ودهایی که به طور طبیعی مدیریت شده است.
2) سودهایی که به طور طبیعی مدیریت نشده است و به عمد مدیریت شدهاند و به دو صورت زیر هستند:
1-2) مدیریت سود واقعی که این نوع مدیریت سود توسط مدیریت صورت میپذیرد و مدیریت برخی از رویدادها و وقایع اقتصادی را کنترل میکند و روی آنها تأثیر میگذارد.
2-2) مدیریت سود مصنوعی که این نوع مدیریت ناشی از رویداد اقتصادی نمیباشد، بلکه از اقدامهایی است که به اصطلاح «دستکاریهای حسابداری» نامیده میشود و تأثیری بر جریانهای نقدی ندارند.
مدیران به دلایل مختلف سود را مدیریت میکنند یکی از اهداف اصلی در مدیریت سود ایجاد یک جریان با ثباتتر به منظور پشتیبانی از سطح سود پرداختی بالاتر میباشد و جریان سود با ثبات تر میتواند به عنوان ریسک پایینتر درک شود که منجر به قیمت سهام بالاتر و هزینههای استقراض پایینتر میگردد. اهداف دیگر مدیریت سود تمایل مدیریت واحد تجاری برای افزایش قدرت پیشبینی سرمایهگذاران و کاهش ریسک شرکت میباشد که به دلیل افزایش ثبات سود و کاهش نوسانات آن سرمایهگذاران میتوانند پیشبینی دقیقتری از سودهای آتی داشته باشند و در نهایت میتوان به ملاحظات هزینههای سیاسی، مالیات و قراردادهای بدهی اشاره نمود.
بنابراین در صورت مشاهده رفتار مدیریت سود در یک محیط اقتصادی یکی از پرسشهای مطرح این است که آیا بین حاکمیت شرکتی و مدیریت سود رابطه وجود دارد؟
1-3- ضرورت و اهمیت موضوع
سود از جمله مهمترین شاخصهای اندازهگیری فعالیتهای یک واحد اقتصادی است و اندیشه شناخت رفتار سود حسابداری مقولهای است که بر اثر گسترش فنون کمی مدیریت و ضرورت توجه به نیاز استفاده کنندگان صورتهای مالی شکل گرفته است و صرفاً از محدوده اندازهگیری نتیجه فعالیتهای گذشته فراتر رفته و حسابداری را برای یاری رساندن به تصمیمگیرندگان تواناتر ساخته است. (ثقفی و آقایی،1373، ص5)
بنابراین علیرغم اینکه تئوری فراگیری در زمینه سودحسابداری وجود ندارد که مورد توافق همگان باشد و حتی با وجود استانداردهای پذیرفته شده حسابداری، گزارشگری سود در عمل نیز با چالشهایی مواجه است، سودهای گزارش شده همواره به عنوان یکی از معیارهای تصمیمگیری مالی از اعتبار ویژهای برخوردار بوده و تحلیلگران مالی عموماً سود را به عنوان یک عامل برجسته در بررسیها و قضاوتهای خود مد نظر قرار دادهاند. لذا در این راستا هر جریانی که سود را به طریقی دستخوش تغییر نماید نیز اهمیت مییابد، زیرا پیامدهای اقتصادی بر آن مترتب میگردد و این مسئله بخصوص ممکن است در بازارهای غیرکارای سرمایه از درجه اهمیت بیشتری برخوردار باشد.(ایراندوست، 1379، ص 4)
از طرف دیگر نقش و اهمیت حاکمیت شرکتی از جهت حرکت وسیع خصوصیسازی در سطح جهانی و رشد پساندازهای خصوصی در عملکرد شرکتها برگی پوشیده نیست. این نقش، از ابعاد مختلف قابل بررسی میباشد. وجود ساز و کارهای حاکمیت شرکتی تضمین کننده منافع سهامداران، خریداران، بدهکاران و دیگر ذینفعان در تصمیمگیریها و تصمیمات اتخاذ شده توسط هیأتهای اجرایی است.و وسیلهای برای اعتمادسازی بلند مدّت میان شرکتها و سرمایهگذاران میباشد این هدف، با ارائه قوانین و مقررات جهت حمایت از حقوق اقلیت سهامداران و تأکید بر نقش هیأتهای مدیره مستقل و ناظران خارج از سازمان، حذف معاملات درون بنگاهی، اطلاع رسانی مرتبط و به موقع تحقق مییابد. تمامی این موارد، تأمین کننده چهار هدف اصلی پاسخگویی، شفافیت، عدالت و انصاف و رعایت حقوق ذینفعان است.
با توجه به اینکه از منظر صنعت بورس اوراق بهادارحاکمیت شرکتی شیوه ای برای هدایت و اداره ی امور فعالیتهای شرکت توسط هیات مدیره و مدیریت ارشد شرکت میباشد و این شیوه می تواند بر نحوه عمل هیات مدیره در انجام مسؤلیت پاسخگویی در قبال سهامداران و توجه به منافع سایر ذینفعان تاثیر داشته باشد لذا تبیین رابطه عناصر حاکمیت شرکتی و مدیریت سود میتواند به عنوان معیاری جدید درکمک به تصمیم گیری مورد توجه سهامداران و سرمایه گذاران و اعتبار دهندگان قرار گیرد.
سوالات تحقیق:
1-4- فرضیههای تحقیق
به طور منطقی انتظار میرود که شرکتها با پذیرفته شدن در بورس و نظارت عمومی بر عملکردشان سعی در بهبودی عملکرد خود داشته باشند که خود این انگیزه نیز ممکن است منجر به مدیریت سود شود لذا اگر چه عوامل بالقوه متعددی میتواند در بروز پدیده مدیریت سود مؤثر باشد اما با عنایت به تدوین آیین نامه اصول حاکمیت شرکتی از طرف سازمان بورس و اوراق بهادار تهران در نظر است تأثیر این اتفاق مهم را بر روی مدیریت سود در قالب فرضیههای اصلی و فرعی زیر، مورد ارزیابی قرار گیرد:
فرضیه اصلی: بین حاکمیت شرکتی و مدیریت سود شرکت رابطه وجود دارد.

بین ترکیب هیات مدیره با مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه وجود دارد.
ضوعات مهم در بعد سازمانی نوآوری، ظرفیت بنگاه است که مجموعهای از منابع، شایستگیها و دانش است. که بررسی آن امکان ارزیابی پتانسیل هر بنگاه، مقایسه آن با رقبا جهت اخذ تصمیمات استراتژیک، سرمایه گذاریهای هدفدار، انتخاب تکنولوژی مناسب و مدیریت اثربخش را فراهم میکند. ظرفیت نوآوری بنگاه تنها به بخش تحقیق و توسعه داخلی بستگی ندارد بلکه به بخش تولید، بازاریابی، مدیریت مالی و دیگر بخشها نیز وابسته است (ناجی میدانی و عربشاهی، 1391). برای بهبود کارایی همکاری بین بخشها و اعطای دید بلندمدت به کارکنان، بنگاه نیازمند یک سرمایه اجتماعی قوی میباشد. با افزایش ذخیره سرمایه اجتماعی در سازمان تمایل کارکنان به تبادل دانش و اطلاعات، یادگیری دانش روز و نیز موفقیت تیمها و گروههای کاری افزایش مییابد که میتواند منجر به بهرهگیری از ظرفیت نوآوری گردد (پرندی، 1388).
