ناظر به اخلاق نیز از دو سطح معرفتی برخوردار است، علم اخلاق و فلسفه ی اخلاق. علم اخلاق دو رهیافت متمایز دارد: اخلاق حرفه ای و اخلاق کاربردی.
علم اخلاق در بحث از رفتارهای خوب و بد دو گونه رهیافت دارد: نظری و کلی و بحث مربوط به رفتار عینی در واقعیت خارجی.
در اخلاق حرفه ای دو رهیافت سنتی و جدید وجود دارد. رهیافت سنتی، روی آورد مدیریت منابع انسانی به اخلاق حرفه ای است که بر مسئولیت اخلاقی افراد در مشاغل و حِرَف حصر توجه می کند و رهیافت جدید که در دهه های اخیر رواج یافته است، رویکرد مدیریت استراتژیک به اخلاق حرفه ای است. در این رهیافت به مسئولیت پذیری سازمان با نگرش سیستمی عطف توجه می شود. اخلاق حرفه ای بر حسب تنوع حِرَف، دامنه بسیار وسیعی دارد: اخلاق پزشکی، اخلاق آموزش و پرورش، اخلاق پژوهش و … . (فرامرز قراملکی، 1391)
در قرآن توحید و برقراری قسط دو هدف عمده در جهت گیری دعوت انبیاء توصیف شده است. در سوره ی هود رسالت حضرت شعیب در دعوت به خدا و وفای به مکیال و میزان و اجتناب از کم فروشی دانسته است(آیات 84-86). اگر در اخلاق حرفه ای رعایت حقوق دیگران مبنای تعامل حرفه ای است، رساله حقوق امام سجاد مبین این حقوق است. (فرامرز قراملکی و همکاران، 1388)
قطعاً اخلاق نبوی را باید اخلاق قدسی و الهی بشمارند و از ویژگیهای اخلاق سکولار پیراسته اش بدانند. فیلسوفان اخلاق، میان اخلاق قدسی و اخلاق سکولار فرق گذاشته اند. اخلاق قدسی خدامحور و کمال طلب و اخلاق سکولار، انسان محور و مصلحت گراست. وقتی سخن از اخلاق می گوییم: باید توجه داشته باشیم که به قول ادموند برک، سخن گفتن درباره ی آن، سخت و سکوت درباره ی آن، ناممکن است. به ویژه اگر محور سخن، اخلاق نبوی باشد که حقیقتاً آسمانی است؛ بلکه اوصافی است خدایی که در وجود پیامبر اعظم تجلی یافته است. این نوشتار بر آن است که اخلاق نبوی را به عنوان معجزه ای مطرح کند که بعد از قرآن، مؤثرترین وسیله ی پیشرفت اسلام و دعوت پیامبر خاتم بوده است. (فرامرز قراملکی و همکاران، 1388)
ولی اخلاق، فعل پیامبر و به تأکید خداست و این که از قسم سوم نیست، به خاطر این است که شبیه این قسم را هم پیامبران سلف و هم امامان خلف، انجام داده اند؛ ولی بسیار دشوار است که کسی ادعا کند که انبیاء سلف و امامان خلف، در اخلاق، همتای پیامبرند. اگر چنین باشد، ناگزیریم اخلاق نبوی را در ردیف معجزاتی قرار دهیم که هم به نیروی ید الهی انبیاء انجام شده است و هم امامان معصوم. (فرامرز قراملکی و همکاران، 1388)
اصولاً در روایات آمده است که خداوند، پیامبران را به مکارم اخلاق،مخصوص ساخته است.فرق است میان محاسن اخلاق و مکارم اخلاق. دومی برخاسته از بزرگواری و کرامت نفس است، ولی اولی ممکن است ظاهری و تصنعی باشد. اولی با اخلاق سکولار سازگار است و دومی نه. امام صادق (ع) درباره ی حسن خلق فرمود: عبارت است از نرم خوئی و خوش گوئی و گشاده روئی. اینها می تواند ظاهری باشد و می تواند برخاسته از بزرگواری و کرامت نفس باشد. به همین جهت است که باید از محاسن اخلاق به مکارم اخلاق رسید. (فرامرز قراملکی و همکاران، 1388)
کلام نیکو انتظام امام علی (ع) بهره می گیریم که خود را شاگرد اخلاق نبوی معرفی کرده، می گوید:
و لَقَد کنتُ أتّبعُهُ اتباعَ الفَصیل أثَرَ أمّه یَرفَع لی فی کُلّ یومٍ مِن أخلاقِه عَلَماً و یأمُرُنی بِالاقتِداء بِه . و من- در سفر و حضر- همچون شتر بچه در پی مادر، او را دنبال می کردم. همه روزه برایم پرچمی از اخلاق خود برمی افراشت و مرا به پیروی آن فرمان می داد.
امام علی (ع) ملاک نهایی اخلاق را خدا می داند و به همین دلیل توصیه اساسی حضرت، به تقوی است. لذا در مواضع مختلف و به طور مکرر به آن تذکر می دهند. (فرامرز قراملکی و همکاران، 1388)
حضرت امیر (ع) مبنای ارتباط و رفتار ارتباطی اخلاقی را حفظ و رعایت حقوق مردم دانسته و در مواضع مختلف بر آن تأکید می ورزند به گونه ای که جایگاه اجتماعی افراد به ویژه در مشاغل و مناصب مختلف را بر آن استوار می نمایند.
هدف اخلاق از نظر اسلام، سعادت و کمال ابدی انسان یعنی تقرب به خداست، چرا که نهایت مرتبه سعادت تشبه انسان، در صفاتش به حضرت پروردگار است. از آن جهت که خداوند در نقطه مرکزی همه صفات متعالی قرار دارد. اخلاق اسلامی یعنی اتصاف به همین صفات برجسته برتر، خداگونه شدن، و رنگ خدایی گرفتن و این دقیقاً به معنای قرب به خدا و مقام شامخ خلافت الهی است.
اخلاق حرفه ای پیشینه ای بیش از سه هزار سال در تمدن ایران باستان دارد و از منزلت اساسی در آموزه های اسلامی و جایگاه بنیانی در تمدن اسلامی برخوردار است.
روایت بسیار معروف نبوی «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» حاکیت از اهمیت اخلاق در جهت گیری دعوت انبیاء دارد. رعایت اخلاق در حرفه یکی از دغدغه های مهم انبیاء است.
افلاطون که بیشترین توجه را به اخلاق داشته و والاترین فضیلت دولت را تربیت دانسته و ظاهراً با شیوه ی ایرانی آموزش نظر مساعد داشته است، در رساله ی آلکیبیادس به شرح آموزش شاهزادگان ایرانی می پردازد.
اخلاق در ایران باستان مجموعه آموزه هایی است که در دو مقوله ی پاسداشت زندگی و جدال با شر خلاصه می شود. به تعبیری اخلاقیات با هدف تعلیم دیانت عدالت، شجاعت اعتدال سامان می یافته است. از زمان داریوش انجمن های گوناگون حرفه مندان و پیشه وران در سراسر امپراطوری ایران باستان نشانگر آن است که شغل و حرفه برای هر کس خویشکاری او تلقی می شد و باید همچون قابلیت ذاتی و اکتسابی در راه مبارزه با اهریمن به کار می رفت از این رو حرفه مفهومی اخلاقی و مقدس پیدا می کرد.(فرامرز قراملکی و همکاران،1388)
مبنای اصول اخلاقی در آیین زردتشتی، پاکی جسم و روان و باور به جهان پس از مرگ و مبارزه خیر و شر است. اهورامزدا ضامن نظم اخلاقی جهان بوده و نیکی بر مبنای اراده ی او تعریف می شود. اوست که در مورد اعمال افراد قضاوت کرده و نیکوکاران را پاداش داده و بدکاران را مجازات می کند. به طور کلی، ضابطه ی اصلی و فراگیری که در این دین به پیروان یادآوری و بسیار تکرار می شود همان عبارت معروف «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» (هو مَتَ، هو اوکت هَ، هو وَرشتَ) است. پرهیز از دروغ گویی شاید پرتکرارترین آموزه و دستوری باشد که در متون مختلف مربوط به دوره ی ساسانی و به طور کلی متون زردتشتی ذکر و بر آن تأکید شده است. (فرامرز قراملکی و همکاران، 1388)
توجه به نیاز جهانی به اخلاق حرفه ای در محیط جهانی کسب و کار و حاجت بشر به اخلاق جهانی در عصر جهانی شدن و در جهان فرا صنعتی از طرفی و نیز توجه به رسالت جهانی آموزه های اسلامی از طرف دیگر، ضرورت توصیف و تبیین وضعیت جامعه ی ما در اخلاق حرفه ای را بیشتر روشن می کند. (فرامرز قراملکی، 1386)
توجه به منشاء گرایش انسان به اخلاق و به میان آمدن اخلاق در زندگی بشری در فهم هویت اخلاق اهمیت دارد. اگر چه در این مسأله دانشمندان اختلاف نظر دارند اما تفسیر کی یرکه گارد قانع کننده است. بر مبنای تفسیر وی، انسانها در تحول وجودی از حیوانیت به سپر اول وجودی از دغدغه ی تکلیف در برابر دیگران مبتنی بر خرد ورزی برخوردار می شوند. (فرامرز قراملکی، 1385)
اقبال عام به اخلاق حرفه ای، نیاز پژوهشی در اخلاق حرفه ای ایجاد کرد. این نیاز پژوهشی در دو جهت عمده شکل گرفت: بیان نظام مند مسئولیت اخلاقی سازمانها در افراد صاحب حِرَف و مشاغل، تشخیص دقیق و حل اثر بخش مسائل اخلاقی در حرفه، به ویژه مواجهه مستمر سازمانهای کسب و کار با تعارضات اخلاقی متنوع دغدغه های اخلاقی در فرایند تصمیم سازی و اجرا نیاز به اخلاق پژوهی در حوزه ی حرفه را دامن زد. مراکز پژوهشی دانشگاهی به این نیاز پاسخ مثبت دادند و به تدریج برنامه های پژوهشی و آموزشی برای تربیت کارشناس و محقق اخلاق حرفه ای در حوزه های گوناگون شکل گرفت. (فرامرز قراملکی و همکاران، 1388)
اخلاق حرفه ای مفهوم فردگرایانه آن باشد یا سیستمی نگر و چه در رهیافت مدیریت منابع انسانی، چه در رهیافت مدیریت راهبردی، یکی از اساسی ترین حقوق کارگران و کارمندان، برخورداری از دستمزد عادلانه و بسنده است. از این رو جمله وظایف اخلاقی کارفرمای حقیقی یا حقوقی، اعطای دستمزد عادلانه و مکفی است. (فرامرز قراملکی و همکاران، 1388)
نخستین مفهوم سازی از اخلاق حرفه ای، اخلاق صاحبان حرف و مشاغل در زندگی شغلی است اما امروزه به دلیل تولد و گسترش سازمانها و ادغام غالب مشاغل در آنها، مفهوم اخلاق حرفه ای به سطح ژرف تری یعنی مسئولیت پذیری سازمانها در قبال حقوق محیط درونی و بیرونی سازمان ارتقاء یافته است. (فرامرز قراملکی و همکاران، 1388)
اخلاق حرفه ای اهل کسب و کار سه شاخص دارد: حرفه ای بودن در کسب و کار، امانت داری و مهربان بودن. امروزه در غالب منشورهای اخلاقی بر عنصر مهربان بودن با مشتری و کارگر کمتر تأکید می شود در حالی که از مهمترین خصلتهای اخلاقی در کسب و کار است. (فرامرز قراملکی، 1386)
در بن هر تصمیم مدیریتی، انبوهی از مسائل اخلاقی را می توان رصد کرد. زیرا هر تصمیمی در حوزه های مالی، فروش، منابع انسانی، تولید و … با حقوق افراد گوناگونی چون مشتریان، مالکان، کارکنان، مدیران، شهروندان، محیط زیست و سایر گروههای ذینفع ارتباط دارد. ارتباط مسئولیت آور است و مسئولیت نیز مسائل اخلاقی را به میان می آورد. (فرامرز قراملکی، 1386)
هر چه سازمان اخلاقی تر باشد، موفق تر است و هر ناکامی بر او آید در تحلیل نهایی، فقدان اخلاق حرفه ای را یکی از مهم ترین عوامل آن خواهیم یافت.
