ضرورت و اهمیت پژوهش
امروزه با پیشرفت در زمینه های پزشکی، اقتصادی و اجتماعی میزان مرگ و میر کاهش یافته و امید به زندگی افزایش یافته است. یکی از جدی ترین مشکلاتی که جامعه جهانی را نگران کرده، چگونگی تأمین مراقبت های بهداشتی(تندرستی) افراد سالمند است(30). دوران یائسگی با تغییرات هورمونی، بیولوژیکی و بالینی همراه است(21). سطوح هورمون آنابولیک تستوسترون در زنان همراه با افزایش سن کاهش یافته و سطوح پایه کورتیزول افزایش می یابد(33،36). در چندین تحقیق مشاهده شده که کاهش هورمون های آنابولیک و آندروژن ها با افزایش غلظت های پایه کورتیزول در افراد مسن همراه میباشد. چندین مطالعه نشان داده اند که افزایش ترشح کورتیزول در افراد مسن با اختلال در رشد شناختی، کاهش نرونهای هیپوکامپ و ضعف عضلانی همراه است(36). کاهش آندروژن ها در زنان مسن موجب کاهش قدرت عضلانی، تراکم استخوان و میل جنسی شده و هم چنین سبب احساس خستگی و افسردگی میگردد(12).
توده عضلانی انسان طی فرایند پیری به ویژه بعد از دهه ششم زندگی در هر دو جنس کاهش می یابد(38-36)؛ تا آن جا که در دهه دوم زندگی، در مقایسه با سن 80 سالگی یک اختلاف 40 درصدی در توده عضلانی دیده می شود(39). این کاهش قدرت عمدتاً ناشی از کم شدن اندازه و تعداد تارهای عضلانی به ویژه تارهای تندانقباض(36،37،39،40) و تغییرات در واحد های حرکتی و سیستم عصبی مرکزی و محیطی است(39). کاهش نسبت هورمون های آنابولیک به کاتابولیک در افراد مسن ممکن است با کاهش قدرت و کاهش در بار کار بیشینه که همراه با افزایش سن رخ می دهد، ارتباط داشته باشد(36). در واقع، نسبت آندروژن ها به کورتیزول بیان کننده تعادل متابولیسم آنابولیک و کاتابولیک عضله است. هورمونهای آنابولیک و کورتیزول به عنوان مهم ترین تنظیم کننده ها در سازگاری به تمرینات قدرتی مطرح هستند(12). سطوح پایین تستوسترون ممکن است عامل محدودکننده ای در توسعه قدرت باشد؛ چرا که تستوسترون می تواند از طریق بهبود عملکرد سیستم عصبی منجر به توسعه قدرت شود؛ چنان که نشان داده شده است افزایش قدرت طی تمرینات مقاومتی، با افزایش تستوسترون ناشی از آن رابطه زیادی دارد. تحقیقات نشان داده اند که تستوسترون، اندازه و سنتز پروتئین عضله را افزایش می دهد(41). همچنین تستوسترون در عملکرد بهینه سیستم عصبی و افزایش نوروترانسمیترها مؤثر است و بدین ترتیب نیز در گسترش قدرت مطرح می باشد(24،42).
در مقابل عواملی مانند یائسگی که حجم استخوان را در طول یک دهه تحت تأثیر قرار می دهند؛ فعالیت ورزشی می تواند اثر مثبتی بر توده استخوانی در طول زندگی بگذارد. ورزش به ویژه اگر با تحمل وزن بدن همراه باشد از طریق اعمال فشارهای مکانیکی بر استخوان باعث حفظ و حتی افزایش توده استخوانی میشود(21).
سطوح آندروژن ها در حد مطلوب باعث حفظ بهینه تراکم استخوان می شود(43). حفظ ذخایر پروتئینی عضلات در فرایند پیر شدن اهمیت دارد؛ چرا که همراه با افزایش سن، حجم توده عضلانی کاهش می یابد. یکی از روش های افزایش توده عضلانی در زنان مسن، تمرینات مقاومتی است(44). افزایش های کوتاه مدت و تکرار شونده تستوسترون که توسط برنامه تمرین مقاومتی ایجاد می شود، تا حدی می تواند تحلیل عضلانی و کاهش قدرت همراه با آن را بهبود بخشد(43). با این حال تحقیقات کمی وجود دارد که پاسخ آندروژن ها را به تمرین مقاومتی در زنان مسن نشان داده باشد(31،33،45).
