دۀ 20 همین فصل آمده است: به منظور زمینهسازی برای تربیت نیروی انسانی متخصص و متعهد، دانشمدار، خلاق و کارآفرین، منطبق با نیازهای نهضت نرمافزاری، با هدف توسعۀ کمی و کیفی، دولت مجاز است:
الف- هزینۀ سرانۀ تربیت نیروی انسانی متخصص مورد تقاضای کشور بر اساس هزینههای آموزش و هزینههای خدمات پژوهشی، تحقیقاتی و فناوری مورد حمایت را در چهارچوب بودجهریزی عملیاتی برای هر دانشگاه و مؤسسۀ آموزشی، تحقیقاتی و فناوری دولتی محاسبه و به طور سالانه تأمین کند.
ب- زمینههای حمایت مالی و تسهیل شرایط را برای افزایش تعداد مجلات پژوهشی و . . . ، انجمنهای علمی و دانشگاههای برتر در این زمینه فراهم کند.
در فصل پنجم، مادۀ 80 قانون برنامۀ پنجم توسعۀ کشور نیز اشاره شده است که دولت مجاز است در راستای ایجاد اشتغال پایدار، توسعۀ کارآفرینی، کاهش نبود تعادل منطقهای و توسعۀ مشاغل نو اقدامهای زیر را انجام دهد:
الف- حمایت مالی و تشویق و توسعۀ شبکهها، خوشهها و زنجیرههای تولیدی، ایجاد پیوند مناسب بین بنگاههای کوچک، متوسط، بزرگ و توسعۀ بازاریابی در بنگاههای کوچک و متوسط و توسعۀ مراکز کارآفرینی، اطلاعرسانی و تجارت الکترونیک.
ب- گسترش کسبوکارها
ج- حمایت مالی و حقوقی از بخش غیردولتی
د- توسعه و گسترش آموزشهای کسبوکار و کارآفرینی و فنی و حرفهای و علمی- کاربردی
فصول و مواد مندرج در چشمانداز و برنامۀ پنجم توسعۀ کشور، عزم برنامهریزان کشور را برای تحقق شکوفایی کارآفرینی را نشان میدهد. اما تحقق خواست سیاستگذاران، نمایندگان ملت و مدیران کلان کشور بدون توجه به توسعۀ آموزش کارآفرینی بهویژه در نظام آموزشعالی مشکل به نظر میرسد. در چند سال اخیر، در قوانین بودجۀ سنواتی دولت نیز بخشی از منابع درآمدی به آموزش کارآفرینی ذیل برنامههای وزارتخانههای مختلف از جمله وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت آموزش و پرورش و . . . تخصیص یافته است.
با توجه به اینکه یکی از مهمترین وظایف هر دانشگاهی آموزش است، لذا برنامههای آموزش کارآفرینی در دانشگاههای دولتی از سال 1379 با عنوان طرح کاراد شروع شده است. با وجود این، نتایج تحقیقات داخلی نشان میدهد، این برنامهها آنچنان جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده یا تأثیر چندانی در جامعه نداشته است.
از سوی دیگر، در گذشته اعتقاد بر این بود که کارآفرینان دارای ویژگیهای ذاتی هستند و ویژگیهایی همچون خلاقیت، نوآوری، تحرک، تمایل در بهکارگیری ریسک، توان تحلیل و مهارت در روابط انسانی از بدو تولد در آنها وجود دارد. بنابراین، فرض اساسی بر این بود که کارآفرینان از طریق آموزش، پرورش نمییابند. اما امروزه کارآفرینی رشتهای علمی شناخته شده است و متقاضیان مستعد باید مانند تمام رشتههای علمی دیگر دانش مربوط به آن را کسب کنند
همانگونه که تجارب کشورهای توسعهیافته و نتایج مطالعات در زمینۀ کارآفرینی نشان میدهد، ایجاد و راهاندازی شرکت و مؤسسات کسبوکار برای توسعۀ مناطق و بخشهای مختلف یک کشور ضروری است؛ چراکه رشد و توسعۀ اقتصادی جوامع مرهون کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه توسط شرکتهای کارآفرین آنان است. از سوی دیگر، کارآفرینی امروزه یکی از ارزان ترین ابزارهای ایجاد کارآیی است. پیدایش و تقویت کارآفرینی به وجود بسترهای مناسب نیاز دارد، که مهم ترین آنها بستر فرهنگی است کارآفرینی از جنبۀ فردی مستلزم چهارچوب شخصیتی خاصی است که بخشی از آن اکتسابی است. بنابراین نیازمند پرورش و آموزش است.
بدین رو، زالی و کردناییچ (1386) معتقدند، لازمۀ دستیابی به توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها آموزش کارآفرینی است. برای مثال، نتایج بررسیهای دیدهبان جهانی کارآفرینی نشان میدهد، بین نرخ فعالیتهای کارآفرینانه و تولید خالص داخلی در برخی از کشورها همبستگی وجود دارد. به عبارت دیگر، به زعم زالی و کردناییچ، «افزایش فعالیت های کارآفرینانه با افزایش تولید خالص ملی و در نتیجه افزایش درآمد ملی، و رفاه اجتماعی همراه است» (زالی و کردناییچ،5:1386).
لذا طراحی برنامههای توسعۀ آموزش کارآفرینی که هدف اساسی پژوهش حاضر است به خطمشیهایی نیاز دارد که مبتنی بر تجربیات کشورهای پیشرفته و درحالتوسعه از یک طرف و شرایط بومی کشور از طرف دیگر باشد. در ضرورت شناسایی مؤلفههای موثر برنامههای توسعۀ آموزش کارآفرینی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- از آنجا که آموزش کارآفرینی میتواند نتایج بلندمدت و کوتاهمدت بااهمیتی در برنامههای کارآفرینی ایفا کند، نقش آموزشعالی در توسعۀ کارآفرینی بسیار حیاتی و تعیینکننده خواهد بود. به زعم هانون و اسکوت (2006)، مهمترین نتایج آموزش کارآفرینی در کوتاهمدت عبارت است از: افزایش آگاهی، دانش و شناخت دربارۀ مفهوم و کاربرد کسبوکار/کارآفرینی، توسعۀ توانایی و اعتماد به نفس شخصی، شناخت و درک روش زندگی کارآفرینانه، نهادینه کردن ارزشها و باورهای کارآفرینانه، ایجاد انگیزه و الهامبخشی در فراگیران به سوی مسیر شغلی و زندگی و کسبوکار و کارآفرینانه، شناخت فرایندهای راهاندازی کسبوکار، توسعۀ تواناییها و قابلیتهای اصلی کارآفرینی، توسعۀ فردی و اجتماعی، توسعۀ مهارتهای ارتباطی شخصی و شبکهای، آمادگی برای خویشفرمایی و مستقل کار کردن، آغاز کسبوکار جدید، بهرهبرداری از تمام مهارتها و تواناییهای نهادینهشدۀ فردی. در بلندمدت نیز آموزش کارآفرینی موجب تغییر در نگرشها و آگاهی بیشتر، تغییر در فرهنگ، تغییر در سیستم حمایتی جامعه و تأثیر بر نرخ راهاندازی کسبوکار جوانان میشود (عزیزی، 1388).