مهم ترین عنصر این نهاد سرنوشت ساز، جامعه عظیم معلمی است که مسئولیت هدایت و پرورش یک نسل بر عهده آن ها است. بنابراین هر گونه سرمایه گذاری علمی و هدفمند به پرورش و بهسازی آن ها و نیز تامین آتیه روحی و روانی این قشر انسان ساز، نه تنها موجب ارتقاء بهره وری آن ها می شود بلکه می تواند موجبات بالندگی و سرافرازی یک ملتی را فراهم آورد. یکی از متغیرهای پیش بینی کننده مهم این اثربخشی، توجه به رضایت شغلی است که از عوامل مهم در افزایش میزان کارآیی و موفقیت شغلی تلقی می شود. توسعه یافتگی، توسط منابع انسانی کارآمد، علاقمند و دارای پیوند روانی عمیق با شغل، به وجود می آید. معلمین و مربیان تربیت دهنده نیروی عظیم دانش آموزی باید به شغل خود علاقه مند باشند تا بتوانند استعدادهای بالقوه دانش آموزان را شکوفا سازند.
یکی از دغدغه های همیشگی آموزش و پرورش رضایت شغلی معلمان است، که بعدهای مختلفی را رسیدگی و مورد تحقیق قرار دادند اما در بخش اخلاق حرفه ای اسلامی که یکی از ارکان مهم رضایت شغلی معلمان می تواند باشد کمتر پرداخته شده است، که حتی می تواند از لحاظ روانی، ایجاد انگیزه یکی از عوامل مهم بشمار آید اخلاق حرفه ای اسلامی یکی از مسائلی است که کمک فراوانی به رضایت شغلی معلمان می کند، مدیران آموزشی با رعایت مولفه های اخلاق حرفه ای اسلامی می توانند بخشی از رضایت معلمان را تامین کنند که می تواند در پیشرفت دانش آموزان و در ابعاد گوناگون یاری رساند. زمانی که مدیر آموزشی مولفه های اخلاق حرفه ای اسلامی را بشناسد و بر اساس آنها پیش برود، یقیناً بهره وری و کارآیی افزایش می باید و هر چقدر مدیر در رفتار خود با معلمان از اخلاق حرفه ای اسلامی استفاده کند به طبع بر روی دانش آموزان به طور مستقیم تاثیر مثبت خواهد گذاشت و اثربخشی مدیر و معلمان در آموزشگاه بیشتر خواهد شد. سرمایه گذاری اخلاقی و هدفمند در تامین اهداف آموزش و پرورش و پیشبرد و پیشرفت جامعه نقش بسزایی دارد.
متغیر اخلاق حرفه ای اسلامی یک متغیر اثر بخش بوده که هم موفقیت مدیر آموزشگاه و هم موفقیت معلم و دانش آموزان را در پی دارد، اخلاق حرفه ای اسلامی یکی از زیر بنایی ترین مولفه های رفتار انسانی است.
با توجه به اینکه تا کنون در سیستم آموزش و پرورش منشور اخلاق به شکل کلی وجود داشته اما به شکل تخصصی برای مدیران آموزشی معیار و ملاک اخلاق حرفه ای اسلامی وجود نداشته است.
این پژوهش به شناسایی مولفه های اخلاق حرفه ای اسلامی مدیران آموزشی که منجر به رضایت شغلی معلمان می باشد پرداخته و این خلاء را پر کرده است.
یکی از دغدغه های محقق نبودن معیارهای مشخص اخلاق حرفه ای اسلامی برای مدیران آموزشی است که با کمک این تحقیق توانسته بخشی از آن را بیان نموده و همچنین با توجه به پایین بودن رضایت شغلی معلمان محقق در تلاش است که از طریق شناسایی و ترویج اخلاق حرفه ای اسلامی به افزایش رضایت شغلی کمک کند، با توجه به اینکه ما در کشور اسلامی زندگی می کنیم؛ داشتن و شناسایی مولفه های اخلاق حرفه ای اسلامی برای مدیران آموزشی که سرمایه امروز و فردای کشور در دست آنهاست؛ امری واجب و لازم دانسته؛ برای همین این نیاز از طریق این تحقیق تا حدودی برآورده کرده است.
نیاز شناسایی مولفه های اخلاق حرفه ای برای مدیران آموزشی نه تنها در آموزش و پرورش بلکه تمامی مدیران آموزشی که در حوزه های دیگر مشغول می باشند ضرورت مورد توجه محقق است.
ترویج اخلاق حرفه ای در فضاهای آموزشی باعث نشاط، بهداشت، سلامتی، فرهنگ سازی و … نقش موثری در جامعه دارد.
عدم وجود شادی و نشاط و رضایت در بین معلمان خود گواه بر این مدعاست که با کمک یکی از عوامل اخلاق حرفه ای اسلامی می توان به بخشی از آنها دست یافت، یکی از علت های که جو مدارس تبدیل به یک رابطه خشک اداری می شود رفتار مدیر بوده و اگر مدیر مدرسه با شناسایی اخلاق حرفه ای اسلامی و در چارچوب قانون با معلمان رفتار کند فضای مدرسه را می تواند تغییر دهد و یک فضای زیبا به وجود آورد که باعث رضایت معلمان شود.
توسعه اخلاق حرفه ای اسلامی در بخش مختلف می تواند با عث رضایت شغلی بیشتر معلمان شود شیوه و روش رفتار مدیر بسیار تاثیرگذار است. ترویج اخلاق حرفه ای در بین مدیران و معلمان باعث بهره وری و افزایش رضایت شغلی خواهد شد.
دلایل مختلفی برای عدم رضایت شغلی معلمان وجود دارد که می توان اخلاق حرفه ای مدیران را یکی از آنها نام برد با شناسایی مولفه های اخلاق حرفه ای و اجرای آن توسط مدیران آموزشی در بین معلمان آموزشگاه ها می توان رضایت معلمان را تا حدی بهبود بخشید.
اخلاق حرفه ای اسلامی را هم مانند منشور اخلاقی در تمام سازمانها و مدارس نصب و مدیران را به اجرای آن ترغیب کند، باعث بهره وری بیشتر و رضایت شغلی معلمان خواهد شد؛ با توجه به تحقیقات انجام شده توسط محقق هیچ گونه فعالیتی در این زمینه وجود نداشته و این مشکل مورد بررسی قرار نگرفته است به همین دلیل محقق با استفاده از قرآن کریم، نهج البلاغه و صحیفه سجادیه به یافته های مفیدی دست یافته است.
اهمیت شغل معلمی در هر جامعه ای انکارناپذیر است. معلمی یکی از مشاغل مهم و اساسی هر جامعه محسوب می شود و مسئولیت هدایت و پرورش یک نسل به عهده معلمان جامعه است، بنابراین توجه به پژوهش در متغیرهای مربوط به معلم، به ویژه در زمینه رضایت شغلی می تواند بسیار مهم باشد (زارعی، 1380).
رضایت شغلی معلمان به عنوان یک شاخص مهم و مؤثر در آمورش، توجه مجریان و پژوهشگران حوزه تعلیم و تربیت را جلب کرده است (زانگ، 2007).
رضایت شغلی در معلمان یک منبع مهم برای رضایت شخصی است و در حفظ و نگهداری معلمان در کارشان مؤثر است (کمیلی، 2004) و فداکاری، علاقه مندی و تعهد در مسئولیت شان را ممکن می سازد (تسنیم، 2006).
عامل نیروی انسانی همواره به عنوان یکی از عوامل مؤثر در بقای سازمان های مطرح است. بنابراین شناخت نیازها، انگیزه ها، تمایلات، عوامل رضایت و عدم رضایت کارمندان نه تنها لازم است بلکه جهت اتخاذ سیاست های صحیح، راهبردهای مناسب و برنامه های مؤثر ضروری می باشد. رضایت شغلی، یک حس مثبت و مطبوع و پیامد ارزیابی شغلی یا تجربه فرد است. این حالت کمک زیادی به سلامت فیزیکی و روانی افراد می کند. از نظر سازمانی، سطح بالای رضایت شغلی، منعکس کننده جو سازمانی بسیار مطلوب است که منجر به جذب و بقای کارکنان می شود.
لوک معتقد است رضایت مندی شغلی ناشی از ارزیابی شغل به عنوان امری است که رسیدن یا امکان رسیدن به ارزش های مهم شغلی را فراهم می آورد. بنابراین فرد زمانی به طور مؤثر سازمان را در جهت رسیدن به اهداف آن یاری می رساند که ابتدا از شغل و حرفه خود راضی و خشنود باشد نیز به کاری بپردازد که به آن علاقه مند است (فروغی، 1386).
دیدگاه ها و مفهوم سازی های متعدد و گاه متناقضی درباره تعریف «رضایت شغلی» شکل گرفته و توسعه یافته است. برخی از صاحب نظران هم چون هرزبرگ رضایت شغلی را دارای دو بعد دانسته اند. یک بعد عوامل و شرایطی است که فقدان آنها فقط موجب عدم رضایت می گردد. مانند طرز تلقی و برداشت کارکنان، شیوه اداره امور، خط مشی های سازمان، ماهیت و میزان سرپرستی، امنیت کاری، شرایط کاری، مقام و منزلت، سطح حقوق و دستمزد، استقرار روابط متقابل دو جانبه، مدیران و مرئوسان و زندگی شخصی کارکنان. هرزبرگ این موارد را عوامل بهداشتی یا مؤثر در حفظ وضع موجود یا عوامل بقاء می نامند و معتقد است که نبود این عوامل ممکن است چنان کارمندان را دچار عدم رضایت سازد که سازمان را ترک کرده و موجودیت آن را به مخاطره اندازد. بعد دوم، عوامل مؤثر در ایجاد انگیزه هستند که وجود آن ها موجب انگیزش و رضایت افراد و فقدان آن ها باعث عدم رضایت ضعیفی می گردد. به نظر هرزبرگ عوامل مؤثر در ایجاد انگیزه عبارت است از موفقیت کاری، شناخت و قدردانی از افراد و کار آن ها، پیشرفت و توسعه شغلی، رشد فردی و ماهیت کار و وظایف محموله (بیشکیو، 2001).