با توجه به تأثیر تمرینات مقاومتی در کاهش ذخایر چربی، افزایش توده عضلانی، بهبود ترکیب بدنی و تعدیل التهاب از یک سو و بنابر توصیه دانشگاه آمریکایی طب ورزشی مبنی بر فواید مسلم تمرینات مقاومتی در پیشگیری از بروز و توسعه بیماری های مزمن مرتبط با افزایش سن نظیر بیماری های قلبی عروقی از سوی دیگر(46)، پژوهش حاضر در صدد پاسخ گویی به این سوال است که آیا هشت هفته تمرینات مقاومتی بر پاسخ های سازشی آندروژن ها و کورتیزول زنان یائسه تأثیر دارد یا خیر؟
اهداف پژوهش
تأثیر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر پاسخ های سازشی آندروژن ها و کورتیزول در زنان یائسه

. Androgens
. Androstenedion
. Dehydroepiandrosterone(DHEA)
. Dehydroepiandrosterone sulfate(DHEA-S)
. Growth Hormone(GH)
. Insulin-like growth factor 1(IGF-1)
. Luteinizing Hormone(LH)
. Sarcopenia
. Hakkinen
. American College of Sports Medicine(ACSM)
. hippocamp
1-2. تعریف مساله و بیان نکات اصلی
از آنجا که پا مهمترین وسیله تعامل بین زمین و بدن انسان است، ساختار و نوع آناتومی پا بر راه رفتن عاملی تاثیر گذار است (Ledoux and Hillstrom ,2002). به طوریکه هرگونه انحراف در پا ها اثر خود را به شکل زنجیروار به مفاصل و اندام فوقانی انتقال میدهد. راستای غیر طبیعی پا به طور نظری باعث حرکت غیرطبیعی پا هنگام راه رفتن میشود.از این رو، بروز ناهنجاری در این ناحیه به لحاظ بیومکانیکی حائز اهمیت است(Zifchockand,2008). یکی از شایعترین ناهنجاری ناحیه پا، کف پای صاف میباشد(Lee, Vanore et al. ,2005). عوامل زیادی بر بیومکانیک راه رفتن اثر میگذارند مانند بیماریهای عصبی-عضلانی، ضایعات مغزی-نخاعی، آسیبدیدگی رباطی-مفصلی و خستگی، که میتوانند کنتیک، کینماتیک، الگوی فعالیت عضلانی و مصرف انرژی را در حین راه رفتن تغییر دهند (Winter,1991;Yoshino,2004). حرکت یکی از جنبههای اصلی زندگی است و راه رفتن به عنوان مهارت پایه، بیشترین بخش فعالیت حرکتی روزمره انسان را به خود اختصاص داده است (Winter,1991,1995). خستگی یکی از خواص عضلات است که نتیجه آن کاهش عملکرد سیستمهای متابولیکی و عصبی- عضلانی برای استمرار فعالیت است. خستگی باعث کاهش قدرت ارادی و ظرفیت عملکردی عضلات، اختلال در فعال سازی همزمان عضلات آگونیست و آنتاگونیست، و در نهایت کاهش عملکرد و کارایی سیستم عصبی عضلانی میشود. خستگی عضلات پیرامون یک مفصل (خستگی موضعی) میتواند باعث تغییر الگوی حرکت، تغییر در هم انقباضی عضلات آن مفصل، تغییر در حس وضعیت مفصل و در نتیجه افزایش ریسک آسیبدیدگی شود Paillard, 2012(Walsh et al,2011;Davidson,2009). این عضلات در تولید توان اندام تحتانی برای پیشروی و انتقال بدن بسیار مهم بوده و ممکن است در طی فعالیتهای مختلف، در معرض استفاده بیش از حد و در نتیجه خستگی موضعی قرار گیرند (Pincivero et al,2006; Hamil & Knutzen,2009). خستگی این گروههای عضلانی میتواند باعث بروز تغییرات کنتیکی و کینماتیکی اندام تحتانی در حین راه رفتن شود (Parijat & Lockhart, 2008). صافی کف پا وضعیتی است که در آن قوس طولی داخلی، که تمام قسمت داخلی پا را در بر میگیرد از بین رفته یا کاهش مییابد(Chen, et al. ,2010). صافی کف پا باعث حرکت و فعالیت عضلانی اضافی شده و نه تنها باعث افزایش بار اعمال شده بر ساختار پا میشود، بلکه باعث ازبین رفتن عملکرد طبیعی پا میشود(Levinger, et al. ,2010). افراد دارای صافی کف پا نسبت به افراد عادی دو برابر بیشتر در معرض شکستگی ناشی از فشار و شکستگی ناشی از خستگی قرار میگیرند( Hajilou,2012). حال این سؤالها مطرح هستند که اولا آیا خستگی عمومی عضلات اندام تحتانی و بطور کلی خود فرد، باعث تغییر در کینماتیک اندام تحتانی در طی راه رفتن میشود و ثانیا آیا اثر خستگی در افراد کف پای صاف، بیشتر از اثر آن در افراد سالم است؟
1-3. ضرورت انجام پژوهش
پاسچر پای انسان عموما بوسیله راستای اسکلتی پا توصیف میشود. در حالیکه ارتباط بین پاسچر تغیییر یافته پا و آسیب دیدگی هنوز نامعلوم است، مطالعات زیادی شرح دادهاند که پاسچر پا روی فعالیت EMG عضلات اندام تحتانی ( Murley, et al.2009) و کینماتیک مفاصل ( Hunt, et al. 2004; Houck, et al. 2008; Cobb, et al. 2009) در طول راه رفتن اثر میگذارد. راه رفتن به عنوان یکی از مهمترین حرکتهای پایه انتقالی و تحرک عمومی است که پارامترهای بیومکانیکی آن در دورههای مختلف زندگی توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است و امروزه تحقیقات بسیاری عوامل اثر گذار بر روی پارامترهای بیومکانیکی راه رفتن را بررسی کردهاند و به عقیده این محققان هنوز جنبههای بسیاری از عوامل اثر گذار بر روی بیومکانیک راه رفتن مشخص نشده است (Winter,1989, 1990). خستگی موجب کاهش قدرت ارادی و ظرفیت عملکردی عضلات، اختلال در فعال سازی همزمان عضلات آگونیست و آنتاگونیست، و در نهایت کاهش عملکرد و کارایی سیستم عصبی عضلانی میشود. خستگی باعث به وجود آمدن تغییرات در حس عمقی عضلات و در نتیجه کاهش تعادل استاتیک و دینامیک میشود (Walsh et al,2011). خستگی عضلات پیرامون یک مفصل (خستگی موضعی) میتواند باعث تغییر الگوی حرکت، تغییر در هم انقباضی عضلات آن مفصل، تغییر در حس وضعیت مفصل و در نتیجه افزایش ریسک آسیبدیدگی شود Paillard, 2012(Walsh et al,2011;Davidson,2009). مطالعات زیادی وضعیت تعادل دینامیک و استاتیک را پس از اعمال خستگی موضعی عضلانی اندام تحتانی و چگونگی عملکرد سیستمهای پایداری انسان بعد از شتاب ناگهانی و جلوگیری از سقوط را بررسی کردهاند (walsh et al,2011;Davidson,2009).
