ر جامعه ای آمار طلاق ناچیز باشد الزاماً به معنای ازدواج های موفق و سازگاری زناشویی نیست. بسیاری از زوج ها در خانواده ای زندگی می کنند که طلاق روانی در آن حکمفرماست. بدین معنا که هیچ گونه رابطه عاطفی و جسمانی بین زن و شوهر وجود ندارد، و زندگی بصورت اجباری و با حداقل تعاملات به پیش می رود و به همین جهت ضروری است که با دیدگاهی آسیب شناسانه به علل درون فردی ناسازگاری زناشویی و عدم موفقیت در ازدواج ها پرداخته و نقش آموزش خانواده در سازگاری و رضایت زناشویی مورد بررسی قرار گیرد، چرا که عدم وجود روابط سالم در خانواده موجب بروز تعارضات خانوادگی، و مانع اصلی انتقال آداب و رسوم فرهنگ و ازرش های مثبت جامعه به نسل های بعدی است (شفیع آبادی و ناصری، 1376).
رضایت زناشویی یکی از مهم ترین و مؤثرترین عوامل در تداوم یک زندگی موفق، سالم و شاد، محسوب میشود. در شناسایی عوامل مؤثر در رضایتمندی زناشویی متخصصین توافق نظر دارند که موفقیت در ازدواج مستلزم توانایی و مهارت خاصی در طرفین می باشد که یکی از آن ها، مهارت های ارتباطی و حل مسئله می باشد. از طرف دیگر باید توجه داشت که تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تغییرات خاصی را در نگرش به ازدواج و انتظارات طرفین از زندگی مشترک ایجاد نموده است (زمانی منفرد، 1376).
ـمیلروشراد(1999) در تحقیقات خود نشان دادند که وقتی به زوجین مهارتهای ارتباطی زناشویی آموزش داده شودرضایت آنان از زندگی زناشویی به میزان قابل توجهی افزایش می یابد.همچنین نتایج تحقیق مهدویان(1376) نشان داد که آموزش ارتباطی بارویکرد شناختی رفتاری می تواند باعث افزایش رضایتمندی زناشویی شودوبه بهبود سلامت روانی آنان کمک کند.

کرباسچی وکیلبان(1378)نیز نشان دادند که وقتی زوجین را برای مدتی تحت آموزش ارتباط قرار دهیم رضایت زناشویی آن از همدیگربه طور معناداری افزایش خواهد داد.
ارتباط همچون چتر بزرگی است تمام آنچه بین آدمیان می گذرد را می پوشاند، بر آن اثر می گذارد. ارتباط رشته کامل ردو بدل کردن اطلاعات بین مردم و نیز راه های استفاده از این اطلاعات را دربر دارد. ارتباط نحوه ی معنی بخشیدن به اطلاعات بوسیله مردم را نیز در برمی گیرد (ستیر، 1387). یک ارتباط سالم عبارتست از توانایی افراد در توضیح و تصریح نیازها، خواسته ها و تمایلات، و نیز توانایی توجه کردن به دیگران و دعوت کردن از آنان برای روشن سازی مطالب و موفقیت ها است. همچنین توجه مناسب و تبادلات کلامی مستقیم و صریح بین اعضای یک خانواده ارتباط سالم در آن خانواده را نشان می دهد. و ارتباط ناسالم و ناکارآمد موجب کاهش توجه میان اعضای خانواده یا فقدان مفاهیم مشترک و ایجاد تبادلات کلامی غیرمستقیم و مبهم می شود. و همچنین تحقیقات نشان داده است که ارتباط به میزان زیادی با رضایت زناشویی همبستگی دارد و نیز پیش بینی کننده رضایت از زندگی یا طلاق است.(مرادی، 1379؛ فاتحیزاده واحمدی 84، اکوردینو و گورنی1993).
امروزه بسیاری از رویکردهای زوج درمان بر همسبتگی مشکلات مهارت های ارتباطی با رضایت زندگی زناشیویی تأکید کرده اند، و یکی از مسایل مهم در آموزش ارتباط زناشویی دانسته اند (دانهو، 1996).
ارتباط نامؤثر موجب فاصله بین فردی عمیق می گردد که در همه جنبه ی زندگی و همه بخش های جامعه تجربه می شود. عدم استفاده از مهارت های لازم برای شروع و ادامه زندگی زناشویی لذت بخش می تواند منجر به تنهایی، بیماری جسمی و فشارهای روانی، احساس عدم صلاحیت و نارضایتی شغلی، مشکلات خانوادگی و حتی مرگ شود (زمانی منفرد، 1376).
ناامیدی از بهبود در روابط زوجین، بینش های سودگرانه و نادرست، روابط غلط، علاوه بر اثرات سویی که بر ارتباطات بین همسران می گذارد، بی تردید ساختار خانواده را نیز متزلزل می نماید. تزلزل خانواده نیز بر سلامت روان کودکان و رشد طبیعی و سالم آن ها اثرات مخربی برجای می گذارد. بر این اساس توجه به خانواده و بهبود روابط زوجین که الگوی اصلی و اولیه زوجین هستند، ضروری به نظر می رسد (عامری، 1382).
بالعکس زمانی که روابط زوجین مبهم، متعارض یا دو پهلو باشد، یکدیگر را درک نکنند و یا برای خواستههای دیگری ارزش قائل نباشند، توانایی حل مشکلات و توافق بر سر موضوعاتی از قبیل روابط جنسی لذت بخش، نحوه معاشرت و رفت و آمد با خویشان، گوش دادن به یکدیگر، گذراندن اوقات فراغت، تربیت فرزندان و نحوه ی خرج کردن پول، نداشته باشد. در نتیجه احساس دوری و عدم تفاهم کرده و ممکن است در جستجوی دستیابی به راه حل هایی باشند که هیچ کمکی به آن ها نکرده و باعث بدتر شدن وضعیت شود.
بنابراین بخش مهم ارزیابی خانواده کیفیت روابط زناشویی است که آیا شرکای ازدواج از روابط خود احساس رضایت می کنند؟
در واقع آن ها باید یکدیگر را سیراب، تصدیق و حمایت نمایند. رابطه زناشویی باید براساس اطمینان و احترام متقابل باشد که در این امر عوامل عاشقانه و صمیمیت نیز دخالت دارند. علاوه براین هریک از زوجین نیازمند همسر با کفایت و آگاهی هستند که بتواند به موقع به حل تعارضات موجود بپردازد (بارکر، ترجمه دهقانی و دهقانی، 1382).
