وبلاگ

توضیح وبلاگ من

" پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | قسمت 12 – 9 "

 

مسئله دوم- اگر شوهر با زن خود نزدیکی کند و در آن زمان مردی با همان زن به شبهه نزدیکی نماید و شرایط الحاق به هر دو موجود باشد در اینجا راه حل منحصر به قرعه است چون زن نسبت به هر دو فراش است.[۱۲۴]

 

از کلمات صاحب حدائق مستفاد می شود: در مسئله مورد نظر استناد به قاعده «الفراش» بلامانع است، ولی چون هر دو نفر(شوهر و مرد اجنبی) صاحب فراش اند، نمی توان به قاعده فوق استناد کرد: پس اگر ثابت شود که صاحب فراش در اینجا تنها شوهر است تمسک به قاعده بلامانع خواهد بود و نوبت به قرعه نخواهد رسید.

 

به نظر می‌رسد که مرد اجنبی نمی تواند صاحب فراش باشد، بلکه فراش اختصاص به شوهر دارد، چنان که در کتاب وافی آمده است:«الولد للفراش ای مالک الفراش و هو الزوج».[۱۲۵]

 

در مجمع البحرین در ماده فرش می‌گوید: الولد للفراش ای للزوج فان کل واحد من الزوجین یسمی فراشاً للاخر کما یسمی کل واحد منهما لباساً للاخر.

 

علامه بجنوردی در کتاب القواعد الفقهیه در تعریف فراش می‌گوید: و اما الفراش فهی عباره عما یفرش لنوم او لغیره و ههنا کنایه عن الزوج الشرعی باعتبار آن من هو زوج شرعاً کان له حق ان ینام معها فیه شرعاً و یستمتع منها.[۱۲۶]

 

فراش هر چیزی است که بر زمین گسترده می شود جهت خواب و مانند آن و در اینجا مراد شوهر شرعی زن است. ‌به این اعتبار که هر شوهری حق دارد با زوجه خود در آن بستر بخوابد.

 

نتیجه می گیریم: در مسئله مورد نظر مالک فراش شوهر است و مرد اجنبی نمی تواند صاحب فراش باشد و چون عبارت«الولد للفراش» مستقل است، چنان که از کلمات صاحب حدائق و علامه بجنوردی(قده) مستفاد می شود در مسئله مورد نظر ولد به همسر ملحق می شود.

 

در شرایع آمده است: و لو طلقها فاعتدت ثم جاءت بولد ما بین الفراق الی اقصی مده الحمل لحق به أذا لم توطأ بعقد و لا شبهه: صاحب جواهر مستند حکم را قاعده فراش می‌داند و می‌گوید: «لانها فراشه» این تعلیل می رساند که قاعده الفراش مستقل است و تنها در مقام نفی زانی نیست.

 

گاهی شبهه از طرف مرد و گاهی از طرف زن شبهه است و مرد می‌داند که این زن، اجنبیه است و گاهی از هر دو طرف شبهه است. در صورت اول حمل بر مرد محلق می شود و از او ارث می‌برد و در صورت دوم به زن ملحق می شود و از او ارث می‌برد و در صورت سوم از هر دو ارث می‌برد یعنی به هر دو ملحق می شود، چنان که قانون مدنی بر آن صراحت دارد:

 

«طفل متولد از نزدیکی به شبهه فقط ملحق به طرفی می شود که در اشتباه بوده و در صورتی که هر دو در اشتباه بوده اند ملحق به هر دو خواهید بود(ماده ۱۱۶۵).

 

در شبهه فرق نمی کند موضوعی باشد یا حکمی: در اشتباه موضوعی شخص می‌داند که نزدیکی با زن اجنبی حرام است ولی او را به اشتباه همسر خود می‌داند و با او نزدیکی می‌کند. مثال دیگر: شخصی با زنی که خواهر رضاعی اوست ازدواج می‌کند و نمی داند که با خواهر رضاعی خود ازدواج ‌کرده‌است. در اثر این ازدواج حملی به وجود می‌آید.

