حداقل رساندن اضطراب امتحان در دانش آموزان از مزایای استفاده مهارتهای ارتباطی کسب مؤلفه هایی مانند: تقویت اعتماد بنفس، درک اجتماعی، جرات ورزی، همکاری، خودگردانی وخوداتکایی، ابرازوجود، نقش پذیری، مسئولیت پذیری و… است.

 

 

با توجه به اهمیت موضوع پژوهش و اینکه دانش آموزان سرمایه های ملی وآینده ساز هر جامعه هستند و یادگیری مهارتهای ارتباطی و کاهش میزان اضطراب امتحان به عنوان گامی مثبت و ضروری در تعیین اثربخشی رفتاری به شیوه گروهی خواهد بود. از نتایج این پژوهش نظام آموزش و پرورش و ارگانهای  موظف به تعلیم وتربیت ، نظام خانواده ، نظام های تربیتی و… می توانند استفاده کنند و در این زمینه و در شهر بمپور تا کنون پژوهشی از این دست انجام نگرفته است انجام پژوهش حاضر ضروری می نماید.

 

 

اهداف پژوهش

 

 

هدف کلی

 

 

  • تبیین اثر بخشی آموزش رفتاری به شیوه گروهی بر مهارتهای ارتباطی و اضطراب امتحان دانش آموزان دختر دوره متوسطه

 

 

هدف جزیی

 

 

    • تبیین آموزش رفتاری به شیوه گروهی بر اضطراب امتحان دانش آموزان دوره متوسطه

 

    • تبیین آموزش رفتاری به شیوه گروهی بر مهارتهای ارتباطی دانش آموزان دختر دوره متوسطه

 

  • تبیین آموزش رفتاری به شیوه گروهی بر ابعاد مهارتهای ارتباطی دانش آموزان دختر دوره متوسطه

 

فرضیه های پژوهش

 

 

فرضیه کلی

 

 

  • آموزش رفتاری به شیوه گروهی بر مهارتهای ارتباطی و کاهش اضطراب امتحان تأثیر معناداری دارد.

 

فرضیه های جزیی

 

 

  • آموزش رفتاری به شیوه گروهی بر کاهش اضطراب امتحان تاثیر معناداری دارد.

 

سوال های پژوهشی

پایان نامه - مقاله - تحقیق

 

 

    • آیا آموزش رفتاری به شیوه گروهی بر افزایش مهارت های ارتباطی تاثیر معناداری دارد؟

 

  • آیا آموزش رفتاری به شیوه گروهی بر ابعاد مهارت­های ارتباطی تأثیر معناداری دارد؟

 

تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 

 

تعریف مفهومی درمان رفتاری: رفتار درمانی کاربرد اصول تجربی یادگیری برای تغییر رفتار ناسازگار و نامطلوب است (کاظمیان و همکاران،1387).

 

 

تعریف مفهومی مهارتهای ارتباطی: مهارتهای ارتباطی بین شخصی، مجموعه ای از رفتارهایی است که کیفیت ارتباطی شخصی با شخص دیگر را تعریف و مشخص می کند. و این رفتارها به فرد کمک میکند عواطف و نیازهای خود را به درستی بیان کند و به اهداف بین فردی برسد (قربانی،1380).

 

 

مهارتهای ارتباطی شامل پنج مهارت فرعی، گوش دادن، کنترل عاطفی، توانایی دریافت و ارسال پیام بینش نسبت به فرآیند ارتباط و ارتباط توأم با قاطعیت می باشد. در ادامه توضیح مختصر هر کدام ارائه شده است.

 

 

گوش دادن: عبارت است از مشارکت فعال در یک گفت و شنود و هدف از آن تأمین این منظور است که گوش دهنده به آنچه گفته می شود، گوش دهد نه اینکه حدس بزند (قربانی،1380).

 

 

کنترل عواطف: این مقوله ناظر بر توان ابراز احساسات و کنترل آن و نیز کنار آمدن با عواطف دیگران در خلال ارتباط است (قربانی،1380).