همان گونه که در آغازگفتیم ازدواج خشت بنای خانواده است و در صورتی که بخواهیم در خانواده با مشکلات کمتروآسیب های کمتری روبرو باشیم ،نیاز هست که به امر ازدواج توجه کنیم.توجه به ازدواج توجه به خانواده است .یکی از مهمترین کارهایی که می توانیم انجام دهیم آموزش است اما آیا ازدواج نیاز به آموزش دارد؟آیا این مسأله آنقدرجدی هست که باید برای آن آموزش دید؟
ما معتقدیم که ازدواج نیاز به آموزش دارد اجداد ونیاکان ما هم این آموزش را می دیدند.آنها از طریق ارتباطات چهره به چهره ومشاهده ی رسومی که تاحدبسیار زیادی انعطاف ناپذیر بود وبه دلیل ساده تر بودن زندگی،آموزش مورد نیاز خود را از محیط خود دریافت می کردند.
اما در دنیای جدیدودایم در حال تغییروتحول فعلی،با رسوم بسیار منعطف وبرخی اوقات حتی اضمحلال رسوم سنتی،با وجود زمان اندکی که اعضای خانواده با هم هستندوتعداد نفرات کمتری که با هم زندگی می کنند،ما نیاز داریم که برای ازدواج آموزش ببینیم ودرباره ی آن یاد بگیریم.برنامه غنی سازی زندگی زناشوی برنامه ای برای بهبود و برپاسازی ازدواج است و دارای سطوح بالایی از اعتبار و سودمندی برای زندگی زوجین است. این برنامه برای اولین بار توسط اولسون در سال 1987 طراحی شدوبطور کلی ضرورت آموزش غنی سازی زندگی زناشویی عبارت است از:
1-پایین آوردن میزان طلاق وعوارض ناشی از آن وپیشگیری از این پدیده در جامعه
2-ارتقاءبهداشت روانی زنان،مردان وفرزندان وخانواده
3-پیشرفت شغلی زوجین
4-پیشرفت شغلی فرزندان در خانواده
5-کاهش اختلالات رفتاری کودکان
6-کاهش اختلالات روانی در سطح جامعه
بنابراین این پژوهش به دنبال بررسی این سؤال است که آیا آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر افزایش الگوهای ارتباطی و رضایت زناشویی اثر معنادار دارد؟
اهمیت و ضرورت
ازدواج یک رابطه منحصربفرد است. در رابطه زوجی، هر دو نفر می توانند عمیق ترین صمیمیت را در زندگی تجربه کنند. این تجربه عمیق می تواند صمیمی ترین و راحت ترین و یا بالعکس، شدیدترین صدمه ممکن و احساس خیانت باشد. ازدواج کردن به معنی درهم آمیختن چشم انداز و دو تاریخچه است که شامل ارزش ها و جهان بینی های متفاوت است. رابطه ی زوج رابطه ای است که در آن همه چیز می تواند ترکیب شود. رابطه ی زوج مستلزم این است که هر شخص در هویت و فردیت شخصی منحصربفرد خود جدا باقی بماند و در عین حال توانایی این را داشته باشد که این هویت را در لحظاتی برای سلامت و بهبودی رابطه کنار نگاه بگذارد. همچنین یکی از عواملی که زوج ها را در کنار یکدیگر نگاه می دارد احترامی است که هر فرد برای هویت جدای دیگری قائل است (نظری و نوابی نژاد، 1384).
ازدواج کردن یکی از مشکل ترین و پیچیده ترین وظایف بزرگسالی است. این رویداد مهم در عین حال به عنوان ساده ترین و عاشقانه ترین مرحله چرخه زندگی توصیف شده است. به جای اینکه به ازدواج به عنوان راه حل مشکلات خانوادگی یا مشکل نهایی فرد نگریسته شود، باید آن را به عنوان انتقال، به مرحله ای جدید از زندگی تلقی کنیم که مستلزم شکل دادن اهداف، قواعد و ساختارهای خانوادگی متفاوت است (حمیدی، 1386).
-marriage
– effective communication
-Couple satisifaction
– Divorce
– Taniguchi & Tallman & OBrine
– Rosen-Grandon. & Myers & Hattie
– Tallaman & Hasiao
-marital inrichment
– marital Satisfaction.
– communication Skills.
دی (1383)، در پژوهشی «بررسی میزان ابعاد تعارضات زناشویی در زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر اصفهان» و مقایسه آن با زوج های سالم بر روی یک نمونه 600 نفری از آزمودنی پرسش نامه تعارضات زناشویی را اجرا نمود. نتایج نشان داد بالاترین میزان تعارض مربوط به زوج های مراجعه کننده به مراکز مشاوره بود. ابعاد گوناگون تعارضات در گروه مراجعه کننده به مراکز مشاوره به طور معناداری بیشتر بود و تنها به بعد افزایش جلب حمایت فرزند در دو گروه تفاوت معناداری نداشت.
اما واقعیت این است که زندگی مشترک تحت تأثیر عوامل متعددی قرار می گیرد که پاره ای از آن ها ممکن است زوجین را به طرف اختلاف و درگیری، جدایی روانی و حتی طلاق سوق دهد. ارتباط جریانی از روابط صمیمانه و مایه حیات هر رابطه است و وقتی جریان ارتباط به شکل وسیعی مسدود می شود رابطه به سرعت رو به فروپاشی می رود و سرانجام می میرد. پیامد فروپاشی ارتباط در اغلب موارد تنهایی، مشکلات زناشویی، فشار روانی و بیماری جسمی و حتی مرگ خواهد بود (بولتون، ترجمه سهرابی، 1381). ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان زندگی زناشویی از جمله ویژگی های مهم زندگی متعادل می باشد. در هیچ مرحله از مراحل زندگی نمی توان احساس بی نیازی از عواطف نمود. تبادل عاطفی به همان اندازه که برای شروع یک زندگی امر مهمی است برای ادامه آن نیز از اهمیت بالایی برخوردار می باشد (حیاتی، 1386).