این تحقیقات با خستگی موضعی گروههای عضلانی پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی سعی در کشف مکانیسمهای درگیر در تعادل و چگونگی مشارکت این مکانیسمها در جلوگیری از افتادن بوده است. ولی مطالعات اندکی بر روی خستگی موضعی عضلانی و کنترل پاسچر و پارامترهای بیومکانیکی راه رفتن انجام شده است.
مطالعات اندک پیشین در زمینه خستگی و اثرات آن بر پارامترهای راه رفتن منحصراً با استفاده از دوربینهای آنالیز حرکتی و صفحه نیرو بوده و اکثراً بر روی افراد غیر ورزشکار و یا بزرگسال انجام شده بود. تحقیقات کنتیکی انجام شده با استفاده از روش دینامیک معکوس، شبکههای گشتاوری ایجاد شده بعد از خستگی موضعی عضلات چهار سر رانی را مطالعه کرده بودند و تحقیقات کینماتیکی شامل سرعت راه رفتن و تغییر در زوایای مفاصل اندام تحتانی بعد از اعمال خستگی موضعی عضلانی بوده است. عارضه صافی کف پا به تغییرات بیومکانیکی در هر سه صفحه پا و مچ پا منجر میشود و به ویژه بر عملکرد مفصل قاپی_پاشنهای تاثیر گذار است. کف پای صاف، بطور ویژه با عملکرد تغییر یافته پا شامل اورژن طولانی مدت پاشنه، افزایش چرخش داخلی تیبیا، افزایش آبداکشن جلوی پا، کاهش کارآمدی راه رفتن و کاهش جذب ضربه در ارتباط است ( Tweed, et al. 2008; Williams, et al. 2001) ، در نتیجه فشار بیشتری ممکن است به ساختارهای درگیر در کنترل این حرکات در طول فاز استانس وارد آید. بعلاوه حرکت غیر نرمال پا میتواند به دلیل جفت شدن بین پاها و زانو منجر به اعمال فشار بزرگتری روی ساختارهای پروگزیمال مثل مفصل زانو شود ( Williams et al, 2001) . مطالعات کینماتیکی متعددی به مقایسه افراد با پای صاف و پرونیت با افراد با پاسچر پای نرمال پرداختهاند ( Hunt, et al. 2004; Houck, et al. 2008; Cobb, et al. 2009) . با این حال نتایج این مطالعات به دلیل تغییرات در موجود در طبقه بندی پاسچر پا و روشهای مدل سازی بیومکانیکی مورد استفاده متناقض هستند. روشهای طبقه بندی قبلی شامل مشاهده دیداری ( Hunt et al. 2004 ) ، ارزشیابی گونیومتریک ( Houck et al. 2008) ، اندازهگیری نسب قوس (Cobb, et al.2009) ، و ترکیب روش استاتیک و دینامیک دو بعدی قوس طولی داخلی میباشد ( twomey, et al. 2010) .
اثرات پاسچر پا بر عملکرد دینامیک اندام تحتانی نامعلوم باقی مانده است. هنوز بطور گستردهای گمان میشود که تغییرات ساختاری و عملکردی پا نظیر پای صاف، باعث یک جهتگیری جبرانی میشود و در نتیجه، باعث انحراف مکانیکی کل اندام تحتانی در طول راه رفتن میگردد. بوسیله خصوصیات مکانیکی پا میتوان انرژی جابه جا شده در اندام تحتانی را تعیین نمود و نیز میتوان الگوی بارگذاری در حرکات انتقال وزن را بدست آورد ( Twomey , et al. 2010). از آنجایی که تحقیقات مرتبط با تفاوتهای کینتیکی و کینماتیکی در زمینه خستگی محدود هستند، مطالعه تغییرپذیری پارامترهای راه رفتن میتواند منجر به شناخت مهمی در خصوص راه رفتن شود ( Stergiou, et al. 2002 ) .
پایایی و اعتبار الگوهای نیروی عکس العمل زمین در طول راه رفتن قبلا در جامعههای آماری متفاوت و موقعیتهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است (Stergiou, et al. 2002 ) ، اما تحقیقات اندکی در مورد خستگی و اثر آن بر کینتیک و کینماتیک راه رفتن موجود میباشد. در عارضه کف پای صاف، اورژن پاشنه، چرخش داخلی درشت نی و افزایش ابداکشن جلوی پا باعث کاهش جذب ضربه و کاهش کارآمدی راه رفتن میشود، بنابرین در این پژوهش محقق بر آن است تا اثر خستگی را بر پارامترهای کینماتیکی راه رفتن دو گروه نرمال و دارای کف پای صاف مشخص نماید. بنابرین سوالاتی که مطرح میشوند عبارتند از:
1-4 اهداف پژوهش
.1-4-1 هدف کلی
بررسی تاثیر متقابل بین عاملهای ساختار کف پا، خستگی و متغییرهای بیومکانیکی راه رفتن
1-4-2. اهدف جزیی
*مقایسه دامنه حرکتی مفاصل مچ، زانو و ران هنگام راه رفتن
*تعیین اثر خستگی بر متغیرهای زوایای مفصل و پارامترهای سری-زمانی راه رفتن

1-5. فرضیههای تحقیق
* دامنه حرکتی مچ، زانو و ران در افراد کف پای صاف بیشتر از افراد نرمال تغییر میکند.