برخی دیگر از اندیشمندان مانند لوک، معتقدند بسیاری از مفهوم سازی ها و تعاریف «رضایت شغلی» در بردارنده نوعی فرایند ارزشیابی است از این رو آن را حالت هیجانی خوشایند و مثبتی می دانند که ناشی از ارزشیابی شغلی یا تجربه های شغلی فرد است.
اسمیت، کندال و هیولین پنج بعد اساسی یعنی ماهیت شغل، پرداخت حقوق و مزایا، فرصت های پیشرفت و ترقی، سرپرستان و همکاران در کار را مهمترین عوامل مؤثر در احساس افراد نسبت به کارشان می دانند. از نظر جونز چهار عامل شخصیت و صفات شخصیتی، ارزش ها، موقعیت کار و شغل و تأثیر اجتماعی از عوامل اساسی در میزان و سطح رضایت شغلی هستند.
علاوه بر این می توان به عواملی چون ایمنی و بهداشت کار، ساعات کار و نوبت کاری، امنیت شغلی و پیشرفت کار، برخورد عادلانه در محل کار و میزان جذب کارکنان در سازمان، مشارکت کارکنان و کارمندان در تصمیم گیری، محتوای کار و تحقق ظرفیت های کاری کارمندان و کارکنان، تغییرات در سازمان کار، پاداش کافی و عادلانه، مسئولیت اجتماعی، کار و خانواده و فراغت نیز اشاره نمود. (جنیفر و گارس، 1999)
وودمن و هل ریجل نیز در بحث عوامل مؤثر بر رضایت شغلی، به عواملی چون صفات کارگر و کارمند، نوع کار، محیط کار، و روابط انسانی کار اشاره کرده اند. عوامل مؤثر بر رضایت شغلی از نظر کورمن شامل: عوامل درونی محتوایی، عوامل زمینه بیرونی و ماهیت کار است.(اُزدمیر،2009) (, 2009).
رضایت شغلی به عنوان یک عامل اساسی بر بسیاری از ویژگی های رفتار فردی و عملکرد سازمان تأثیر می گذارد. رضایت شغلی موجب افزایش بهره وری و تعهد فرد در سازمان، تضمین کننده سلامت فیزیکی و ذهنی فرد و هم چنین موجب افزایش روحیه فرد می گردد. برخی از پیامدهای عدم رضایت شغلی شامل، عملکرد (باروری)، غیبت، نقل و انتقال، تأخیر در کار و ترک خدمت است.
سازمان ها وجه انکار ناپذیر دنیای نوین امروزی را تشکیل می دهند. ماهیت جوامع تحت تأثیر سازمان ها قرار دارد که آنها نیز به وسیله دنیای پیرامون و روابط موجود در آن شکل می گیرند. اگر چه این سازمان ها بر اساس اهداف گوناگونی هدایت می شوند، اما اداره و هدایت آنها بر پایه تلاش های جسمانی و روانی نیروی انسانی است. نیروی انسانی یکی از با ارزش ترین منابع برای حصول اهداف هر سیستم و سازمان است؛ و به عنوان یکی از مهمترین سرمایه های اصلی هر سازمان است و هر چه این سرمایه کیفیت مطلوبتری داشته باشد، احتمال موفقیت، بقا و ارتقای سازمان بیشتر خواهد شد (تذهیبی و همکاران، 1389).
در این میان، رضایت شغلی یکی از مقوله هایی است که از یک سو تلاش های نظری و بنیادی بسیاری را به خود معطوف ساخته و از سوی دیگر، در تمامی سطوح مدیریت و منابع نیروی انسانی سازمان از اهمیت بالایی بخوردار است (تذهیبی و همکاران، 1389).
امروزه اهمیت آموزش و پرورش بر هیچ کس پوشیده نیست، سرمایه امروز و آینده ماست، سرمایه ای که نمی توان قیمتی بر آن نهاد و همان چیزی است که بشر را از عصر تاریکی و جهل به عصر روشنایی و نور سوق بخشیده است (یونسکو نقل از نوری، 1388).
رضایت شغلی از عوامل مهم افزایش بهره وری، دلسوزی کارکنان نسبت به سازمان، تعلق و دلبستگی آنان به محیط کار و افزایش کمیت و کیفیت کار برقراری روابط خوب و انسانی در محل کار، ایجاد ارتباطات درست، بالا بردن روحیه و ایجاد علاقه به کار و کاهش استرس است. (هومان،2002) .
رضایت شغلی یکی از مهمترین زمینه نگرش افراد است که به واسطه اثرات زیادی که دارد، از اهمیت بالایی برخوردار است.
1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق
مشکلی که می توان دست کم در بخش آموزش و پژوهش آن را قصور و غفلتی غیرقابل توجیه انگاشت. موضوعی که نهادهای آموزشی کشور و از جمله آموزش عالی را به ضرورت برنامه ریزی در خصوص دانش اخلاق حرفه ای و کاربردی در کلیه سطوح آموزش فردی و اجتماعی به خویش می خواند. در این راستا تربیت متخصصان آموزش اخلاق حرفه ای در نظام آموزشی، سازمانی و اداری کشور با تکیه بر توسعه دانش اخلاق حرفه ای تخصصی در محتوای کتب، متون و برنامه های آموزش راهبرد سازمانی، فراهم سازی زمینه های مناسب آموزش اخلاق حرفه ای در نظام برنامه ریزی آموزش ملی، ایجاد مناسبات متقابل آموزشی اخلاق بین سازمان های آموزشی، اداری و تولیدی، تاکید بر اهمیت و کارگشایی پژوهش های نظری و میدانی در پرورش نیروی اخلاقی کار، ایجاد تناسب بین آموزش و اعتلای اخلاق حرفه ای با حوزه های کارکرد و عمل اجتماع و سازمان اشتغال، ضرورت شناسایی و ارتباط با متخصصان،صاحب نظران و مدرسان آموزش اخلاقی در تمامی سطوح تخصصی و حرفه ای به منظور ایجاد شبکه ای از کارشناسان و مدرسان و برنامه ریزان آموزش اخلاق حرفه ای در سطح ملی و بین المللی، از جمله محورهای پیشنهادی هستند که می توانند در راهبرد بسترسازی فعال برای آموزش و انگیزش در بهبود توسعه کارکردهای اخلاق حرفه ای در کشور یاری رسانند.
نقش راهبردی اخلاق حرفه ای در موفقیت معطوف به آینده سازمان غیرقابل انکار است و دوری از آن بنگاه ها را سخت آسیب پذیر و متضرر می سازد. دست یابی به اخلاق حرفه ای موجب مزیت استراتژیک می گردد.
حاکمیت اخلاق در فرهنگ سازمانی نقش مهمی در تبدیل تهدید به فرصت دارد. مسئولیت پذیری اخلاقی نقش مؤثری در افزایش کارآیی و اثربخشی سازمان دارد. و هر چه سازمان اخلاقی تر باشد، موفق تر است. و هر گاه ناکامی بر او آید در تحلیل نهایی، فقدان اخلاق حرفه ای را یکی از مهم ترین عوامل آن خواهیم یافت.
ترویج اخلاق در بنگاه و تعالی اخلاقی فرهنگ سازمانی نه تنها محیط با نشاط و مساعد برای افزایش بهره وری می آفریند بلکه فراتر از سازمان، نقش مؤثری در جامعه نیز دارد. بهداشت، سلامتی و فراتر از آنها تعالی اخلاقی جامعه از بنگاه ها و سازمانهای آن سخت متأثر است. اخلاق حرفه ای، آنگاه که حوزه ی حرفه به بنیانهای فرهنگی و نهادهای سیاسی مربوط می شود، از زیرساختهای تمدن بشری است.
ترویج اخلاق در فرهنگ اجتماعی سبب قانونپذیری افراد می شود زیرا قانونپذیری یکی از الزامهای اخلاقی است.
تأکید روز افزون بر اخلاق حرفه ای در بنگاه ها و سازمانهای دولتی و بخش خصوصی در جوامع صنعتی، نیازهای پژوهشی و مطالعاتی فراوانی را به میان آورده است. این نیازها بدون برنامه های پژوهشی نظام مند قابل پاسخ نیست. همین امر مراکز دانشگاهی را در کشورهای صنعتی به اخلاق حرفه ای سوق داده است.
مدیران به دلیل فقدان یا نقصان دغدغه های اخلاق در حرفه، با مسائل اخلاقی در حرفه خود مواجهه ی جدی ندارند و لذا برای حل مسائل اخلاقی بنگاه ها خوددرمانی کرده و دست نیاز به دانشگاه و حوزه دراز نمی کنند و در نتیجه کسانی که در باب اخلاق می نویسند یا مسائل عام، کلی و عامیانه را مطرح می کنند جز نصایح و مواعظ کلی فردگرایانه سخنی در خصوص مسائل عینی و مبتلا به بنگاه ها نمی گویند و یا به طرح مسائل فلسفی اخلاق می پردازند.
کاربردی بودن دانش اخلاق اقتضا می کند که روشها و بستر سازیهای لازم در جهت پیشگیری از رذائل اخلاقی تبیین گردد. پیشگیری باید در جهت گیریهای تدوین اصول اخلاق، ضوابط و قوانین سازمان و به طور کلی در برنامه های آموزشی نیز لحاظ گردد.