پژوهش حاضر باتوجه به اهمیت نوآوری از جنبه سازمانی که رشد و بالندگی سازمان، رضایت شغلی کارکنان، ارتقا بهرهوری سازمان، افزایش کمیت وکیفیت تولیدات، کاهش هزینهها، ضایعات و اتلاف منابع را در پی دارد (آقاداود و همکاران، 1389) و درک این واقعیت که سرمایه فکری و سرمایه اجتماعی میتواند منجر به نوآوری در سطح سازمان شود انجام گرفته است. هدف اصلی این تحقیق بررسی نقش و اهمیت سرمایه اجتماعی و سرمایه فکری در رابطه با ارتقای ظرفیت نوآوری در صنایع دارویی کشور میباشد. دلیل انتخاب جامعه آماری از صنعت داروسازی، قرار گرفتن شرکتهای این صنعت در سازمانهای با تکنولوژی بالا میباشد. از ویژگیهای این شرکتها چرخه عمرکوتاه، برخورداری از کارکنانی با سطح بالای تخصص و ریسکی بودن است. و همچنین نسبت به شرکتهای با تکنولوژی سطح پایین با رشد یا افول سریع روبرو میشوند. دلیل دیگر آن که صنعت دارویی کشور دیگر همچون گذشته وابسته به حمایت های دولتی و صرفا تولید داروهای ژنریک نیست. و تغییرات محیطی که مهمترین آنها تغییر سیاستها و مقررات دولتی است توانسته برای شرکتهای دارویی فرصت سازی در جهت دستیابی به مزیت رقابتی پایدار و ایجاد تمایز نماید. صنعت استراتژیک داروسازی ایران نیازمند اتخاذ تدابیری اصولیتر به منظور کسب سهم بازار جهانی و تامین نیازهای دارویی داخلی می باشد. که امیدواریم این پژوهش بتواند ما را در رسیدن به این هدف یاری نماید.
بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر بهبود رضایت شغلی و کاهش فرسودگی شغلی کارکنان کارخانجات تولیدی توس چینی
کارکنان از طریق نقش میانجی سرمایه روانشناختی
1-3 ضرورت و اهمیت تحقیق
امروزه مدیریت سرمایههای فکری در هر سازمانی تعیین کنندهی بقای آن سازمان است. و مدیریت موثر آن در گرو سرمایه اجتماعی است. شرکت های دارویی نیز در یک محیط تکنولوژیک و مبتنی بر دانش فعالیت میکنند. که از ویژگیهای بارز این صنعت به وجود سرمایه فکری میتوان اشاره کرد. نکته قابل تامل آنکه ترکیبی از سه عنصر سرمایه فکری یعنی سرمایه انسانی، ساختاری و مشتری در کنار هم در صنعت ذکر شده قابل مشاهده و اندازه گیری هستند.
این صنعت عمدتا یک انتخاب اصلح برای تجزیه و تحلیل سرمایه فکری قلمداد میشود. زیرا این صنعت به داراییهای نامشهود خود در راستای خلق نوآوری وابسته است. بنابراین به مطالعهی دو رکن کلیدی و اساسی دارایی های نامشهود یعنی سرمایه فکری و سرمایه اجتماعی پرداختیم تا تاثیر آن را بر روی ظرفیت نوآوری در این صنعت که صنعتی با تحقیقات فشرده، محیطی تکنولوژیک و متکی بر نوآوری است؛ درک کنیم.
از دیگر دلایل ضرورت تحقیق میتوان به سرمایه گذاریهای کلان با بازده طولانی مدت در صنعت داروسازی اشاره کرد که مدیران را نیازمند دانش کافی و مناسب در جهت تضمین سرمایه گذاریها مینماید. همچنین حضور کادری مجرب از کارمندان متخصص و اهمیت مالکیت اختراعات و اکتشافات در این صنعت وجود بستری سرشار از اعتماد و همکاری را ضرورت می بخشد. سرمایه اجتماعی با دو مولفهی اساسی همکاری و اعتماد به عنوان یک تسهیل کنندهی جریان دانش موجب تسهیل فرایند نوآوری میگردد. همچنین صنعت داروسازی متکی به فناوریهای تخصصی و پیچیده است که نیازمند دسترسی به افراد هدف، سرعت بالای تبادل اطلاعات و هزینه های پایین بازیابی اطلاعات و نیز تعاملات گسترده است تا بدین وسیله بتواند گوی رقابت را از رقبای خود برباید. شرکتها برای نوآور بودن نیازمند تعامل با محیط خود هستند. که سرمایه اجتماعی (بعد ساختاری) از طریق تسهیم اطلاعات که شالوده نوآوری است؛ این امر را تسهیل می کند. همانطور که یودنت (2005) نتیجه میگیرد، میتوان گفت سرمایه اجتماعی تاثیری افزایشی بر قابلیت های نوآوری دارد.
نوآوری منجر به مزیت رقابتی، بهبود عملکرد سازمانی، کسب سهم بازار، دسترسی به بازارهای جدید و کاهش هزینه های تولید می گردد که هر کدام از این عوامل به تنهایی آنقدر در اقتصاد امروز دارای اهمیت هستند که می توانند ضرورت انجام هر پژوهشی را به اثبات برسانند.
1-4 اهداف اساسی تحقیق
اهداف اصلی:
اهداف فرعی:
1-5 سوالات تحقیق
سوالات اصلی :
سوالات فرعی:
1-6 فرضیه های تحقیق
فرضیات اصلی:
: H1 سرمایه اجتماعی بر ظرفیت نوآوری در صنایع داروسازی ایران تاثیر مثبت و معنیداری دارد.
:H2 سرمایه فکری بر رابطهی بین سرمایه اجتماعی و ظرفیت نوآوری تاثیر مثبت و معنی داری دارد.
فرضیات فرعی:
H1a: بعد ساختاری سرمایه اجتماعی بر ظرفیت نوآوری در صنایع داروسازی ایران تاثیر مثبت و معناداری دارد.
H1b: بعد شناختی سرمایه اجتماعی بر ظرفیت نوآوری در صنایع داروسازی ایران تاثیر مثبت و معناداری دارد.
H1c: بعد رابطه ای سرمایه اجتماعی بر ظرفیت نوآوری در صنایع داروسازی ایران تاثیر مثبت و معناداری دارد.
H2a: سرمایه فکری بر رابطه بین بعد ساختاری سرمایه اجتماعی و ظرفیت نوآوری تاثیر مثبت و معناداری دارد.
H2b: سرمایه فکری بر رابطه بین بعد شناختی سرمایه اجتماعی و ظرفیت نوآوری تاثیر مثبت و معناداری دارد.
H2c: سرمایه فکری بر رابطه بین بعد رابطهای سرمایه اجتماعی و ظرفیت نوآوری تاثیر مثبت و معناداری دارد.
1-7 مدل تحقیق
باتوجه به مباحث تئوریک و پیشینه پژوهشهای انجام گرفته و نیز با در نظر گرفتن فرضیات پژوهش مدل مفهومی ذیل پیشنهاد میگردد.
1-8 روش تحقیق
1-8-1 نوع تحقیق و روش گردآوری دادهها
از نظر جمعآوری اطلاعات، پژوهش حاضر میتواند در زمره تحقیقات مقطعی باشد زیرا دادهها در یک مقطع زمانی گردآوری شده است. و از نظر هدف، پژوهش فعلی از نوع تحقیقات کاربردی است. زیرا محقق به دنبال تعمیم یافتهها به حوزه پژوهش است و هدف پژوهش ارائه یک بازده عملی و نتیجه کاربردی است. در مجموع پژوهش از نوع پژوهشهای توصیفی و از شاخه پیمایشی است چرا که در این نوع پژوهشها نمونهای منتخب از جامعه مطالعه میشود.
در کلیترین تقسیمبندی، روش تحقیق را کتابخانهای و میدانی در نظر گرفتهاندکه در حال حاضر از هر دو این روشها استفاده شده است. بر این اساس ابتدا جوانب و موضوعات مطالعاتی مربوط به مرور ادبیات موضوعی تحقیق، مورد بررسی و تشریح قرار گرفت و سپس با استفاده از مطالعات میدانی به جمع آوری دادهها و اطلاعات پرداخته شد.
1-8-2 ابزار و شیوه گردآوری اطلاعات
در پژوهش حاضر با توجه به کارایی بیشتر پرسشنامه در تحقیقات مدیریتی قابل انجام در ایران (آذر، 1373)، بیشترین داده ها و اطلاعات لازم جهت تجزیه و تحلیل سوالات و آزمون فرضیات از طریق پرسشنامه جمعآوری شده است (مقیمی، 1380). به عبارتی در این تحقیق روش گردآوری اطلاعات و دادهها پرسشنامه، کتب، پایان نامهها، مقالات و اینترنت بوده است.