یکی دیگر از متغرهای مهم در حوزه زندگی زناشویی، صمیمیت است. صمیمیت یکی از نیازهای زندگی زن و شوهری است و در عین حال از ویژگی های بارز یک زوج موفق و شادمان است. رابطه صمیمانه، با خودافشایی واقعی و درک نیازهای فرد دیگر در رابطه ای برابر، تعریف می شود. عوامل دیگری که بر چگونگی نشان دادن صمیمیت اثر می گذارند، عبارتند از: سبک شخصیتی فرد، سبک ارتباطی زوج ها با هم و مراحل تعادل رابطه زوج، زن و شوهری برای پیشگیری از ایجاد مشکل، باید بتوانند درباره انتظاراتی که از یک رابطه صمیمانه دارند، با یکدیگر صحبت می کنند. تغییرات اساسی در هدف های ازدواج مستلزم تغییرات انتظارات، وظایف، نقش ها و افزایش مهارت همسران برای تحقق این اهداف و نیازهاست. مطالعات و تجارب بالینی نشان می دهد که در جامعه معاصر، زوج ها مشکلات شدید و فراگیری را در هنگام برقراری و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان ازدواج دارند. برقراری روابط صمیمانه یک مهارت و هنر است که علاوه بر سلامت روانی و تجارب سالم اولیه نیازمند داشتن نگرش های مختلفی و کسب مهارت ها و انجام وظایف خاص است (برشتاین و برنشتاین، ترجمه دهقانی و دهقانی، 1380) (باگاروزی، 2001).
یک رابطه زناشویی صمیمی مستلزم آن است که زوجین یاد بگیرند با هم ارتباط برقرار کنند و با هم تفاوت داشته باشند.
کامکار و جباریان (1385)، در یک پژوهش تأثیر صمیمیت در اختلافات زناشویی را بررسی نمودند و نشان دادند که 57% اختلال در روابط زناشویی به دلیل اختلاف در روابط عاطفی و صمیمی بین زوجین بوده است. در واقع تعامل های زناشویی منفی و فاقد هرگونه عشق و محبت قوی ترین عامل در ایجاد نارضایتی زناشویی است (به نقل از حیاتی، 1386) بنابراین، افزایش صمیمیت و لذت در تعاملات زوجین می تواند موجب رضایت بیشتر از روابط زناشویی گردد (سپاه منصور و مظاهری، 1385).

تحقیقات فیرستن و کاتلت (1999) نشان می دهد صمیمیت نیرویی است که همواره سلامت روانی را به دنبال دارد. تحقیقات زیادی اثرات صمیمیت در ازدواج را بررسی سلامت جسمی تأیید می کنند (ارنیش، 1988). طبق تحقیقات اولسون و اولسون (2000) افرادی که ازدواج می کنند و از صمیمیت در زندگی زناشویی برخوردارند، سالم تر هستند و زندگی طولانی تری دارند، بنابراین با مقایسه میزان صمیمیت در زوجینی که از زندگی زناشویی خود رضایت دارند و زوجینی که از زندگی زناشویی شان ناراضی هستند می توانیم به اهمیت این عامل مهم در رضایت زناشویی پی ببریم. روابط صمیمانه زوجین نیاز به مهارت های ارتباطی از قبیل توجه افراد به مسائل از دید همسرشان و توانایی درک همدلانه، آنچه که همسرشان تجربه نموده است و همچنین حساس و آگاه بودن از نیازهای او دارد از این رو وجود صمیمیت و سعادت و سلامت در خانواده به وجود ارتباطات سالم و بالنده بین زوجین بستگی دارد .کامکار و جباریان، 1385).
بنابراین این پژوهش به دنبال بررسی این سوال است که آیا آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر افزایش صمیمیت و تعارضات زناشویی اثر معنادار دارد؟
زندگی زناشویی با ازدواج زن و مرد آغاز می شود و ادامه این زندگی کیفیت آن به نوع ارتباطی که بین زوجین حکمفرماست بستگی دارد اگر ارتباط بین زوجین ناسالم و بیمار باشد. به طبع زندگی زناشویی دچار تزلزل و از هم پاشیدگی خواهد شد، آنوقت است که اختلافات ظاهر شده و هر دو نمی توانند از زندگی رضایت کافی داشته باشند. ولی اگر رابطه زوجین قوی و محکم باشد کاستی های زندگی خودبخود در سایه این ارتباط قوی محو شده و جای خود را به شادی و رضایتمندی می دهد. در نتیجه برای دستیابی به اهداف فوق و پرهیز از نابسامانی در زندگی زناشویی لازم است که به زوجین مهارت های ارتباطی آموزش داده و آن ها را به وظایف خود آشنا کرده، زنان و مردان ویژگی های خود و همسرشان را کاملاً بشناسند و از نیازهای خود و همسر خود باخبر باشند و تلاش نمایند که علاوه بر رفع نیازهای خود، نیازهای همسر را هم درک کرده و برطرف نمایند. بهتر است که آموزش مهارت های ارتباطی قبل از ازدواج رسمی باشد و لازم است از نتایج این تحقیقات و مشابه آن برنامه ای تهیه و تدوین شده و در اختیار مشاورین و دادگاه های خانواده و همه اقشار جامعه قرار داده شود تا از بروز اختلافات پیشگیری کرده و رضایتمندی زندگی زوجین را افزایش دهد چرا که بنیان اساسی جامعه، خانواده سالم است و در زیر این سایبان فرزندانی سالم تربیت شده و جامعه هم سالم خواهد شد (صداقت نژاد، باقر، 1390).