از سوی دیگر، مأموریت دانشگاه بر اساس پاسخگویی به نیازهای جامعه تدوین میشود، هر عنصر با عناصر دیگر مرتبط است و این ارتباط در صورتی کامل میشود که جریان به صورت دوسویه باشد. بدین رو، فلسفه و اهمیت آموزش کارآفرینی در دانشگاهها بیشتر در جهت برقراری ارتباط با جامعه از طریق کسب مهارتهای مورد نیاز بازار کار در دانشگاه، نیاز شدید به تخصص در تولید و ارائۀ محصولات و خدمات در محیط رقابتی است. در همین خصوص، میتوان برنامههایی در جهت توسعۀ آموزش کارآفرینی در امتداد سایر برنامهها و فعالیتهای دانشگاه برنامهریزی و اجرا کرد.
2- از قانون برنامۀ پنجسالۀ سوم توسعه در ایران با توجه به سیاستهای کلی نظام، بر لزوم توجه به توسعه و ترویج کارآفرینی تأکید شده است. با گذشت چندین سال از اجرای این برنامهها و آموزش و فارغالتحصیلی بیش از هزاران نفر از رشتههای مختلف، نقش آموزش و توسعۀ کارآفرینی و پرورش کارآفرینان در برنامههای توسعۀ آموزش کارآفرینی نادیده گرفته شده است. لذا نیاز جامعه به دانشآموختگانی با ظرفیت فکری و خلاقیت بالا که بتوانند به طور مستمر اطلاعات خود را بهروز کرده و مهارتهای جدیدی را فراگیرند و در دنیای متحول بازار کار، کارآفرینی کنند، پیش از پیش احساس می شود. از اینرو، در شرایط حاضر که مشکل بیکاری دانشآموختگان آموزشعالی در بسیاری از کشورها و ایران مسئلهای بغرنج تلقی می شود، دولتها و سازمانهای بینالمللی اعتقاد دارند که چشمانداز و برنامه و راهبرد کارآفرینانه در آموزشعالی به مثابۀ نوعی مداخلهگری برنامهریزیشده میتواند به توسعۀ اقتصادی کشورها و حل مسئلۀ بیکاری جامعه، از جمله بیکاری فارغالتحصیلان آموزش عالی کمک بسیار شایانی کند. به نحوی که به عقیدۀ احمدپور داریانی (1383)، امروز صحبت از الگوی توسعۀ مبتنی بر کارآفرینی است.
3- ضرورت پژوهش از منظر مضامین برنامههای پنجسالۀ توسعه، سوم، چهارم و پنجم. در برنامۀ چهارم توسعه، ضمن درک خوب از کارآفرینان دانامحور و تشخیص این مهم که وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نقش استراتژیست را به عهده خواهد داشت، به این نقش در مادۀ 42 (بندهای الف و د)، مادۀ 45 (بندهای الف و ه)، مادۀ 21 (بند ج)، مادۀ 39 (بند ز)، مادۀ 46 (بند پ)، مادۀ 48 (بندج) و مادۀ 49 (بند الف و ب) صراحتاً اشاره شده است (سند قانون برنامۀ چهارم توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران).
4- ضرورت پژوهش از منظر مضامین چشمانداز 20سالۀ نظام در افق 1404 هجری شمسی، در سند چشمانداز 20 سالۀ نظام در قسمت اهداف آرمانی (بند 2 سند چشمانداز)، بند 9، بند 37 (سیاستهای ملی)، به دستیابی به اهدافی چون توسعۀ کارآفرینی، پشتیبانی از کارآفرینی، نوآوری و استعدادهای فنی و پژوهشی، توسعۀ شرکتهای دانشبنیاد، افزایش شبکههای تحقیقاتی با رویکرد اقتصادی و نهایتاً افزایش شرکتهای نوپا مستقر در پارکها و مراکز رشد اشاره شده است (سند چشمانداز 20 سالۀ نظام در افق 1404 هجری شمسی).

لذا به نظر میرسد همانگونه که نتایج تحقیقات (طالبی،1387) نیز بیان میکند، نیل به چنین اهدافی جز از طریق طراحی یک نظام خطمشیگذاری در حوزۀ آموزش کارآفرینی میسر نمی شود. به این منظور، در چند سال اخیر، در قوانین بودجۀ سنواتی دولت، بخشی از منابع درآمدی به آموزش کارآفرینی ذیل برنامههای وزارتخانههای مختلف، از جمله وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت آموزش و پرورش و. . .، تخصیص یافته است.
بهرهبرداری مطلوب و صحیح از بودجۀ عمومی در بخش آموزش کارآفرینی مستلزم نظام بهینۀ خطمشی علمی است. لیکن بررسی روند افزایش فارغ التحصیلان آموزش عالی به همراه نرخ بیکاری آنها در سالهای اخیر حاکی از آن است که سیاستهای کنونی برای ایجاد اشتغال فارغالتحصیلان آموزش عالی در کشور اثربخش نبوده است (کرد نائیج، 46:1382).
هدف اصلی این پژوهش:
شناسایی عوامل مؤثر بر برنامههای توسعۀ آموزش کارآفرینی در آموزشعالی ایران
اهداف فرعی پژوهش:
بر اساس مسئله، اهداف و چارچوب تحقیق، مهم ترین سؤالهای پژوهش عبارتاند از:
کارآفرینی
واژۀ کارآفرینی از قرنها پیش و قبل از آنکه به زبان امروزی مطرح شود، در زبان فرانسه متداول شد. این واژه معادل کلمه فرانسوی Enterprendre به معنای «متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگلیسی) است که در سال 1848 توسط جان استوارت میل به کارآفرینی (Enterpreneur) در زبان انگلیسی ترجمه شد. کارآفرینی فرایند راهاندازی کسب وکار جدید یا توسعۀ کسبوکار فعلی توسط فرد یا گروهی است که مخاطرههای مالی، حیثیتی و اعتباری آن را پذیرفته و از این طریق کالا یا خدمتی جدید به بازار ارائه میکند.
آموزش کارآفرینی
منظور از آموزش کارآفرینی، آموزش مهارتهای کسبوکار (اعم از آموزشهای تخصصی و عمومی) استاست که برای سطوح مختلف جامعه ارائه میشود. بر اساس مطالعات انجامشده در ایران، دو دستۀ آموزش کارآفرینی ارائهارائه میشود. دستۀ اول آموزشهای غیررسمی است که دورههای کوتاهمدت آموزش کارآفرینی به همراه ارائۀ گواهینامه میرا شامل میشود. دستۀ دوم که آموزشهای رسمی کارآفرینی نامیده میشود عبارت است از دورههای آموزش کارآفرینی که اخذ مدرک تحصیلی از مراجع رسمی (وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یا سایر مراجع ذیربط) منوط به گذراندن آن دورههاست. از جمله ارائهۀ تکدرس کارآفرینی در مقاطع مختلف تحصیلی، که در این پژوهش، کانون توجه آموزشهای رسمی است.