1-8-3 نحوه سنجش متغیرها و گردآوری داده ها
در پرسشنامه مورد استفاده پژوهش که از ادغام و تلخیص پرسشنامههای سرمایه اجتماعی سازمان مقیمی (1391)، سرمایه فکری بونتیس (1998) و ظرفیت نوآوری صنوبر و همکاران (1390) طراحی شده است با مقیاس پنج گزینهای لیکرت نگرش پاسخگویان نسبت به متغیرهای تحقیق مورد اندازه گیری قرار گرفته است. در هر شرکت تولید دارویی منتخب علاوه بر مدیر عامل، کارشناس بخش تحقیق و توسعه، تولید، بازاریابی و منابع انسانی که تخصص و تجربه لازم برای اظهار نظر در حوزه فناوری (ظرفیت نوآوری) و مدیریت رفتار سازمانی (سرمایه فکری و سرمایه اجتماعی) را دارند مورد نظرخواهی از طریق پرسشنامه قرار گرفته اند.
1-8-4 روایی و پایایی وسیله اندازه گیری
اعتبار سنجش بستگی به تطابق مفهوم با معرفهای تجربی سنجش آن دارد، اصلیترین روش آزمون اعتبار، بررسی دقیق سنجه مفهوم در پرتو معنای آن و طرح این پرسش جدی است که آیا این ابزار سنجش واقعاً مفهوم مورد نظر را میسنجد یا نه (بیکر، 1382). به این منظور در این تحقیق از اعتبار صوری استفاده شده است. در ضمن از آنجا که پرسشنامه این پژوهش پیش ساخته بود و بارها توسط محققین دیگر مورد استفاده قرار گرفته بود انتظار میرود از روایی مورد نیاز برخوردار باشد. به جهت ارزیابی اعتبار محتوای، پرسشنامهها بهوسیله 6 نفر از اساتید دانشگاه تبریز و سازمان مدیریت صنعتی و 3 نفر از خبرگان صنعت دارویی مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین جهت اندازهگیری روایی سازه پرسشنامه ازتحلیل عاملی تائیدی استفاده شده است.
در این پژوهش از روش ثبات درونی به وسیله محاسبه آلفای کرونباخ جهت تعیین پایایی آزمون استفاده شده است. که به این منظور یک نمونه اولیه در 6 شرکت دارویی توزیع شده است. پایایی یک ابزار یعنی اینکه تا چه حد آن ابزار دادههای دقیق و درستی را استخراج میکند و در طول زمان با ثبات است و نتیجههای همسان به دست میدهد (خاکی، 1391).

1-8-5 قلمرو تحقیق
قلمرو مکانی پژوهش: قلمرو مکانی تحقیق حاضر شرکتهای داروسازی کشور ایران در نظر گرفته شده است.
محدوده زمانی پژوهش: این پژوهش با استفاده از داده های مربوط به سال 1392 انجام شده است.
1-8-6 جامعه و نمونه آماری
جامعه آماری تحقیق حاضر شرکتهای فعال تولید دارویی کشور در نظر گرفته شده است. هماکنون براساس اطلاعات گرفته شده از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و وزارت کشور همچنین سازمان غذا و دارو و سندیکای داروسازی، در100 کارخانه داروسازی در کشور انواع اقلام دارویی تولید میشود.
در این پژوهش نمونهگیری به صورت تصادفی ساده است و به منظورتعیین حجم نمونه، از فرمول کوکران استفاده شده است. با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه برابر با 80 بنگاه برآورد شده است. در هر واحد تولید دارو 5 مدیر یا کارشناس از بخشهای تحقیق و توسعه، تولید، بازاریابی، منابع انسانی و مدیرعامل پاسخگوی پرسشنامه بودهاند. برای رفع اثرات پرسشنامههای ناقص و پاسخ داده نشده، حدود 20 درصد حجم نمونه برآورد شده پرسشنامهی اضافی توزیع شد و در نهایت 286 پرسشنامه جهت تجزیه و تحلیل دادهها انتخاب شد.
1-8-7 روش تجزیه و تحلیل دادهها
به طور کلی پژوهش حاضر به پردازش دادهها در سه سطح میپردازد که عبارتند از: تحلیل تک متغیره، تحلیل دو متغیره و تحلیل چند متغیره. در ابتدا متغیرها یک به یک مورد بررسی قرار میگیرند و روابط بین متغیرها مدنظر نیست، که در این مرحله شاخصهای مرکزی و پراکندگی مورد بررسی قرار گرفتهاند و تصویری از جامعه پژوهش به دست آمده است؛ و در مرحله بعدی برای آزمون فرضیههای پژوهش از تحلیل دو متغیره با استفاده از آزمون پیرسون انجام گرفته است. برای بررسی روایی سازهای و نیز ساختاری متغیرهای تحقیق، شیوهای آماری تحلیل عاملی مورد استفاده قرار گرفته است. از تکنیک تحلیل مسیر نیز در پردازش چند متغیرهها استفاده کردهایم. مدل مفهومی تحقیق از طریق مدل یابی معادلات ساختاری و شاخصهای آماری میزان تبیین مدل بررسی شده است. که بدین منظور از نرم افزار لیزرل که نرم افزار شناخته شده اجرای مدلهای معادلات ساختاری میباشد، استفاده شده است. تحلیل معادلات ساختاری امکان الگوسازی بر اساس متغیرهای مکنون و متغیرهای مشهود را به طور همزمان فراهم میسازد که باتوجه به متغیرهای تحقیق بسیار کارآ و متناسب می باشد (سنجری، 1388).
1-9 متغیرهای تحقیق و تعریف عملیاتی آنها
متغیر سرمایه اجتماعی متغیر مستقل پژوهش است که تاثیر آن بر روی متغیر وابسته ظرفیت نوآوری مورد بررسی قرار گرفت. متغیر تعدیلگر سرمایه فکری نیز رابطه میان متغیر مستقل و وابسته را تعدیل مینماید.
سرمایه اجتماعی: در این پژوهش سرمایه اجتماعی برآیند ابعاد ساختاری، شناختی و رابطهای است که از طریق پرسشنامهی حاوی عناصر همکاری، اعتماد، ارزشها، اهداف و داستانهای مشترک، ارتباطات بهینه در یک ساختار تسهیل کننده ارتباط در صنعت داروسازی ایران ارزیابی شده است.
بعد ساختاری: عنصر ساختاری سرمایه ی اجتماعی اشاره به الگوی کلی تماسهای بین افراد دارد یعنی، کارکنان به چه کسانی و چگونه دسترسی دارند. که در پژوهش حاضر با مولفه های روابط شخصی گرم، ارتباطات کاری خوب و زیاد و ساختار ارتباطی تسهیل کننده مورد بررسی قرار گرفته است.
بعد شناختی: به علائم و ابزارهای ارتباطی موجود در سازمان اشاره دارد. که در پژوهش حاضر با مولفههای ارزشها و اهداف مشترک و شناخت و همکاری براساس حکایات مشترک ارزیابی شده است.
بعد رابطهای: این بعد به ارتباطات متقابل کارکنان و به شدت این ارتباطات اشاره دارد. که در پژوهش حاضر با مولفههای روابط مبتنی بر اعتمادمتقابل، همکاری به عنوان یک الزام و تعهدات و انتظارات ارزیابی شده است.
سرمایه فکری: در این پژوهش سرمایه فکری برآیند سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه مشتری است که از طریق پرسشنامهی حاوی عناصر متشکل از سطح ایده آل شایستگی کارکنان، همکاری تیمی و تلاش جمعی برای تمایز از رقبا، یادگیری کارکنان از یکدیگر و رضایت کارکنان از سازمان همچنین بهرهمندی از فرهنگ حامی، رویهها و سیستمهای تسهیل کننده نوآوری و همکاری و نیز داشتن سهم بازار و توجه به خواستههای مشتریان در صنعت داروسازی ایران ارزیابی شده است.
ظرفیت نوآوری: توانایی و قابلیت بنگاه در بهرهبرداری از فرصتهای نوآوری که ریشه در ساختار، فرایندها و سیستم سازمانی دارد که در نهایت میتواند منجر به نوآوری در محصول یا فرآیندهای سازمان شود و همچنین موجب بهبود فعالیتهای بخش تحقیق و توسعه گردد. که در این مطالعه با مولفههای تجهیزات تولید، فرآیند تولید و توزیع جدید، ایجاد محصول جدید و مخارج بخش تحقیق و توسعه مورد بررسی قرار گرفته است.