وجود روابط صمیمیمانه بین افراد از اهمیت خاصیر برخوردار است. چنین روابطی بر بهزیستی، فیزیکی، روان شناختی و توانایی افراد در جهت عملکرد مؤثر در زمینه های مختلف فردی، خانوادگی و شغلی مؤثر است. ایجاد و دوام رابطه ی صمیمانه توسط پیوندهای هیجانی خاصی تقویت می شود. هم چنان که روابط سالم در زندگی منافع و پیامدهای مثبتی را در بردارد، روابط غیر رضایت بخش سلامت جسمانی و روان شناختی افراد را به خطر می اندازد. داشتن رابطه ی صمیمانه و دلبستگی عاطفی با افراد نزدیک زندگی چون والدین، همسر و فرزندان یکی از مهم ترین نیازهای بشری است. تلاش در جهت جستجو و حفظ رابطه با افراد مهم زندگی یک اصل انگیزشی بوده و در تمام طول زندگی بر فرد همراه است. صمیمیت و داشتن رابطه برای رشد روانی، تکوین شخصیت و سلامت هیجانی ضروری است و برسلامت هیجانی، احساس امنیت و بهداشت روانی انسان تأثیر می گذارد. خانواده، نهاد اصلی و مهم جامعه بوده و برقراری ارتباط سالم و درست، بین اعضای آن مهم ترین عامل سلامت و ثبات خانواده است. خانواده کوچکترین جزء اجتماع است. اجتماعی که از خانواده های سالم تشکیل شده باشد، مسلماً اجتماعی است سالم و شرط سلامت خانواده ها، این است که افراد آن سالم باشند و بهبود وضع اجتماع، تلاش برای بهبود خانواده و افراد آن از مهم ترین موضوعات است (کاویان، 1380). مداخلات درمانی نشان می دهد که یک برنامه آموزشی، به خصوص برای خانواده های پرخطر که رضایت زناشویی کم، صمیمیت کم و افسردگی بیشتری داشته اند، سودمندی بیشتری داشته است پژوهش حاضر، با هدف کمک به خانواده ها، در جهت نگهداری و حفظ رضایت زناشویی و کاهش میزان جدایی طرح ریزی شده است. افزایش روزافزون میزان طلاق، کاهش میزان رضایت افراد از زندگی زناشویی و از هم گسیختگی کانون گرم بسیاری از خانواده ها ضرورت و اهمیت تحقیق در زمینه شناخت تعارضات زناشویی و عواملی که سبب افزایش یا کاهش آن می شود را ایجاب می کند. در صورت توجه به عوامل تعارضات زناشویی می توان انتظار داشت که با افزایش سطح رضایتمندی بسیاری از مشکلات روانی، عاطفی و اجتماعی کاهش یابد. یافته های پژوهشی حاکی از آن است که رضایت زناشویی تحت تأثیر مجموعه ای عوامل متفاوت است که هیچ یک به تنهایی برای ایجاد رضایتمندی کافی نیست. هریکی از ما گنجینه ای منحصربفرد از تجربیات در روابط با دیگران داریم که بر تجربیات خیلی قدیمی تر ما در روابط با دیگر مراقبان برمی گردد. برخی از این تجربیات زمانی کسب می شوند که ما در آن زمان سعی در آسان کردن و گسترش روابطمان داشته ایم ولی برای کمک به ما یا دیگران در دسترس نبوده اند یا از آن مأیوس شده ایم. با این گنجینه ی تجربه ی خیلی قدیمی، هریک از ما به طور ناخودآگاه روابطمان را در بزرگسالی گسترش می دهیم. بدین صورت الگوی فردی ما شکل می گیرد و ما به طور غریزی و عمدتاً به صورت ناخودآگاه و ناخواسته روابط تجربه شده مان را سرو سامان می دهیم (گرانت و کرولی، 2002).
از جمله عوامل مهم دیگری که فرض می شود کیفیت زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار می دهد، میزان صمیمت در ازدواج می باشد برای والدین و فرزندان، صمیمیت بین زن و شوهر عامل تعیین کننده ای برای داشتن ارتباطات زناشویی و خانوادگی بسیار محکم است. این ارتباط صمیمانه شامل توجه، اعتماد متقابل و پذیرش می باشد. ارتباطاتی که شامل این فاکتورها باشد زیربنای سلامت جنسی و غیرجنسی در صمیمیت زناشویی است. بنابراین، یک ازدواج شاد و رمانتیک ازدواجی است که در آن همسران هم در بعد جنسی و هم در بعد غیرجنسی رشد پیدا کنند (اسنتمن و همکاران، 2004).
– Marraige.
– Brown.
– Reinhold.
– Amato.
– Conflict.
– Divors.
– Intimacy.
-Beck
– Bagarozy.
– Olsou.
– Rubin.
– marital inrichment.
– Olsow.
– Bornstein.
– Marital Satisfaction.
-Marital Conflicts.
– Young ,E.M.Long,L.
-Glaser.
-Fincham & Beach.
– Bolton.
– Intimsey.
-Bran Scatain & Bran Schtain.
– Bagarozy.
-Firestone.
-Catlett.
-Arnish.
-Grant.
-Crawely.
ه از تعامل و عمق بخشیدن به درگیری در ارتباطات لذت می بریم. اگر قادر به تعامل با معنا با دیگران نباشیم، نتیجه آن تنهایی، افسردگی و عدم خوشحالی خواهد بود (گبل و شین، 2000). ارتباط فرآیند اصلی در روابط زناشویی است و عبارتند از فرآیندی که زن و شوهر به صورت کلامی و غیر کلامی در قالب گوش دادن، مکث، حالت چهره با یکدیگر به تبادل احساسات و افکار میپردازند (خجسته مهر، عطاری و شرالی نیا، 2008). موضوع ارتباطات در روابط زناشویی به قدری مهم است که بیش از90٪ زوجین آشفته ناتوانی در برقراری ارتباط را به عنوان یک مسئله مهم در روابط خود مطرح کردهاند (خسروی، 2007). بسیاری از ارتباطات محبت را مسدود میکند. از جمله زمانی که ما قضاوت اخلاقی داریم و انکار مسئولیت میکنیم و بر رفتار و مسئولیت های خودمان آگاهی نداریم و دیگران را مجبور به انجام کاری میکنیم (رحیمیان،2009).
اگر همسران مسائل خود را با یکدیگر مطرح نکنند و به راه حل مثبتی نائل نشوند میتواند منجر به تنش در رابطه و ختم آن شود(خجسته مهر و همکاران، 2008). بنابراین شناخت و توصیف الگوهای ارتباطی خانواده، یعنی کانالهایی که از طریق آن زن و شوهرها با یکدیگر به تعامل میپردازند، میتواند نقش مؤثری را در پیش بینی رضایتمندی زندگی زوجین و توصیهها و تجویزهای مربوط به آنها کمک کند. پژوهشگران سعی کردهاند که ارتباطات خانوادگی را تعریف کنند و ارتباطات خانواده ها را به سبک ها و الگوهایی طبقه بندی کنند(بروگ، فاگرستروم، بالدوسی، بورهولت، فرینگ و وربر،2008).
چف و استون(2001؛ به نقل از کاستن و اندرسون،2004) اولین کسانی هستند که از اصطلاح و جهت گیری اجتماعی جهت گیری مفهومی و به عنوان دو الگوی ارتباطی خانواده استفاده کردند.

در جهت گیری اجتماعی بر قدرت والدین تأکید می شود در حالی که در جهت گیری مفهومی اعضاء تشویق میشوند که عقایدشان را مطرح کنند و با همدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند(دونگ، 2005 ). شیرالی نیا (1386) در پژوهشی با عنوان« تاثیر آموزش مهارتهای ارتباطی بر الگوهای ارتباطی و احساس مثبت» 30 زوج از ساکنان شهر اهواز را مورد مطالعه قرار داد. نتایج این تحقیق نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی بر الگوهای ارتباطی و بهتر شدن احساس مثبت نسبت به همسر مؤثر است.
