شکل بالقوه دوم این است که در اکثر تحقیقات انجام شده در این زمینه معمولاً یک مجموعه ای از شرکت ها با توجه به نسبت P/E آن ها مورد مطالعه قرار می گرفتند و از روش های یک متغیره و یا چند متغیره به منظور بررسی همبستگی بین نسبت P/E و نرخ رشد سود آتی استفاده می شد. اما طبق تئوری حقوق صاحبان سهام، نسبت P/E تنها به واسطه نرخ رشد سود مورد انتظار شرکت در آینده نزدیک تعیین نمی شود. بلکه عوامل دیگری نظیر هزینه سرمایه و نرخ رشد سود بلندمدت شرکت نیز بر آن اثرگذار می باشد. اما همیشه لزوماً یک رابطه خطی بین نسبت P/E و سایر متغیرها وجود ندارد. وقتی در این گونه تحقیقات از یک پرتفویی بر اساس نسبت P/E استفاده می شود و سایر متغیرها نظیر نرخ رشد سود و هزینه سرمایه شرکت مورد کنترل قرار نمی گیرند، در نهایت ممکن است نتایج بدست آمده گمراه کننده باشند که این مسئله در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار گرفته است.
از بعد اقتصادی با توجه به گستردگی استفاده از نسبت P/E تعیین این مسئله ضروریست که آیا میتوان با تغییر در نرخ رشد سود منتظر تغییر در نسبت P/E و به تبع آن تاثیر در تصمیمات سرمایه گزاران بالقوه و بالفعل ماند. در این خصوص اختلاف نظرها بیشتر حول استفاده از نرخ رشد سود پیش بینی شده بجای استفاده از نرخ رشد سود تحقق یافته است.
بنابراین ما در این تحقیق به دنبال پاسخ به این سوال هستیم:
” چه رابطه ای بین نسبت P/E آتی و نرخ رشد سود درشرکتهای فعال در صنعت خودروسازی و فلزات اساسی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران وجود دارد؟”

هدف اصلی:
تعیین رابطه بین نسبت P/E آتی و نرخ رشد مورد انتظار سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران (در صنعت خودرو و فلزات اساسی)
اهداف فرعی:
زه یکی از اساسیترین مسائل اقتصادی افراد حقیقی و حقوقی و دغدغههای تصمیم گیران اقتصادی و دولتمردان در مورد بازار سرمایه، تخصیص بهینه منابع در اختیار است. تخصیص بهینه منابع زمانی امکانپذیر است که منابع به سمت سرمایهگذاریهای پربازده با ریسک منطقی هدایت شوند. در این میان نقش اطلاعات پردازششده که با یک معیار اندازهگیری معتبر ترکیبشده باشد، کاملاً مشهود است. با عنایت به نقش بازار سرمایه در تجهیز منابع مالی و هدایت سرمایهها و بسط فرهنگ سرمایهگذاری، سنجش اثر محرکهای با قدرت پیشبینی زیاد برای فرایند تصمیمگیری فعالان، از مهمترین مسائل بازار سرمایه در بسیاری از کشورهاست بر اساس آنچه اشاره شد، اگر بازار سرمایه در حال ثبات بوده و یا شرایط بازار، افزایشی برقرار باشد، میتوان نتیجه گرفت که وضعیت کلی اقتصاد جامعه رو به رشد است. تغییرات قیمت سهام در بازار سرمایه تحت تأثیر متغیرهای مختلفی است که بعضاً فراتر از سطح شرکتها و حتی بازار است. بسیاری ازنظریهپردازان بازارهای مالی معتقدند با استفاده از نماگرهای ساختاری بازار میتوان تغییرات قیمت سهام را پیشبینی کرده و از آنها در تصمیمگیری استفاده کرد.
کارپوف چهار دلیل را برای توجیه ارتباط بین اندازه و حجم معاملات و قیمت سهام ارائه میکند:
1) در بازارهای مالی مدلهایی برای پیشبینی قیمت موردبررسی قرار میگیرند که روابط بین حجم معاملات و قیمت سهام را با توجه به میزان ورود اطلاعات به بازار، اندازه و عمق بازار موردبررسی قرار میدهند.