 

در اشتباه حکمی شخص مرتکب نمی داند که این نزدیکی حرام است و آن را مجاز می‌داند و مرتکب می شود، برای مثال: مردی با زنی ازدواج می‌کند که در عده طلاق به سر می‌برد ولی نمی داند که ازدواج در عده حرام و باطل است و در اثر این ازدواج حملی به وجود می‌آید. مثال دیگر: مردی با دختر یا خواهر رضاعی خود ازدواج می‌کند و نمی داند که این ازدواج باطل و حرام است و آن را مجاز می‌داند و با او نزدیکی می‌کند. در همه این صور حمل ناشی از شبهه به صاحب نطفه ملحق می شود و از او ارث می‌برد.[۱۲۷]

 

در کتاب حقوق مدنی آمده است: فرع ۱- آنچه در بالا گفته شد که ولد شبهه مانند فرزند متولد از نکاح صحیح می‌باشد، در صورتی است که نزدیکی از محارم و اقربای نسبی، سببی یا رضاعی از قبیل عمه، خاله، مادرزن، دایه و امثال آن ها واقع نشده باشد والا فرزندی که به شبهه از یکی از اینان متولد گردد ملحق به هیچ یک از ابوین نخواهد بود، زیرا در این مورد جهل نمی تواند مانع از تأثیر موانع ذاتی نکاح گردد و نقص آن را جبران کند. این امر اجماعی بین فقهای امامیه است«تا آنجا که می‌گوید:» ولی به دستور ماده(۳) قانون آئین دادرسی مدنی می توان طبق عرف و عادت مسلم جامعه مسلمین که فرزند متولد به شبهه از محارم را در ردیف ولدالزنا می شناسد او را از ارث محروم ساخت.[۱۲۸]

 

فرزند متولد از شبهه در صورتی در حکم متولد از نکاح صحیح است و با شخص دارای شبهه نسب قانونی خواهد داشت که نتیجه رابطه جنسی بین محارم نباشد والا طفل با هیچیک از طرفین نسب قانونی نخواهد داشت، اگر چه در قانون مدنی حکم مذبور را نمی توان یافت، چون در موارد ابهام و سکوت ‌بر اساس مقررات قانون اساسی باید به موازین فقهی مراجعه کرد در حقوق ایران نیز باید الحاق فرزند مذبور را به محارمی که مرتکب رابطه جنسی شده اند، منفی دانست[۱۲۹].

 

از عبارت”باید به موازین فقهی مراجعه کرد” مستفاد می شود که به نظر نویسنده، در فقه امامیه فرزند مذبور به هیچک از ابوین ملحق نشده است. ولی آنچه در فقه امامیه آمده است خلاف این است در فقه امامیه ولد شبهه ملحق به کسی است که دارای شبهه است. خواه این شبهه در بین محارم شخص باشد خواه دیگران.

 

و لو نکح المسلم بعض محارمه بشبهه وقع التوارث بینه و بین اولاده بالنسب ایضاً و ان کان فاسداً[۱۳۰]

 

ترجمه: اگر مسلمان با بعضی از محارم خود به شبهه ازدواج کند او نیز(مانند مجوس) به نسب از یکدیگر ارث می‌برند. هر چند نسب فاسد است. سپس شهید ثانی در اینجا به فروع ذیل اشاره کرده و می‌گوید:

 

فرع ۱- اگر مسلمان در اثر شبهه از دختر خود صاحب دو دختر شود، همه ماترک او میان هر سه دختر به طور مساوی تقسیم می شود، یعنی دختر اول که همسر اوست ارث زوجیت نمی برد، زیرا که سبب فاسد موجب ارث نمی شود، برخلاف نسب فاسد که او موجب توارث است.

 

فرع ۲- اگر یکی از آن دو دختر بمیرد و وارث منحصر به فرد او دو دختر دیگر باشد، که یکی مادر اوست ماترک دختر به مادر او که خواهر او نیز هست، می‌رسد و خواهر دیگر از آن محروم است.

 

فرع ۳- اگر مادر بمیرد دو دختر دیگر وارث او هستند.

 

فرع ۴- اگر بعد از مردن مادر یکی از دخترها نیز بمیرد دختر زنده که خواهر اوست از او ارث می‌برد.[۱۳۱]

 

وطی به شبهه زنا نیست خواه با محارم باشد و خواه با اجانب و بچه ای که از آن به وجود می‌آید ولد زنا نیست، باز فرق نمی کند از محارم باشد یا از اجانب.