در پژوهش هانسون و لنبلند(2006) به زوج هایی که در تعاملات با هم مشکل داشتند و از زندگی زناشویی خود ناراضی بودند، مهارتهای ارتباطی و حل تعارض آموزش داده شد. نتایج نشان داد که این آموزش ها باعث بهبود ویژهای در روابط زوج ها و توانایی کنار آمدن با مشکلات و سلامت روان آنها شده بود. پژوهشها نشان میدهد کسانی که ارتباطاتی باز دارند، تمایل دارند که خانوادهای داشته باشند که در آن اعضا ارتباطات باز و رضایتمندانه داشته باشند . با توجه به اهمیت روابط در زندگی زناشویی و با توجه به، اینکه در ایران در این زمینه پژوهش های اندکی صورت گرفته است، پژوهشگر سعی در انجام پژوهشی در مورد اثربخشی آموزش مهار ت های ارتباطی به منظور بالا بردن کارایی خانواده دارد. لذا مسئله این پژوهش این است که آیا آموزش مهارتهای ارتباطی بر کارایی خانواده در زوجهای مراجعه کننده به مرکز مشاوره شهر سنندج موثر است؟
همه خانواده ها خواستار شادی، سعادت و سلامت روان شناختی اعضای خانواده خود هستند. برای رسیدن به این خواسته باید تا آنجا که ممکن است توجه و دقت موشکافانه را برای شناسایی عوامل موثر بهبود هر چه بیشتر عمکلرد خانواده، سلامت، بهداشت روان و کیفیت زندگی را به کار گرفت. یکی از این عوامل، احتمالاً عملکرد خانواده و نحوه ارتباطات اعضای آن با یکدیگر است. خانواده، سیستم ارتباطی منحصر به فردی دارد که با روابط دوستی و روابط کاری متفاوت است. ورود به چنین سیستم ارتباطی سازمان یافته ای، صرفاً از طریق تولد یا ازدواج صورت می گیرد(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه حمیدرضا،حسین شاهی برواتی، سیامک نقشبندی والهام ارجمند، 1385). ارتباط نقش مرکزی در ازدواج ایفا میکند به گونه ای که از لحاظ ویژگی های زناشویی مشخص شده است که ارتباط موثر و کارآمد میان شوهر و همسر مهم ترین جنبه خانواده های دارای عملکرد مطلوب می باشد (گریف، 2000).
در زمینه اهمیت این پژوهش میتوان بیان کرد که ارتباط روشن و موثر بین افراد خانواده، موجب رشد احساسات و ارزش ها و ارتقا کارایی خانواده میشود. تحقیقات مختلف نشان داده است که یکی از مهمترین عوامل مشکل زا در روابط زوجی، اختلال در ارتباط یا به عبارتی اختلال در فرایند تفهیم و تفاهم است. به عنوان مثال در گزارشی که توسط یک آژانس مشاوره خانواده در سال 1970 (جکوبسون، والدرون و مور،1980 ؛ به نقل از حیدری و همکاران، 1384) تهیه شده است، 87 درصد زوج های شرکت کننده در پژوهش نشان دادند که مشکل اصلی آن ها، مشکل ارتباطی است. ارتباط موثر سنگ زیر بنایی خانواده سالم و موفق است، به عبارتی دیگر وقتی اعضای خانواده از الگوهای ارتباطی موثر استفاده میکنند، انتقال و درک واضحی از محتوا و قصد هر پیامی دارند، نیازهای روانی یکدیگر را ارضا میکنند و ارتباط و شرکت در اجتماع را تداوم می بخشند. بنابراین الگوهای ارتباطی شخصیت، یادگیری، اعتماد به نفس، قدرت انتخاب و تصمیم گیری منطقی افراد خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد و یکی از ریشه های اصلی مشکلات مختلف خانواده است (اولیور و میلر، 1994). تحقیقات نشان می دهد کسانی که ارتباطاتی باز دارند، تمایل دارند که خانواده ای داشته باشند که در آن اعضاء دارای ارتباطات باز و رضایت مندانه باشند. همچنین این توضیح دربرگیرنده این موضوع نیز هست افراد متأهل با برقراری رابطه خوب تمایل دارند که همسرشان دارای رفتارهای مثبتی باشد (میلر، کاگلین و هوستن،2000؛ به نقل از غلامزاده و همکاران،1388).
رفتار یک همسر در خلاء روی نمی دهد بلکه در رابطه با افراد و موضوعات و رویدادهای دیگر اتفاق می افتد و همچنین وقتی تغییرات در درون فرد رخ می دهد، این تغییرات می تواند بر کل سیستم اثر بگذارد و این اثرات را می توان در رفتارها و پیامدهای رابطه ای اندازه گیری کرد. با نگاهی به آمار روز افزون طلاق و مشکلات زناشویی و همچنین عواقب مخربی این طلاق برای افراد, اعضای خانواده و جامعه به دنبال دارد، ضرورت دارد که تحقیقاتی در رابطه با مشکلات ارتباطی در بین زوجین انجام شود. محققان باید در تلاش باشند تا راه های متنوع را آزمایش کنند، که در آن نشان دهند که ارتباطات موثر زوجی چگونه بر رضایت زناشویی و حل تعارضات زناشویی تأثیر می گذارد. همچنین تحقیقاتی در این خصوص که چه نوع روابطی باعث رضایت بیشتری بیشتری می شوند، نیاز است. با توجه به اهمیتی موضوع ارتباطات دارد و با توجه به اینکه در این زمینه به ندرت پژوهش صورت گرفته است، در این پژوهش سعی بر آن است که در اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی در جهت بالا بردن کارایی خانواده مورد بررسی قرار گیرد.
. Goldenberg H, Goldenberg I.
. Gottman, J. M.
. Markman, H. J., Stanley, S., & Blumberg, S.
. Bornstein & Philip H.
. Paley, Mc Kay & Faling
. Jacobsons & Waldron & Moore
. Gable, S. , Shean, G.
. Brog C, Fagerström C, Balducci C, Burholt V, Ferring D, Werber G, .
. Chaffee and Stone
. Koesten, J. , Anderson, K.
. socio – orientation
. concept – orientation
. Dong
. Hansson, K. , & Lundbland, A.
. Greeff, A.P.
. Jacobsons & Waldron & Moore
. Oliver, J., & Miller, S. H.