1-10 ساختار تحقیق
این تحقیق در پنج فصل ارائه شده است. فصل اول شامل کلیات تحقیق، فصل دوم دربرگیرندهی بررسی منابع و پیشینه نظری و پژوهشی مرتبط با تحقیق است. فصل سوم، روش شناسی تحقیق و فصل چهارم، تجزیه و تحلیل آماری دادههای جمع آوری شده و در نهایت فصل پنجم شامل نتیجه گیری، ارائه یافتهها و بحث در رابطه با یافتهها میباشد. در شکل 1- 2 به طور کلی مباحثی که هر فصل از پژوهش به آنها پرداخته است، در قالب یک طرح کلی نشان داده شده است.
Kaplan & Norton
Bontis
Social Capital
Burt
Nahapiet & Ghoshal
کسب مشاغل مدیریتی توسط زنان علاوه بر آنکه زنان را در مقابله با تبعیضاتی چون معیارهای استخدامی نابرابر ، دستمزدهای نابرابر ، فرصتهای آموزش حرفه ای نابرابر ، دسترسی نابرابر به منابع تولیدی و امکانات نابرابر در ارتقای شغلی ، تواناتر میکند همچنین سبب بالا رفتن اعتماد به نفس ، کسب یک هویت مستقل و بهبود وضعیت و رشد اجتماعی آنان میشود که کل جامعه از آن منتفع خواهد شد(فتحی ،1384 ، ص 10 )
بطور کلی در خصوص فعالیت زنان در بازار دو گروه عمده از نظریات را میتوان مطرح نمود ،اولین گروه عمده از نظریات ،به نظریات اقتصادی مشارکت و اشتغال زنان مربوط میشود و گروه دوم نیز ، مربوط به نظریات جامعه شناختی مشارکت و اشتغال زنان میباشد که نظریات جامعه شناختی خود شامل دو بخش نظریات نوسازی و نظریات جنسیتی است(مصفا ،1375،ص 84)
بدون حضور فعال زنان در عرصه های مختلف اجتماعی ، توسعه پایدار در هیچ جامعه ای رخ نمی دهد (خواجه نوری و حاتمی ، 1386، ص 1 ) و از سوی دیگر بررسیهای متعدد نشان میدهند که زنان برای به دست آوردن مشاغل مدیریتی باید چالشهای بیشتری را نسبت به مردان متحمل شوند این چالشها در واقع عواملی هستند که مانع ارتقای شغلی زنان به پستهای مدیریتی تلقی میشوند که به سه دسته کلی قابل طبقه بندی می باشند : عوامل فردی ، عوامل سازمانی ، عوامل فرهنگی و اجتماعی که در این پژوهش نقش عوامل فردی در احراز پستهای مدیریت توسط زنان را در سازمانهای اجرایی شهرستان رشت از دو بعد ، یعنی از جنبه عوامل شخصیتی مانند : اعتماد به نفس ، ریسک پذیری ، خواست فردی و نیز از بعد توانمندی مانند آگاهیهای اجتماعی ،مهارت و دانش فردی مورد مطالعه قرار میدهیم . در نهایت سئوال اصلی تحقیق حاضر بدین شرح است ، آیا بین عوامل فردی کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه وجود دارد ؟
1-3) اهمیت و ضرورت تحقیق
ممکن است این سئوال پیش آید که براستی چه ضرورتی به مدیریت زنان در بخش های گوناگون جامعه وجود دارد ؟
در پاسخ به این سئوال بایستی اذعان داشت امروزه توانمندسازی زنان و مشارکت کامل آنها برپایه برابری ، در همه زمینه ها از جمله در فرایند تصمیم گیری و مدیریت جامعه یکی از پیش نیازهای توسعه پایدار می باشد که کشور ما سخت بدان نیازمند است . در جوامعی که هنوز تعادل مطلوب و قابل قبول و مشارکت عادلانه زن و مرد در فعالیتهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی فراهم نشده و فرصت منصفانه بروز خلاقیت و استعداد انسانها برقرار نگردیده است ، فرایند توسعه آن گونه که انتظار داشته اند موفق نبوده است . تداوم و شتاب توسعه هنگامی رخ خواهد دادکه زن و مرد ، دوشادوش یکدیگر مسئولیت توسعه را بر عهده گیرند .
از سوی دیگر همانطور که قبلا ً بیان شد کسب مشاغل مدیریتی توسط زنان علاوه بر آن که زنان را در مقابله با تبعیضاتی چون معیارهای استخدامی نابرابر ،دستمزدهای نابرابر ،فرصت های آموزشی حرفه ای نابرابر ، دسترسی نابرابر به منابع تولیدی و امکانات نابرابر در ارتقای شغلی ، تواناتر میکند و باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ،کسب یک هویت مستقل و بهبود وضعیت و رشد اجتماعی آنان می شود که کل جامعه از آن منتفع خواهد شد . علاوه بر این ، رشد زنان تحصیل کرده دانشگاهی و پیشی گرفتن آنان از مردان جامعه در چند ساله اخیر نمود پیدا کرده است که لزوم بحث مدیریت زنان را بیش از پیش مطرح می سازد (فتحی ، 1384، ص 10) با توجه به سطح تحصیلات زنان ، آنان از سهم بسیار اندکی در تصدی پستهای مدیریتی برخوردارند . بررسیهای به عمل آمده نشان می دهد ، زنان حدود 5درصد پستهای مدیریتی دستگاههای دولتی کشور را به عهده دارند .
از منظر دیگر ،حضور زنان در پستهای مدیریتی موجب بهبود عملکرد مدیریت کشور و سازمانها می شود به این دلیل که قابلیتهای مدیریتی تا حدودی بطور مساوی بین مردان و زنان توزیع شده است و یا به عبارتی این موهبت الهی در هر دو گروه تقریبا بطور یکسان هدیه شده است . از این رو ، عدم تامین شرایط یا فرصتهای مناسب برای ارتقای زنان مستعد به مشاغل مدیریتی ، موجب عدم استفاده حدود نیمی از ظرفیتها و استعدادهای در دسترس می شود .

بنابراین در این پژوهش درصدد هستیم که به نقش عوامل فردی در احراز پستهای مدیریتی توسط زنان بپردازیم . در این میان عوامل شخصیتی از جمله ( اعتماد به نفس ، ریسک پذیری ، خواست فردی ) و توانمندی زنان از جمله ( آگاهیهای اجتماعی ، مهارت ، دانش فردی ) را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم .
در باب اهمیت موضوع می توان اذعان داشت که زنان برای احراز مشاغل مدیریتی جامعه باید به فراهم آوردن بستر مناسب جهت تقویت عوامل شخصیتی از جمله بالا بردن اعتماد به نفس خود ، افزایش ریسک پذیری در امر تصمیم گیری و خواستشان در پذیرش مسئولیت و همچنین بالا بردن توانمندی های خویش با تمام فاکتورهایش برآیند . لذا پژوهش حاضر از یکطرف به شناسایی عوامل فردی موثر در احراز پست های مدیریتی توسط زنان می پردازد و از طرف دیگر با شناسایی این عوامل می توان راه حلهایی را برای برطرف کردن آنها ارائه داد تا زمینه ای برای اقدام عملی فراهم گردد.