 

عبارات حقوق مدنی و کتاب ارث از جهت دیگر نیز قابل مناقشه است. درکتاب حقوق مدنی آمده است: جهل نمی تواند مانع از تأثیر موانع ذاتی نکاح گردد”این نظریه قابل مناقشه است، زیرا مخالف با کلمات فقهای امامیه و ظاهر ماده ۱۱۶۵ ق .م است طفل متولد از نزدیکی به شبهه فقط ملحق به طرفی می شود که در اشتباه بوده و در صورتی که هر دو در اشتباه بوده اند ملحق به هر دو خواهد بوداین ماده اطلاق دارد: فرزند را در صورت اشتباه به هر دو ملحق می‌کند و بین محارم و اجانب فرق نمی گذارد.

 

و در کتاب ارث می‌گوید[۱۳۲]: “در قانون مدنی حکم مذبور را نمی توان یافت” این سخن نیز قابل مناقشه است زیرا چنانچه گفته شد ماده فوق با اطلاقی که دارد فرقی میان محارم و اجانب نمی گذارد و حکم مسئله مورد نظر از آن مستفاد می شود.[۱۳۳]


فرم در حال بارگذاری ...

" پایان نامه آماده کارشناسی ارشد – ۲-۵ – 3 "

 

پارکر و بروان[۱۶۱] (۱۹۸۲؛ به نقل از حسینی ‌قدم‌گاهی،۱۳۷۶) با بهره گرفتن از روش تحلیل عامل، شش گونه مقابله را شناسایی و نامگذاری کرده‌اند: بی پروایی[۱۶۲] (شکستن اشیاء)، اجتماعی شدن[۱۶۳] (گذراندن اوقات با دوستان)، حواسپرتی[۱۶۴] (مشغول کردن خود به کاری دیگر)، حل کردن مشکل (تفکر درباره مشکل)، برخورد منفعلانه[۱۶۵] (مطالعه و خواندن)، به خود دلداری دادن[۱۶۶] (پول خرج کردن برای خود).

 

هیجان‌ها معرف داده های درونی هستند که بر انگیزش و رفتار اثر می‌گذارند. در واقع، هیجان ممکن است مقدم بر شناخت باشد و داده های تجربی نشان می‌دهد که از طریق ساختارهای مغزی زیر قشری کنترل می شود. هیجان‌ها می‌توانند بر طیفی از فرایندهای شناختی، از جمله سوگیری در توجه و حافظه، قضاوتها و تصمیم گیری اثر بگذارند (کلور[۱۶۷] و پارات[۱۶۸]، ۱۹۹۴).

 

نتایج تحقیقات لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴)، نشان داد در فرایند مقابله، مهارت های شناختی برای حل مشکل مورد استفاده قرار می گیرند و فرد با به کار بستن سبک های مقابله ای کارآمد مسئله مدار از مهارت های شناختی برای حل مسئله استفاده می‌کند و بر این اساس راه های مقابله با مشکل مستقیما بررسی می‌شوند و معمولا با یافتن راه حل های مناسب برای مشکل،رضایت روانشناختی حاصل می شود.

 

۲-۵ فراشناخت

 

توجه روانشناسان به نظریه های شناختی و تحول دیدگاه های چند دهه اخیر به قدری زیاد بوده است که آن را انقلاب شناختی[۱۶۹] نام نهاده اند( لطف آبادی،۱۳۷۳).یکی از موضوعاتی که به دنبال این تحولات در عرصه روانشناسی مطرح گردید،مفهوم فراشناخت[۱۷۰] است (فلاول[۱۷۱]،۱۹۸۵).

 

فراشناخت را می توان به عنوان هر نوع دانش یا فرایند شناختی تعریف کرد که در آن ارزیابی، نظارت یا کنترل شناختی وجود داشته باشد (فلاول،۱۹۷۹؛موزس و بیرد[۱۷۲]،۲۰۰۲).

 

پیاژه[۱۷۳] برای اولین بار مفهوم فراشناخت را به گونه ای ضمنی مورد استفاده قرار داد، چرا که تفکر صوری پیاژه آشکارا ماهیتی فراشناختی دارد، زیرا مستلزم تفکر درباره گزاره ها، فرضیه‌ها و احتمالات تصوری است که ماهیت شناختی دارند. با این حال پیاژه اصطلاح فراشناخت را به کار نبرد. شاید اولین روانشناسی که به گونه ای صریح این اصطلاح را وارد روانشناسی شناختی کرد، فلاول بود(علیزاده۱۳۸۷؛به نقل از تیموری،۱۳۸۸).