آموزش قبل از ازدواج در ایران از سال 1370 به اجرا درآمده است. هدف از اجرای این طرح، ارتقای سطح آگاهی زوجین در خصوص اهمیت و ضرورت کنترل جمعیت و بهداشت باروری، روشهای مختلف پیشگیری از بارداری، بهبود روابط عاطفی بین زوجین و آشنایی با واحدهای ارائه دهنده خدمات بهداشتی درمانی بوده است (مرندی، 1378)، با این حال این سؤال مطرح است که آیا آموزشهای قبل از ازدواج به شیوههای که امروز در کشور اجرا میشود را میتوان به عنوان یک ابزار مؤثر پیشگیری از مشکلات خانوادگی نظیر طلاق، بارداریهای ناخواسته و ازدواجهای ناموفق به حساب آورد؟ مطالعات متعدد نشان میدهد با وجودی که این مشاورهها آگاهی و نگرش زوجین را افزایش میدهند، ولی این افزایش سطح آگاهی و تغییر نگرش در حد مورد انتظار و قابل قبول به همان اندازه که تقاضا برای برنامههای آموزشی پیش از ازدواج در حال افزایش است، نیاز به شواهد تجربی برای مشخص کردن اثربخشی برنامه نیز در حال افزایش است (کارن، گودین، اوتیس و لامبرت، 2004).
از آنجایی که یکی از عواملی که در یک ازدواج موفق مؤثر است، همان الگوها و روشها و ملاکهای همسرگزینی است و این انتخابها و ملاکها خود نیز متأثر از عوامل و خلق و خو و حالتهای عاطفی و هیجانی افراد قرار دارد و تفکرات غیرمعقول و باورهای غیرمنطقی باعث میشود، که جوانان در انتخاب و گزینش و توجه به این ملاکها تحت تأثیر قرار گیرند و همانگونه که ذکر گردید و با توجه به مسائل و مشکلات بوجود آمده برای جوانانی که دچار ناسازگاریهای زناشویی شدهاند و با توجه به آمار طلاق در جامعه و کودکان بیسرپرست، که قربانی یک انتخاب ناآگاهانه و جدایی پدر و مادر از هم میشوند. نقش و توجه جدی به امر گزینش ملاکها و معیارهای همسرگزینی در ازدواج جوانان مشخص و معلوم میگردد (کارن و همکاران 2004). «اگر دخترها و پسرها میدانستند هدف از ازدواج چیست و اگر با معیارهای اصیل در انتخاب همسر آشنایی داشتند به یقین این تعداد از خانوادههای اجتماعی متزلزل نمیشدند» (رشیدپور، 1373).
همچنین از الزامات یک ازدواج موفق، تحول زوجین در زمینه رشد فردی می باشد. مهمترین ابعاد رشد فردی در فرایند زندگی مشترک پس از ازدواج ناظر بر مواردی نظیر رشد فکری، رشد عاطفی، رشد رفتاری، رشد اقتصادی و رشد جنسی میباشد (دشتی و علوی، 1385، نقل از جعفری، 1386). بنابراین هر دختر و پسری که میخواهند با یکدیگر ازدواج کنند باید با تکیه بر توان عقلی و قدرت اندیشیدن، به طور منطقی معیارهای اصولی همانندی را در نظر بگیرند و با توجه به نقاط مشترک و تشابه بیشتر همسر خود را برگزینند (جعفری، 1381). اقدام برای رشد فردی (PGI) شامل مؤلفههای شناختی (همچون انگیزهی تغییر، دانش در مورد فرایند تغییر و کارایی مرتبط با فرایند تغییر) و فرایند رفتاری (همچون اهداف کلی مربوط به تغییر شخصی و طرحریزی جهت نیل به آن اهداف میشود (روبیتشک، 2003؛ مارتین، 2009)، و مجموعهای از مهارتهای کسب شده برای ارتقاء خود در حیطههای مختلف زندگی میباشد و تلفیقی از چهار مؤلفهی آمادگی برای تغییر، طرح و برنامه داشتن، استفاده از منابع و رفتار عمدی میباشد. این چهار مؤلفه به صورت مشترک وارد عمل میشود نه متناوب، تا رشد شخصی را بهینه کنند (توئن و روبیتشک، 2012).
در تبیین این یافته میتوان گفت هرچه فرد بتواند منطقی به این مسایل فکر کند، عوامل خطرآفرین و هشداردهنده در ازدواج همچون تصمیم گرفتن برمبنای احساسات، تأکید بر یک بعد برای ازدواج و باورهای غلط در مورد ازدواج را تغییر دهد و از تأثیر منفی آنها در زندگی و ازدواج آگاه باشد، از رشد شخصی بالاتر برخوردار خواهد بود و ازدواج موفقتری خواهد داشت. همچنین از یک سو، از آنجا که این آموزشها شامل مهارتهای شناختی مثل کار روی افکار و باورها و انتظارات غلط و عوامل هشدار دهنده و همینطور عوامل رفتاری مثل آموزش مهارتهای رفتاری و تبادلی میشد، و از سوی دیگر رشد شخصی نیز بر بعد شناختی و رفتاری تأکید زیادی دارد، بنابراین میتوان گفت که آموزش این مهارتها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ابعاد شناختی و رفتاری را مورد هدف قرار میدهد و میتواند بر رشد شخصی افراد تأثیرگذار باشد..
تأثیرات طلاق منجر به مشکلات تبادلی در روابط آتی میشود. این تاثیر در روابطی مثل ازدواج مجدد، خانوادههای ناتنی و کودکان مشهود است. این کودکان وقتی که بالغ میشوند اعتماد و باور کمتری به روابط طولانی مدت خواهند داشت (سگرین و تیلور، 2006). تحقیقات نشان داده که اگر آنها تصمیم به ازدواج بگیرند، مشکلات ارتباطی زیادی را در روابطشان تجربه خواهند کرد. زوجینی که ازدواج مجدد میکنند تبادلات مثبت کمتری از خود نشان میدهند و نسبت به ازدواج اول تبادلات کنارهگیرانهی بیشتری از خود نشان میدهند (هالفورد، نیکولسون و سندرز، 2007)، که این منجر به رضایت ارتباطی پائینتر میشود. نظر به اینکه طلاق چنین تاثیرات منفیای در روابط انسانی دارد، یافتن روشهایی برای پیشگیری از طلاق شایستهی توجه است. مارکمن، فلوید، استنلی و استوراسلی (1988) گفتهاند که بجای مداخلات ناشی از مشکلات طلاق، محققان و درمانگران باید بر روی پیشگیری از مشکلات در ازدواج تاکید کنند. بنابراین میتوان بر اهمیت مشاوره و آموزش پیش از ازدواج بر رضایت آتی از زندگی زناشویی و مشکلات زناشویی و متعاقباً طلاق پی برد.