* بین عاملهای کف پای صاف و خستگی، تاثیر متقابل معنیداری وجود دارد.
اس آمار منتشر شده توسط سازمان سلامت جهانی حدود 3 درصد جمعیت جهان را افراد کم توان ذهنی تشکیل می دهند که از این تعداد درصد بالایی از آن در کشورهای جهان سوم به سر میبرند. به گفته سازمان بهزیستی کشورمان 4/5 میلیون نفر کم توان ذهنی در کشورمان وجود دارد همچنین سازمان آموزش و پرورش استثنایی استان کرمان تعداد دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر مدارس استان کرمان را در سال تحصیلی (91-90)حدود 3200نفر اعلام کرد.
بر اساس بررسی کارملی و همکاران (2005) افراد کم توان ذهنی خفیف به دلیل اختلال در یکپارچگی حسی –حرکتی، در آزمونهای ادراکی حرکتی نمره کمتری نسبت به افراد عادی دریافت کرده و وضعیت تعادلی آنها بیثباتتر از افراد سالم است. همچنین کودکان کم توان ذهنی در مهارتهای حرکتی درشت از جمله تعادل پرتاب کردن و پریدن عقبتر از کودکان عادیاند (پهلوانیان، 1391). این کودکان از نوباوگی کمبودهایی در نواحی حرکتی همخوان با فرایندهای حسی ـ عصب شناختی، رشد حرکتی، کشش در مقابل جاذبه، جهت یابی ،تعادل بدن، جابه جایی وزن و تحمل وزن نشان می دهند(شپرد،1980).
ورزشکاران معلول با چالشهای زیادی در طول تمرین و مسابقه روبرو هستند. ورزشکاران دارای جسم توانا یا بدون معلولیت در طول حرفه خود اغلب با موانع بسیاری روبرو هستند. با این حال تعداد کمی از این ورزشکاران قابل ملاحظهای در طول سالها افزایش یافته است، به طور مثال بازی پاراالمپیک تابستانی افزایش تعداد ورزشکاران از400 نفر در سال 1960 به 3806 ورزشکار در پارالمپیک آتن در سال 2004 را نشان میدهد. این موضوع خود میتواند دلیل قانعکنندهای برای اهمیت افزایش قابلیت های حرکتی این افراد باشد.
با توجه به توسعه روز افزون ورزش معلولین به ویژه افراد کم توان ذهنی که بعنوان بخشی از افراد فعال جامعه در رشتههای مختلف ورزشی مشارکت دارند، اما تا کنون تحقیقی با اهداف اختصاصی مذکور با استفاده از دستگاه بایودکس بر روی افراد کمتوان ذهنی انجام نشده است، تحقیق حاضر به دنبال این است که تاثیر تمرینات ادراکی- حرکتی را به عنوان یک استراتژی مداخلهای جدید برروی تعادل ایستا وپویا افراد کم توان ذهنی بررسی نماید. امید است که با انجام این پژوهش گامی در جهت بهبود یکی از مشکلات این افراد برداشته شود.
1-4 اهداف تحقیق
1-4-1 هدف کلی
هدف کلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات ادراکی- حرکتی بر تعادل ایستا و پویای دانش آموزان پسر11 تا 14 سال کم توان ذهنی آموزش پذیر شهرستان کرمان می باشد.
1-4-2 اهداف اختصاصی
1- بررسی تاثیر تمرینات ادراکی-حرکتی بر شاخصهای تعادل ایستای (شاخص کلی، قدامیخلفی، داخلیخارجی) دانش آموزان پسر کم توان ذهنی
2- بررسی تاثیر تمرینات ادراکی-حرکتی بر شاخصهای تعادل پویای (شاخص کلی، قدامیخلفی، داخلیخارجی) دانش آموزان پسر کم توان ذهنی
3- مقایسه میزان تعادل ایستای دانش آموزان پسرکم توان ذهنی در دو گروه کنترل و تجربی قبل و بعد از اعمال پروتکل تمرینی ادارکی-حرکتی.
4- مقایسه میزان تعادل پویای دانش آموزان پسرکم توان ذهنی در دو گروه کنترل و تجربی قبل و بعد از اعمال پروتکل تمرینی ادارکی-حرکتی. 1- 5 فرضیه های تحقیق
فرضیه اول: بین شاخصهای تعادل پویا گروه کنترل در پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین میزان تغییرات شاخصهای تعادل پویا بعد از دوره مداخله در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه سوم: بین شاخصهای تعادل ایستا گروه تجربی در پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه چهارم: بین شاخصهای تعادل ایستا گروه کنترل در پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه پنجم: بین میزان تغییرات شاخصهای تعادل ایستا بعد از دوره مداخله در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.
1-6 پیش فرض های تحقیق
پیش فرض های تحقیق حاضر به شرح ذیل می باشد:
1-7 محدودیت های تحقیق

1- عدم کنترل خصوصیات ژنتیکی و ویژگی های خلقی که ممکن است در اجرای افراد مؤثر باشد.