( 2 برای وجود همبستگی مذکور، توزیع قیمتها براثر سفتهبازی است. (اپس،1976) پس بابیان فرضیه ترکیب توزیع قیمتها، نشان داد نوسانهای قیمت و حجم معاملات، به دلیل اینکه در یک متغیر مشترک، باهم ارتباط دارند، الزاماً باید همبستگی مثبت داشته باشند.
(3 دلیل سوم مربوط میشود به تئوری انتظارات عقلایی در قیمتگذاری داراییهای سرمایهای بر اساس این تئوری، مبادلات سهام برحسب اطلاعات خصوصی و عمومی انجام میشود.
(4 ایشان دلیل آخر را به وجود تحلیلهای متفاوت توسط فعالان بازار نسبت میدهد؛ زیرا هریک از آنها بر اساس تحلیل و ترجیح خود بین اطلاعات موجود، پیرامون حجم تصمیم میگیرند. این موضوع درنهایت موجب ارتباط مثبت بین قدر مطلق تغییرات قیمتها و حجم معاملات میشود. هریس دلیل آخر را مناسبترین توجیه برای رابطه مذکور میداند. لیگ و همکاران، (2005)، در کار تحقیقی خود اثبات نمود، که بین مجذور تغییرات قیمت و حجم معاملات رابطه معنیداری وجود دارد، توجه به بازار و مبانی اساسی تصمیمگیری در آن، ضروری میباشد. بدون تردید یکی از عناصر کلیدی تصمیمگیری در اینگونه بازارها، استفاده از متغیرهای مهم و محرک بازار در پیشبینی تغییرات بازده سهام است. این متغیرها به طبقات مختلفی طبقهبندی میشوند که بهصورت کمی و کیفی قابل تبیین هستند. در این مقاله با تمرکز بر متغیرهای کمی، محرکهای ساختاری بازار که اهمیت بسیاری در فرایند تخمین ارزشدارند، موردبررسی قرارگرفته است. محرکهای مذکور بر اساس بررسی وضعیت بازار کشورهای پیشرفته و مطالعه ادبیات موضوعی و تجربه موجود در بازار سرمایه ایران، به چهار دسته نماگرهای مربوط به عمق بازار، حجم بازار، اندازه شرکتها و روند کلی بازار تفکیک شده است. هر چه قیمت سهام همزمانی بالاتر باشد میزان ارتباط اطلاعات شرکت با قیمت سهام پایینتر و واکنش بازار سهام منفی؛ بالعکس، هر چه قیمت سهام همزمانی پایینتر باشد میزان ارتباط اطلاعات شرکت با قیمت سهام بالاتر و واکنش بازار سهام مثبت میباشد. با عنایت به موارد فوق، هدف این مقاله سنجش اثر و ارتباط محرکهای ساختاری بازار سرمایه برهم زمانی قیمت سهام و بازده و تخمین مدل عملیاتی برای طیف وسیع فعالان بورس اوراق بهادار، سازمان خصوصیسازی، نهادهای نظارتی، سرمایهگذاران بالقوه و دیگر تصمیمگیرندگان مرتبط با بازار سرمایه در ایران است.