 

 

توانایی دریافت و ارسال پیام: توانایی دریافت و ارسال پیام های واضح ارتباطی که از آن به عنوان درک پیام نیز یاد می شود یکی دیگر از مقوله های مهارتهای ارتباطی را شامل می گردد (قربانی،1380).

 

 

بینش نسبت به فرآیند ارتباط: این مقوله ناظر بر توانایی کشف معنای حقیقی پیام های کلامی و غیرکلامی در ارتباط بوده و در واقع توانایی فهم دیگران است (قربانی،1380).

 

 

قاطعیت ارتباطی: این مهارت ناظر به آن است که فرد بتواند صرف نظر از واکنش عاطفی دیگران، سؤالات و ابهامات خود را بیان کند. در واقع، توان ابراز عقاید و احساساتی است که علی رغم معقول بودن، گاهی اوقات با منجارهای گروه همخوانی ندارد (قربانی،1380).

 

 

اضطراب امتحان: اضطراب امتحان به نوعی از اضطراب یا هراس اطلاق می شود که فرد را درباره توانایی هایش دچار تردید می­کند (ابوالقاسمی و همکاران،1388).

 

 

  تعاریف عملیاتی واژه ها

 

 

 آموزش رفتاری به شیوه گروهی: برای آموزش رفتاری به شیوه گروهی در این پژوهش از بسته آموزش رفتاری به شیوه گروهی استفاده شده است. به این ترتیب که آموزش رفتاری به شیوه گروهی در 8 جلسه به صورت 5/1 در هفته به دانش آموزان دختر سوم دبیرستان مدرسه قدس آموزش داده شد که آموزش جلسات به اختصار زیر می باشد :

 

 

جلسه اول: آشنایی و معرفی خود، هدف از تشکیل گروه، معرفی شیوه های کار، تعیین زمان و مکان و تعداد جلسات آموزش.

 

 

جلسه دوم: بررسی مشکل اعضا(صحبت در مورد اضطراب دانش اموزان و اموزش استراحت عضلانی(ریلکسیشن))

 

 

جلسه سوم: آموزش تنفس گزاری(اعضا یاد بگیرند که چگونه با اضطراب امتحان مقابله کنند)

 

 

جلسه چهارم:پاداش دادن به خود(:افراد در این جلسه پاداش دادن به خودرا درمقابل هر موقعیت یاد می گیرند.)

 

 

جلسه پنجم:آموزش اظهار وجود (اعضای گروه یاد می گیرند در موقعیت های اجتماعی اظهار وجود کنند.)

 

 

جلسه ششم:غرقه سازی تجسمی (مشاور اعضارا با تصویر ذهنی شی یا رویدادی تهدید امیز یا اضطراب اور مواجه می کند)

 

 

جلسه هفتم : منظومه دوستی (اعضای گروه در این جلسه رفتار یکدیگر را مورد بازبینی قرار می دهند)

 

 

جلسه هشتم : جمع بندی و خلاصه سازی و پی گیری جلسه های قبلی و راهکارهای لازم

 

 

مهارتهای ارتباطی : برای سنجش مهارتهای ارتباطی در این پژوهش از پرسشنامه مهارتهای ارتباطی استفاده شده است. این پرسشنامه توسط جرابک،(2004) ساخته شده که شامل 5 زیر مقیاس می­باشد. به ترتیب مهارت گوش دادن(سوالات:5، 6، 7، 8، 22، 23، 27)، توانایی دریافت و ارسال پیام(سوالات:14، 18، 19، 21، 28، 2، 11، 12، 13)، بینش نسبت به فرایند ارتباط(سوالات:16، 24، 25، 29، 34) ، کنترل عاطفی(سوالات:4، 9، 15، 17، 20، 26، 30، 31) و ارتباط توأم با قاطعیت(سوالات:1، 3، 10، 32، 33) می باشد.

 

 

اضطراب امتحان: برای سنجش اضطراب امتحان در این پژوهش از پرسشنامه اضطراب امتحان استفاده شده است. این پرسشنامه توسط ابوالقاسمی (1375)  ساخته شده که حداقل نمره در این آزمون صفر و حداکثر 75 می باشد.