شهای تدریس و الگوهای آموزشی که میتواند باعث رشد خلاقیت کودکان شود، الگوی بازیهای اموزشی است. به عبارتی آموزش مهارتهای تفکر در قالب بازیها موثرترین رویکرد برای رشد خلاقیت در دوران کودکی است (پیاژه، 1970). بنابراین یادگیری و آموزش مهارتهای تفکر به اشکال مختلف بازی میتواند خلاقیت کودکان را رشد دهد (سیف، 1393). از نظر پیاژه (1970) کودک در مرحله حسی- حرکتی از تکرار فعالیتهایی که قبلا آنها را برحسب تصادف، به منظور سازش با محیط یافته است، لذت میبرد. پیاژه بازیهای تمرینی را وسیلهای برای لذت بردن از حواس میداند. زیرا کودک لمس کردن، چشیدن، گوش کردن، حرکات اعضای بدن و احساس کیفیت مختلف اشیاء را از راه بازی و به یاری حواس درمییابد و لذت میبرد. این بازیها که از بدو تولد تا 18 ماهگی در کودکان مشاهده میشود، جنبه جسمی دارند و عنصر تخیل در آنها کمتر وجود دارد. همچنین هیچگونه شیوه خاصی در آنها وجود ندارد و تنها تکرار فعالیتهای اکتسابی است. (احمدوند، 1378). بر این اساس اگر بخواهیم کودکان را برای چالش های آینده آماده کنیم باید مهارت های ویژه ای را در قالب بازیهای آموزشی به آنان بیاموزیم تا بر آن اساس بتوانند بر زندگی و یادگیری خود مسلط شوند. متاسفانه در سیستم آموزشی کشور ما به دلایل مختلف بازیهای آموزشی را به عنوان الگوهای غالب برای تدریس مهارتهای تفکر مورد توجه چندانی قرار نمیدهند. مسئله یا سوال اصلی پژوهش حاضر این است که آیا طراحی الگوی تدریس مهارت تفکر به شیوه بازی – تمرین بر خلاقیت کودکان پیش دبستانی تأثیر دارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
پرورش مهارتهای تفکر خلاق یکی از اساسی ترین راههای رسیدن انسان به موفقیت در یادگیری و تحصیل است. برای دستیابی به چنین هدفی باید راهی به درازای عمر رفت. اما پایه های اصلی آن از دوران کودکی گذاشته می شود؛ دورانی که در آن شاکله شخصیت شکل می گیرد و تمام زندگی فرد به نوعی تحت تأثیر اولین تجربیات وی در این دوران خواهد بود .به همین دلیل است که نقش مدارس در تربیت و پرورش کودکان متفکر و خلاق بسیار پر رنگ و اساسی است.
کودک در خلال بازی به کشف محیط اطراف خود و یادگیری نحوه فکر کردن در باره امور میپردازد. از طریق بازی نخستین گامها برای فکر کردن را برمی دارد اما بازی به خودی خود کودک را متفکر بار نمی آورد. بازی باید در جمع صورت بگیرد به قول ویگوتسکی (1978) بازیهای دسته جمعی برای اطفال از پنج سالگی یک نیاز طبیعی و بسیار جالب است و منافع فراوانی دربر دارد. بنابراین در بازیهای اجتماعی است که تفکر کودک شکل میگیرد، در خلال بازیهای دسته جمعی است که تفاهم و احترام رعایت حقوق دیگران شکست و پیروزی و رعایت نظم و قانون یاد گرفته میشود. پیاژه (1970) در مورد تأثیر بازی بر رشد اجتماعی کودک می گوید: بسیاری از تعاملات فردی کودک پیش دبستانی در چارچوب بازی روی می دهد و در روابط کودک با والدین خواهران و برادران و هم سالانش تأثیر می گذارد و در واقع تأثیر گذاری به دیگران و تأثیر پذیری از آنها را یاد می گیرد.
نظریات بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت (پیاژه، 1970و ویگوتسکی، 1978) و پژوهش های روان شناسی مؤیّد این نظر است که، آغاز رشد خلاقیت در کودکان دوره پیش از دبستان است که در آن، بازی نقش عمده ای در شکوفایی استعدادها ایفا می کند. بازی جنبه های خلاق شخصیت کودک را پرورش میدهد. بازی کودک، ممکن است به صورت ابتکاری که عناصری از تقلید بزرگ سالان را نیز دربردارد صورت گیرد.
به نظر محقق خلاقیت و تفکر خلاق جزء نیازهای اساسی کودکان پیش دبستانی است. چرا که کودکان این دوره برای اولین بار از محیط خانواده به یک محیط جدید مدرسه و اجتماع همکلاسی ها قدم میگذارند. در این محیطها کودکان برای سازگاری با محیط جدید و ایجاد ارتباط با دوستان انعطاف پذیر باشند تا بتوانند تجربیات جدید را با آمادگی کاملی کسب کنند. در این دوره هر نوع رفتاری از طرف همسالان و مربیان برای کودک تازگی دارد و او نحوه برخورد با آنان را قبلا تجربه نکرده است. از این جهت بهترین راه برای کودک بازی با همسالان در محیط جدید مدرسه است. رشد کند خلاقیت کودکان مخصوصاً در دوره های پیش دبستانی به سیستم آموزشی مدارس بر میگردد. اگر وضعیت فعلی خلاقیت کودکان پیش دبستانی را براساس نطریههای مختلف آموزش خلاقیت بررسی کنیم، نکات ضعف آن روشن میگردد. پژوهشگر به عنوان مربی در این تحقیق نشانه های ضعف در خلاقیت کودکان را به چند عامل نسبت میدهد. اولین عامل نا آشنایی مربیان با روشهای آموزش خلاقیت و مخصوصا الگوهای بازی آموزشی است. اغلب روشهای تدریس در دوره پیش دبستانی روشهای کلیشهای هستند. در صورتی هم که مربیان با روشهای خلاق تدریس آشنا باشند در بکارگیری آن اعتماد به نفس ضعیفی از خود نشان میدهند. وجود سرفصلهای مصوب آموزش و پرورش برای تدریس در این دوره، کمبود امکانات محیطی، ابزار یادگیری، نا آشنایی کودکان با همسالان و ناتوانی آنان برای ایجاد ارتباط با دیگران عوامل مهم دیگری در این زمینه محسوب میشوند. براین اساس پژوهش حاضر درصدد تعیین تأثیر یادگیری مهارتهای تفکر به شیوه بازی تمرین در قالب آموزش و تأثیر آن بر میزان خلاقیت کودکان پیش دبستانی است.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف کلی/علمی تحقیق
بررسی تأثیر الگوی تدریس مهارت تفکر به شیوه بازی – تمرین بر رشد خلاقیت کودکان پیش دبستانی ناحیه یک شهرستان یزد در سال تحصیلی 1393- 1394.
1-4-2- اهداف جزئی/کاربردی تحقیق
1-5- فرضیه های پژوهش
1-5-1- فرضیه اصلی تحقیق
الگوی تدریس مهارت تفکر به شیوه بازی- تمرین بر رشد خلاقیت کودکان پیش دبستانی ناحیه یک شهرستان یزد موثراست.
1-5-2- فرضیه های فرعی تحقیق
1-6- تعاریف اصطلاحات و متغیرهای تحقیق
1-6-1- تعریف مفهومی متغیرهای تحقیق
دیوید بوهم خلاقیت را هنر ادراک درونی ذهن می داند که در غیبت آن اندیشه بلادرنگ در ورطه سردرگمی و پریشانی گم میشود. بر این اساس ذهن در رویارویی با هر پدیدهای تفاوتها و مشابهتهای حالت جدید و قدیم آن را در مییابد و به کشف نظمی نو می پردازد که نظمی پویاست (به نقل آقاعباسی، 1390). خلاقیت توانایی خلق ایده ها یا مصنوعاتی است که جدید، شگفت انگیز و ارزشمند است (دورین و کرب، 2009). سانتروک (به نقل سیف، 1393) خلاقیت را به عنوان “توانایی اندیشیدن در باره امور به راههای تازه و و غیر معمول و رسیدن به راه حل های منحصر به فرد برای مسائل تعریف کرده است (ص 397).
مهارت تفکر
شریعتمداری (1382) تفکر را جریانی می داند که در آن فرد کوشش می کند مشکلی را که با آن روبرو شده مشخص سازد و با استفاده از تجربیات قبلی خویش در حل آن اقدام نماید. متخصصان (جاناسن، 2004، جانسون لیرد به نقل سیف، 1393) انواع تفکر را براساس عملکرد آن و با توجه به حل مسئله طبقه بندی کردهاند. بنابراین علاوه بر مهارتهای تفکر انتقادی، مهارتهای تفکر خلاق و حل مسئله وجود دارد. تفکر در کودکان مجموعهای از تواناییهای عالی ذهنی مانند توانایی استدلال، حل مسئله، خلاقیت، حافظه، سازماندهی تکالیف و زبان است (برونر، 1978).
به هرگونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدفداری که به صورت فردی یا گروهی انجام پذیرد و موجب کسب لذت و اقناع نیازهای کودک شود، بازی میگویند (استون، 1987). بازی غریزهای برای رشد و نمو استعدادها و یا تمرین مقدماتی برای اعمال آتی است (برونر، 1975). پیاژه (1962) بازی را فرآیندی برای آماده ساختن کودکان جهت ایفای نقش های بزرگسالان می داند. هویزینگا (1983) مفهوم بازی را از دیدگاه اجتماعی اینگونه تعریف کرده است: بازی عبارتست از هر گونه فعالیت آزاد که با آگاهی کامل، در بیرون از حیطه زندگی عادی انجام می گیرد و این خصوصیات را دارد: “غیر جدی، با علایق مادی پیوند ندارد، در حدود و مرزهای متناسب با خودش محدود است و طبق قواعد مشخص انجام میگیرد.
الگو نقشه انجام دادن کاری است که بنا بر مقتضیات و وضعیت اجرایی، می توان در آن تغییراتی ایجاد کرد. الگوی آموزشی نیز برای تنظیم و سازماندهی فعالیتهای یک تکنولوژیست آموزشی طراحی شده است. بنابراین الگوی آموزشی نقشه کلی انجام اموری است که بنابه تعریف به عهده تکنولوژیست آموزشی است (فردانش، 1391). رایگلوث (2009) الگوی آموزشی را طرح راهبردی میداند که هدف، مراحل، روش اجرای آموزش از ارکان اصلی آن به شمار می آید.
یکی از شیوه های مناسب اشتغال کارآفرینی است. نیروهای انسانی ارزشمندترین سرمایهسازان هستند که شکوفایی و توانمندیهای آنان میتواند تاثیر شگرفی در چرخه فعالیتهای یک کشور داشته باشد. بنابراین بیگمان یکی از عواملی که امروزه میتواند چهره اقتصاد و صنعت یک کشور را دگرگون سازد کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه است جوامعی وجود دارند که به رغم کمبود منابع طبیعی و به واسطه داشتن ایدههای نو در کارآفرینی به رفاه و آسایش رسیدهاند. (مصحف، عابدی، و بهرامی، 1384).
انگلیسیها سه اصطلاح با نامهای ماجراجو، متعهد و کارفرما را در مورد کارآفرین به کار میبردند. از نظر آنها، کارآفرین کسی است که متعهد میشود مخاطرههای یک فعالیت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند. در واقع کارآفرین کسی است که نوآوری خاص داشته باشد. این نوآوری میتواند در ارائه یک محصول جدید، ارائه یک خدمت جدید در طرحی یک فرایند نوین و یا نوآوری در رضایت مشتری و… باشد.
در مدارس ضرورت و توجه کافی به آموزش کارآفرینی به خوبی احساس نمیشود و علیرغم اینکه قسمتی از رفتار در محیط آموزشی مانند مدرسه شکل میگیرد و یکی از مسائلی که کمتر در مدارس به آن پرداخته میشود آموزش رفتار کارآفرینانه است.