 

ولز[۱۷۴] برای اولین بار فراشناخت را در مفهوم درمانی به کار برد. وی فراشناخت را “شناخت درباره شناخت” می‌داند (ولز ۱۹۹۴؛به نقل از ولز،۲۰۰۰).

 

فراشناخت یکی از زیر مجموعه های خود تنظیمی که نقش مهمی در خیلی از کارکردها و دانشها دارد. به عبارت ساده تر فراشناخت تفکر در باره تفکر یا شناخت خود است. فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است که شامل، فرآیندها و استراتژیهایی است که ارزیابی، مراقبت یا کنترل شناختی را به عهده دارند (فلاول،۱۹۷۹؛ موزس و بارد،۱۹۹۹؛ ولز،۲۰۰۰).

 

۲-۵-۱ رابطه شناخت و فراشناخت

 

طبق نظر فلاول (۱۹۸۱، به نقل از گارنر، ۱۹۹۰) روابط متقابلی بین عناصر شناختی و فراشناختی وجود دارد. به نظر می‌رسد که دانش فراشناختی، تجربه فراشناختی و رفتار شناختی طی دوره انجام تکلیف شناختی، اطلاعاتی برای یکدیگر فراهم می‌کنند و همدیگر را فرا می‌خوانند: دانش فراشناختی پایه‌ای برای تجربه فراشناختی است که به نوبه خود استفاده از راهبرد‌های شناختی و فراشناختی را افزایش می‌دهد، همچنین تجربه فراشناختی می‌تو‌‌اند بازبینی دانش فراشناختی را ارتقاء دهد و تجربه‌‌های فراشناختی بیشتری را فراهم می‌کند. استفاده از راهبرد‌های فراشناختی می‌تو‌‌اند هم استفاده از راهبرد‌های شناختی و هم بازبینی دانش فراشناختی را تحریک کند، و استفاده از راهبرد شناختی می‌تو‌‌اند تجربه فراشناختی را ایجاد کند.

 

۲-۵-۲ نظریه های مختلف ‌در مورد فراشناخت

 

مطالعه فراشناخت ابتدا در حوزه روانشناسی رشد و بعد در روانشناسی حافظه ، سالمندی و عصب روانشناسی مطرح شد (براون،۱۹۸۷، فلاول،۱۹۷۹؛ متکالف و شیمامورا[۱۷۵]،۱۹۹۴) در سال‌های اخیر فراشناخت به عنوان پایه و اساس بسیاری از اختلال های روانشناختی مورد بررسی قرار گرفته است (ولز و ماتیوس[۱۷۶]،۱۹۹۴؛ولز،۲۰۰۰،۱۹۹۵). فراشناخت گستره ای از عوامل به هم وابسته را توصیف می‌کند که دانش یا فرآیندهای شناختی دخیل در تفسیر، پایش یا کنترل شناخت را در بر می گیرند.

 

عده ای از جمله فلاول[۱۷۷] ( ۱۹۷۹)، براون[۱۷۸] (۱۹۸۷)، پاریس و همکاران[۱۷۹] (۱۹۸۴) ، کراس و پاریس[۱۸۰] (۱۹۸۸)، وینوگراد [۱۸۱]و پاریس (۱۹۸۸، به نقل از گلاور و برونینگ ، ۱۹۹۰ ، ترجمه خرازی ، ۱۳۷۵)، در متن رویکرد رشدی[۱۸۲] ، فراشناخت را “فعالیت ویژه شناختی ” یعنی “شناخت در باره شناخت” تعریف و در نظریه سازی خود به تصریح آن پرداخته‌اند . فلاول (۱۹۸۷) فراشناخت را مرکب از دو مؤلفه‌ دانش فراشناختی و تجربه شناختی می‌داند. به اعتقاد وی دانش فراشناختی به بخشی از دانش به دست آمده در ارتباط با امور شناختی اطلاق می شود که به مرور از طریق تجربه در حافظه بلند مدت اندوخته می شود. این دانش در بر گیرنده دانش ‌در مورد شخص [۱۸۳]، تکلیف[۱۸۴] و راهبرد[۱۸۵]و تعامل آن ها است. موریسون[۱۸۶] و ولز ( ۲۰۰۰) دانش فراشناختی را به سه طبقه خبری[۱۸۷] ، فرایندی[۱۸۸] و شرطی [۱۸۹]تقسیم نمودند. موریسون و همکاران (۲۰۰۷) فراشناخت رامشتمل بردو طبقه از کنشهای ذهنی یعنی دانش “خود ارزیابی ‌در مورد شناخت “و” خود مدیریتی در فکر کردن” تعریف نمودند. وینوگراد و پاریس نیز (۱۹۸۸، به نقل از گلاور و برونینگ ، ۱۹۹۰ ، ترجمه خرازی ، ۱۳۷۵) فراشناخت را به “دانش و کنترل خود” و” دانش و کنترل فرایند ” تعریف نموده اند .