با توجه به مطالب مذکور در این پژوهش به دنبال پاسخگویی به سؤال زیر هستیم:
بین نماگرهای ساختاری بازار و همزمانی قیمت و محتوای اطلاعاتی بازار چه رابطهای وجود دارد؟
-salminin
Epps,1976
Harris,1993
تهای رشد درواقع پاداشی برای سرمایهگذاران تلقی میشود. سرمایهگذاران همیشه در تصمیمات سرمایهگذاری خود ریسک را در نظر دارند زیرا آنچه باعث موفقیت میگردد استفاده بهینه از فرصتهای سرمایهگذاری موجود است که برای این امر باید سیاستهای مالی مؤثر بر ایجاد فرصتهای رشد را در واحدهای تجاری شناسایی کرد. امروزه سیستمهای اطلاعاتی حسابداری کمترین زمان اطلاعات لازم را در دسترس استفادهکنندگان قرار میدهند تا در تصمیمگیریها مورداستفاده قرار گیرد (تهرانی و نوربخش، 1382)
آیندهنگری گروههای استفادهکننده از صورتهای مالی، همواره حسابداران را به جستجوی روشهای برتر تفسیر اطلاعات مالی هدایت کرده است. مدیران نتایج عملیات آتی یک واحد تجاری و توان جذب سرمایه را بااهمیت میدانند و رضایت سهامداران نیز در گرو سود مورد انتظار آنهاست. یکی از روشهای برتر تفسیر اطلاعات، بررسی فرصتهای سرمایهگذاری است. فرصتهای سرمایهگذاری درواقع توانایی بالقوه سرمایهگذاری شرکت را نشان میدهد. بدین معنی که هرچقدر توانایی انجام سرمایهگذاری شرکت در آینده بیشتر باشد، شرکت دارای فرصتهای سرمایهگذاری بیشتری است. به استفادهکنندگان صورتهای مالی ازجمله سرمایهگذاران پیشنهاد میگردد که قبل از اتخاذ هرگونه تصمیمی مبنی بر اینکه در چه شرکتی سرمایهگذاری کنند، فرصتهای سرمایهگذاری شرکت را مورد تجزیهوتحلیل قرار دهند و شرکتهایی را انتخاب کنند که دارای فرصتهای سرمایهگذاری بیشتری هستند.
پس سؤال اصلی تحقیق عبارت است از:
چه عواملی بر سطح سرمایهگذاری سرمایه در گردش در شرکتهای فعال در صنعت مواد دارویی بورس اوراق بهادار تهران مؤثر است و ترتیب و میزان اهمیت هر عامل چگونه است؟
بررسی صورتوضعیت مالی شرکتهای متوسط و کوچک نشان میدهد که ایـن شرکتها دارایی ثابـت کمتری نسبـت به شرکتهای بزرگ دارنـد، زیرا تـوان مالی کافی برای سرمایهگذاری در ایــن قسمت را نداشته و ترجـیح میدهند که بیشتر داراییهای آنها بهصورت دارایـی جاری بـاشد. (تروئل و سولانو،2006، ص 3)
اهمیت سرمایه در گردش در حمایت و پشتیبانی از فعالیتها و عملیات عمده شرکت میباشد. بهعبارتدیگر، آن حاصل عملیات شرکت میباشد؛ زیرا شرکت همیشه نیازمند است که مقداری نقدینگی برای خرید مواد اولیه در خط تولید قرار میگیرند و به کالای در جریان ساخت و کالای ساختهشده و نهایتاً حسابهای دریافتنی تبدیل میشود و بعد از وصول مطالبات مجدداً بهنقد تبدیلشده و این سیکل دوباره تکرار میشود. همچنین نقدینگی بهمنظور پاسخگویی به تعهدات کوتاهمدت شرکت نیز نگهداری میشود تا شرکت بتواند بهموقع به تعهدات کوتاهمدت خود عمل کند و با مخاطره عدم انجام تعهدات مواجه نشود. (قالیباف، 1387، ص 79)
ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ در ﮔﺮدش ﯾﮑﯽ از بخشهایی اﺳﺖ ﮐﻪ در ساختار ﻣﺪﯾﺮﯾﺘﯽ ﯾﮏ ﺳﺎزﻣﺎن ﻧﻘـﺶ ﺣﯿـﺎﺗﯽ اﯾﻔـﺎ میکند بهطوریکه در ﺑﺮﺧﯽ ﻣﻮارد ﺑﺤﺚ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ در ﮔﺮدش و ﻧﻘﺪﯾﻨﮕﯽ را ﺑﺴﺎن ﺧﻮﻧﯽ ﺗﺸﺒﯿﻪ کردهاند ﮐﻪ در رگهای واﺣﺪ ﺗﺠﺎری در ﺟﺮﯾﺎن اﺳﺖ ﺗﺎ واﺣﺪ ﺗﺠﺎری ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺣﯿﺎت ﺧﻮد اداﻣﻪ دﻫﺪ و از ﻣـﺪﯾﺮﯾﺖ اﯾـﻦ ﺑﺨـﺶ بهعنوان ﻗﻠﺐ ﺗﭙﻨﺪه واﺣﺪ ﺗﺠﺎری یادشده اﺳﺖ ﮐﻪ وﻇﯿﻔﻪ ﭘﻤﭙﺎژ ﺧﻮن ﺑﻪ رگهای ﺳﺎزﻣﺎن را ﺑﻪ ﻋﻬﺪه دارد.