در پژوهش حاضر ملاکهای همسرگزینی شامل ملاکهای محتوایی همسرگزینی (سن، شغل، درآمد، سطح تحصیلات و…) و ملاکهای فرآیندی (مجموعه کنشهایی مانند درک طرف مقابل، مهارتهای ارتباطی، مهارت کنار آمدن، انعطافپذیری و…) میباشد و ابعاد رشد فردی شامل مؤلفه شناختی (علم به چگونگی تغییر و تعهد به فرآیند رشد) و رفتاری (اجرای فرآیند رشد) میباشد. با عنایت به اهمیت مسأله پژوهش حاضر و با توجه به اینکه تاکنون در کشورمان مطالعات کافی جهت ارزشیابی برنامههای آموزشی پیش از ازدواج صورت نگرفته است، لازم است با استفاده از ارزشیابی مؤثق و کارآمد و بهرهگیری از الگوی آموزشی مناسب به بررسی اثربخشی آموزشهای قبل از ازدواج پرداخته شود. بنابراین، در این پژوهش به بررسی این موضوع میپردازیم که آیا مهارتهای قبل از ازدواج بر ملاکهای همسرگزینی و رشد فردی دختران مجرد تأثیر معنادار دارد؟
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات زندگی است. اما این تصمیم زمانی باید گرفته شود که اطلاعات و دانستههای ما و تجربه و پختگی ما در برابر بزرگی این تصمیم اندک و ناتمام است. قبل از ازدواج قدرت و اختیار در تصمیمگیری بسیار است و میتوان از تشکیل ساختارهای مشکلزا دوری کرد. اما پس از ازدواج، هنگامی که ساختارها شکل گرفت تنها میتوان کارکردهای مشکل را کاهش داد و به ندرت میتوان در ساختارها تغییر ایجاد کرد (میرمحمدصادقی، 1384).
سلامت جامعه در گرو تأمین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی و یکی از بهترین فرصتها برای آموزش و آمادهسازی آنها، موقعیت قبل از ازدواج میباشد که اگر در این زمینه آموزشهای لازم صورت گیرد میتوان به ارتقای سطح فکری و فرهنگی جوانان در راستای انتخاب ملاکهای صحیح در انتخاب همسر و همچنین رفتارهای بعد ازدواج میباشد (رفیعی، 1376).
پژوهشها نشان دادهاند که فقدان آموزشهای کافی در مورد مسائل مرتبط با ازدواج، اطلاعات نا کافی زوجین، ملاکها و باورهای نادرست اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، ارتباطات ضعیف، ترس از عدم موفقیت در ازدواج، از شایعترین عواملی هستند که ممکن است زندگی زوجین را دچار مشکلات عدیدهای کند. لذا آموزشهای قبل از ازدواج میتواند تا حدود زیادی نقش مؤثری را در این زمینه ایفا نماید (کراون و هینکل،2003). پیشینهی پژوهش در مورد سازهی فعالیت رشد فردی نشان میدهد که مطالعات زیادی در فرهنگها، گروههای سنی مختلف، نمونههای مختلف و سطوح تحصیلی متفاوت در مورد این سازه انجام شده است. این مطالعات نشان داده که PGI به متغیرهای مختلفی همچون شیوهی رشد (آگاهی- غیرعمدی، ناآگاه- غیرعمدی و آگاهی- عمدی) جهتگیری نقش جنسیتی، بهزیستی روانشناختی (روبیتشک، 1999)، کاوشهای حرفهای و هویت شغلی (روبیتشک و کوک، 1999)، الکلیسم والدین، عملکرد خانواده و سلامت روانشناختی (روبیتشک و کاشوبک، 1999)، معنویت و مذهبی بودن (کالدول، 2000)، عملکرد خانواده چندبعدی (ویتاکر و روبیتشک، 2001)، خودکارآمدی، سلامت روان و رفتار خطرپذیری (اوگونیمی و مابیکوج، 2007) ارتباط دارد. با توجه به اینکه در بعضی مطالعات رشد فردی به عنوان متغیر مستقل و در بعضیها به عنوان متغیر وابسته و در بعضی به عنوان متغیر تعدیل کننده مورد بررسی قرار گرفت است، و از آنجا که در جامعهی ما تحقیق چندانی در این حیطه انجام نشده است، بنابراین مطالعات حاکی از این است که این حیطه نیاز به بررسیهای بیشتری دارد. همچنین با توجه به عدم انجام پژوهشهای مناسب و عمیق در راستای اثربخشی مهارتهای قبل از ازدواج بر ملاکهای همسرگزینی و رشد فردی دختران مجرد و اهمیت تعیین ملاکهای صحیح و ارزشی توسط جوانان برای همسرگزینی، انجام این پژوهش از اهمیت خاصی برخوردار است.
اهداف تحقیق
هر حرکت علمی اهداف متعددی را دنبال میکند. یک دسته از این اهداف عمومی هستند، که هر محققی در شروع کار به آنها توجه دارد از جمله شروع حرکتی مثبت در جهت حل مسائل موجود و گشودن راه به منظور کشف مسائل جدید. هدف اصلی این تحقیق، تبیین اثربخشی مهارتهای پیش از ازدواج بر ملاکهای همسرگزینی و رشد فردی دختران مجرد است. که به صورت زیر قابل طرح می باشد:
هدف اول: تبیین اثربخشی آموزش مهارتهای پیش از ازدواج بر رشد فردی در افراد شرکت کننده در پژوهش.
– Berneshtain
– Buss
[3] – Dabuis
[4] –Personal Growth Initiative
[5] – Robitschek
[6] –Robitschek and Ashton
– mury
– Özgüven
– Chandran and Malingam
– Low, Zulkifli, Wong,Tan
– Somrongthong and Panuwatsu and Amarathithadd and Chaipayom and Sitthi-amorn

– Stanley and Samato and Johnson and Markman
– Caron, Godin, Otis, Lambert
– Martin
– thoen & Robitschek
– Segrin & Taylor
– Halford, Nicholson & Sanders
– Markman, Floyd, Stanley and Storaasli
– craven and Hincle
– Robitschek and Cook
– Kashubeck
– Caldwell
– Whittaker and Robitschek
فرصت یادگیری یکی از ویژگیهای اساسی پژوهش پیرامون اثربخشی معلم و همبستگی آن با دستاورد و موفقیت و پیشرفت یادگیرنده است و مدیریت کلاسی است(بروفی و گود،1986به نقل از هاشمی و همکاران، 1391،ص 203). توجه به مهارتهای اجتماعی دانش آموزان در مدیریت کلاسی از اهمیت بسزایی برخوردار است و بنا به اعتقاد(هاشمی 1391،ص 148)، ایجاد رویه وقوانین در اثربخشی مدیریت کلاسی بسیار مهم و اثربخش است و توجه به مهارتهای اجتماعی به پیامـدهای مطلوب در فــرایند کلاسی منجر میگردد .آموزش مهارتهای اجتماعی نباید تنها متشکل از توصیف مهارت و چرایی مهم بودن آن باشد ، بلکه باید به شرح و توضیح چگونگی انجام مهارت و اینکه چه موقع و چرا اجرا میشود پرداخت .