مشاوران مدارس همچنین میتوانند از نظریههای تخصصی مشاوره شغلی برای کمک به انتخاب شغل و آموزش کارآفرینی به عنوان یکی از شیوه های مناسب انتخاب شغل در عصر حاضر استفاده کنند. اما در حال حاضر از نظریههای مشاوره شغلی برای آموزش کارآفرینی کمتر استفاده شده است و تنها چند پژوهش داخلی توسط فکری، شفیعآبادی، نورانیپور و احقر (الف- 2012و ب-2012)، فکری و شفیعآبادی (2013)، فکری، شفیعآبادی، رفاهی و زابلی (الف-2014 و ب-2014) در این زمینه روی دانشجویان انجام شده است که اثر بخشی الگوی بومی شفیعآبادی، و نظریه گاتفردسون و نظریه کرامبولتز را در آموزش کارآفرینی نشان میدهد. همچنین پژوهشهای حریری (1393) و طاهری (1393) اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی را روی مهارتها و رفتار کارآفرینانه دانش آموزان نشان داده است.
از آنجایی که مشاوره بدون شناخت کافی فرهنگ و اداب و رسوم جامعه امکان پذیر نیست کاربرد الگوهای بومی مشاوره همواره باید مورد توجه قرار گیرد. بر اساس الگوی بومی چند محوری شفیعآبادی (1392) انتخاب شغل فعالیتی پویا و هدفمند است که با توجه به نوع خویشتن پنداری میزان ارضای نیازها و توان تصمیمگیری در درون شیوه زندگی رخ میدهد. پویایی در انتخاب شغل مبین تحرک، تغییرپذیری، خلاقیت و شادابی است. خویشتن پنداری قضاوتی است که فرد در زمینههای موفقیت یا شکست، ارزشها، تواناییها یا ضعفها، اهمیت و یا اعتبار یا بیاعتباری خود دارد. ارضای نیازهای اساسی از عوامل موثر در انتخاب شغل است به طوری که اگر شغلی نیازهای فرد را برآورده نسازد در شرایط عادی انتخاب نخواهد شد و در نهایت فرد باید در مسیر رشدی انتخاب شغل تصمیم بگیرد و شغلی را که با خویشتن پنداریش همسوست و نیازهایش را برآورده میسازد برگزیند.
مقایسه الگوهای بومی و غیر بومی مشاوره شغلی میتواند نقش مهمی در شناخت هرچه بهتر روشهای مناسب مشاوره شغلی داشته باشد. نظریه یادگیری اجتماعی یک الگوی چند محوری خارجی است که چهار عامل: استعداد ژنتیکی، رویدادها و شرایط محیطی، تجارب یادگیری و مهارتهای انجام کار را عوامل موثر در انتخاب شغل میداند منظور از استعداد ژنتیکی هر نوع توانایی و آمادگی ویژه ذاتی است که از طریق وراثت حاصل میشود. رویدادها و شرایط محیطی در انتخاب شغل موثرند. عملکرد شغلی انسان نیز نتیجه تجارب یادگیری گذشته اوست. مهارتهای انجام کار با مواردی نظیر هدفها و باورها و ارزش گذاریهای شغلی فرد و میزان اطلاعات او از مشاغل مختلف بستگی دارد (کرامبولتز، 1975، به نقل از شفیعآبادی، 1392). بنابراین مقایسه نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز با الگوی چند محوری شفیعآبادی میتواند اطلاعات مفیدی را در اختیار محققان و مسئولان آموزش و پرورش برای آموزش کارآفرینی قرار دهد. اما تا کنون در زمینه مقایسه اثر بخشی مشاوره شغلی در آموزش کارآفرینی روی دانشآموزان پژوهشی انجام نشده است. بنابراین با توجه به اهمیت ایجاد شغل ، نقش مدارس در ایجاد رفتار کار آفرینانه و کمبود پژوهشها در زمینه مقایسه الگوی بومیو غیر بومی بر رفتار کارآفرینانه این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که آیا بین اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر رفتار کارآفرینانه دانشآموزان تفاوت وجود دارد ؟
اهمیت و ضرروت پژوهش:
انتخاب شغل مناسب در حقیقت علاوه بر امرار معاش فرد برای گذران امور زندگی بر رفتار اجتماعی و شیوه زندگی وی اثر میگذارد. در گذشته تنوع شغلی به اندازه امروز نبوده و اغلب فرزندان به صورت موروثی مشاغل پدران خود را انتخاب میکردند اما در جوامع امروزی با توجه به گسترش جمعیت و در نتیجه افزایش تقاضا و کاهش عرضه مشاغل ایجاد فرصتهای شغلی مناسب برای خود و دیگران یا به عبارتی کارآفرینی بسیار ضروری است.
کارآفرینی به عنوان سمبل و نماد تلاش و موفقیت در امور تجاری بوده و کارآفرینان پیشگامان موفقیتهای تجاری در جامعه هستند. نیل اسملسر، کارآفرینی را یکی از دو شرط ضروری توسعهی اقتصادی میداند.
دراکر (1975، به نقل از احمدی، شافعی، و مفاخری نیا، 1391) اعتقاد دارد کارآفرینی بیش از آنکه یک ویژگی شخصیتی باشد یک الگوی رفتاری است. این الگوی رفتاری را میتوان به مردم آموزش داد تا آنها یاد بگیرند که چگونه به طور کارآفرینانه رفتار کنند.
از آنجا که دومین پایگاه اجتماعی بعد از خانواده برای دانشآموزان مدرسه میباشد بنابراین مدرسه نقش مهمی را در آموزش و پرورش آنها ایفا میکند و عمده مسالهای که بعد از فارغالتحصیلی ذهن آنها را درگیر میکند انتخاب شغل و یافتن شغل مناسب میباشد. لذا با توجه به محیط آموزشی مدارس نقش مهم آنها برای آموزش چنین رفتاری همزمان با آموزش دروس تخصصی تحصیلی خود احساس میشود تا در زمان پایان تحصیلات و یادگیری رفتار کارآفرینانه راه و هدف مشخصی را برای ایدهها و ایجاد شغل مناسب داشته باشند.
در دههی 1990، زمانی که آموزش کارآفرینی در دانشگاهها فراگیر شده بود، تنها در تعداد معدودی از مدارس کشورهای پیشرفته از قبیل آمریکا، انگلیس، آلمان و ژاپن و آن هم به طور آزمایشی، کارآفرینی آموزش داده میشد. اما اکنون میتوان گفت، در مدارس آمریکا که تعداشان بیش از تعداد کل دانشگاههای جهان است، کارآفرینی آموزش داده میشود (کاتاز، 2003). تنها از طریق آموزش و پرورش میلیونها دانشآموز کارآفرین است که میتوان میلیونها شغل ایجاد کرد (سانتر 1998، به نقل از حسینیخواه 1387).
امروزه اهمیت و جایگاه استفاده از خدمات مشاورهای بیش از پیش بر ما نمایان است. در حقیقت هر چه بر میزان تحصیلات و آگاهی مردم افزوده میشود و هر چه زمان به جلو گام برمیدارد، علاقه افراد جهت اخذ مشاوره و راهنمایی از مشاورین با تجربه و خبره بیشتر میشود . یکی از انواع مهم مشاوره راهنمایی و مشاوره شغلی است با توجه به تنوع مشاغل نیاز به مشاوره و راهنمایی شغلی احساس میشود و تا به حال کمتر به این امر اهمیت داده شده است. مشاور شغلی با بررسی جوانب مختلف شغلی و شخصیتی میتواند نقش مهمی را در کمک به ایجاد شغل مناسب برای خود و دیگران از طریق آموزش کارآفرینی داشته باشد.
مشاوران مدارس اغلب در مدارس بیشتر به حیطه بهداشت روانی و تحصیلی میپردازند و در حوزه شغلی تنها به معرفی مشاغل در هفته مشاغل اکتفا میکنند و عملا راهنمایی و مشاوره شغلی در مدارس نقش کمرنگی را در هدایت شغلی دانش آموزان ایفا میکند.
با توجه به مطالب بیان شده میتوان به اهمیت مقایسه دو الگوی بومی و غیربومی و آموزش رفتار کارآفرینانه به دانشآموزان پی برد. لذا نتایج پژوهش حاضر میتواند مورد استفاده وزارت آموزش و پرورش، و مشاوران مدارس و مشاوران شغلی قرار گیرد.
اهداف پژوهش:
هدف اصلی:
مقایسه اثربخشی الگوی چند محوری شفیع آبادی با نظریه یادگیری اجتماعی بر رفتار کارآفرینانه
هدف جانبی:
فرضیههای پژوهش:
فرضیه اصلی:
بین اثر بخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز بر رفتار کارآفرینانه دانش آموزان تفاوت معنادار وجود دارد.
فرضیه جانبی:
تعاریف :
تعاریف نظری:
الگوی چند محوری شفیعآبادی: یک الگوی بومی است که نگرش رشدی به انتخاب شغل دارد. بر اساس این الگو نظریههای راهنمایی و مشاوره عموما و نظریههای راهنمایی شغلی خصوصا از عقاید مردم و مبانی فرهنگی جامعه متاثرند. انتخاب شغل بر اساس این الگو فعالیتی است پویا و هدفمند که توجه به نوع خویشتن پنداری، میزان ارضای نیازه و توان تصمیمگیری در درون شیوه زندگی رخ میدهد (شفیعآبادی،1392).
نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز: یک الگوی مشاوره شغلی غیر بومی است که بر پنج مفهوم استعداد ژنتیکی، رویدادها و شرایط محیطی، تجارب یادگیری، مهارتهای انجام کار تاکید دارد (شفیعآبادی،1392)
رفتار کارآفرینانه: مجموعه فعالیتهایی که افراد در سطوح مختلف مسئولیت با هدف بهرهگیری خلاقانه از منابع در جهت شناسایی و استفاده از فرصتها به انجام میرسانند (مایر،2002، به نقل از فکری، شفیعآبادی، نورانی پور، احقر، 1392).
تعاریف عملیاتی:
الگوی چند محوری شفیعآبادی: منظور از الگوی چند محوری در این پژوهش 8 جلسه یک و نیم ساعته آموزش کارآفرینی بر مبنای پنج محور بنیادی الگوی چند محوری شامل پویایی، هدفمندی، خویشتن پنداری، نیازها و تصمیمگیری است.
نظریه یادگیری اجتماعی کرامبولتز: منظور از نظریه یادگیری اجتماعی در این پژوهش 8 جلسه یک و نیم ساعته آموزش کارآفرینی بر مبنای چهار محور بنیادی نظریه یادگیری اجتماعی شامل استعداد، شرایط محیطی، مهارتهای انجام کار و تجارب یادگیری است.
رفتار کارآفرینانه: در پژوهش حاضر عبارت است از نمره ای که دانش آموزان از پرسشنامه رفتار کارآفرینانه فکری، شفیعآبادی، نورانی پور و احقر (1391) کسب میکنند.