ﺿﺮورت دارد ﺑﺎ اﻧﺠﺎم ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮاﻫﺪی به دست آﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻓﺮاروی ﻣـﺪﯾﺮان موردبررسی ﻗـﺮار ﮔﯿـﺮد. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺗﻌﻤﻖ در ﻣﻮرد ﻧﮑﺎت زﯾﺮ اﻫﻤﯿﺖ ﻣﻮﺿﻮع را ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ میکند:
ارزش و اعتبار قوانین هر علم و تحقیقی به روششناختی که در آن بکار میرود بستگی دارد و هدف علمی این تحقیق ارزش و اعتبار بخشیدن و پاسخگویی به سوالات تحقیق میباشد تا این تحقیق بتواند در بالا بردن سطح دانش عمومی موردنیاز استفادهکنندگان مؤثر باشد و همچنین زمینهساز بستر مناسبی برای تحقیق آتی در سایر مراکز آموزشی و پژوهشی باشد. اهداف این تحقیق بهصورت به شرح زیر میباشد.
اهداف تحقیق حاضر بر اساس تقسیمبندی اهداف به اهداف اصلی و فرعی به شرح زیر قابلطبقهبندی میباشد:
– Investment
– Capital Structure

– Dividends
– Company Valuation
– Teruel&Solano
فاهیم تحت عنوان مدیریت بر مبنای ارزش شناخته می شود. از طرفی دیگر امروزه سرمایه گذاران بیش از پیش خواهان افزایش ثروت خود هستند. تئوری های مالی از مدتها پیش هدف نهایی شرکتها را حداکثر سازی ثروت سهامداران بیان داشته اند. اما در گذشته با توجه به تاکیدی که بر این مطلب می شد این هدف نهایی بدرستی درک نشده و مورد توجه قرار نمی گرفت. به طور سنتی معیارهایی نظیر سود هر سهم به عنوان مهمترین معیارهای اندازه گیری عملکرد و حتی مبنایی برای پاداش در اکثر شرکتها مورد استفاده قرار می گرفت سودهای حسابداری همیشه به دلیل ناتوانی آنها در اندازه گیری بازده اقتصادی مورد انتقاد قرار گرفته است (فیشر 1983) مهمترین نقص سود حسابداری تاثیرات منفی است که به دلیل انتخاب روشهای حسابداری می تواند برمعیارهای سودآوری بگذارد یعنی با انتخاب روش های حسابداری می توان آنرا تحریف کرد(کاترجی و میکس 1996). اما همانطور که گفته شد امروزه با پیدایش مفهوم مدیریت بر مبنای ارزش و تحول اساسی در زمینه مالی ، شاخص های مختلفی برای ارزیابی عملکرد مورد استفاده قرار می گیرند. مدیریت بر مبنای ارزش بر 4 مفهوم به شرح زیر تاکید دارد:
1) تعریف و کاربرد استراتژی هایی که بالاترین امکان برای ارزش آفرینی را دارند. 2) کاربرد سیستم های اطلاعاتی متمرکز بر ارزش آفرینی و محرک های زیربنایی ارزش. 3) همسوسازی فرآیندها و اقدامات مدیریت سازمان ، یعنی تخصیص منابع و برنامه ریزی ، با اقداماتی که منجر به ارزش آفرینی می گردد. 4) طراحی سیستم های اندازه گیری عملکرد و طرحهای انگیزشی پاداش که مبتنی بر معیارهای ارزش آفرینی باشد.