 

در مقابل ، عده ای دیگر از جمله لیوینگستون [۱۹۰](۱۹۹۷) و لوری و همکاران [۱۹۱] ( ۱۹۹۸)یادآورشدند که فعالیت های فراشناختی مشتق از شناخت نیست بلکه تنها به لحاظ پردازشی با فعالیت شناختی پایه[۱۹۲]مشابهت دارند و تفاوت هایی که میان آن دویعنی شناخت و فراشناخت موجود است به “اهداف بازبینی و فعالیت های کنترلی “آنان مربوط می شود. بدین معنی که هدف فعالیت های شناختی ” بازبینی و کنترل دنیای بیرونی شخص ” وهدف فعالیت های فراشناختی ” بازبینی و کنترل دنیای درونی شخص” است.

 

۲-۵-۳ نظریه نلسون و نارنز ‌در مورد سطوح فراشناخت

 

نلسون[۱۹۳] و نارنز[۱۹۴] (۱۹۹۰) خاطر نشان کرده‌اند که فرایندهای شناختی در دو یا چند سطح مرتبط با هم عمل می‌کنند. این سطوح را سطح فرا[۱۹۵] و سطح عینی[۱۹۶] می‌نامند. دو فرایند شناخته شده در مدل آن ها مشابه جهت جریان اطلاعات بین دو سطح در شکل ۲ است.

 

سطح فرا

 

جریان اطلاعات کنترل نظارت

 

سطح عینی

 

شکل۲-۳: ساز و کار سطح فرا/ سطح عینی از نبسون و نارنز (۱۹۹۰)


فرم در حال بارگذاری ...

" دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – «رأی داوری در موارد زیر باطل است و قابلیت اجرایی ندارد…». – 9 "

 

در این دعوا، دیوان عالی، همانند دادگاه استیناف به ماده © (1) 5 کنوانسیون نیویورک اشاره کرد. درستی این استناد در ما نحن فیه یعنی شروع داوری پس از حصول محدوده زمانی (مرور زمان) مورد تردید است؛ زیرا محدودیت زمانی برای آغاز داوری، در واقع اعتبار موافقت‏نامه داوری را زیر سؤال می‌برد. وقتی برای درخواست داوری، محدوده زمانی، ‌تعیین می‌شود این امر ‌به این معنی است که پس از انقضای مدت مذبور، موافقت‌نامه داوری، اعتبار خود را از دست می‌دهد. در این صورت مسأله مورد بحث، اعتبار موافقت‌نامه داوری و عدم صلاحیت مرجع داوری، به جهت عدم اعتبار موافقت‌نامه داوری بوده است نه صدور رأی خارج از حدود اختیار داور.[۹۰]

 

ادعای صدور رأی خارج از حدود اختیار، ‌متضمن این معنی است که مدعی، وجود یک موافقت‌نامه داوری معتبر و نیز صلاحیت مرجع داروی را قبول دارد و مسأله عدم صلاحیت مرجع داوری به خاطر عدم اعتبار موافقت‌نامه داوری، مطرح نیست. عدم صلاحیت مرجع داوری به خاطر عدم موافقت‌نامه داوری، در ماده (a) (1) 5 کنوانسیون عنوان شده است. ‌بنابرین‏ دیوان کشور آلمان، نه تنها به منظور تعیین قانون مربوط به حل مسأله محدودیت زمانی برای شروع داوری، بلکه برای تصمیم‌گیری راجع به کل مسائل مربوط به صلاحیت داور، بایست به ماده (a) (1) 5 کنوانسیون اشاره می‌نمود.

 

مبحث پنجم – دیدگاه نظام حقوقی ایران

 

در بررسی حقوق کشورمان باید به دیدگاه قانون آیین دادرسی مدنی و دیدگاه قانون داوری تجاری بین ‏المللی پرداخت.