1-4) اهداف تحقیق
هدف اصلی این تحقیق :تعیین نقش عوامل فردی کارکنان زن در احراز پستهای مدیریتی
و اهداف فرعی این تحقیق عبارتند از :
1-تعیین نقش عوامل شخصیتی کارکنان زن در احراز پستهای مدیریتی
2-تعیین نقش توانمندسازی کارکنان زن در احراز پستهای مدیریتی
1-5) پرسشهای تحقیق
در این پژوهش سعی شده است به نقش عوامل فردی در احراز پستهای مدیریتی توسط زنان پرداخته شود و با توجه به این امر پرسشهای زیر مطرح می باشد :
پرسش اصلی تحقیق عبارت است از : آیا بین عوامل فردی کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه وجود دارد ؟
پرسشهای فرعی :
1-آیا بین اعتماد به نفس کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه وجود دارد ؟
2-آیا بین ریسک پذیری کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه وجود دارد ؟
3-آیا بین خواست فردی کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه وجود دارد ؟
4-آیا بین آگاهیهای اجتماعی کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه وجود دارد ؟
5-آیا بین مهارت کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه وجود دارد ؟
6-آیا بین دانش فردی کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه وجود دارد ؟
1-6) فرضیات تحقیق
فرضیه اصلی : بین عوامل فردی کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه معنا داری وجود دارد
فرضیه های فرعی :
1-بین اعتماد به نفس کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه معنا داری وجود دارد
2-بین ریسک پذیری کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه معنا داری وجود دارد
3-بین خواست فردی کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه معنا داری وجود دارد
4-بین آگاهیهای اجتماعی کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه معنا داری وجود دارد
5-بین مهارت کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه معنا داری وجود دارد
6-بین دانش فردی کارکنان زن و احراز پستهای مدیریتی رابطه معنا داری وجود دارد
1-7) تعریف متغیرهای و اصطلاحات تحقیق
1-7-1) اعتماد به نفس :
خود باوری ، به معنای توانایی کنترل بر زندگی خود میباشد . ما یک راهنمایی درونی داریم که جهت را برایمان مشخص می کند . بنابراین احساس میکنیم که کانون کنترل به جای اینکه بیرون یعنی در جهان خارج قرار داشته باشد، در درونمان است (براندن ،1379، ص 63)
زمانی که فردی بتواند بدون توقع و انتظار از دیگران کاری را آغاز کند و بکوشد تا آن را به اتمام برساند ، می گوئیم «اعتماد به نفس »دارد .(سلحشور،1382،ص 1)
1-7-2) ریسک پذیری:
ترس یکی از بزرگترین موانع کسب قدرت است ، زیرا آنگاه که باید به جلو حرکت کنیم عقب می نشینیم و آنگاه که باید متمرکز شویم به پریشانی ذهن گرفتار می شویم ، هنگامی که اعمال ما برپایه ترس باشند نمی توانیم با استدلال و منطق ، با الهام یا با تواناییهای خود ، با دیگران ارتباط برقرار کنیم . تمامی این نکات می توان سنگ بنای کسب قدرت برای زنان باشد .(لرنر رابینز ،1383،ص 51)
انسانها از نظر گرایش به خطر پذیری متفاوتند . این میل که مبتنی بر پذیرش یا اجتناب از خطر است ، ثابت شده است که بر موارد زیر اثرات شددی می گذارد : مدت زمانی که طول میکشد تا مدیر تصمیم بگیرد و مقدار اطلاعاتی را که وی برای گرفتن تصمیم به آن نیاز دارد . در حالیکه معمولا این گفتار درست است که مدیران سازمانها ضد خطر هستند ، ولی هنوز هم افراد درباره این بعد شخصیتی ، متفاوتند . در نتیجه عقل سلیم حکم میکند که متوجه این تفاوت شخصیتی باشیم و حتی درباره نوع شغل و پستی که شخص باید آن را احراز کند ، مسئله میل او را به خطر پذیری مورد توجه قرار دهیم (رابینز ،1378،ص 152)
1-7-3) خواست فردی :
علاقه مندی فرد را به پذیرش مسئولیت شامل میشود .
1-7-4) آگاهیهای اجتماعی :
میزان برخورداری از ارتباطات و اطلاعات اجتماعی را شامل میشود
1-7-5) مهارت :
مجموعه مهارتهای مدیریت را که شامل مهارت فنی ،انسانی و مفهومی است در بر دارد . که میزان برخورداری از مهارت فنی ، یعنی «توانایی مدیر در کاربرد دانش تخصصی یا تخصصهای ویژه » همچنین مهارت انسانی یعنی «توانایی در کار کردن ،درک نمودن و ایجاد انگیزش در فرد یا گروه» و مهارت مفهومی یعنی «مدیران بتوانند از نظر فکری ،مسائل و مشکلات پیچیده را تجزیه و تحلیل کنند و آنها را شناسایی نمایند » را شامل میشود .(رابینز ،1384،ص 9)
1-7-6) دانش فردی :
میزان برخورداری فرد از معلومات عمومی و آشنایی با دانش روز یا به عبارت دیگر برخورداری از اطلاعات و آگاهیهایی را که می تواند در احراز پست مدیریت ،موثر باشد را شامل میشود
1-7-7) احراز پست :
عبارت است از مجموعه وظایفی که برای انجام کار در سازمان به یک نفر واگذار می گردد .(سید جوادین ،1384،ص 99)
1-7-8) مدیریت :
مدیریت ، فرایند بکارگیری موثر و کار آمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی ، سازماندهی ، بسیج منابع و امکانات و هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی بر اساس نظام ارزشی مورد قبول ، صورت میگیرد (رضائیان ،1371 ، ص 6 ) مدیریت عبارت است از عملی که بصورت آگاهانه و مستمر انجام میشود و به سازمان شکل میدهد . هر سازمان دارای افرادی است که جهت کمک در راه تامین این هدف ها مسئولیتهایی را می پذیرند ، این افراد را مدیر می نامند (استونر ، 1379، ص 7) .
1-7-9) عوامل فردی :
عوامل فردی به کلیه عواملی گفته میشود که افراد با خود همراه دارند که بعضی از این عوامل ذاتی و فطری اند و برخی اکتسابی و آموختنی و فرد طی فرایند اجتماعی شدن آنها را احراز میکند (زاهدی ،1383، ص 2 )
1-7-10) عوامل شخصیتی :
شخصیت به عنوان مجموعه ای از ویژگی های ذهنی و فیزیکی که به افراد هویت می دهد ، تعریف شده است این ویژگی ها با رفتار ها یی شامل چگونه فکر کردن ، چگونه عمل کردن و احساس فرد مشخص می گردد (سید جوادین ،1384 ، ص83 )
شخصیت هر فرد مجموعه ای از ویژگی های یکتا و یگانه ای است که مختص آن فرد میباشد . مجموعه ساخت شخصیتی ، افراد را از یکدیگر متمایز می سازد (شفیع آبادی ،1375،ص 68)
1-7-11) توانمندی :
توانایی ، دانش و مهارتهایی را توصیف می کند که کارکنان را در اعمال نفوذ مبتنی بر صلاحیت مجاز می دانند.(کنیلا ،1383،ص120)
توانایی ، ارزیابی کار یا عملی است که فرد می تواند انجام دهد . (رابینز ،1378،ص130)
1-8) قلمرو تحقیق :
این تحقیق دارای سه قلمرو مکانی ،زمانی و موضوعی میباشد .
1-8-1) قلمرو مکانی : از نظر مکانی در برگیرنده کلیه زنان شاغل در دستگاههای اجرایی شهرستان رشت میباشد
1-8-2) قلمرو زمانی : محدوده زمانی تحقیق حاضر از مهر ماه سال 1390 تا آبان ماه 1391سال میباشد
1-8-3) قلمرو موضوعی : از نظر موضوعی پژوهش حاضر پیرامون نقش عوامل فردی و تاثیر آن در احراز پستهای مدیریتی توسط زنان میباشد
دیدگاه مبتنی بر بازار
ب: دیدگاه مبتنی بر منابع
بر اساس دیدگاه مبتنی بر بازار، دستیابی به موقعیت ممتاز رقابتی پایدار از طریق ایجاد موانع رقابتی برای سایرین، معیار اصلی انتخاب استراتژی است. در این مکتب، تمامی تلاش سازمان ایجاد موانع رقابتی برای رقبا، تازهواردها و محصولات جایگزین و نیز افزایش قدرت چانهزنی رقابتی در قبال فروشندگان و خریداران است؛ اما براساس دیدگاه مبتنی بر منابع، دستیابی به موقعیت ممتاز رقابتی پایدار از طریق خلق و بهکارگیری منابع، معیار اصلی انتخاب استراتژی است. در حال حاضر، دیدگاه مبتنی بر منابع، دیدگاه مبتنی بر بازار را مورد انتقاد قرار داده و با تاکید بر اینکه عوامل خارج سازمان نمیتوانند منبع مزیت رقابتی پایدار باشند و این مزیت باید از طریق منابع داخلی سازمان به دست آید، در مقابل این تئوری قرار گرفته است پژوهش حاضر بر اساس دیدگاه مبتنی بر منابع شکل گرفته است.