2- عدم کنترل کامل خصوصیات محیطی مانند: تغذیه، فعالیت روزمره، استراحت، وضعیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و بهداشتی.
3- احتمال تمرین ذهنی برخی از آزمودنی ها خارج از چارچوب تمرین.
mentally retarded Syndrome
Gambta& Gary
psychomotor
Youkslen
Wang
World Health Organization
درد غیراختصاصی مزمن شایع ترین گردن دردی است که بیماران در اثر آن به کلینیک ها مراجعه می کنند، که بدون علت پاتولوژی مشخص مثل فتق دیسک، فشار روی ریشه عصب و تغییرات تخریبی استخوان تعریف می شود. تغییرات عملکرد حسی-حرکتی در این نوع گردن درد شامل: درد و التهاب، افزایش واسطه های التهابی، خستگی، تغییر الگوهای حرکت واختلال در عملکرد عضلات است که باعث تغییر در کمیت و کیفیت اطلاعات حس عمقی این ناحیه و بی تعادلی می شود (سعادت و همکاران 2012).
سیستم کنترل وضعیت وتعادل یک مکانیزم مرکب و پیچیده است، که هماهنگی سه سیستم تعادلی شامل سیستم بینایی، سیستم دهلیزی و سیستم حسی پیکری در آن نقش بسزایی دارد. همکاری این سیستم ها با یکدیگر منجر به کنترل قامت و تعادل می شود (صادقی و همکاران 2009). مرور مقالات نشان می دهد که به دنبال ناراحتی های گردنی، اختلال در حفظ قامت و کنترل تعادل بوجود می آید (صالح پور و همکاران 2011). گردن شامل مکانیسم هایی است که مستقیما در کنترل تعادل دخالت دارند و اتصالات خاصی بین گیرنده های گردن، سیستم بینایی، دهلیزی و سیستم عصبی سمپاتیک وجود دارد. از این رو سیستم حس عمقی گردن نقش مهمی در حفظ تعادل بدن ایفا می کند (کرنیل 2002).
حس عمقی متشکل از حس وضعیت، حس حرکت وحس اعمال نیرو است که به درک آگاهانه ازوضعیت اندام در فضا اطلاق می شود (فیل پیج 2006). گیرنده های حس عمقی همراه با پیامهای حس بینایی و دهلیزی در تعامل با هم از طریق رفلکسهای گردنی- چشمی، سری-گردنی، تونیک گردنی و دهلیزی- نخاعی، باعث هماهنگی بین سر و چشم و ثبات وضعیتی فرد می شوند (سعادت 2012، تریلیون 2008) و شامل گیرنده های مکانیکی موجود در مفاصل بین مهره های گردن،گیرنده های مکانیکی موجود در عضلات گردن، دوک های واقع در عضلات می باشد (توانای 2013) .
عضلات ناحیه گردن بیشترین میزان دوک عضلانی در بدن ( ۲۰۰ دوک در هر گرم) درمقایسه با تعداد دوک عضلانی ناحیه کف دست( ۱۶ دوک در هرگرم) را دارا هستند. از طرفی طرز قرارگیری دوک -ها درعضلات گردن متفاوت از دیگر عضلات بدن است. دوک ها در عضلات به صورت موازی یا در امتداد هم قرار می گیرند، دوک ها در ناحیه گردن اکثرا در امتداد هم قرار می گیرند. عقیده بر این است که این نوع دوک ها برای افزایش اطلاعات ایستا از این عضلات هستند، بنابراین تراکم بالا و شکل خاص دوکهای عضلانی گردن، اهمیت اطلاعات حس عمقی و نقش کلیدی این ناحیه را در وضعیت سر، تعادل بدن و کنترل حرکت چشم آشکار می سازد (تریلیون 2008).
مطالعات انجام شده نشان داده اند که، شیوع گردن درد در خانم ها بیشتر از آقایان است. 15درصد جمعیت زنان و 10درصد مردان در مقطعی از زندگی خود به گردن درد مزمن مبتلا می شوند(جوانشیر 1389). علیرغم مساوی بودن وزن سر زنان و مردان، قدرت عضلات گردن زنان حدودا نصف مردان است که احتمالاً عضلات نسبتا ضعیف زنان، منجر به بروز سندرم خستگی عضلانی و در نتیجه شیوع بالاتر گردن درد می گردد (معروفی و همکاران 1390). بطوریکه در ناحیه گردن، تقریباً % 20 وزن سر توسط ساختمان استخوانی–لیگامانی کنترل می شود و بقیه آن، یعنی قسمت اعظم وزن سر توسط عضلات پارااسپاینال تحمل می گردد. بدیهی است باضعف این عضلات، ثبات ستون فقرات گردن مختل و باعث درد می شود (چا 2010). دردهای عضلانی می توانند اثرمهاری بر عضلات کنترل کننده ثبات داشته باشند و چون عضلات گردن در ارتباط با سیستم وستیبولار و چشم نقش عمده ای در حفظ و نگهداری راستای عمودی بدن دارند، دچار مشکل شده و این امر بر روی عضلات ضدجاذبه به ویژه عضلات ساق پاو نیز در استراتژیهای کنترلی(استراتژی مچ پا) سرایت میکند (صالح پور 2011 ). در حضور درد، کنترل و ثبات ستون فقرات گردنی به خطر می افتد (سلیمی و همکاران 1392).