 

گفتار نخست – در قانون آیین دادرسی مدنی

 

قانون آیین دادرسی مدنی فعلی کشورمان تنها راه اعتراض به رأی داوری را درخواست ابطال رأی اعلام ‌کرده‌است. البته ماده ۴۸۹ این قانون که موارد ابطال و بطلان رأی داوری را برشمرده در صدر ماده اعلام داشته که:

 

«رأی داوری در موارد زیر باطل است و قابلیت اجرایی ندارد…».

 

لیکن در ادامه از موارد ابطال نیز چند مورد را ذکر ‌کرده‌است. لذا در تدوین ماده دقت چندانی اعمال نشده است.

 

اگر رأی داوری، با یکی از مبانی بطلان مذکور در ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی تطبیق بکند در این صورت بطلان آن از کدام نوع بطلان مطلق یا نسبی است. به طور کلی مبانی بطلان مذکور در ماده ۴۸۹ از مصادیق کدام یک از بطلان مطلق یا نسبی است؟

 

«هنگام تصویب باب داوری قانون آیین دادرسی مدنی ۱۳۱۸ برای اعتراض به رأی داوری، موعدی تعیین نشده بود. در جریان تصویب آن قانون، این امر مورد توجه یکی از نمایندگان واقع شد و پیشنهاد کرد: همانند موارد پژوهش و فرجام برای اعتراض به رأی داوری نیز موعودی تعیین گردد. مخبر کمیسیون در پاسخ این نظر گفت با توجه به اینکه صدر ماده اشاره دارد که در موارد زیر رأی داور اساساً باطل و غیرقابل اجرا است منظور این است که در این موارد، رأی اساساً و مطلقاً باطل است و چیزی که مطلقاً باطل و فاقد اعتبار است همیشه فاقد اعتبار است و نیازی ‌به این نیست که برای طرح اعتراض به آن مدتی تعیین گردد».[۹۱]

 

اینک نیز صدر ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ با اندک تفاوتی همان مصوبه سال ۱۳۱۸ است که می‌گوید در موارد زیر رأی داور باطل است و قابلیت اجرایی ندارد. نظر قانون‌گذار ۱۳۷۹ از این عبارت، چیزی جز بطلان مطلق رأی داوری نبوده است و مفهوم دیگری از این عبارت استنباط نمی‏ شود. هر چند که قانون‌گذار در ماده ۴۹۰ قانون مذکور اعلام بطلان رأی را منوط به اعتراض احد از طرفین به رأی داوری، ظرف ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ نموده است. چنانچه ظرف این ۲۰ روز به رأی اعتراض نشود دادگاه ارجاع‌کننده دعوا به داوری یا دادگاهی که صلاحیت رسیدگی به اصل دعوا را دارد مکلف است به درخواست طرف ذی‌نفع، بر طبق رأی داوری برگ اجرایی صادر کند.

 

به عبارت دیگر «ظاهراًً با تعیین موعد۲۰ روزه برای اعتراض رأی داوری، مبانی بطلان رأی داوری در ماده ۴۸۹ ق.آ.د.م از بطلان مطلق به بطلان نسبی تبدیل ‌کرده‌است و نتیجه این است که دادگاه فقط به درخواست ذی‌نفع می‌تواند بطلان رأی را مورد رسیدگی و حکم قرار دهد و خود رأساً حق چنین اظهار نظری ندارد. اما این برداشت از نظر حقوقی معتبر بوده و در صورت وجود مبانی بطلان و عدم اعتراض در مهلت مقرر، رأی داوری باطل بوده وقابلیت اجرایی ندارد».[۹۲]

 

باید توجه کرد همه مبانی بطلان رأی داوری که در ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی آمده است و همه قوانین موجد حق که ممکن است رأی داوری مخالف آن ها باشد از اهمیت متفاوتی برخوردار بوده و نباید همه این مبانی، یکسان قلمداد شوند. آیا رأی داوری مخالف قوانین آمره و نظم عمومی، با رأی داوری مخالف قوانین تفسیری، هم وزن است تا با هر دو نوع مخالفت با قانون، برخورد یکسانی صورت پذیرد؟

 