د نشان میدهد که بزرگسالانی که در کودکی خود یک طلاق را تجربه کردهاند بیش از کسانی که چنین تجربهای نداشتهاند تحت استرس و فشار زیاد میباشند (گلن و کرامر، 1985؛ کولکا و وینگارتن، 1979؛ به نقل از گاتمن، 1998). این بزرگسالان رضایت کمتری از خانواده و دوستان داشته و اضطراب بیشتری را گزارش میکنند و ابراز میدارند که چیزهای بد بیشتری برای آنها اتفاق میافتد و اینکه به طور کلی برایشان مشکلتر است که با فشارهای زندگی کنار بیایند. (فریدمن ، 1995؛ به نقل از گاتمن، 1998). به طور کلی شواهد پژوهشی نشان میدهند که طلاق اثر زیانبار فراوانی از جمله افسردگی، انزوا، شایستگی اجتماعی پایین، مشکلات تندرستی، عملکرد تحصیلی پایین بر کودکان دارد (کومینگز و دیویس، 1994؛ هترینگتن و کلینگپیل، 1992؛ کاتز و گاتمن، 1991؛ به نقل از گاتمن، 1998).
آماتو(1995) دریافت که تجربه طلاق والدین شاخص قوی از دارا بودن نگرش منفی نسبت به ازدواج و نگرش مثبت به طلاق می باشد. خواه یا ناخواه جوانانی که تجربه طلاق والدین، عداوت و تعارض بین آنها را داشته باشند، نگرش نسبت به ازدواج آنها تحت تأثیر قرار می گیرد (جونز و نلسون، 1996؛ به نقل از ممبینی، 1391).
آمار رو به رشد طلاق و تعداد روزافزون فرزندان طلاق از سال 1970 تغییرات اجتماعی وسیعی در زمینه فهم و پذیرش طلاق منعکس میکند. نقش ازدواج در هماهنگ کردن زندگی اجتماعی کمرنگ شده و تعداد زیادی از بچهها در چنین موقعیتهایی پرورش پیدا میکنند. طلاق یک رویداد پیچیده است و از هم پاشیدگی بنیان خانواده با تأثیرات کوتاه مدت و بلندمدت مالی، قانونی، فردی و اجتماعی برای بچه ها و بزرگسالان همراه است. این از هم پاشیدگی بر نوع ارتباطات و پذیرش نقش های جدید تأثیرگذار میباشد (الدار- اویدان، حاج- یحییو گرینبام، 2009).
در کشور ما براساس آمارهای موجود میزان طلاق در سال های مختلف بین 11 تا 16 درصد در حال نوسان است که حاکی از افزایش آن میباشد (مرکز آمار ایران، 1380). با توجه به افزایش روبهرشد طلاق در کشور ما و همچنین تأثیری که این پدیده مخرب بر فرزندان طلاق میگذارد در این پژوهش، سعی شده که نگرش نسبت به ازدواج و طلاق دانش آموزان دختر و پسر مدارس متوسطه شهرستان پلدختر مقایسه شود.
اهمیت و ضرورت پژوهش
طلاق یکی از آسیبهای اجتماعی است که در چند دههی اخیر در اکثر کشورهای جهان رشد روزافزونی داشته است. در ایران نیز طبق آخرین آمار مربوط به سازمان ثبت احوال کشور، کل موارد ثبت شدهی طلاق در مناطق شهری و روستایی ایران در سال 1371 معادل 33983 مورد بود است که این شاخص در سال 1380 به 61013 مورد رسیده است (ژوبرتو گای، بدون تاریخ، ترجمه، قدیری، 1383).
عمق مسئله زمانی آشکار میشود که نتایج پژوهشهای متعدد داخلی و خارجی در زمینهی تأثیرات عمیق روان شناختی، اجتماعی، اقتصادی و حتی قانونی طلاق بر همهی کسانی که به نحوی با آن درگیر هستند در نظر گرفته شود (ژوبرت و گای، بدون تاریخ، ترجمه قدیری، 1383). داشتن نگرشهای غیر واقع بینانه در مورد ازدواج و طلاق می تواند به احساسات قوی نارضایتی زناشویی منجر شود که نتیجه آن نرخ بالای طلاق در جامعه می باشد(لارسن،1998). والرستین و کیلی (1980؛ به نقل از ممبینی، 1391) اظهار داشته اند که تجربه جدایی والدین می تواند بر نگرش جوانان نسبت به ازدواج اثر داشته باشد.
تحقیقات دامنهداری در مورد تأثیر خانواده گسسته روی کودکان انجام شده است و گزارشها نشان می دهد که زندگی اجتماعی، عاطفی و حتی فکری این کودکان تحت تأثیر بد این نوع خانواده ها قرار میگیرد و نتایج، بیانگر این واقعیت میباشد که فرزندان متعلق به محیطهای گرم و صمیمی در مقایسه به فرزندان متعلق به خانوادههای از هم گسیخته دارای اشکالهای جسمی، عاطفی، اجتماعی و رفتاری کمتری میباشند و به طور کلی سازگارترند (استوارت و ساندین، 1987به نقل از محمودی، 1383).
ما در جوامع مختلف و نیز در جامعه خود، شاهد بسیاری از ناسازگاریها، عدم شناخت و درک صحیح زن و مرد از یکدیگر و در نتیجه داشتن انتظارات و توقعات مبهم و غیر واقعبینانه از یکدیگر هستیم (احمدی، 1374). بسیاری از طلاقها مربوط به جوانانی است که برحسب احساسات و بدون آمادگی لازم برای پذیرش مسئولیت زندگی مبادرت به ازدواج کردهاند (ایران محبوب و مختاری، 1385). بنابراین ازدواج در صورتی میتواند درست و رضایت بخش باشد، که بر پایه آمادگی کامل، شناخت صحیح و در نظر گرفتن معیارها و ملاکهای منطقی و معقول صورت گرفته باشد.
نکتههای بالا لزوم و اهمیت بررسیهای بیشتر طلاق در جامعه ما را آشکار میسازد، بنابراین پژوهشگر تلاش میکند نگرش نوجوانان را با هم مقایسه کند. طلاق والدین اثرات منفی روی فرزندان میگذارد. لازم و ضروری به نظر میرسد که پژوهشهای اصولی و کاربردی در رابطه با بچههای طلاق صورت گیرد و راهکارهای عملی و مهارتهای لازم به این کودکان آموزش داده شود تا بهتر بتوانند با محیط پیرامون خود سازگار شوند. به علاوه شناخت ویژگیهای فرزندان طلاق به والدین، معلمان، وابستگان نزدیک و همسالان کمک میکند تا با آگاهی بیشتری با این افراد برخورد کنند همچنین سازمانهای مختلف از جمله بهزیستی، آموزش و پرورش و سازمان ملی جوانان و غیره می توانند با شناخت بیشتر خصوصیات و نگرشهای این افراد کلاسهای آموزشی مهارتهای زندگی، مدیریت خشم، مهارتهای ارتباطی و آموزش پیش از ازدواج را برگزار کنند تا این افراد در مواجه با مشکلات زندگی از شیوههای کارآمدتری استفاده کنند.
هدف کلی پژوهش:
هدف کلی این پژوهش، مقایسهی نگرش نسبت به ازدواج و نگرش نسبت به طلاق در دانشآموزان پسر و دختر مدارس متوسطه شهرستان پلدختر است.
اهداف جزئی
1- تعیین تفاوت نگرش به ازدواج دانش آموزان پسر و دختر.
2- تعیین تفاوت نگرش به طلاق دانش آموزان پسر و دختر.
فرضیههای پژوهش
1- پسران و دختران دانش آموز مدارس متوسطه از نظر نگرش نسبت به ازدواج با هم تفاوت دارند.
2- پسران و دختران دانش آموز مدارس متوسطه از نظر نگرش نسبت به طلاق با هم تفاوت دارند.
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
تعریف مفهومی طلاق: طلاق در لغت به معنی رها شدن از عقد نکاح و فسخ آن است. طلاق پدیده ای قراردادی است که به مرد و زن امکان می دهد تحت شرایطی پیوند زناشویی خود را گسیخته و از یکدیگر جدا شوند (ستوده، 1383).
تعریف عملیاتی طلاق: در این پژوهش منظور از طلاق، جداشدن زن از مرد براساس مقررات و ضوابط قانونی است که بر این اساس هر کدام از زوجین زندگی مجزایی از هم دارند.
تعریف مفهومی نگرش به ازدواج: سازه نگرش به ازدواج نشان دهنده احساسات و تمایلات افراد، پیش داوریها یا سوگیریها، تصورات از پیش فرض شده، ترسها و عقاید راسخ آنها در مورد ازدواج است. بنابراین نگرش یک فرد در مورد ازدواج آن چیزی است که او در مورد ازدواج فکر و احساس میکند (ممانی، 2003).
تعریف عملیاتی نگرش به ازدواج: منظور از نگرش به ازدواج در این پژوهش نمرهای است که آزمودنی از پاسخ به مقیاس نگرش به ازدواج (MAS)، براتن و روزن (1998) کسب نمود.
تعریف مفهومی نگرش به طلاق: به اعتقاد توماس (1971) نگرش به طلاق نشان دهندهی اثر شناختی و عاطفی به جای گذاشته شدهی تجربهی شخص از طلاق والدین و یک پاسخ در برابر آن است. نگرش در این معنی یک مکانیسم پنهانی است که رفتار را هدایت میکند.
تعریف عملیاتی نگرش به طلاق: نمرهای است که آزمودنی از پاسخ به مقیاس نگرش به طلاق کینایرد و جرارد (1986) کسب نمود.
فصل دوم
در این فصل به بازنگری مبانی نظری و پیشینه تجربی پژوهش پرداخته میشود. در ابتدا مباحثی در مورد ازدواج و طلاق ذکر شده است، سپس مطالبی راجع به مفهوم نگرش در معنای کلی، نگرش نسبت به ازدواج و آمادگی ازدواج و مبانی نظری مربوط به آنها مورد بحث قرار گرفته و بررسی میشود و در پایان پیشینه تجربی متغیرهای پژوهش بیان شده است.
ازدواج
“وَ مِن آیاته اَن خَلَقَ لَکُم من اَنفُسکُم اَزواجاً لتسکُنوا اِلیها و جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَه وَ رَحمَه اِن فی ذلکَ لایاتِ لقوم یَتَفَکَرون”.
از نشانههای خداوند این است که از جنس خودتان برای شما زنان و همسرانی آفرید تا در کنار آنها به سکون و آرامش درآیید و بین شما رحمت و صمیمیت قرار داد و به درستی که در این کار نشانههایی است برای افرادی که اهل تفکر و اندیشه هستند (سوره روم، آیه 21).