توسعه
توسعه را بهمثابۀ درختی دانستهاند که ریشۀ آن را «فرهنگ» و غذای آن را «آموزش» و «سرمایه» تخصیصیافته به فعالیتهای توسعهای تشکیل میدهد. بر اساس این تعریف، تنه و شاخ و برگ درخت، «نظام مناسب اقتصادی» و میوۀ شیرین آن برطرف شدن فقر و محرومیت، حفظ استقلال و خودکفایی و تأمین اقتصادی ـ اجتماعی مردم است. سازمان ملل متحد، توسعه را فرآیندی میداند که «کوششهای مردم و دولت را برای بهبود اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر منطقه متحد و مردم این مناطق را در زندگی یک ملت ترکیب کرده آنها را به طور کامل برای مشارکت در پیشرفت ملی توانا میسازد.
عظیمی (1383) در این زمینه معتقد است با برآوردی از مجموع نظرهای علمای توسعه میتوان «توسعه» را به معنای بازسازی جامعه بر اساس اندیشهها و بصیرتهای تازه تعبیر کرد. این اندیشهها و بصیرتهای تازه در دوران مدرن، شامل سه اندیشۀ «علمباوری»، «انسانباوری» و «آیندهباوری» است.
سیاستگذاری و سیاستگذاری آموزشی
منظور از سیاستگذاری سیاستآفرینی، سیاستگری، وضعخطمشی، تعیین خطمشی، و خطمشیسازی است. به عبارتی دیگر، طراحی و برنامهریزی روشها و راه هایی برای دستیابی به اهداف معین در زمینههای مشخص است.
بر اساس یک روند کلی، تحلیل کامل از بخش آموزش، مستلزم درک جریان سیاستگذاری آموزشی، به معنای این که «چگونه» و «چه موقع» توسعۀ آموزشی انجام شود، خواهد بود. هدف این بخش نیز تعیین یک الگو یا مشخص کردن مرحلههای مختلف اقداماتی است که به وسیلۀ آنها سیاستهای روشن و عملی تهیه و تنظیم میشوند و پس از آن با یک برنامهریزی مؤثر به اجرا در آمده ارزیابی و طراحی مجدد میگردند.
تدوین سیاست
سیاست، تصمیم گروهی یا انفرادی آشکار یا ناآشکاری است که مجموعهای از رهنمودها برای هدایت تصمیمات آینده، شروع یا کند کردن یک اقدام یا راهنمایی اجرایی در مورد تصمیمات قبلی را فراهم میآورد. سیاستگذاری، گام اول یک چرخۀ برنامهریزی است و برنامه ریزان قبل از آن که اجرا و ارزیابی یک فرایند را به طور اثربخش، طراحی کنند، باید یک ارزیابی پویا از چگونگی تنظیم سیاست ها، به عمل آورند (وادی و تری، 1379). بنابراین منظور از تدوین خطمشی در این تحقیق، خط مشی ها خرد و کلان دستگاههای خط مشی گذار و دانشگاههای دولتی در زمینۀ آموزش کارآفرینی است.
-Clark
– Kriesner
– Aldrich & Mcevoy
1– Hannon & Scott
– Development
-Policy Making
شور ما اغلب به علت عدم اطلاع از فواید طناورزی به این فعالیت مهم و باارزش آنطور که باید و شاید توجه نمیکنند. از آنجایی که طناورزی، از یک طرف بر تمام عوامل آمادگی جسمانی، حرکتی انسان اثر مثبت میگذارد و از طرف دیگر قابل دسترسی برای عموم میباشد، علاوه بر آن برای تمرین به محل مشخص و زمان معین نیاز ندارد، بنابراین در نظر است از این فعالیت مؤثر و مفید برای بالا بردن سطح آمادگی جسمانی، حرکتی دانشآموزان، همگانی کردن ورزش در مدارس و پر کردن اوقات فراغت آنان و بالاخره ایجاد فرصت برای شرکت دانشآموزان در مسابقات استفاده کرد (شیوهنامه طرح ملی تربیت بدنی، 1390).
بهکارگیری تکنولوژی آموزشی در سطح مدارس باعث شده است تا علاقه و انگیزه دانشآموزان به یادگیری بیشتر شده و آنها خود را در یادگیری درگیر کنند که این امر، یادگیری سریع و بهتر را در بردارد (ریچی، 2008).
یکی از مزایای درسافزارها؛ افزایش تعامل بین دانشآموزان و همچنین بین مربی و یادگیرنده است. این همان هدفی است که سالهای اخیر به شدت مورد توجه دست اندرکاران آموزش و پرورش با عناوینی چون روشهای فعال یادگیری بوده است (خزاعی، 1380، ص 45).
بدین منظور مرکز تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش در راستای اهداف و رسالت وجودی خود با تشکیل انجمن طناب زنی (طناورزی) مدارس و گنجاندن مهارتهای پایه طناورزی در سر فصل آموزشی درس تربیت بدنی پایه چهارم ابتدایی گام اساسی و مفیدی برداشته است (شیوهنامه طرح ملی تربیت بدنی، 1390).
اگر چه پژوهشهایی در زمینه ویژگیهای درسافزارهای آموزش الکترونیکی انجام شده است، اما ویژگیهای محتوایی و روانشناختی دانشآموزان را کمتر مورد بررسی قرار دادهاند. پس لازم است تا جنبههای محتوایی با توجه به جنبههای روان شناختی دانشآموزان در تهیهی درسافزارهای آموزش الکترونیکی مطلوب بهعنوان معیار اساسی در تهیه درسافزارهای آموزش الکترونیکی بررسی شود.
در درس تربیت بدنی اهداف مهارتی، جایگاه ویژهای دارند و سهم قابل توجهای از اهداف کلی را به خود اختصاص میدهند. استفاده از درسافزار به جهت تنوع و جذابیت میتواند در نمایش مهارت بسیار مؤثر واقع شود. در چنین حالتی ضمن نمایش مهارت، معلم توضیحات تکمیلی را ارائه مینماید. بدیهی است که استفاده از روشهای مختلف نمایش مهارت از یکنواختی کار میکاهد و انگیزه بیشتری به دانشآموزان میدهد (سلطانی، صالحی پور، 1390)
نکتهی قابل ذکر آن است که طرح مورد نظر باید در قالب برنامهی مدون به اجرا در آید تا نتایج و اهداف پیشبینی شده محقق گردد. این طرح پژوهشی، بر آن است تا مطابق الگوی آموزشی مهارتهای روانی– حرکتی بلوم، به طراحی و تولید درسافزارآموزش مهارتهای پایهای طناورزی پرداخته، آنگاه براساس شرایط و نحوهی آموزش و ارزشیابی طرح ملی آموزش، از روش شبه آزمایشی، به بررسی میزان تأثیر درسافزار بر عملکرد روانی– حرکتی فراگیران دورهی مورد نظر بپردازد.
در عصر ما این امر مسلم شده است که رفتار فرد نتیجه موقعیتها و عوامل متعددی است که مهمترین آنان، خانواده، مدرسه و اجتماع است. فلسفه تعلیم و تربیت عصر ما، با سال های گذشته متفاوت است، بدین معنی که هدف آموزش و پرورش، تنها تعلیم دروس و سایر مطالب فکری نیست، بلکه پرورش جسم و روان بهطور کلی، منظور است (شاملو، 1387، ص 173).