اگر رأی داوری، مبتنی بر قرارداد ارجاع به داوری نباشد یا مبتنی بر قرارداد داوری مخالف قوانین آمره و اخلاق حسنه و نظم عمومی باشد؛ یا موضوع داوری از دعاوی قابل ارجاع به داوری نباشد و چنین رأیی از سوی ذی‌نفع برای ابلاغ و اجرا به دادگاه ارائه شود آیا دادگاه باید از جهات فوق چشم پوشی کند و امر به ابلاغ و اجرای چنین رأیی که به وضوح بر خلاف قوانین آمره موجد حق است صادر نماید؟

 

ممکن است رأی داوری، مبتنی بر موافقت‏نامه داوری بوده و از سوی داوران منتخب طرفین یا مقام ناصب قانونی صادر شده باشد اما جریان داوری یا مفاد رأی مخالف قوانین آمره باشد.

 

معمولاً بدون اعلام و اعتراض طرف مقابل، جریان داوری به اطلاع دادگاه نمی‏رسد. برای صدور دستور ابلاغ رأی داوری، ارائه موافقت نامه داوری، سند تعیین داور یا داوران از سوی طرفین یا مقام ناصب قانونی، و خود رأی صادره از سوی داور یا داوران مذبور لازم است.

 

رأی داور باید کتبی باشد. این امر از ماده ۴۸۵ قانون آیین دادرسی مدنی به خوبی فهمیده می‌شود. رأی داوری چه اعلامی و چه موجد حق باشد، می‌تواند در مقام دعوا یا دفاع قابل استناد باشد. از این رو می‌توان به رأی داوری، اطلاق سند کرد.

 

چون نمی‏توان داور یا داوران صادر کننده رأی را به مأمورین رسمی موضوع ماده ۱۲۸۷ قانون مدنی ملحق نمود لذا رأی داوری سند عادی است.

 

می‌دانیم که مفاد سند اعم از عادی و رسمی و در حکم سند رسمی، در صورتی معتبر است که مخالف قوانین نباشد.[۹۳] سند ممکن مخالف قوانین آمره یا تفسیری باشد. اگر مفاد سند مخالف قوانین آمره باشد آن سند مطلقاً باطل و غیرمعتبر خواهد بود و دادگاه‌ها از پذیرش آن خودداری خواهند کرد. در صورتی که رأی داوری به عنوان یک سند، مفاداً مخاف قوانین آمره باشد آیا دادگاه رأساً می‌تواند از اعتبار دادن به آن و از شناسایی و صدور دستور ابلاغ و اجرای آن خودداری کند؟

 

ماده ۶۵۴ قانون مدنی مصوب ۱۳۱۸ می‌گوید: «قمار و گروبندی باطل و دعاوی راجع به آن مسموع نخواهد بود». همین حکم ‌در مورد کلیه تعهداتی که از معاملات نامشروع تولید شده باشدجریان دارد. در قسمت اول این ماده به «علت» عدم استماع دعاوی راجع به قمار و گروبندی تصریح شده است و آن باطل بودن قمار و گروبندی است.


فرم در حال بارگذاری ...

" دانلود مقاله-پروژه و پایان نامه | قسمت 7 – 7 "

 

تکنیک­های تجربی[۷۱]: بیماران در سطح هیجانی با طرحواره مبارزه می‌کنند. با بهره گرفتن از تکنیک های تجربی مثل تصویرسازی ذهنی و برقراری گفتگو، خشم و ناراحتی خود را نسبت به حوادث دوران کودکی‌شان‌ ابراز می‌دارند. همچنین راجع به نیازهایی که والدینشان برآورده نکرده‌اند صحبت می‌کنند. آن‌ ها تصویرهای ذهنی دوران کودکی را به تصاویر وقایع ناراحت‌کننده فعلی ربط می‌دهند، خودشان را با طرحواره و پیام آن به طور مستقیم رویارو می‌سازند، با طرحواره مخالفت می‌کنند و یا با آن می‌جنگند.

 

الگو شکنی رفتاری[۷۲]:‌درمانگر به بیمار کمک می‌کند تا برای جایگزین نمودن الگوهای رفتاری سازگار تر و جدید تر به جای پاسخ‌های مقابله‌ای ناکارآمد، تکالیف خانگی را طرح‌ریزی نماید. بیماران آمادگی این را پیدا می‌کنند که بفهمند تا به حال چگونه با انتخاب افراد خاصی به عنوان شریک زندگی، دوست و یا همکار و یا از طریق تصمیم‌گیری‌های مهم زندگی، طرحواره‌های خود را تداوم می‌بخشیدند و یاد می‌گیرند که دست به انتخاب‌های سالم تری بزنند تا الگوهای خود آسیب‌رسان زندگی قدیمی‌شان را بشکنند.