1-3- اهداف تحقیق
1-3-1- هدف اصلی
بررسی تأثیر نوآوری بر ارزش ایجادشده شرکت و در نتیجه بر عملکرد مشتری گرایی شرکت در شعب و نمایندگی های شرکت بیمه ایران در شهر تبریز میباشد.
1-3-2- اهداف فرعی
2- بررسی تأثیر ارزش از دیدگاه شرکت بر ارزش از دیدگاه مشتریان.
3- بررسی تأثیر قابلیت نوآوری شرکت بر ارزش از دیدگاه شرکت با نقش تعدیل گر رهبری تحولگرای مدیران.
4- بررسی تأثیر ارزش از دیدگاه شرکت بر ارزش از دیدگاه مشتری با نقش تعدیل گر قابلیت بازاریابی کارکنان.
5- بررسی تأثیر ارزش از دیدگاه مشتریان بر عملکرد مشتری گرایی شرکت.
1-4- سؤالات تحقیق
1- آیا قابلیت نوآوری خدمات بر ارزش ارائهشده شرکت تأثیر مثبتی دارد؟
2- آیا رهبری تحولگرای مدیران رابطه بین قابلیت نوآوری خدمات و ارزش ارائهشده شرکت را تعدیل میکند؟
3- آیا ارزش ارائهشده شرکت بر ارزش دریافتی مشتریان تأثیر مثبتی دارد؟
4- آیا قابلیت خدمات بازاریابی کارکنان رابطه بین ارزش ارائهشده شرکت و ارزش دریافتی مشتریان را تعدیل میکند؟
5- آیا ارزش دریافتی مشتریان بر عملکرد مشتری محور شرکت تأثیر مثبتی دارد؟
1-5- فرضیات تحقیق
1-6- روششناسی تحقیق
1-6-1- مدل تحقیق
تحقیق حاضر نقش نوآوری را به عنوان یک از مهمترین عوامل در ایجاد ارزش تلقی میکند که از دیدگاه منبع محور شرکت گرفته شده است در این دیدگاه منابعی که کمیاب، تقلید ناپذیر و غیرقابل جایگزین هستند منبع اصلی عملکرد هستند در این تحقیق ما ابتدا نقش نوآوری را در ایجاد ارزش از دیدگاه شرکت بررسی میکنیم دوباره نقش نوآوری را با نقش تعدیل گر رهبری تحولگرا بر روی ارزش از دیدگاه شرکت بررسی خواهیم کرد سپس رابطه بین ارزش از دیدگاه شرکت بر ارزش از دیدگاه مشتری سنجیده خواهد شد و بعد از آن میزان تأثیر ارزش ارائهشده شرکت بر ارزش دریافتی مشتری با نقش تعدیل گر خدمات بازاریابی سنجیده خواهد شد و در آخر نیز نقشی که ارزش دریافتی مشتری بر عملکرد مشتری گرایی شرکت خواهد داشت را مورد بررسی میکنیم.
1-6-2- نوع تحقیق و روش گردوری دادهها
این تحقیق از نوع تجربی در حوزه تحقیقات توصیفی میباشد چون روابط بین متغیرها را در جامعه بررسی و توصیف میکند همچنین تحقیقات توصیفی هم جنبه کاربردی دارند و هم جنبه مبنایی، در بعد کاربردی از نتایج تحقیقات در تصمیمگیریها، سیاستگذاریها و همچنین برنامهریزیها استفاده میشود که این تحقیق نیز از لحاظ هدف تحقیقی کاربردی میباشد.
1-6-3- جامعه و نمونه آماری
به دلیل اینکه محصولات شرکتهای خدماتی در معرض تقلید قرار دارند و سریعاً بوسیله رقبا تقلید میشود باید شرکتهای خدماتی به طور مداوم در محصولات خود نوآوری کنند و از این طریق ارزش برای مشتریان ایجاد کنند به همین دلیل ما جامعه خود را یکی از شرکتهای خدماتی یعنی شرکت بیمه انتخاب کردیم.
جامعه آماری تحقیق حاضر را مدیران و کارکنان و مشتریان شعب و نمایندگیهای شرکت سهامی بیمه ایران، شهر تبریز تشکیل میدهند که تعداد شعب بیمه ایران در شهر تبریز 5 شعبه و تعداد نمایندگیهای موجود در شهر تبریز 367 نمایندگی است به دلیل تعداد کم شعب تمام آنها انتخاب شدند و انتخاب نمونه برای نمایندگیها با استفاده از فرمول کوکران 188 نمایندگی به دست آمد؛ که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی گزینش خواهند شد؛ و پرسشنامه ها به صورت مساوی بین مدیران، کارکنان و مشتریان پخش خواهد شد.
1-6-4- روش گردآوری اطلاعات
در این تحقیق به منظور گردآوری اطلاعات از روش میدانی استفاده شده است. و اطلاعات مورد نیاز جهت ادبیات تحقیق و مبانی نظری از طریق کتابها و مقالات معتبر گردآوری گردیده است.
1-6-5- ابزار جمعآوری دادهها
به منظور گردآوری اطلاعات مورد نیاز این تحقیق از ابزار پرسشنامه استفاده شده است.
1-6-6- روش تجزیه و تحلیل دادهها
این تحقیق با استفاده از نرم افزار آموس مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد وروش مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده ها روش تحلیل مسیر است. روش تحلیل مسیر، تعمیمی از رگرسیون معمولی است که قادر است علاوه بر بیان آثار مستقیم، آثار غیرمستقیم و اثر کل هر یک از متغیرهای مستقل را برای متغیرهای وابسته نشان دهد و با بیان منطقی، روابط و همبستگی مشاهدهشده بین آثار را تفسیر کند. در واقع تحلیل مسیر یک نوع تحلیل نمونه معادلات ساختاری است که به محقق امکان میدهد مجموعهای از معادلات رگرسیون را به طور همزمان مورد آزمون قرار میدهد.
1-7- متغیرهای تحقیق
قابلیت شرکت: توانایی شرکت برای ترکیب، توسعه و تغییر شکل منابع موجود برای ایجاد ارزش برای مشتریان (تیس و همکاران، 1997).
الف) قابلیت نوآوری شرکت: توانایی ایجاد ارزش هستهای که ایجاد ارزش برتر و مداومی را برای مشتری فراهم کند (پسوان و همکاران، 2009). قابلیت نوآوری یک استراتژی مهم است که سازمان به عنوان ابزاری برای به دست آوردن مزیت رقابتی و افزایش بقا در بازار رقابت جهانی از آن استفاده میکند با تمرکز بر قابلیت نوآوری میتوان زمینه ارتقا نوآوری را به وجود آورد نوآوری شرکت را قادر میسازد تا به طور مستمر مزایایی در ارزش ارائهشدهاش ایجاد کند و نه تنها موجب ارضاء نیازهای کنونی آنها شود بلکه ارزشی بیش از انتظارات آنها ارائه دهد در این تحقیق قابلیت نوآوری شرکت به عنوان عامل اصلی ایجاد ارزش و در نتیجه عملکرد مشتری محور در نظر گرفته میشود.
ب) ارزش ارائهشده توسط شرکت (VO): تعبیر شرکت از ایجاد ارزش و پاسخدهی به نیازهای مشتریان از طریق ارائه ارزش برتر به مشتریان (یولقا و اقرت، 2006). ارزش ارائهشده شرکت مدیریت سازمان جهت ارائه ترکیبی از عوامل ایجادکننده ارزش مثل قیمت، کیفیت، عملکرد، امکان انتخاب و سایر تسهیلات به مشتری اشاره میکند در این تحقیق ارزش ایجادشده از نظر شرکت بررسی میشود تا تأثیری که ارزش از دیدگاه شرکت بر ارزش از دیدگاه مشتری دارد را تبیین کنیم.