اگر چه تعلیم و تربیت از دیرباز نقش اساسی در تداوم و بقای جوامع بشری داشته و سنن، نگرشها و مهارتهای مورد نیاز اجتماع، همواره از طریق آموزش و پرورش انتقال داده شده و دوام یافته است، اما امروزه آموزش و پرورش بهعنوان یک پدیده اجتماعی، جزو لاینفک زندگی اجتماعی بهشمار میرود.
امروزه فلسفه تعلیم و تربیت، بر اساس پرورش تمامی ابعاد شخصیت فرد استوار است، بدین معنی که برای پرورش و تحویل انسان خلاق و مفید به جامعه، باید به موازات توسعه فکری و عملی، به پرورش قوای جسمانی و عاطفی نیز پرداخت (پور عباد، 1384، ص 1).
همگام با روند توسعه ورزش و نگرشهای جدید در حوزه تربیت بدنی و استفاده از روشهای علمی و بهینه جهت پرورش روانی- حرکتی دانشآموزان خصوصاً در بعد ورزش همگانی و با توجه به نیاز حرکتی دانشآموزان در سنین رشد، مطالعه و پیادهسازی ورزشهای سودمند، مفرح و علمی از اهمیت اساسی برخوردار میباشد. در این راستا مرکز تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش کشور مطالعه و اجرای ورزشهای سودمند و علمی را از سیاستها و اولویتهای خود قرار داده است. بدین منظور طرح آموزش مهارتهای پایه طناورزی و تشکیل انجمن طناب زنی مدارس کشور بهعنوان ورزشی پایه، مفید، کاربردی مدرن، علمی، و قابل اجرا در جهت دستیابی به اهداف آموزش و پرورش در حوزه تربیت بدنی از اهمیت ویژهای برخوردار است، شایان ذکر است کشورهای موفق در حوزه ورزش مدارس از جمله کانادا، امریکا و مالزی … با درک تأثیرات بسیار مفید ورزش طناورزی در سلامتی جسمی و روحی و اجتماعی دانشآموزان این ورزش را در برنامه ورزشی مدارس خود لحاظ کردند (شیوهنامه طرح طناورز، سال تحصیلی91-90).
از آنجا که در شیوهنامهی اجرایی طرح آمده است که حرکت و فعالیت بدنی از جمله نیازهای غریزی و فیزیولوژیک انسان است که با سلامت روحی و جسمی انسان ارتباط دارد. اهتمام به ورزش و فعالیت بدنی منظم و روزانه موجب تقویت و افزایش کارایی دستگاههای حیاتی بدن (قلب و عروق، تنفس، عصبی) بهبود عملکرد سایر دستگاهها، جذب بهتر کلسیم و استحکام استخوانبندی میشود. یکی از شعارهای سازمان جهانی بهداشت «تحرک رمز سلامتی» در سطح جهان است. و مردم را به ورزش و فعالیت بدنی دعوت مینماید (شیوهنامه طرح طناورز، سال تحصیلی91-90).
لذا با توجه به اهمیت آموزش طناورزی در نظام آموزشی و تأثیر بهرهگیری محیطهای الکترونیکی در آموزش مطلوب و اثربخش، در این پژوهش به طراحی و تولید درسافزار آموزشی مهارتهای روانی–حرکتی طناورزی پرداخته میشود و چگونگی میزان تأثیر الگوی آموزشی طرح بر عملکرد فراگیران پرداخته است.
فعالیتهای ورزشی و درس تربیت بدنی هم به نوبه خود نقش عمدهای در تربیت کودکان در مقطع ابتدایی پیدا کرده است که در نبودآن تعادل و هماهنگی لازم در جسم و روح از بین میرود.

استفاده از تکنولوژی خصوصاً طراحی نمودن درسافزارهای آموزشی امری رایج و مرسوم در دنیای پیشرفته تبدیل شده است. نکته قابل توجه در یادگیری توسط این تکنولوژی هیجان بخشی مثبت و ایجاد علاقه در دانشآموزان است. بر اساس جدیدترین نظریات روان شناسی، یادگیری همراه با هیجان مثبت از عمق و دوام بیشتری برخوردار خواهد بود. لذا میتوان با استفاده از مزایای یاددهی توسط درسافزار به بهبود سطح یادگیری دانشآموزان کمک کرد.
(1990) معتقد است که تصاویر به طور کلی، چه متحرک (انیمیشن) و چه ثابت، تنها زمانی می توانند تسهیل کننده ی یادگیری باشند که، با مواد و موضوعاتی که می خواهیم آموزش بدهیم در تجانس کامل باشند. آموزش مفاهیم هندسی به دلیل آنکه نیازمند دستکاری، چرخش، تغییر مکان، تغییر شکل، اندازه گیری و … است از جمله ی مفاهیمی است که به سهولت می تواند توسط آموزش با استفاده از انیمیشن، پوشش داده شود. بر اساس شواهد موجود، مفاهیم هندسی در مقطع ابتدایی از جمله ی مشکل ترین مفاهیم آموزشی است. به گونه ای که در دهه های گذشته، نارضایتی از برنامه ی درسی هندسه و افت عملکرد تحصیلی فراگیران در هندسه و ریاضی، موضوع پژوهش های زیادی بوده است (ادلفوس، 2011؛ بتیکو، 2001؛ سالایو، 1995؛ اسافرهینتی، 1986).
به کارگیری چند رسانه ای ها و بخصوص انیمیشن برای آموزش ریاضی و مفاهیم هندسی، بیانگر نتایج امیدوار کننده و در عین حال متفاوتی است. از جمله ی این مطالعات، می توان به مطالعه ی قیصری (1392) اشاره کرد که در آن اثربخشی انیمیشن های آموزشی را بر یادگیری مفاهیم هندسی در دو سطح متوسط و مشکل شناختی، مثبت گزارش نموده است. ریحانی و همکاران (1388) نقش نرم افزارهای هندسه ی پویا را در فعال سازی طرحواره های مرتبط و مناسب تر، تشویق فرد به استفاده از راهبردهای حل مسأله، تأثیر مثبت در نحوه ی کنترل فرآیند حل و باورهای فرد، توانایی های حل مسأله به ویژه ساخت حدس های منطقی و خلاقانه، مثبت ارزیابی نموده اند. کوسا و کاراکاس (2010) تأثیر نرم افزار سه بعدی بر یادگیری هندسه ی تحلیلی فضایی را بسیار مفید گزارش نموده اند. یازلیک و اردهان (2012) در بررسی تأثیر نرم افزار هندسه پویا با عنوان «کابری» در آموزش هندسه، نشان دادند که دانش آموزان آموزش دیده با این نرم افزار از عملکرد بهتری برخوردار بوده اند. گمبری و همکاران (2014) در بررسی انیمیشن های کامپیوتری بر یادگیری مفاهیم هندسی در قیاس با روش سنتی، نشان دادند که افراد آموزش دیده با انیمیشن، عملکرد بهتری در حل مسائل هندسی داشته اند.
اگر چه از نظر و دیدگاه تئوریکی، استفاده از انیمیشن های آموزشی در آموزش مفاهیم مختلف و متعدد آموزشی و از جمله در آموزش هندسه دارای فواید و مزایای زیادی است، اما در بخش میدانی موضوع به دلایل همچون هزینه بری، احتیاج به تخصص جهت تهیه انیمیشن ها، و زمان بری بالا، بسیاری از پژوهشگران وارد این عرصه نگشته اند. بر این اساس سؤال و مسأله ی اصلی این مطالعه، طراحی و تولید انیمشن آموزشی مفاهیم هندسه و بررسی تأثیر آن بر مهارت های هندسی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی است.