بنابراین از آنجایی که عضلات ثبات دهنده گردن در ایجاد وضعیت مناسب در سرو گردن اهمیت دارند، بدیهی است که این عضلات در ایجاد ثبات در طی یک فعالیت دینامیک نیز تاثیر داشته باشند. در صورت وجود درد این عضلات آتروفی شده وکارایی مناسب را ندارند. از طرف دیگر ، سندی مبنی بر وجود نگرش درمانی استاندارد برای درمان بیماری وجود ندارد، هیچ کدام ازنگرش های محافظه کارانه فعال و غیرفعال ، اگرچه به صورت گسترده ای تجویز می شوند؛ موثر نبوده اند اخیراً محققان نشان داده اند که روش های چندعاملی (روش های اصلاح وضعیتی ، درمان های دستی ، روانشناسی ، روش های آرام سازی) نسبت به روش های قدیمی (امواج ماورای صوت و تحریک الکتریکی ) در بیماران با درد مزمن گردن باعث کاهش بیشتر درد و برگشت سریع به کارمی شود (اکبری و همکاران 1388). با توجه به اینکه تمرین درمانی بعنوان روشی موثر همواره مورد توجه محققین بوده است روش تمرین درمانی ثباتی در مورد اختلالات ستون فقرات موضوع بسیاری از مطالعات جدید در زمینه درمان عوارض اسکلتی-عضلانی این ناحیه بوده است و تمرین ثبات دهنده گردن روشی است که برای بهبود مکانیسم های درونی ستون فقرات طراحی شده است و سبب ثبات فقرات گردن و آسیب ناپذیری آن می گردد (اکبری 1388). بنابراین از آنجایی که تحقیقات کمی در این زمینه صورت گرفته و زنان بیشتر از مردان در معرض مبتلا به گردن درد هستند، هدف از تحقیق حاضر تاثیر 8 هفته تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت گردن در دختران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی دانشگاه شهید باهنر کرمان خواهد بود.
1-2 تعریف مسئله و بیان سؤالهای اصلی تحقیق
گردن درد یکی از شایع ترین و دردناک ترین شرایط اسکلتی عضلانی است. محدوده شیوع آن در طول عمر از 14درصد تا 71 درصد می رسد (تساکیدزیدیس 2013). گردن درد می تواند حاد، تحت حاد یا مزمن باشد. درد یا ناتوانی تا 4 هفته حاد، 12-4 هفته تحت حاد و بیشتر از 12 هفته مزمن نامیده می شود (پالمگرین و همکاران 2009).
در مطالعات نشان داده شده که 30% از مردان و 43% از زنان گردن درد را یکبار در طول زندگیشان تجربه می کنند. یکی ازعلل افزایش شیوع گردن درد در زنان ممکن است بعلت قدرت کمتر عضلات در زنان نسبت به مردان باشد (احسانی 1390).
در مطالعه هاکالا و همکاران در سال 2005 بر روی ارتباط استفاده از کامپیوتر و افزایش درد گردن و شانه، بیان شده که استفاده بیش از دو ساعت در روز از کامپیوتر به عنوان حد آستانه برای بروز گردن درد می باشد. (افتخار سادات 2013)
همچنین برای اکثر گردن دردها، یک بیماری زمینه ای و یا ساختار غیر طبیعی وجود ندارد این نوع گردن درد،گردن درد غیر اختصاصی نامیده می شود (تساکیدزیدس 2013). ساختارهای متعدد گردن و مناطق اطراف مثل عضلات، ساختارهای مفصل، لیگامنت، رباط ها و ساختار عصبی ممکن است منبع گردن درد غیراختصاصی باشند (اکبری و همکاران 1388). دلیل گردن درد غیراختصاصی همچنان نامشخص است در حالیکه اغلب خود محدود شونده است ولی به شدت می تواند عملکرد روزانه را محدودکند و در طولانی مدت باعث درد، مرخصی استعلاجی و ناتوانی قابل توجهی شود (تساکیدزیدیس 2013). کاهش دوره های استراحت نسبی عضلات باعث تغییرات گردش خون، اختلال در هدایت اکسیژن ، دفع مواد زائد و درد عضله می شود. اکثر این تغییرات در فیبرهای نوع یک وعضلات تونیک اتفاق می افتد که به طور مداوم فعالند (لیدرمان 2010).
در مطالعه ای شیوع درد گردن در افراد در حال تحصیل 46% بوده است ، از آنجا که استفاده از لپ تاپ در بین دانشجویان افزایش یافته است ، سبب خم شدن بیشتر گردن به جلو و درد گردن می شود ( افتخار سادات 2013).
بعد از درد، بی ثباتی و مشکلات قامت در میان شایع ترین نشانه های مواجه بیماران با گردن درد مزمن است.کنترل قامت و تعادل شامل حس عمقی، وستیبولار و سیستم بینایی است (لافوند2008). مکانیسم هایی که قامت را کنترل می کنند بسیار پیچیده هستند و شامل طیف گسترده ای از ساختارها،آوران محیطی(یعنی حس عمقی، محرک خارجی و آوران بصری)، سیستم عصبی مرکزی و عضلات موثر هستند. تغییرات در هریک از این مولفه ها، (مثل حس عمقی گردن)، می تواند باعث اختلال در تعادل شود. تخریب حس عمقی گردن اغلب با گردن درد مزمن ارتباط دارد. چندین مطالعه نشان دادند که اختلال در حس عمقی گردن باعث مختل شدن پایداری و کنترل قامت در بیماران مبتلا به گردن درد مزمن می شود(یاهیا 2009).