ج) ارزش دریافتی مشتریان (PVI): ارزیابی مقایسهای مشتریان از ارزش دریافتی از شرکت بر طبق انتظارات و منافع آنها (اوکاس و انجو، 2010). ارزش از دید مشتری در بازار و به وسیله ادراک مشتری از آنچه میپردازد و آنچه دریافت میکند، تعیین میشود و نه در کارخانه و از طریق تمایلات و مفروضات عرضهکننده. ارزش آنچه تولید میشود نیست بلکه آن چیزی است که مشتری به دست میآورد در این تحقیق ما بررسی میکنیم که آیا ارزش که مشتری دریافت میکند موجب بهبود عملکرد مشتری محور شرکت میشود یا نه؟

د) عملکرد مشتری گرا: هنگامیکه ارزش ارائهشده شرکت، ارزشی است که مشتریان جستجو میکنند موجب رضایت مشتری، حفظ مشتری و به دست آوردن مشتری جدید میشود که به آن عملکرد مشتری گرا میگویند (اوکاس و انجو، 2010).
ح) رهبری تحولگرای مدیران: رهبران تحولگرا دارای چهار ویژگی بارز هستند (جانگ و همکاران، 2003).
الف) تأثیر مطلوب (نفوذ آرمانی): چشماندازی ارائه میدهند و احساس رسالت بر میانگیزند، غرور میآفرینند و احترام و اعتماد کسب میکنند.
ب) تحریک هوشمندانه: هوش، عقلانیت و دقت در حل مسئله را تقویت میکنند.
ج) خود انگیزش: انتظارات بالایی را به پیروانشان منتقل میکنند، از نمادها برای متمرکز ساختن تلاش بهره میگیرند و اهداف مهمی را به شیوههای ساده ابراز میکنند.
د) ملاحظه کارکنان: به همه توجه و علاقه نشان میدهند، با هر یک از یک از کارکنان به طور جداگانهای رفتار میکنند و همچون مربی عمل میکنند و مشاوره میدهند.
در این تحقیق رهبری تحولگرا به عنوان متغیری که زمینه را برای نوآوری در شرکت مساعد میکند و باعث میشود کارکنان بیش از آنچه از آنان انتظار می رود انجام دهند در نظر گرفته میشود تا رابطه تعدیل گر این متغیر را بر رابطه بین نوآوری شرکت و ارزش از دیدگاه شرکت بررسی کنیم.
چ) قابلیت بازاریابی کارکنان: توانایی مشخص کردن انتظارات واقعی مشتریان در مرحله قبل از خرید (اوکاس وگریس، 2004). قابلیتهای بازاریابی، فرآیندهای منسجم طراحیشده جهت بهکارگیری دانش جمعی، مهارتها و منابع شرکت برای تولید و عرضه محصولات و خدمات سازگار با الزامات بازار و نیازهای رقابتی میباشد در این تحقیق ما بازاریابی خدمات را به عنوان یک تعدیل گر در رابطه بین ارزش ارائهشده شرکت در نظر میگیریم تا نقشی که این متغیر در رابطه بین این دو متغیر بازی میکند را بررسی کنیم.
1-8- ساختار تحقیق
تحقیق حاضر شامل پنج فصل میباشد در فصل اول کلیات تحقیق آورده میشود تا آشنایی کلی درباره موضوع و اهداف تحقیق بیان شود فصل دوم شامل مبانی نظری و پیشینه تحقیق است تا دلایل منطقی توسعه نمونه و تحقیقات اخیری که در این مورد انجامشده مشخص شود در فصل سوم روششناسی تحقیق خواهد آمد که شامل نوع تحقیق، روش گردآوری دادهها، جامعه و نمونه و… خواهد بود در فصل چهارم تجزیه و تحلیل دادههایی که جمعآوری شدهاند صورت میگیرد و بالأخره در فصل پنجم یافتههای تحقیق بیان خواهد شد و پیشنهادهایی برای استفاده مدیران و شرکت ها داده میشود.
1– O’Cass and Ngo
– Paswan, D’Souza, Zolfagharian
1 هوش
تلاش های فراوانی برای ارائه یک تعریف واحد از هوش صورت گرفته ، که اغلب با مشکل مواحه بوده است .دلیل این امر این است که هوش یک مفهوم انتزاعی است و هیچگونه پایه محسوس و عینی و فیزیکی ندارد . جایگاه خاصی در مغز انسان وجود ندارد که بتوان آن را جایگاه هوش دانست . اصطلاح هوش فقط نامی که به فرایندهای ذهنی فرضی یا مجموعه رفتارهای هوشمندانه اطلاق می شود و نطریه های هوش در عمل نظریه های مربوط به رفتار هوشمندانه است (ایکن ، 1985 ) . فلذا ، هوش یک برچسب کلی برای گروهی از فرایندهاست که از رفتارها و پاسخ های آشکار افراد استنباط می شود . بنابراین مفهوم هوش همانند نیرو در فیزیک است و آترا بایستی از آثارش شناخت و از این طریق به وجود آن پی برد . ( پاشا شریفی ، 1381 )
معمولاً دو دلیل عمده برای اینکه چرا یک تعریف جامع از هوش که مورد اتفاق همه روانشناسان باشد ارائه نشده است وجود دارد.
1ـ تعریف یک مفهوم انتزاعی که مستقیماً قابل احساس نیست، آسان نخواهد بود و این مشکل به مبحث هوش محدود نمیشود. هنوز در روانشناسی معاصر برای مفاهیمی از قبیل انگیزه ، غریزه، اضطرابو شخصیت تعاریف کاملاً دقیقی بیان نشده است (اسکوئیلر، 1372، ص 10)
2ـ مشکل دیگر در تعریف هوش وابستگی این مفهوم با فرهنگ جامعه است. مثلاً در یونان باستان توانایی افراد در سخنوری شاخص هوش به شمار میرفت. در میان برخی از قبایل آفریقای جنوبی فرد باهوش کسی است که در شکار حیوانات مهارت و جسارت فراوان نشان دهد، در حالی که همین فرد ممکن است در دیگر نقاط جهان فردی عقب مانده تلقی گردد (اسکوئیلر، 1372، ص 10 )

2-2تعاریف هوش
با وجود همه مشکلاتی که برای تعریف هوش وجود دارد ، تعاریف مختلفی بیان شده که در اینجا برخی از آنها را بیان می کنیم . هر یک از این تعاریف در جای خود و به نوبه خود درست است و این امر بیانگر فراگیری و چندگونگی ان است . (پارسا ، 1378 )
برای هوش، تعریفهای مختلفی بیان شده است. ژان پیاژه روانشناس معروف سوئیسی (1952)، هوش را توانایی سازگاری با محیط و موقعیتهای جدید تعریف کرده است. پیاژه، هوش را بر حسب کیفیت موردبررسی قرار میداد نه کمیت. هپتر(1973) یکی دیگر از روانشناسان، هوش را اینگونه تعریف کرده است: میزان دسترسی به تجربههایی که فرد برای حل فوری مسائل و پیشبینی مسائل جدید، در اختیار دارد. به عقیده او، هوش «توانایی حل مسئله» است. گروهی دیگر از دانشمندان، هوش را «استعداد یادگیری کلی» دانستهاند. به عقیده آنان، کسانی که بتوانند آموزش و اصول کلی آن را بخوبی درک و استدلال کنند و داوری درست و سنجیدهای داشته باشند، از آنهایی که چنین استعدادی را ندارند، باهوشترند. از نظر وکسلر «هوش توانایی فرد برای درک جهان پیرامون خود و ابتکار او برای توفیق در چالشهاست». بهعقیده کومبز و اتیگ (1959) هوش، کارایی ادراک و مهارتهای ادراکی است. از این دیدگاه، هوش، درستی و توانمندی ترمن: هوش توانایی تحمل تفکر انتزاعی است (همان، ص 30). ابینگهاوس: هوش عبارت از قدرت ترکیب است (شریعتمداری، 85، ص 421).