1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:
امروزه در سیستم آموزشی نوین، یادگیری که پیش تر به اندوختن دانش به وسیله ی یادگیرنده و پردازش اطلاعات خاص معطوف بود، جای خود را به خلق دانش نوین از سوی یادگیرنده داده است (رضوی، 1386). لذا اندیشه ی استفاده از وسایل کمک آموزشی، رسانه ها و رایانه ها تقریباً جهانی شده است و بیشتر کشورهای جهان سرمایه گذاری های کلانی در این زمینه انجام داده اند. چرا که این گونه امور به امر تدریس کمک می کنند، انگیزه و آگاهی به وجود می آورند و بر سرعت فرآیند یاددهی و یادگیری می افزایند. اگر چه اندیشه ی آموزش به کمک کامپیوتر نخستین بار توسط اسکینر در مقاله ای با عنوان «علم و یادگیری و هنر آموزش» در سال 1954 مطرح گردید، اما از آن تاریخ، پژوهشگران و اندیشمندان زیادی این حوزه از آموزش را مورد توجه قرار داده اند (کرمی گزافی و همکاران، 1388).
در دهه های اخیر تلاش های زیادی در نهادهای آموزشی صورت گرفته تا روش های کلیشه ای و سنتی آموزشی جای خود را به روش های تازه و بدیع و مبتنی بر نیازهای فردی و اجتماعی دانش آموزان دهد. آنان را خلاق و تولید کننده علم و دانش پرورش داده و دریچه های نوینی را در زمینه علوم و تکنولوژی در کشور بگشاید. اما علی رغم تمامی زحمات و هزینه های سنگینی که آموزش و پرورش متحمل شده است، هنوز شاهد تدریس علم به شیوه سنتی و معلم محوری هستیم. در قریب به اتفاق مدارس کشور، هیچ تغییری در زمینه تدریس و ارزشیابی و … دیده نمی شود.
اهمیت توجه به روشهای نوین آموزشی و استفاده از تکنولوژی های نوین آموزشی در آموزش مفاهیم مشکل آموزشی نظیر ریاضیات و هندسه دو چندان است. چون مطالعه ی هندسه به دانش آموزان در توسعه مهارت تصور کردن، تفکر انتقادی، شهود، حل مسأله، تخمین زدن، اثبات قیاسی، بحث منطقی و تعقل فضایی کمک می کند و هم چنین فهم خیلی از اصول علمی نیاز به آگاهی هندسی دارد. اهمیت آموزش هندسه یکی کاربردی بودن آن و دیگری تاریخی بودن آن است و یکی از شاخه های ریاضی است که پایه ای برای ریاضیات جدید و مدل سازی در سایر علوم است. همچنین لزوم آموزش هندسه برای این است که هندسه به عنوان یک علم جدا نیست و داشتن آگاهی هندسی به درک شاخه های دیگر ریاضی نظیر (نمودار ون، نظریه گراف، مطالعه توابع، نمایش کسر، نمایش آماری و …) مدل سازی در سایر علوم مهندسی، شیمی، زیست شناسی، فیزیک، نجوم، هنر، تکنولوژی ساخت، طراحی مهندسی و موقعیت یابی در جغرافی و … کمک می کند و همچنین بخشی از ریاضیات مدرسه ای است که هدفش توسعه مهارت های حل مسأله، استدلال و ارتباطات است (حبیبی، 1392، ص 85).
جایگاه ریاضی و هندسه در زندگی هر ملت از جمله ی موضوعاتی است که نمی تواند مورد تأکید قرار نگیرد، به دلیل آنکه با میزان توسعه ی هر ملت در ارتباط تنگاتنگ است (ادولفوس، 2011، ص 143). بنابراین هندسه در واقع زمینه ی همه ی علوم طبیعی و به نوعی زبان همه علوم است. ریاضی و به خصوص هندسه به عنوان یک ابزار هوش و هوشمندی در اختیار انسان قرار داشته و پیوسته خواهد داشت (رستگارپور و یداللهی، 1389، ص 65). امروزه تدریس هندسه از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا به عنوان ابزاری برای درک، توصیف و تعامل با فضایی که در آن زندگی می کنیم مورد توجه قرار می گیرد و از شهودی ترین و ملموس ترین بخش های ریاضیات به شمار می رود. بوسسکین در اهمیت تدریس هندسه دو دلیل بیان می کند:

بر اساس توضیحات ارائه شده، می توان گفت انجام مطالعات در حوزه ی ریاضی و هندسه موضوعی بسیار حیاتی در چرخه ی علمی هر کشور است. این موضوع مخصوصاً در مقطع ابتدایی به دلیل پایه ای بودن آموزش و یادگیری در آن و نیز استفاده از فناوری های نوین آموزشی نظیر رایانه، اهمیت و ضرورت مطالعاتی نظیر مطالعه ی حاضر را بیشتر و بهتر تبیین می نماید. در خصوص اثربخشی نتایج این مطالعه می توان گفت که نتایج این مطالعه می تواند آموزش مفاهیم و مهارت های هندسی را از دریچه ی نوینی نشان دهد و سبب تسهیل فعالیت های فرآیند یاددهی یادگیری این درس گردد و آن را به درسی شیرین و جذاب، بر خلاف دیدگاه کنونی بسیاری از دانش آموزان، تبدیل نماید.
1-4 اهداف پژوهش:
1-4-1 هدف کلی:
Deborah
Park & Gittelman
Large
Mayer & Chanler
Rieber
Rias & Zaman
Bennison & Goos
She & Chen
Rieber
Adolphus
Betiku
Salau
Osafrehinti
Kosa & Karakus
Yazlik & Ardahan
Cabri
ه جامعه جهانی نسبت به قبل تحول آموزشی بیشتر به خود دیده این امر لزوما به معنای بهینهتر شدن آموزش نیست. اگر آموزش و پرورش در جامعه تکرارگرا و جهانی امروزی موفق باشد، دانشجویان بیش از هر چیزی نیازمند کسب توانایی تفکر در سطح بالای یادگیری هستند. در سالهای اخیر در خصوص ظهور فناوری جدید و سرعت دسترسی به اطلاعات، بسیار نوشته شده است. وجود ابزارهای جدید الکترونیکی اهمیت تفکرانتقادی را افزایش داده و نیز چالش ها و فرصت هایی را برای آموزش تفکر انتقادی ودر سطوح بالای یادگیری را فراهم ساخته است. لذا بین تفکردر این سطوح و فناوری اطلاعات به طور جدایی ناپذیری در ارتباط هستند (هیسیریر،2006). توانایی تفکر در سطوح بالای یادگیری، در عصر کنونی که عصر فناوری اطلاعات بدان اطلاق می شود، جایگاه بالاتری نسبت به گذشته پیدا کرده است .رسالت سازمانها به خصوص آموزش و پرورش در این عصر همگام سازی خود با سرعت تغییر و تحول در این دوره می باشد .به عبارتی دیگر می توان گفت که هر دوره آموزش و پرورش ویژه خود را میطلبد و آموزش و پرورش آینده مبتنی بر دانایی و قوه تفکر و قدرت خلاقیت است .مهارتهای سطوح بالا، تغییر مداوم وسریع نوآوریها، تنوع در آموزش، آموزشانفرادی، تعلیمهای گروهی،توجه به نیازهای محلی و جمعی ،رو در روی مستقیم با مسائل و حل فوری آنها به مدد اندیشه ،استفاده از دانش و فناوری پیشرفته ،آموزش از راه دور ،استفاده از کامپیوتر و اینترنت و. . . از جمله ویژگی های آموزش و پرورش قرن بیست ویکم است (عطاران،1383).