1-3 ضرورت و اهمیت تحقیق
ازجمله دلایلی که بر سود حسابداری به عنوان معیارارزیابی عملکرد تاکید می کند این است که اطلاعات موجود در سود ، نشانه بهتری از توانایی فعلی و آتی یک موسسه برای ایجاد جریانات نقدی است .اما نکته حائز اهمیت این است که علاوه بر مبلغ سود، کیفیت آن نیز مهم است به عبارت دیگر سود مورد نظر با چه میزان سرمایه گذاری و با چه نرخ بازدهی و با چه نرخ رشدی و … بدست آمده است در واقع سود را می توان از دیدگاه های مختلفی مورد نقد قرار داد در مورد استفاده از معیار ارزش افزوده اقتصادی به جای سود حسابداری می توان گفت : اگر سرمایه بکار رفته در هر سال ثابت باشد ممکن است عدد سود به تنهایی به عنوان میزان سنجش کارایی مفید باشد و با مقایسه سودهای دوره های قبل و سال جاری بتوان قضاوت هایی بر این اساس که سود آوری افزایش یا کاهش داشته است ، به عمل آورد. اما چنانچه سرمایه بکار رفته در هر سال متفاوت باشد باید از معیار دیگری استفاده نمود این مفهوم در معیار ارزش افزوده اقتصادی نهفته است.در بحث ارزش افزوده اقتصادی به کیفیت سود پرداخته می شود.از طرفی دیگر سود حسابداری و به تبع آن، معیارهای مبتنی بر سود حسابداری می توانند از طریق تغییر در روش حسابداری تغییر کنند. به عبارتی این روش ها، ترفند هایی هستند که مدیران از طریق آنها، با اعداد و ارقام بازی می کنند.اما ارزش افزوده اقتصادی با تعدیلاتی که پیشنهادمی کند سعی می کند بازی با ارقام را به حداقل برساند. اگر بخواهیم سود حسابداری را از دیدگاه دیگری مورد نقد قراردهیم باید به تعهدی بودن سود حسابداری اشاره نمائیم.اقلامی در محاسبه سود منظور می شوند که ممکن است طبق اصل تطابق شناسائی شده باشند این بگونه ای است که امروزه سهامداران بدنبال پیش بینی جریان نقدی آتی واحد تجاری هستند این مفهوم در معیار جریان نقدی عملیاتی نهفته است.
1-4 تعین مساله تحقیق
محتوای اطلاعاتی سود و اجزای آن، همچنین موارد افشاء شده به غیر از سود، به طور گسترده ای در متون حسابداری و مالی، قراردادها(مثل قراردادهای اعتباری) و مدل های ارزیابی، سود نقش اساسی داشته است، محققین همواره بدنبال عواملی بودند که بتوانند آنها را علاوه بر سود در موارد فوق و سایر موارد مشابه، مورد استفاده قرار دهند و بعبارت دیگر آنها بعنوان رقیبی برای سود شناسایی شوند. بنابراین در این رابطه موضوعات گوناگونی طراحی و آزمون گردیده است که اغلب به محتوای اطلاعات نسبی و افزاینده سود و رقبای آن می پردازند. یکی از رقبای جدید سود در این زمینه، خصوصاً از زمانیکه بیانیه شماره 95 هیأت استانداردهای حسابداری (FASB) در رابطه با لزوم تهیه و افشای صورت گردش وجوه نقد در سه بخش فعالیتهای عملیاتی، سرمایه گذاری و تأمین مالی، اعلام و از جولای 1988 لازم الاجرا گردید، جریان وجوه نقد عملیاتی و بعبارت دیگر سود نقدی بوده است. یکی دیگر از این رقبا، ارزش افزوده می باشد و ظهور آن به زمانی برمیگردد که کمیته معیارهای حسابداری و حسابرسی انجمن حسابداران آمریکا (1991) همچنین برخی تحقیقات بین المللی حسابداری این پیشنهاد را ارائه دادند که صورت ارزش افزوده نیز به همراه سایر گزارشات مالی تهیه و افشاء گردد. در تحقیق حاضر در مدل اول جهت آزمون اطلاعات نسبی متغیر های مالی و اقتصادی از متغیر های ارزش افزوده اقتصادی ،سود خالص وسود عملیاتی بعد از کسر مالیات استفاده شده است، و در مدل دوم جهت آزمون محتوای فزاینده اطلاعاتی اجزای ارزش افزوده اقتصادی چهار متغیر حسابداری به تفکیک، مورد آزمون و بررسی تحلیلی قرار می گیرد.که عبارتند از اندازه شرکت، جریان وجه نقد عملیاتی، اقلام تعهدی و تعدیلات حسابداری.