توجه به آیه شریفه نشان میدهد که ازدواج از نشانههای الهی بوده و در طبیعت آفرینش جای دارد و نه تنها برای ارضای نیازهای زیستی بلکه به منظور رسیدن به آرامش، رهایی و برقراری دوستی و صمیمیت و برقراری سلامت جسمی و روانی میباشد. با توجه به اهمیت ازدواج در سلامت انسان و جامعه خداوند انسانها را به این امر دعوت نموده است. در آیه 32 سوره ی مبارکه نور آمده است: “دختران و جوانان مجرد و غلامها و کنیزهای شایسته خود را همسر دهید و زمینه نکاح آنان را فراهم آورید چنانچه فقیر و تهیدست باشند خداوند از فضل بینهایت خود بینیازشان کند و خداوند واسع و علیم است.” پیامبر گرامی اسلام نیز به تشکیل خانواده توجه بسزایی داشتهاند. از پیامبر خداست که فرمود: در چهار موقع عنایت و رحمت حق متوجه انسان میشود: به وقت باریدن باران، به هنگام نظر کردن فرزند به صورت پدر از باب مهر و محبت، در آن زمان که در خانه کعبه باز میشود و آن وقت که عقد و پیمان زناشویی بسته شده و دو نفر با یکدیگر جهت زندگی جدید وارد عرصه نکاح میشوند (مؤمنی، 1390). در اهمیت نقش متقابل زن و مرد به عنوان همسر میفرماید: زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت آنها و این بدان معنی است که زن و مرد برای یکدیگر آفریده شدهاند تا طبق آیینها، سنن، قوانین قومی و مذهبی با هم پیوند یابند و در کنار هم آرام و قرار گیرند. در حقیقت ازدواج یک پیوند است. پیوندی برای یک زندگی مشترک و مبرا شدن از گناه و دستیابی به سعادت دنیا و آخرت. ازدواج موجب تشکیل اولین واحد اجتماعی یعنی خانواده میگردد و میتواند نقش بسزایی در سرنوشت جهان بشری داشته باشد. حضرت محمد(ص) میفرماید: هیچ بنایی نزد خداوند محبوبتر از بنایی نیست که در سایه ازدواج پدید آمده باشد (مظاهری، 1382). چنین اهمیت و موهبتی در هیچ مذهبی دیده نشده است و آنهایی که تن به ازدواج اسلامی میدهند عملا از چنین اهمیتی آگاه میشوند. باید اذعان نمود که نعمات و اثرات ازدواج موجب بلوغ شخصیت، نجات از رکود، جمود، بیداری و هوشیاری در زندگی، دوری و برکناری از بوالهوسی و هرزهگری، آرامش جسم و روان، رفع نیازهای طبیعی و غریزی، آرامش یافتن از شور و هیجان، آشنایی با واقعیتها و شکوفا شدن زندگی با آمدن فرزندان میشود چرا که فرزندان در دوران کودکی موجب شادی و نشاط والدین و در جوانی کمک کار ایشان و بعد از مرگ باقیات الصالحات خواهند بود که نتیجتا رضایت خداوند را در پی خواهد داشت (ممبینی، 1391).
ازدواج پیوند مشترک دو فرد با حفظ استقلال نسبی هر یک در جهت تکامل طرفین میباشد. ازدواج یکی از انتخابهای مهم و سرنوشت ساز هر زن و مردی میباشد. این انتخاب یکی از مراحل و فرایندهای رشد محسوب میشود که در تکامل ابعاد درونی و شخصیتی انسان مهم است (هویلیپور، 1389).
ازدواج یک فرایند طبیعی و مهم در زندگی انسانهاست و در همه زمانها و کلیه فرهنگها به شکلهای گوناگون وجود داشته است. با ازدواج یکی از اساسیترین نهادهای اجتماعی یعنی خانواده موجودیت پیدا میکند و نیازهای زیستی، روانی، و اجتماعی انسان تأمین میگردد که صرفا جنبه فردی ندارد. در واقع میتوان گفت نهاد جامعه بر پایه ازدواج قرار گرفته است. استواری خانواده به ازدواج و رابطه زناشویی پایدار و بنیادین بستگی دارد. بدین معنا، هرگونه تزلزل و سستی در رضایت زناشویی یا عدم وجود یک ازدواج موفق علاوه بر آنکه آرامش روانی زوجها را مختل میکند بقا و دوام خانواده را نیز درمعرض خطر قرار میدهد. ازدواج یک پدیده چند بعدی است و تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارد که از آن جمله میتوان به نقش عوامل روانشناختی و اقتصادی اشاره کرد (فقیرپور، 1384).
ه مناسب در این دوره، عملکرد ذهنی (شناختی)، روانی و پیشرفت تحصیلی نوجوانان را تحت تأثیر قرار میدهد و سوءتغذیه در این دوره چه موجب چاقی و چه موجب لاغری گردد، در تعیین شاخص بیماریها و مرگ و میر دوران بزرگسالی دارای اهمیت خاص است (جویس، 2009). در این زمینه داویدسون (2009) در مطالعه خود نشان داد که تغذیه مطلوب میتواند تفاوت چشمگیری در توانایی دانشآموزان برای پیشرفت در مدرسه ایجاد کند و سوء تغذیه میتواند اثرات منفی بر روی رفتارهای دانشآموز، عملکرد مدرسه و به طور کلی رشد شناختی داشته باشد. از طرفی زیادهروی در تغذیه که منجر به چاقی میشود همچنین میتواند مانع رشد و توسعه علمی و اجتماعی نوجوانان باشد.
همچنین چن و همکاران (2005) در مطالعه خود به این نتیجه دست یافتند که چاقی در دوران نوجوانی احتمال ابتلا به دیابت نوع II، بیماریهای قلبی-عروقی، سرطان و خطر مرگ و میر زودرس و بسیاری دیگر از بیماریها و عوارض جسمی و اجتماعی را در بزرگسالی افزایش میدهد. چاقی نوجوانان همچنین عواقب روانی نامطلوبی همچون اختلالات خواب، کم بودن اعتماد به نفس، اضطراب و افسردگی را در پی دارد که این مسئله بر روابط اجتماعی و تحصیلی آنها نیز تأثیر میگذارد.
بسیاری از این بیماریها و اختلالات عنوان شده در بالا که در نتیجه تغذیه نامناسب ایجاد میشود از طریق آموزش و ارتقای سلامت قابل پیشگیری است. این در حالی است که نتایج مطالعات حاکی از آن است که مشکلات نوجوان در تغذیه و عملکرد نامطلوب تغذیهای ناشی از پایین بودن سطح آگاهی تغذیهای در نوجوانان است (هزاوهای و همکاران، 1388؛ پیلین، 2004). همچنین در مطالعهای که توسط ابراین و همکاران (2007) در زمینه آگاهی تغذیهای دانشآموزان انجام شد، اکثر دانش آموزان مورد پژوهش از آگاهی تغذیهای پایینی برخوردار بودند.
بر این اساس آموزش مناسب تغذیه و افزایش آگاهی تغذیهای میتواند منجر به تغییر رفتار در انتخاب و مصرف غذای مناسب شود و در نتیجه باعث جلوگیری از بیماریها و حفظ و ارتقای سلامت در ابعاد فیزیکی، هیجانی و ذهنی شود. افزایش آگاهی تغذیهای دانشآموزان و نوجوانان از طریق منابع مختلفی حاصل میشود.
صدیفی (1386) در مطالعه خود منبع کسب اطلاعات در خصوص عادات غذایی را 25% از دختران منبع اطلاعات خود را از رادیو و تلویزیون و 3/28% از پسران منبع اطلاعات خود را کادر بهداشتی اعلام کردند. دلوریانزاده و همکاران (1390) در مطالعه خود نشان دادند که 3/50% از کتابهای درسی، 2/38% مادر و مادربزرگها، 4/35% از معلمان و 4/28% از اقوام و آشنایان اطلاعات و دانش تغذیهای را کسب میکنند. در همین راستا ماکوچ و رسچک (2008) در مطالعهای به این نتیجه دست یافتند که مهمترین منبع یادگیری دانش تغذیه در کودکان، همسالان بوده است.
علاوه بر این در مدرسه عواملی چون معلمین، مسئولین مدرسه و حضور هم سن و سالان کودک در انتخاب مواد غذایی و در نتیجه شکلگیری عادات غذایی نقش به سزایی ایفا مینمایند (پورعبدالهی و همکاران، 1384).
همانطور که نتایج مطالعات عنوان شده در بالا نشان میدهد یکی از عواملی که احتمالاً میتواند در افزایش آگاهی تغذیهای دانشآموزان نقش داشته باشد، محیطهای آموزشی و کتابهای درسی میباشد. بنابراین سرمایهگذاری بر روی سلامت نوجوانان و جوانان در محیطهای آموزشی به عنوان یکی از مهم ترین مداخلات نظامهای سلامت مطرح بوده به نحوی که این مهم در قالب یک برنامه فراگیر به نام “مدارس مروج سلامت” در حوزه ارتقای سلامت نوجوانان و جوانان توسط سازمان بهداشت جهانی توصیه شده است. در دسامبر 2005 میلادی نشست مشورتی در مورد مدارس مروج سلامت در منطقه مدیترانه شرقی (EMRO) برگزار گردید، یکی از مهمترین ابعادی که در این اجلاس مورد بحث قرار گرفت، آموزش سلامت در مدارس بود، چرا که یکی از مهمترین شاخصهای مداخلات سلامت در محیطهای آموزشی بوده و از آنجایی که مدارس تأثیر بسیار زیادی در رشد و تکامل کودکان و نوجوانان دارند و بسیاری از رفتارهای مخاطرهآمیز سلامت نیز در سنین مدرسه شکل میگیرد، بسیاری از متخصصین علوم رفتاری توصیه مینمایند بر اساس دیدگاه “تربیت از سنین کودکی” آموزش را باید از سنین پیش از مدرسه و مدرسه آغاز کرد. بر این اساس یکی از مهمترین وظایف مدارس، آموزش تغذیه در زمینههای نیازهای غذایی دانشآموزان در سنین مختلف، رفتارهای غلط غذایی، نقش تغذیه در ارتقای ذهن و روان و … و آموزش در جهت ارتقای سطح آگاهی تغذیهای دانشآموزان میباشد. این آموزش باید بر اساس استانداردهای خاصی مانند استانداردهای ویسکانسین تنظیم گردد.
استانداردهای آموزشی تغذیه ویسکانسین راهنمایی را برای دانشآموزان، والدین، معلمان، مدیران، تصمیمسازان و جامعه برای حمایت از آموزش دانشآموزان فراهم کرده است. این استاندارد پایهای برای آموزش تغذیه جامع و با کیفیت بالا در ایالات ویسکانسین فراهم میکند. فراگیری در مورد نحوه تغذیه سالم قسمت مهمی از هدفهای ویسکانسین میباشد. بر اساس مدل علمی ویسکانسین اهداف، مهارتها و دانشی که بایستی هر دانشآموز در پایان پایههای مختلف تحصیلی به آن دست یابد، تعیین شده است (داویدسون، 2009).