از این رو به نظر میرسد که به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات می تواند نقش موثری در یادگیری و پرورش سطوح تفکر دانشآموزان داشته باشد، به ویژه در سطوح تفکر پایین آنها قادرند در مورد یک موضوع اطلاعات زیادی را از دیدگاههای مختلف گردآوری کرده و بتوانند تفسیر کنند. با توجه به آنچه گفته شد محیطهای یادگیری مبتنی بر فناوری اطلاعاتی و ارتباطی نوین بستر سیار مناسبی برای پرورش تفکر هستند (موذنی،1386). اما باید در نظر داشت صرف دراختیار داشتن و استفاده از این تکنولوژی در دنیای تعلیم و تربیت، راهگشای انسان امروز و آینده نخواهد بود، در دنیای امروز ، موضوع اساسی تربیت انسانهایی است که خوب بیندیشند. امروزه فراگیران برای روبرو شدن با تحولات شگفتانگیز قرن بیستویکم باید بهطور فزاینده مهارتهای تفکر را برای تصمیمگیری مناسب و حل مسائل پیچیده جامعه کسب کنند (شعبانی، 1382).
ویژگی اصلی و اساسی یادگیری الکترونیکی ورای دسترسی افراد به اطلاعات، ویژگی ارتباطی و تعاملی آن است. هدف اصلی یادگیری الکترونیکی، نهادینه نمودن تنوع و یکپارچگی در «مجموعه محیط یادگیری» به صورتی چالش برانگیز برای ذهن است.این تعامل چیزی فراتر از انتقال یک طرفه محتوا بوده (باولس،2000).
آموزش مجازی (الکترونیکی) نیز یک شکل نسبتاً تازهای از آموزش از راه دور است که در حال حاضر در تحقیقات یادگیری از راه دور تلفیق گسته و به سرعت نوع مسلط ارائه یادگیری از راه دور در دنیا شده است. اما از آنجایی که مؤسسات و دانشگاههای آموزش از راه دور چند سالی است که در کشور شروع به کار کردهاند و تعداد آنها نیز پیوسته در حال افزایش است، از این رو برای بهبود و پیشرفت این آموزشها، حل مسائل و پیشنهاداتی بهمنظور بهینهسازی آن امری ضروری بهنظر میرسد.
نگاهی به وضعیت آموزشهای الکترونیکی در نظام آموزش و پرورش کشور از نظر آموزش و تفکر انتقادی این نقصان بزرگ را به خوبی نشان می دهد که شرایط موجود عمدتا مبتنی بر ارائه اطلاعات خام به طور یکطرفه و دریافت بازخورد از آن با اتکا به قدرت حافظه و بدون هیچ گونه پردازش اطلاعات و بدون تحریک قدرت نقادی و خلاقیت آنهاست. بنابراین، با توجه به وضعیت فناوری اطلاعاتی و ارتباطی در کشور و موقعیت فناوری نوین وارداتی، شناسایی موانع فراروی یادگیری الکترونیکی و حذف آنها ضروری می نماید، چراکه آماده نبودن دانشگاه ها در راه اندازی و به کارگیری آموزش الکترونیکی و موانع موجود در این راه،باعث عدم استفاده از ظرفیت های یادگیری الکترونیکی خواهد شد. لذا پژوهش حاضر به مطالعه کاربرد روش بحث هدایت شده در پرورش سطوح بالای یادگیری در نظام آموزش مبتنی بر یادگیری الکترونیک می پردازد.
از جمله عرصه هایی که در چند سال اخیر مورد هجوم فناوری اطلاعات قرار گرفته عرصه آموزش و یادگیری است. اگر آموزش تا دیروز تنها از معلمان و مربیان سود میبرد و کتاب اصلیترین منبع یادگیری بود، امروزه روشها، ابزارها و محیطهای جدید ارتباطی در آموزش وجود دارند و اگر دهه آخر قرن بیست را دهه اطلاعات نامگذاری کردند، دهه اول قرن بیستویکم را عصر دانش دانسته و هدف از این نامگذاری را توسعه همه جانبه دانش و آگاهی بشری دانستهاند (باولس،2000).
[1]Information and Communication Technology (ICT)

[2] Oraza
[3] Computer Based Teaching (CBT)
[4]Internet Based Learning
[5]Chiu and Sheng
[6]Beats
[7]Begicevic
های تحقیق راس نشان داده که یادگیری مشارکتی در تحریک شاگردان برای بحث و گفتگو پیرامون موضوعات درسی نقش مهمی را ایفا می کند . البته به شرطی که معلم از آمادگی کافی برخوردار باشد و بتواند کیفیت تعاملات دانش آموزان با یکدیگر را بهبود بخشد(راس،1995به نقل از کرامتی،1384).
بر اساس تحقیقات انجام شده در انگلستان ومشاهده فیلمهای ویدئویی کودکان هنگام انجام کار گروهی ، مشکل مهم عبارتست از عدم آشنایی بچه ها با چگونگی همکاری . در واقع آنان می خواهند تا با هم همکاری کنند ولی نمی دانند چگونه؟این مساله باعث پیدایش ایده آماده سازی برای همکاری ودروس مربوط به صحبت (صحبت درس) در ذهن محققین شد(وگریف و دیوز،2004 ، ترجمه میرزابیگی و کولایی،در دست چاپ) .آشنایی با یافتههای این محققین باعث شد تا در ذهن پژوهشگر تحقیق حاضر نیز، ایده بررسی تاثیر آموزش اصول گفتگو بر کیفیت همکاری دانش آموزان در حین یادگیری مشارکتی متبادر شود. از این رو در تحقیق فعلی برای بررسی این نکته در یکی از کلاسها قبل از ارائه روش مشارکتی سه جلسه کلاس آمادگی برای کار گروهی که منجر به تدوین مجموعه ای از اصول لازم برای گفتگو توسط کودکان میشد ، برگزار شد. تا تأثیر چنین آموزشی بر اثربخشی بیشتر روش یادگیری مشارکتی، تعیین گردد.