از طرف دیگر با توجه به محدودیت های موجود در معیارهای سنتی حسابداری ، نتایج این تحقیق می تواند در موارد زیر برای مدیران مورد استفاده قرار گیرد:
1- کمک به مدیران جهت شناسایی محرک های ارزش آفرینی .
2- بهبود معیارهای ارزیابی عملکرد به عنوان بخش مهم از زنجیره ارزش.
3-ایجاد انگیزه برای مدیران جهت ارزش آفرینی.
1-5 اهداف تحقیق

1-5-1 هدف اصلی تحقیق در مدل اول
تعیین این که ارزش افزوده اقتصادی نسبت به برخی متغیرهای حسابداری تاثیر بیشتری بر بازده سهام دارند.
1-5-2هداف اصلی تحقیق در مدل دوم
تعیین این که اجزای تشکیل دهنده ارزش افزوده اقتصادی نسبت به برخی متغیر های حسابداری تاثیر بیشتری بر بازده سهام دارند.
1-6 سوال تحقیق
آیا اجزای تشکیل دهنده ارزش افزوده اقتصادی نسبت به برخی متغیرهای حسابداری تاثیر بیشتری بر بازده سهام دارند؟
1-7- فرضیههای تحقیق
1-7-1 فرضیه اصلی تحقیق در مدل اول
ارزش افزوده اقتصادی نسبت به برخی از متغیر های حسابداری تأثیر بیشتری بر بازده سهام دارند.
1-7-2 فرضیه اصلی تحقیق در مدل دوم
اجزای تشکیل دهنده ارزش افزوده اقتصادی نسبت به برخی از متغیر های حسابداری تاثیر بیشتری بر بازده سهام دارند.
1-8 روش کلی تحقیق
این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش استقرایی است ، که مبتنی بر اطلاعات واقعی صورت های مالی شرکت های تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است و به جامعه آماری منتخب تعمیم داده می شود. متغیرهای مستقل در مدل اول جهت آزمون محتوای اطلاعاتی نسبی متغیر های مالی و اقتصادی عبارتند از ارزش افزوده اقتصادی،سود عملیاتی بعد از کسر مالیات و سود خالص می باشد. متغیرهای مدل دوم جهت آزمون محتوای فزاینده اطلاعاتی اجزای تشکیل دهنده ارزش افزوده اقتصادی عبارتند از اندازه شرکت،اقلام تعهدی، تعدیلات حسابداری و جریان وجه نقد عملیاتی و متغیر وابسته این پژوهش بازده سهام است.رابطه بین متغیر وابسته و متغیرهای مستقل به وسیله مدل رگرسیونی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
5-1)مدیریت نقدینگی شرکت
1-1) با افزایش محافظه کاری حسابداری، مانده وجه نقد نگهداری شده، کاهش می یابد.