مهارتهای اجتماعی بر رفتارهای فراگرفته مطلوبی که فرد را قادر میسازد با دیگران رابطهی مطلوبی داشته و از واکنشهای نامعقول اجتماعی خودداری کند. مهارتهای اجتماعی طیف گسترده ای رفتارها از قبیل توانایی شروع ارتباط موثر ومناسب با دیگران ارائه پاسخ های مفید وشایسته،تمایل به رفتارهای سخاوتمندانه ، همدلانه و یاریگرانه ، پرهیز از تمسخر و قلدری و زورگویی به دیگران را شامل میشود (ماتسون و همکاران ،2008). توجه به مهارتهای مختلف در مدیریت کلاسی برای رشد دانش آموزان از جمله مسائل اساسی در آموزش و پرورش ابتدایی می باشد که در بیشتر کلاسهای و مدارس ابتدایی با توجه به نقش داشتن روشهای متفاوت در مدیریت و نوع تفکر مدیریتی معلمان از اهمیت خاص و فوق العاده ای برخورداراست . و بررسی این موضوع باعث میگردد که جنبههای مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد. علیرغم تلاش بسیاری از پژوهشگران بیشتر دانش آموزان ما در بعد مهارتهای اجتماعی دچار مشکلاتی میباشند که بی توجهی به این مهارتها میتواند زمینه های مثبت تحصیلی را تحت الشعاع قرار دهد و آن را به سمت و سویی کشانده که منجر یه یادگیری مفید نگردد .بنابراین این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سؤال اساسی است که تا چه میزان در مدیریت کلاسی به مهارتهای اجتماعی دانش آموزان توجه میشود ؟
آموزش و پرورش یکی از نهادهای اصلی جامعه است که تعلیم و تربیت و ساختن انسان مطلوب و مؤثر را در جامعه به عهده دارد. برای پرورش افراد مطلوب ، نیاز به یک نظام آموزشی کار آمد است که اجزاء و عناصر آن اعم از مواد درسی، دانش آموز ، معلم ، وسایل آموزشی ، فضا و غیره با یکدیگر ارتباط متقابل دارند تا اهداف مورد انتظار تحقق یابد. از طرف دیگر ، تدریس و آموزش از نظر ماهیت یک نظام ارتباطی متقابل است و مدرسه به سان گروه پویایی ، درصدد آماده کردن افراد برای ورود به جامعه در سطح بسیار گسترده تری است . کلاس درس نیز به عنوان یک گروه کوچک اجتماعی و کوچکترین خرده سیستم اجتماعی در نظام آموزشی دارای خصوصیات و ویژگیهای منحصر به فردی است که آن را از سایر سازمانها و نهادهای اجتماعی متمایز میکند .این خرده سیستم بدنبال تحقق اهداف آموزشی ـ تربیتی است ، از این رو نیاز به مدیریت دارد. با این تفاوت که در کلاس درس بیش از سایر سازمانهای اجتماعی و رسمی کارکردهای مدیریت در هم تنیده است و براحتی از هم قابل تفکیک نیست(فونتانا،مترجم محمدی،1382).
از طرف دیگر ، از اهداف مصوب نظام آموزش و پرورش ، تربیت اجتماعی دانش آموز است بطوریکه انتظار می رود فراگیر بعد از فراغت از تحصیل به عنوان شهروند مؤثر و فعال در جامعه کلاس ، مدرسه، و در سطح ملی و جهانی با دیگران ارتباط مؤثر داشته باشد . ارتباط امری اکتسابیاستکهمهمترین مکان برای کسب آن کلاس درس است. ارتباط نیز عامل اصلی یادگیری است.”مدیریت کلاس ”و ”ارتباط” دارای کنش متقابل گسترده و پیچیدهای میباشند که خلل و ضعف درهرکدام تحقق اهداف تعلیم و تربیت را با چالشهایی عمیق روبرو خواهد ساخت .
کمبود مهارتهای اجتماعی یک مشکل بزرگ برای بعضی از دانش آموزان است. شواهدی وجود دارد که برنامههای مداخله ای مدرسه میتواند به بهبود مهارتهای اجتماعی کمک کند(آندرسون، بوچر و همکاران، 2003؛ لین و همکاران،2000؛ تیلور و همکاران ،2002 به نقل از هاشمی و همکاران 1391، ص 203).مدیریت یعنی هنر انجام دادن کارها به وسیله دیگران که در آن رفتار آمرانهی معلم وهمچنین خودمحوری وی مورد انتقادقرارمیگیرد . باتوجه به این تعریف،معلم بایستی یک راهنمای خوب باشد،ولی کارهاتوسط خوددانش آموزانجام شودوآنهادرامریادگیری فعال باشند. بدیهی است که هرچه مشارکت دانش آموزان درفعالیتهای کلاسی و فرایند یادگیری بیشتر باشد؛ رشد مهارتهای اجتماعی درآنان توسعه یافته و متکی به خود میگردندو اعتماد بنفس درآنان افزایش مییابد(پرداختچی، 1372) .
فراهم کردن زمینهها و عوامل لازم برای اجتماعی کردن و جامعه پذیر کردن دانش آموزان یکی از اهداف مهم هر نظام آموزش است(صافی،1391،ص10).مدیریت کلاس درس را مترادف با” کنترل و انضباط” و یا ”طراحی و سازماندهی کلاس درس میباشد . در این دیدگاه تدریس و آموزش برجسته تر از مدیریت کلاس میباشد و کلاس درس بعنوان یک نظام اجتماعی است که شامل همه فعالیتهای معلم در کلاس درس میشود. این دیدگاه مدیریت کلاس درس را شامل سه مرحله، مقدمات (طراحی و سازماندهی) اجرا (رهبری ،هماهنگی، کنترل ، آموزش) و ارزشیابی میداند. این دیدگاه زمینه پویایی ، توصیف ، تحلیل و تبیین کلاس درس و فعالیتهای معلم را فراهم می کند(ریس و مور ، مترجم هاشمیان ، 1381).
– Gersham
– Brophy & Good
– Matsonet al.
– Fontana

-Anderson – Butcher et al.
– Lin et al .
– Taylor , et al.