مدل استاندارد علمی ویسکانسین برای آموزش دانشآموزان، دانش و مهارت انتخاب غذای مناسب برای تغذیه سالم که باعث سلامتی شده و خطر بیماریها را کاهش دهند، پیدا خواهد کرد. ابعاد مدل ویسکانسین عبارتند از: 1- تغذیه برای تأمین انرژی و رشد (مثال: دلیل نیاز مردم به مصرف غذاهای مختلف)، 2- امنیت و سلامت غذایی (مثال: آشنایی با نحوه صحیح نگهداری مواد غذایی)، 3- تفکر نقادانه و استدلال عملی (مثال: تشخیص مواد غذایی از مواد غیرغذایی)، 4- تغذیه برای ارتقای رفتارهای سلامتی (مثال: آگاهی در مورد پیامدهای اضافه وزن)، 5- دستهبندی غذایی و 6- تنوع غذایی (داویدسون، 2009).
از آنجایی که عادات و الگوهای تغذیهای در سنین پیشدبستان و دبستان شکل میگیرد و رفتارهای صحیح تغذیهای در این دوران بر تندرستی سالهای بعد تأثیر میگذارد و محیط مدرسه نقش بسیار مهمی در انتقال عادات تغذیهای سالم یا ناسالم بر عهده دارد، ضرورت برنامههای آموزش تغذیه در مدارس بیش از پیش مورد تأکید قرار میگیرد تا ضمن شکلگیری عادتهای تغذیهای سالم از دوران کودکی و نوجوانی ارتقاء تندرستی نسل آینده نیز بیشتر تأمین شود و از طرفی دوران کودکی و نوجوانی نه تنها فرصتی طلایی برای پیشگیری از آسیبهای ناشی از اتخاذ رفتارهای نادرست میباشد، بلکه دورانی جهت انتخاب همیشگی سبکی سالم برای زندگی آینده خواهد بود، از این رو این مطالعه با هدف شناسایی نقش برنامههای درسی در آگاهی تغذیهای دانشآموزان مقطع چهارم ابتدایی بر اساس مدل ویسکانسین انجام شده است.
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
توجه به وضعیت تغذیهای نوجوانی به دلیل اینکه یکی از بحرانیترین و مهمترین دوران رشد و تکامل را میگذرانند ضروری است (اسپیر، 2004). مطالعات انجام شده در کشور ما بر روی نوجوانان نشاندهنده وضعیت تغذیهای نامطلوب در این رده سنی است (جعفری و همکاران، 2006؛ دوستمحمدیان و همکاران، 2006). در مطالعه دادخواه (1387) نوجوانان تنقلات و غذای آماده بیشتر و لبنیات کمتری مصرف میکردند زیرا، نوجوانان اغلب تمایل دارند وعدههای غذایی را با دوستانشان خارج از منزل صرف کنند. همین عادتهای غذایی میتواند در بزرگسالی ادامه یابد و در نتیجه بر رفتارهای غذایی و میزان دریافت مواد مغذی تأثیرگذار باشد. یکی از عوامل ایجادکننده این رفتارها در نوجوانان نداشتن آگاهی در مورد تغذیه صحیح است (پیلین، 2004).
آموزش تغذیه، هم آموزش رسمی در مدارس و هم آموزش غیر رسمی توسط والدین و سایرین، میتواند به کودکان در انتخاب غذاها و آشامیدنیها به صورت آگاهانه تر کمک کند (داویدسون، 2009).
توجه به اهمیت آموزش تغذیه در مدارس به دلایل زیر همیشه مورد تأکید قرار میگیرد: 1) نقش ضمیر و ذهن مستعد کودک که آمادگی بیشتری برای آموختن دارد، 2) عوامل آموزشی به حد کافی در دسترس است، 3) حضور موظف دانشآموزان، اجرای برنامه را بهتر میکند، 4) کثرت دانشآموزان ابعاد آموزش را وسیعتر میکند، 5) ارتباط دانشآموز با اعضای خانواده، دبستان و بسط و تعمیم مسائل آموزشی را موجب میشود (خلج و محمدیزیدی، 1385).
یکی از اقدامات مثبتی که از سوی دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی “سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی” وزارت آموزش و پرورش در جهت ارتقای آگاهی و بهبود عملکرد تغذیهای افراد نوجوان در سالهای اخیر به عمل آمده است، گنجاندن مطالبی در قالب مبحث “خوراک” در زمینه گروههای اصلی مواد غذایی، با معرفی مثلت راهنمای مواد غذایی است. توسط این مطالب دانشآموزان با اهمیت و نقش تغذیه در رشد، سلامت و بهبود فعالیتهای ذهنی و جسمی آشنا میشوند و تا حدی فرا میگیرند که خوراکیهای مربوط به کدام گروه مواد غذایی نسبت به گروههای دیگر موجود در هرم غذایی، باید کمتر یا بیشتر مصرف شوند، به نحوی که تعادل لازم در برنامه غذایی روزانه افراد تأمین شود.
آموزش و پرورش به عنوان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در توسعه کشورها شناخته میشود. از آنجایی که دانشآموزان و اولیای آنها و کارکنان مدارس، بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را در برمیگیرند، از این رو آموزش اطلاعات صحیح غذا و تغذیهای به حدود 18 میلیون دانشآموز و یک میلیون معلم، تأثیر چشمگیری بر سلامت جامعه خواهد داشت. آموزشهای صورت گرفته در زیر مجموعه این وزارت خانه بیشتر دانشآموزان مدارس، معلمان، کارشناسان بهداشت و تغذیه، سرایداران و خدمتگذاران را در بر میگیرد که در قالب طرحهای بهداشتیاران، تربیت مدرس، آموزش غذا و تغذیه، برگزاری کارگاه آموزشی تغذیه، طرح آهن یاری، آموزش ضمن خدمت تغذیه و بهداشت، طرح شیر در مدرسه صورت گرفته است. همچنین همکاری در تألیف کتب درسی و تهیه و انتشار جزوات و بروشورها نیز در دستور کار این وزارت خانه قرار دارد.
ارزشیابی میزان کارآیی محتوای کتابهای درسی در راستای آگاهی دادن به دانشآموزان در زمینه تغذیه، مواد غذایی و اهمیت آنها در حفظ سلامت و بهداشت فردی، نیازمند تحقیقات وسیعتر و عمیق تری است که ضرورت دارد با تلاش جدیتر مسئولان صورت پذیرد.
با توجه به اینکه دوران مدرسه از نظر تغذیهای دوره قابل توجهی است و هنوز کودک در مرحله رشد قرار دارد، اگرچه روند رشد به صورت نسبتاً یکنواختی ادامه دارد ولی سالهای آخر دبستان مقارن با شروع جهش رشد به ویژه در دختران است. بنابراین تأمین انرژی مورد نیاز بسیار ضروری است و از طرفی اهمیت و نقشی که سلامت در زندگی هر یک از ما دارد و به عنوان یک منبع مهم در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فردی مطرح میشود، توجه به این امر خطیر از وظایف مهم هر دولتی به شمار میرود و جامعه نیز برای دستیابی به این هدف ارزشمند، یعنی کسب سلامت، نیازمند آموزش میباشد، بنابراین این مطالعه با هدف نقش برنامههای درسی در آگاهی تغذیهای دانش آموزان مقطع چهارم ابتدایی بر اساس مدل ویسکانسین انجام شد.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 اهداف کلی
هدف کلی پژوهش حاضر، بررسی نقش برنامههای درسی در آگاهی تغذیهای دانش آموزان مقطع چهارم ابتدایی بر اساس مدل ویسکانسین میباشد که این هدف، خود متضمن اهداف جزئیتری است که در ذیل به آنها اشاره میگردد.
1-4-2 اهداف جزئی
1- تعیین میزان دانش تغذیهای (سلامت غذایی، نقش تغذیه در تأمین انرژی و رشد، ارتقای سطح سلامت، تنوع غذایی و دستهبندی غذایی) دانشآموزان
2- تعیین منبع کسب دانش تغذیهای (سلامت غذایی، نقش تغذیه در تامین انرژی و رشد، ارتقای سطح سلامت، تنوع غذایی و دستهبندی غذایی) دانشآموزان
3- تعیین نقش کتب درسی در کسب دانش تغذیهای (سلامت غذایی، نقش تغذیه در تأمین انرژی و رشد، ارتقای سطح سلامت، تنوع غذایی و دستهبندی غذایی) دانشآموزان
4- تعیین نقش آموزش معلمان در کسب دانش تغذیهای (سلامت غذایی، نقش تغذیه در تأمین انرژی و رشد، ارتقای سطح سلامت، تنوع غذایی و دستهبندی غذایی) دانشآموزان
1-5 سؤالات پژوهش
1- دانش تغذیهای (سلامت غذایی، نقش تغذیه در تامین انرژی و رشد، ارتقای سطح سلامت، تنوع غذایی و دستهبندی غذایی) دانشآموزان به چه میزان است؟
2- منبع کسب دانش تغذیهای (سلامت غذایی، نقش تغذیه در تامین انرژی و رشد، ارتقای سطح سلامت، تنوع غذایی و دستهبندی غذایی) دانشآموزان چه میباشد؟
3- نقش کتب درسی در کسب دانش تغذیهای (سلامت غذایی، نقش تغذیه در تأمین انرژی و رشد، ارتقای سطح سلامت، تنوع غذایی و دستهبندی غذایی) دانشآموزان به چه میزانی است؟
4- نقش آموزش معلمان در کسب دانش تغذیهای (سلامت غذایی، نقش تغذیه در تأمین انرژی و رشد، ارتقای سطح سلامت، تنوع غذایی و دستهبندی غذایی) دانشآموزان به چه میزانی است؟
1-6 تعریف متغیر
دانش تغذیهای و منبع کسب آن
تعریف نظری
دانش در زمینه تغذیه مجموعهای از نگرشها، تجربیات و مراحلی است که به صورت درست و صحیح، کنار یکدیگر قرار گرفتهاند از اینرو راهنمای مناسبی برای افکار و رفتارها میباشد و میتواند در رسیدن به یک روش تغذیهای مناسب و سلامتمدار مؤثر باشد. دانش تغذیه موجب میشود که هر فرد بتواند برای خود و افراد خانواده خود برنامه تغذیه مناسبی تنظیم کند و به آموزش مردم و انتقال این اصول به سایر افراد مبادرت کند (امینپور، 1382).
تعریف عملیاتی
در این پژوهش سطح دانش تغذیهای دانشآموزان و منبع کسب آن در دانشآموزان پایه چهارم بر اساس مدل ویسکانسین با استفاده از پرسشنامه محققساخته در 5 مؤلفه سلامت غذایی، نقش تغذیه در تأمین انرژی و رشد، ارتقای سطح سلامت، تنوع غذایی و دستهبندی غذایی بررسی میشود.