1-5-2) روش تامین مالی
1-2) محافظه کاری حسابداری احتمال تامین مالی از طریق بدهی را افزایش می دهد.
1-5-3) سیاستها و تصمیمات پرداخت به سهامداران
1-3) با افزایش محافظه کاری حسابداری، درصد سود تقسیمی افزایش می یابد.
1-6)قلمرو تحقیق
1-6-1)قلمرو موضوعی تحقیق
مبنای نظری این تحقیق برپایه تئوری نمایندگی است و در آن تاثیر رویه های بکار گرفته شده از طرف مدیر بر واکنش تامین کنندگان سرمایه و منابع مالی شرکتهای سهامی بررسی می شود. تحقیق حاضر از جمله تحقیقات حسابداری بر پایه اطلاعات بازار سرمایه می باشد و آزمون فرضیات آن در قلمرو شرکتهای پذیرفته شده در این بازار است.
1-6-2)قلمرو زمانی تحقیق
محدوده زمانی تحقیق شامل 10 سال متوالی از سال 1383 تا 1392 می باشد که بررسی فرضیات تحقیق با استفاده از داده های واقعی این سالها انجام می پذیرد. براساس هدف تحقیق اطلاعات مربوط به دوره فوق بررسی و شرکتهایی که در این دوره افزایش سرمایه داده اند در مدل وارد می شوند.
1-6-1)قلمرو مکانی تحقیق
تمامی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران که شرایط مذکور در بند جامعه آماری را داشته باشند .
1-7)تعریف واژه گان تحقیق
محافظه کاری حسابداری: محافظه کاری عبارتست از واکنش سریعتر و به هنگام تر به اخبار بد نسبت به اخبار خوب. هرچه واکنش به اخبار بد بیشتر باشد؛ سطح محافظه کاری بالاتر است.(باسو،1997) بر اساس این تعریف، محافظه کاری شناسایی سریعتر هزینه ها نسبت به درآمدها می باشد. به عبارت دیگر، هزینه هایی که برای تحقق درآمد انجام شده اند؛ سریعتر از درآمدهای مربوطه شناسایی می شوند. از این دیدگاه در این تحقیق جهت سنجش محافظه کاری از یک الگوی رگرسیونی که در آن درآمدهای جاری تابعی از هزینه های دوره قبل می باشد، استفاده شده است.

توان تامین مالی: عبارتست از میزان دسترسی آسان و سریع به منابع تامین مالی خارجی. میزان توان تامین مالی واحدهای اقتصادی در تصمیمات مالی آنها موثر است و این تصمیمات می تواند نمایانگر قدرت این واحدها در دسترسی به منابع مالی خارجی باشد. در این تحقیق توان تامین مالی تابعی از سه تصمیم مالی، شامل نگهداری وجه نقد، روش تامین مالی و سیاست پرداخت به سهامداران تلقی می شود(لی،2010).
نسبت بدهیها به داراییها بعنوان معیاری برای تعیین ساختار سرمایه در شرکتها استفاده می شود. این معیار که به آن اهرم مالی گفته می شود، شاخصی برای ریسک مالی شرکت و توانایی پرداخت بدهیها نیز محسوب می شود(نوروش و دیلمی،1383).
اندازه شرکت: برای کنترل ویژگیهای متفاوت شرکتهای نمونه آماری در تحقیقات مالی، از یک متغیر کنترلی استفاده می شود. محققان معیارهای گوناگونی برای اندازه شرکتها در نظر گرفته اند. در این تحقیق جهت وارد نمودن اندازه شرکتهای در الگوی آزمون فرضیات از لگاریتم ارزش دفتری کل داراییها استفاده می شود(لی،2010).
نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری: این نسبت بعنوان شاخص فرصتهای رشد شرکتهای سهامی مطرح می باشد و از تقسیم ارزش بازار سهام منتشره به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام بدست می آید. نسبت مذکور در این تحقیق بعنوان متغیر کنترلی بکار می رود(لی،2010).
Watts, R
Accounting Conservatism
Financial Flexibility