یادگیری مشارکتی به عنوان یک راهبرد کلاسی موجب ارتقای یادگیری و پیشرفت تحصیلی در زمینههایی مانند ریاضی و حل مسأله ، یادگیری مفهومی علوم و انشا شده است. این روش در حیطه عاطفی نیز موجب پرورش مهارتهای اجتماعی دانش آموزان در همه سنین ، عزت نفس، نگرش مثبت نسبت به افراد گروه ، ایجاد انگیزه در یادگیری ، پذیرش اجتماعی دانش آموزان ناتوان توسط همتایان عادی آنان شده است و در حوزه رفتارهای بین شخصی نیز موجب تسهیل تعاملات بین آنان شده است (گیلیس ، 2000) . اما از آنجا که در جامعه ایرانی الویت اصلی در مدارس پیشرفت تحصیلی می باشد و چنانچه کفایت روشی از این نظر به اثبات نرسد مسلماَ کاربرد آن از طرف اولیای مدرسه و دانشآموزان مورد تردید قرار خواهد گرفت ، بنابراین در این پژوهش به تاثیر روش یادگیری مشارکتی بر پیشرفت تحصیلی پرداخته شده است ولی این به آن معنا نیست که بقیه متغیرها کم اهمیت هستند بلکه پژوهش در باره آنها نیز ضروری می باشد. البته پژوهشهای مختلف (بنت،1991؛ وب،1989،1991 ؛ بیلز،1970 ؛ شاران وشاکار ،1988و جانسون و جانسون، 1990 به نقل از گیلیس،2000) بر تاثیر مثبت یادگیری مشارکتی بر پیشرفت تحصیلی صحه گذاشته اند زیرا در واقع آنچه که موجب یادگیری عمیق می شود تعامل بین دانش آموزان می باشد و هر چه این تعاملات بیشتر باشد یادگیری بیشتر خواهد بود.
همانقدر که امتیازات یادگیری مشارکتی روشن است ، همانقدر نیز واضح است که گروه بندی صرف دانش آموزان نمی تواند به معنای یادگیری مشارکتی و یادگیری باشد. تنها وقتی پتانسیل یادگیری مشارکتی به حداکثر می رسد که گروه ها طوری سازماندهی شوند که دانش آموزان بفهمند از آنان انتظار انجام چه کاری وجود دارد و قرار است که چگونه با هم کار کنند. همینطور باید مطمئن شد که وظیفه گروه طوری مطرح شده است که همه اعضای گروه متوجه هستند که باید آن را انجام دهند و همینطور به دیگران در انجام آن کمک کنند. این به آن معنی نیز می باشدکه دانش آموزان باید مهارتهای لازم برای روابط بین شخصی و مهارتهای کار در گروه های کوچک که لازمه پرورش یک نگرش احترام آمیز نسبت به دیگران است، آمادگی برای به چالش کشاندن نظرات همدیگر و حل اختلافات ، و درک اهمیت اتخاذ تصمیمات بطور دموکراتیک ، را بیاموزند. اگر شرایط اینگونه باشد درآن صورت هر کدام از افراد احساس خواهند کرد که مورد توجه هستند و یادگیری آنها برای دیگران اهمیت دارد. این امر به نوبهخود باعث خواهد شد تا دانش آموزان احساس انگیزه بیشتر و مشارکت فعال تر برای موفقیت داشته باشند. در واقع مرسر پس از بررسی پیشینه مربوط به همکاری در گروه های کوچک متوجه شد که عنصر کلیدی که مهمترین عامل در موفقیت این نوع یادگیری میباشد آن است که کودکان خود را موظف به همکاری و ارتباط بمنظور حل مسئله بدانند نه آنکه تلقی دلخواهانه از این وظیفه داشته باشند. به عبارت دیگر کار گروهی باید چنان سازمان یابد که آنها مجبور به تعامل برای حل مساله شوند. همچنین مرسر دریافت که اگر کودکان به تبادل افکار ترغیب شوند و از کمکهای لازم برای انجام این کار بهره مند شوند ، احتمال آنکه در فرایند آشنایی با کارکردهای مختلف زبان در تفکر و استدلال ، در ساختن دانش فعالانه تر عمل کنند بسیار بیشتر است ؛ اتفاقی که در گفتگوهایی که توسط معلم هدایت می شود بندرت اتفاق می افتد. بطور خلاصه ایجاد گروه هایی که اعضای آن می دانند که آز آنان انتظار همکاری و انجام تکلیف جدی است و آموزش مهارتهای لازم در روابط بین شخصی و در گروه های کوچک برای تسهیل تعامل در میان آنان ، مورد حمایت اکثر پژوهش ها می باشد (گیلیس ، 2004).
وب از مطالعاتی که در زمینه تعامل کودکان در گروههای کوچک انجام داد ، دریافت که توضیحاتی که بچه ها به همدیگر ارائه می کنند با بازده های آنان رابطه مثبت دارد در حالیکه کمکهایی که بسط داده نمی شوند (پاسخهای کوتاه یا پاسخهایی با حداقل جزئیات) با پیشرفت آنان ارتباطی ندارد. کمک کننده ، یادمی گیرد که برای کمک کردن باید دانسته های خود را دوباره سازمان دهد تا روشن تر شوند ، این عمل باعث می شود تا خود مطلب را بهتر از قبل بفهمند. اما کمکهایی که بسط داده نمی شوند تاثیری در سازمان دهی مجدد شناخت ندارند بنابراین موجب پیشرفتِ کمک کننده و دریافت کننده کمک ، نمیشود.
بنظر می رسد که رفتارهای مساعدت آمیز کودکان بویژه توضیح دادن، با آموزش شیوه همکاری ، تقویت می شود. راس دریافت آزمودنی هایی که در جریان یادگیری مشارکتی از بازخوردهای لازم مربوط به دریافت و دادن کمک ، بهره مند شدند ، رفتارهای مساعدت آمیز آنان بویژه مهارت درخواست و ارائه کمک ؛ تقویت شد. در پژوهش دیگری رابطه بین همکاری و توضیح دادن بررسی شد و این نتیجه بدست آمد که همبستگی بالایی بین همکاری و ارائه توضیحات خواسته شده وجود دارد در حالیکه همبستگی بین همکاری و توضیحات ناخواسته بسیار کم بود. بعبارت خلاصه تر وقتی کودکان با همدیگر همکاری و مشارکت می کنند به درخواست کمک دوستان خود پاسخ مثبت می دهند.
تعاملات برای یادگیری درون گروه بسیار مهم است.اما کوهن معتقد است فراوانی تعاملات مربوط به تکلیف در گروه ها نقش مهمی در مولد بودن (از جمله توانایی حل مسائل) ،آزمونهای محتوایی بعدی و رشد مفهومی دارد.در واقع وقتی تکلیف محدود نبوده و مبتنی بر اکتشاف (هیچ پاسخ درست یا غلط و یا جواب از قبل ساخته ای وجود نداشته باشد) باشد و اعضای گروه نیز با هم همبستگی درونی (مجبور به مبادله منابع با همدیگر باشند) داشته باشند ، تعامل امری حیاتی در مولد بودن می باشد. بعبارت دیگر تا وقتی که اعضای گروه افکار و اطلاعات خود را با هم در میان نگذارند به راه حل های ابتکاری دست نخواهند یافت. شاران وشاکار نیز دریافتند کودکانی که در مقایسه با آنان که هیچ نوع آموزشی در زمینه همکاری با هم ندیده اند ، بدفعات بیشتری خود را در گروه مطرح می کنند. بنابراین کودکانی که در گروه های مشارکتی کار می کنند در مقایسه با موقعیتهای کار در کل کلاس و گروه های مشارکتی آموزش ندیده ، بیشتر درگیر تعاملات تکلیف محور هستند. از طرفی فراوانی این تعاملات است که پیش بیینی کننده خوبی برای کسب بازده های یادگیری سطح بالا می باشد( گیلیس ، 2004).