یکی از تعریف هایی که خیلی زیاد مورد استفاده قرار گرفته تعریفی است که وکسلر در 1958 پیشنهاد کرده است . او هوش را به عنوان یک استعداد کلی شخص برای درک جهان خود و برآورده ساختن انتظارات ان تعریف کرد (کلاین ، 1991 ) . بنابراین از نظر وی هوش شامل توانایی های فرد برای تفکر منطقی ، اقدام هدفمندانه و برخورد مؤثر با محیط است . علاوه بر این او تاکید می کرد که هوش کلی را نمی توان با توانایی رفتار هوشمندانه – هر اندازه که به مفهومی گسترده تعریف شود معادل دانست ، بلکه باید آن را به عنوان جلوه های آشکار شخصیت به طور کلی تلقی کرد (شریفی ، 1373 ) . بنابراین از نظر وکسلر هوش می تواند اجتماعی ، عملی ، و یا انتزاعی باشد و نمی توان آن را از ویژگی هایی مانند پشتکار ، علایق و نیاز به پیشرفت مستقل دانست . ثرندایک فعالیتهای مختلف ذهن را یادگیری، استدلال منطقی و حافظه نام نهاد و بر این اساس او به وجود سه نوع هوش انتزاعی، هوش مکانیک و هوش اجتماعی معتقد بود. از نظر وی توانایی برای فهم و کاربرد صحیح مفاهیم انتزاعی و سمبلها، هوش انتزاعی را تشکیل میدهد.توانایی فهم، ابداع و کاربرد صحیح مکانیزمها، هوش مکانیکی را به وجود میآورد.استعداد معقول و مستدل در روابط انسانی و امور اجتماعی، هوش اجتماعی را تشکیل میدهد (شمس اسفند آباد، 85، ص 30).گرچه در تعریف های گوناگون هوش که توسط روانشناسان مختلف ارائه شده اند توافق آشکار به چشم نمی خورد ، اما گونه ای از همسانی را می توان از آنها استنباط کرد . در همه این تعریف ها به نوعی استعداد کلی اشاره شده است که در حل مسائل مفید واقع می شود . به طور کلی با مرور تعریف هایی که از هوش به عمل آمده است ملاحظه می شود که در این تعریفها مفاهیم زیر به گونه ای آشکار یا به طور ضمنی بیان شده است :
1- سازش ( توانایی فرد در تطبیق با محیط خود )
2- حل مسئله ( توانایی تفکر انتزاعی )
3- یادگیری از تجربه.
4- تفکر انتزاعی
5-تمرکز و تداوم در به کار انداختن تواناییها برای رسیدن به یک هدف مطلوب
2-3 تاریخچه هوش
مطالعه نوشتههای فلاسفه و دانشمندان قدیم نشان میدهد که انسان حتی از گذشتههای بسیار دور از تفاوتهای فردی آگاه بوده است. در دهه 1860 چارلز داروین نظریه تکامل گونهها را مطرح کرد. وی همچنین در مورد ویژگیهای روانشناختی مثل خصوصیات عقلانی و احساسی نیز کنجکاو بود. چندی نگذشت که وی روی گروههای انسانی (مثل نوزادان، کودکان، بزرگسالان، کند ذهنها و تیزهوشان) شروع به مطالعه کرد اما مطالعات وی بیشتر به صورت نظری بود(گاردنر، 1999) . در همان زمان هربرت اسپنسر و سرفرانسیس گالتون تحت تأثیر نوشتههای داروین در مورد منشأ تفاوتهای انواع، اصطلاح لاتین هوش را بهکار بردند. آنها این اصطلاح را برای اطلاق به تفاوتهای افراد در توانشهای ذهنی در نظر گرفتند(روحانی، 1385).برخلاف اسپنسر، گالتون با فلسفی نمودن ماهیت هوش موافق نبود. وی سعی کرد تا مبنای وراثتی آن را ثابت کند(همان منبع). وی برای اولین بار آزمایشگاهی تأسیس کرد که در آن مدارک و شواهدی در مورد اختلاف ذهنی افراد به صورت تجربی گردآوری کرد(گاردنر، 1999).اما مطالعه علمی این موضوع با کارهای آلفرد بینه، روانشناس فرانسوی، در سال 1904 میلادی یعنی زمانی آغاز شد که وزارت آموزش فرانسه از او خواست تا وسیلهای درست کند که به کمک آن دانشآموزان نیازمند کمکهای ویژه در نداری فرانسه شناسایی شوند چنانکه افلاطون در کتاب جمهوریت، تفاوتهای فردی انسانها را مورد توجه قرار داده و گفته است «اشخاص به طور کاملاً یکسان به دنیا نمیآیند، بلکه از نظر استعدادهای طبیعی با یکدیگر تفاوت دارند، یک شخص برای نوع خاصی از شغل و دیگری برای شغلی دیگر مناسب است» (پاشا شریفی، 81، ص 2).در قرون وسطی تعمیمهای فلسفی در رابطه با ماهیت ذهن عمدتاً به طور نظری انجام میگرفت و روشهای تجربی در مشاهده و سنجش رفتار به کار بسته نمی شد. در این زمان روانشناسی قوای ذهن که توسط سنت آگوستین و سنت توماس آکیناسمطرح شده بود بر نظام آموزشی آن عصر حاکم بود. براساس این نظریه، حافظه، تخیل و اراده عناصر اساسی ذهن به شمار میروند و پرورش این قوا موجب میشود که انسان در همه زمینهها مهارت لازم را کسب کند (همان، ص 2).در مقالهای معتبر که در سال 1904 منتشر شد، « چارلز اسپیرمن » ، روان شناس بریتانیایی ، نخستین کوشش برای تحقیق در ساختمان هوش را با روشهای تجربی و کمی تشریح کرد. پیدایش مقیاس هوشی بینه سیمون ، در سال 1905 و به دنبال آن تهیه و استاندارد شدن مقیاس استنفرد _ بینه ، در سال 1916 در امریکا ، از فعالیتهای اولیه به منظور تهیه ابزار اندازه گیری هوش بوده است. البته در سال 1838 « اسکیرول » به منظور تهیه ضوابطی برای تشخیص و طبقه بندی افراد عقب مانده ذهنی ، روشهای مختلفی را آزمود و به این نتیجه رسید که مهارت کلامی فرد بهترین توانش ذهنی اوست. جالب آن که بعدها نیز مهارت کلامی از عوامل اساسی توانش ذهنی شناخته شد و امروز نیز محتوای اکثر تستهای هوش را مواد کلامی تشکیل میدهد.ترستون ، ثرندایک ، سیریل برت ، گیلفورد ، فیلیپ ورنون ، از دیگر افرادی بودند که در زمینه هوش به تحقیق و بررسی پرداختند
2-4 تفاوتهای فردی و گروهی توانایی های ذهنی و هوشی
افراد از نظر هوش و توانایی های ذهنی با یکدیگر تفاوت دارند و چنانچه در مباحث قبلی دیدیم ، اگر فقط هوشبهر کلی را در نظر بگیریم و از سایر تواناییها و استعدادهای خاص صرفنظر کنیم ، افراد از این نظر به چند طبقه تقسیم می شوند . در این بخش عواملی را که موجب تفاوت های فردی و گروهی افراد از نطر هوش و تواناییهای ذهنی می شوند مورد بررسی قرار می دهیم .
2-4-1 تفاوتهای جنسی و هوش
پژوهشهایی که برای مقایسه هوش دختران و پسران انجام گرفتهاند، اغلب به این نتیجه رسیدهاند که از نظر هوش کلی بین دو جنس تفاوتی وجود ندارد. اما از نظر برخی تواناییها ی شناختی و ادراکی – حرکتی بین دو جنس تفاوتهایی وجود دارد. از نظر روانی کلامی، خواندن، فهمیدن، چالاکی انگشتان دست و مهارتهای منشیگری دختران نسبت به پسران برتری دارند. از سویی دیگر از نظر استدلال ریاضی، توانایی دیداری – فضایی، استعداد فنی و سرعت هماهنگی حرکات عضلانی درشت، پسران بر دختران برتری دارند (پاشا شریفی ، 1388 ) .