حس عمقی گردن نقش مهمی را در کنترل قامت بوسیله فراهم کردن اطلاعات مربوط به موقعیت سر و جابجایی نسبی تنه فراهم می کند. بعبارت دیگر دیده شده است که بین گیرنده های حس عمقی ریشه خلفی نخاع گردن و هسته های دهلیزی، ارتباط وجود دارد این رابطه در هماهنگی چشم و دست، درک تعادل و تنظیم وضعیت بدن نقش ایفا می کند(لافوند 2008).
شکایت های مربوط به عدم تعادل بیماران گردن دردی به صورت بی ثباتی، عدم امنیت و سبکی سر است. این افراد بجز موارد شدید که سرگیجه را تجربه می کنند، از اختلال در تعادل ایستای خود، آگاه نیستند. دلیل احتمالی اختلال در تعادل در مطالعات، نقص اطلاعات حسی در این ناحیه و پدیده عدم انطباق حسی در تعامل باسیستم بینایی ودهلیزی بیان شده است(کریستجانسون 2009).
با توجه به مطالعات موجود بنظر منطقی می رسد که وقتی عملکرد گردن به هر دلیلی مختل شود،کنترل وضعیت بدن نیز متاثر شده و علائمی مثل سرگیجه و عدم تعادل بوجود آید (توانای 2013). بطوریکه عملکرد ثباتی عضلات ضدجاذبه گردن در افراد با درد گردن متاثر می شود. فیبرهای تونیک این عضلات نقش حمایتی پاسچرال ضدجاذبه دارند. این فیبرها تحت تأثیر عدم استفاده و مهار رفلکسی و درد قرار می گیرند، ماهیت این اختلال عملکرد در تعیین نوع تمرین برای بازگرداندن ثبات یا نقش حمایتی مهم است. یکی از این تمرینات، تمرینات اختصاصی ثبات دهنده گردن است، تمرین های ثبات دهنده با تقویت ایزومتریک عضلات مالتی فیدوس، روتاتورها وفلکسورهای عمقی سبب استحکام ستون فقرات گردنی می شوند و سبب تقویت عضلات موضعی اطراف گردن می شوند، این تمرین ها مشابه تمرینات ثبات دهنده کمر برای بهبود مکانیسم های ذاتی ستون فقرات طراحی شده اند، از نقطه نظر زمان و تجهیزات تمرین های ساده ای هستند ولی از لحاظ فیزیولوژیک پیچیده می باشند. (اکبری و همکاران1388).
در مطالعه اکبری و همکاران که به مقایسه اثربخشی تمرینات ثبات دهنده و دینامیک در بهبود ناتوانی و درد مزمن گردن پرداخته بود، اثربخشی بیشتر تمرینات ثبات دهنده در مقایسه با تمرینات دینامیک را در بهبود درد و ناتوانی افراد گردن دردی مطرح کرد(اکبری و همکاران 1388).
بنابراین از آنجایی که هرگونه برنامه ریزی به منظور پیشگیری، درمان یا توانبخشی گردن درد در افراد مستلزم آگاهی از علل آن به همراه معرفی تمریناتی برای بهبود گردن درد می باشد، محقق در صدد پاسخ دادن به این سوال است که تاثیر 8 هفته تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت گردن در دختران مبتلا به گردن درد غیراختصاصی مزمن دانشگاه باهنر چگونه بود؟
1-3 اهمیت و ضرورت اجرای تحقیق
گردن درد، دومین ناتوانی شایع عضلانی- اسکلتی بعد ازکمر درد است که در سال های اخیر به دلیل پیشرفت تکنولوژی و کار با رایانه میزان آن رو به افزایش است. (سعادت 2012)، که علاوه بر ناراحتی های جسمی و ذهنی، باعث غیبت از کار می شود (تیمیلا 2000). لذا این درد تاثیر ویژه ای بر فعالیت های زندگی، اشتغال و تفریح دارد و باعث کاهش کیفیت زندگی می شود و هزینه های مستقیم و غیر مستقیم، هزینه های قابل توجه بهداشتی و درمانی را دربردارد. (فیلیپ راو 2008). گردن درد منجر به بروز اختلال در خواب و فعالیت های داخل و خارج از منزل می شود. در افراد گردن دردی انجام بسیاری از فعالیت ها از جمله رانندگی و کار با کامپیوتر مشکل داشته و اغلب مشارکت های اجتماعی و ورزشی در این افراد کاهش می یابد و اختلال در این فعالیت ها در نتیجه گردن درد، روابط شخصی، خانوادگی، سیستم سلامت و اقتصاد را به میزان قابل ملاحظه ای متاثر می سازد. (احسانی 1390) بطوریکه بخش بزرگی از مراقبت های سلامتی به مراقبت از مشکلات گردن اختصاص داده شده و سالانه میلیون ها دلار صرف درمان می شود و خسارت جبران ناپذیری را به بار می آورد. (برانفورت 2001)
در مطالعه ماکلا و همکاران بر روی 8000 نفر از جمعیت عمومی5/13% زنان و 5 /9% مردان درد گردن را ذکر کردند. (افتخار سادات 2013) که احتمالاً زنان بار اسکلتی عضلانی بیشتری در مقایسه با مردان برای انجام فعالیت های خود بکار می گیرند و علائم بالینی خود را بیشتر از مردان گزارش می- کنند، به همین دلیل بررسی و درمان ضایعات گردنی در خانم ها ضروری تر به نظر می رسد . (احسانی 1390)
بنابراین با توجه به مطالب ذکر شده ضرورت انجام یک تحقیق برای مشخص نمودن تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت افراد گردن درد وجود دارد.