بنابراین ، این پژوهش قصد دارد ضمن مقایسه روش یادگیری مشارکتی با روش سنتی ، به این سوال نیز پاسخ دهد که آیا کلاسهای آموزش گفتگو ، تاثیری بر میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس جغرافی کلاس پنجم ابتدایی در کلاسهای مشارکتی ،دارد یا نه؟
اهمیت و ضرورت تحقیق
اهمیت تجارب یادگیری مشارکتی فراتر از بهبود آموزش ، افزایش پیشرفت دانش آموزان ، و مولدتر کردن کار معلمان است ، اگر چه این فعالیتها در جای خود بسیار ارزشمند هستند. همکاری برای انسانها همانقدر اهمیت دارد که نفس کشیدن.توانایی مشارکت با دیگر انسانها برای افراد سنگ بنای خانواده های پایدار ،موفقیت شغلی ، عضویت موفق در گروهها ، ارزشها و عقاید مهم ، دوستی ها و انجام وظیفه در مقابل جامعه است. اگر دانش آموز نتواند دانش و مهارتهای خود را در تعاملات مشارکتی با دیگر افراد بکار برد ، برای او هیچ فایده ای نخواهند داشت. اگر یک مهندس ، منشی ، حسابدار،معلم و یا مکانیک از مهارتهای مشارکتی لازم برای کاربرد دانشها و مهارتهای فنی خود در روابط مشارکتی محیط کاری ، خانواده و جامعه ، و در برخورد با دوستان ، بی بهره باشد تربیت چنین افرادی بیهوده خواهد بود.منطقی ترین روش برای تاکید بر کاربرد مهارتهای مشارکتی در موقعیتهای کاری ، سازمان دهی کردن بخش عمده موقعیتهای یادگیری تحصیلی بطور مشارکتی می باشد.در این صورت دانش آموزان با استفاده از کار مشارکتی با همکلاسان بعدها خواهند توانست مهارتها و دانش فنی لازم را در موقعیتهای عملی بیاموزند . هیچ چیزی برای یک فرد مهم تر از آموختن بکارگیری دانش خود در تعاملات مشارکتی با دیگران ، نیست (جانسون و جانسون ،1980). بنابراین روش یادگیری مشارکتی بعنوان یک روش تدریس که زمینه ساز کار مشارکتی است برای پژوهش برگزیده شده است.
از طرفی با توجه به ضرورت تعلیم و تربیت فرددر جهت شناخت محیط فیزیکی و انسانی،ایجاد نگرشها و مهارتهای لازم به منظور تعامل مطلوب با محیط ، برقراری روابط مناسب با دیگران ، مشارکت در حل مسائل اجتماعی و پیشبرد اهداف فردی و اجتماعی همچنین با توجه به اهمیت تربیت اجتماعی و نقش آموزش مدرسه ای و برنامه های درسی در این زمینه از جمله تعلیمات اجتماعی که وظیفه پرداختن به هدفهای تربیت اجتماعی را به طور ویژه بر عهده دارد و نیز با توجه به حساسیت دوران کودکی ، پژوهش در حوزه علوم اجتماعی در دوره ابتدایی از اهمیت بیشتری برخوردار می شود.(میرزابیگی،1375)
دنیای امروز روز به روز وحدت بیشتری می یابد و کارهایی که در یک گوشه از جهان صورت می گیرد بر گوشه دیگر جهان تاثیرات قابل توجهی می گذارد. افراد و جوامع مختلف از نقاط مختلف جهان بیش از پیش در ارتباط با هم قرار می گیرند. سرعت توسعه علوم و تکنولوژی بی سابقه شده است.گریز از این نیروها امکان پذیر نیست و بسیاری از نظامهای آموزشی را با فرصتها و چالش ها روبروکرده است. آموزش و پرورش امروز باید بتواند راه های فائق آمدن بر چالشها و نیازهای محیط کار و زندگی روزانه را فراهم کند. بنابراین دانش آموزان نه تنها به دانش روز نیاز دارند بلکه نیازمند مهارتهای ارتباطی، حل مساله و تفکر خلاق و انتقادی نیز می باشند.انجمن توسعه علوم آمریکا در گزارشی(148:1989) چنین توصیه می کند:
” ماهیت همیارانه کارهای تکنولوژیکی و علوم باید در کلاسهای درس بوسیله فعالیتهای گروهی مستمر مورد تاکید جدی قرار بگیرد. دانشمندان بیشتر به شکل گروهی با هم کار می کنند تا انفرادی . بنابراین دانش آموزان نیز باید پذیرفتن مسئولیت یادگیری به کمک همدیگر را تجربه کنند” (افاندی و زاناتون، 2007).
ظهور یادگیری مشارکتی نشانگر تغییر پارادایم از یک رویکرد معلم محور به رویکرد یادگیری دانش آموز محور درون گروه های کوچک است. این روش فرصتهای خوبی را برای در گیر شدن در حل مسائل با کمک اعضای گروه ، فراهم می آورد. دنیایی که در آن روز به روز فرهنگها توسط تکنولوژی به هم نزدیکتر می شوند و به قول مارشال مک لوهان منجر به ظهور دهکده جهانی شده است ، هنوز در بسیاری از مدارس به جای همکاری بر رقابت تاکید می شود . صاحبنظران تعلیم و تربیت نیاز به آموزش مهارت های همکاری را مورد تایید قرار داده اند. این نیاز با استفاده از کاربرد روش یادگیری مشارکتی امکان عملی شدن دارد.
در نظام آموزشی ایران معلمان با تکیه بر روش های سنتی بویژه سخنرانی شاگردان را به حفظ و تکرار مطالب ترغیب می کنند و عملا گام موثری در راستای تقویت روحیه همکاری و رشد اجتماعی شاگردان برداشته نمی شود بنابراین برای تحقق این مهم و اهمیت یادگیر ی عمیق مفاهیم درسی، ایجاد نگرش مثبت به مدرسه ، توسعه روحیه خود باوری جهت یادگیری کاربرد رویکرد مشارکتی در کلاس درس بیش از پیش ضرورت می یابد(کرامتی ،1384).
تحقیقات متعددی به این نتیجه رسیده اند که بیشتر انسانها ظرفیت کافی برای تمرکز بر یک سخنرانی پنجاه دقیقه ای را ندارند. لوید (1967)دریافت که توجه در سطح کلاسهای دانشگاه پس از لحظاتی که بحث آغاز می شود افزایش می یابد و هنگام نزدیک شدن به انتها کاهش می یابد و درست قبل از پایان سخنرانی ناگهان از بین می رود (تامپسون و پلژر ، 1998).
– Slavin
– cooperative learning
– kluge
– Zone of Proximal Development Theory
– Vygotsky
– cognitive elaboration
– Wittrock
– goal structures
– Deutsch

– cognitive restructuring
– K12
-Smit
– Barkley
– Claxton
– Wgerif
– Dawes
– Ross
[18]– preperation for group work
– Talk Lessons
– small group skills
-Terwel , Gillis , van der Eden and Hoek (2001)
– task related interactions
– American Association for the Advancement of Science
– Marshal Mcluhan
– Thompson