1- 4 اهداف تحقیق
1-4-1 هدف کلی: هدف کلی تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرینات ثبات دهنده بر میزان درد، تعادل و حس وضعیت گردن در دانشجویان دخترمبتلا به گردن درد غیر اختصاصی دانشگاه شهید باهنرکرمان بود.
1-4-2 اهداف اختصاصی:
1- 5 فرضیه های تحقیق:
1-6 پیش فرض های تحقیق:
1- شرکت کنندگان انگیزه کافی برای جواب دادن به پرسشنامه را داشته اند.
2-آزمودنی ها، حداکثر تلاش خود را در انجام آزمون ها و اجرای برنامه بکار برده اند.
3-آزمودنی ها از هیچ دارویی برای تسکین درد استفاده نکرده اند.
4-اندازه گیری از آزمودنی ها به طور یکسان و هماهنگ انجام شده است.
1-7 قلمرو تحقیق (محدوده تحقیق):

1- افراد شرکت کننده در تحقیق از دانشجویان خوابگاهی دانشگاه باهنر بودند.
2- دامنه سنی دانشجویان بین28- 18 سال در نظر گرفته شد.
3-وجود هر کدام از موارد عنوان شده در زیر، با تشخیص پزشک، باعث حذف نمونه از شرکت در مراحل اجرای آزمون گردید.
1-8 محدودیت های تحقیق
– کنترل شرایط روحی روانی و میزان دقت شرکت کنندگان هنگام پاسخ به پرسشنامه.
– آزمون گیری از تمام شرکت کننده ها در یک روز.
– عدم کنترل عواملی نظیر ترس از درد، میزان انگیزش و سایر عوامل روانی.
_ عدم کنترل تفاوت های فردی بین شرکت کننده ها.
-عدم درک یکسان مفهوم درد.
. Corneil
. Phil Page
. Treleaven.
. Chae
2 . Palmgren
1 . Tsakitzidis
. Lederman
. Lafond
. Yahia
. Kristjansson
1 . Taimela
2 . Philip Rowe
3 . Bronfort
[16] . Schieppati
[17]. Korthals
[18]. Teng
[19] . Lee
[20] . Pinsault
گ شدن نقش قومیت وملیت میتواند ذهنیت مسلمانان را فراتر از جامعه ملّی به سمت ایجاد تصویری مثبت از زیست مشترک، سرنوشت و آینده مشترک سوق دهد و محیط ذهنی ـ روانی بسیار خوبی ایجاد کند تا زمینهساز انسجام اسلامی شود ودر نتیجه نوعی امت سازی رخ دهد.
بر اساس آنچه واترز گفته است، جهانی شدن، فرآیندی است که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین میرود و مردم به طور فزایندهای از کاهش این قید و بندها آگاه میشوند. کاهش قید و بندهای جغرافیایی، منجر به کمرنگتر شدن تصویر مثبت ناسیونالیستی در بین مسلمانان میشود و زمینههای واگرایی ناشی از ناسیونالیسم را کم میکند. همچنین تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، فرصتی است که تصاویر ذهنی غیر واقعی متقابل بین نخبگان حاکم بر کشورهای اسلامی را کاهش و آنان را به سمت نگرش واقعبینانهتر از یکدیگر سوق دهد. این وسایل در دوره ما قبل اخیر جهانی شدن، بیشتر در اختیار قدرتهای بزرگ بود که بر اساس منافع خود به اختلاف بین حاکمان کشورهای مسلمان و منفیسازی بین آنها اقدام مینمودند. از طرفی اکثر قریب به اتفاق دول کنونی ممالک اسلامی بر پایه الگوی “دولت – ملت ” غرب بنا نهاده شده است و با خاصیت سکولار یا نیمه سکولار و غیر مردمی و انحصاری خود هرگونه پیوستگی و وحدت را از روزنه منافع ملی و طایفهای و قومی و از دیدگاه فلسفه سیاسی مسلط امروز غرب و سیستم حاکم بر جهان آن مینگرند. بحران مشروعیت سیاسی در ممالک و دنیای اسلام در عصر حاضر در تغییر وتحولات وارده به الگوی دولت – ملت نیست بلکه در اصل وجود وتعارض با چنین نظامی است(مولانا، 1388 : 117). در بسیاری از کشورهای اسلامی فاصله میان مردم وجامعه و دولتهای حاکم بر سرزمین های اسلامی در حال افزایش است. از طرفی اسلامگرایان( امت اسلامی ) تنها جامعه و گروهی هستند که به طور جدی خواستار یک نظام فرامرزی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میباشند. امتسازی به گونهای در واکنش به جریان جهانشمولی اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژی امروزی که ادامه سلطه گرایی گذشته است شکل میگیرد و با اتحادو وحدت و شناخت واقعیت به جای واکنشهای آنی و پروژه های پراکنده و متفرقه و تزئینی که این روزها اغلب از طرف برخی از دولتها و ممالک اسلامی دیده می شود، مأموریت تاریخی خود را انجام داده و با درایت کامل مدلولات فکری و عملی خود را در چارچوب جهانشمولی اسلام به دنیا ارائه خواهد کرد. همانگونه که ملت سازی و فراهم کردن زمینه برای ایجاد دولت ملی پروسه چندان آسانی نبوده است، امتسازی نیز آسان نخواهد بود.