 

طرحواره‌های به طور کامل بهبود نمی‌یابند، در عوض وقتی بهبود یابند از میزان فعال شدنشان و شدت عاطفه همراه آن کاسته می‌شود. همچنین مدت زمان فعال شدن آن در ذهن زیاد به طول نمی‌انجامد. لذا شدت‌ و میزان فعال‌سازی طرحواره ها ممکن است بهبود یابد و یا کمتر شود اما به ندرت بعد هیجانی طرحواره ها بهبود می‌یابد. پس از بهبود طرحواره ها بیماران به محرک‌های بر انگیزاننده طرحواره‌ها به شیوه سالم تری پاسخ می‌دهند، دوستان مطلوب تری انتخاب می‌کنند و نگرششان نسبت‌ به خودشان مثبت تر می‌شود؛ و سبک مقابله‌ای سازگار جانشین سبک‌های مقابله‌ای‌ ناسازگار می‌شود.

 

بهبود طرحواره ‌به کاهش تمام این موارد مربوط می‌شود: ۱- شدت خاطرات مرتبط با طرحواره. ۲- فعال شدن هیجانی‌ طرحواره. ۳- نیرومندی احساس‌های بدنی. ۴- ناسازگاری ‌شناخت‌واره (یانگ، ۱۹۵۰).

 

ستاد مبارزه با مواد مخدر جمعیت افراد وابسته به مواد کشور را رقمی حدود ۲/۱ میلیون نفر تخمین زده است. این در حالی است که برخی از صاحب‌نظران، این آمار را بین دو تا پنج میلیون نفر تخمین زده‌اند­(ماهیار، ۱۳۸۷).

 

بهره‌گیری ‌از روش‌های علمی درمان وابستگی به مواد از سال ۱۳۸۱ در کشورمان شروع شده است. هم اکنون اکثر متخصصین‌ و صاحب‌نظران درمان وابستگی به مواد بر این باور هستند که وابستگی به مواد یک اختلال روانی،‌ژنتیکی، جسمی و اجتماعی می‌باشد. بر این اساس تنوعی از درمان‌هایی دارویی، روان‌شناختی و مداخلات ‌اجتماعی برای کنترل آن طراحی شده است. آنچه که اهمیت دارد این است که فرد وابسته به مواد، بر اساس و مشخصات خاص خود به برنامه درمانی مناسب هدایت شود­(نادری ، ۱۳۸۷).

 

با نگاهی واقع‌بینانه به مسئله اعتیاد به مواد مخدر و سوءاستفاده از آن‌ ها به راحتی در می‌یابیم که سوء مصرف مواد افیونی از قرن‌ها پیش وجود داشته است و اکنون نیز، تقریباً کشوری وجود ندارد که از سوء مصرف این‌گونه مواد در امان مانده باشد. اگرچه از دیرباز در تمامی جوامع بشری سوءاستفاده از مواد افیونی به عنوان عادتی غیراجتماعی و نامقبول تلقی شده است، اما با وجود این عدم مقبولیت طبقات مختلف اجتماع با این مسئله به صورت جدی درگیر می‌باشند، به طوری که هم اکنون مردان و زنان زیادی، خصوصاًً از سنین نوجوانی مواد مخدر مصرف می‌کنند و بدان وابسته شده‌اند.

در بسیاری از کشورها همواره، ضمن غیرقانونی شمردن سوء مصرف مواد مخدر، قوانین مختلفی جهت مجازات معتادان ‌به این‌گونه مواد وضع گردیده و کنترل‌های خفیف یا شدید بر تولید، ورود، توزیع،خرید و فروش و مصرف مواد افیونی اعمال می‌گردد. اما همواره با تنوع شیوه های مبارزه، پدیده اعتیاد نیز،متنوع گشته است به نحوی که تقریباً تمام دست اندرکاران مبارزه با مواد مخدر معتقدند که به تنهایی در کنترل اعتیاد به مواد مخدر و مسائل مربوط به آن عاجز می‌باشند.

 

رویکرد دوم درباره‌ پدیده اعتیاد، درمان معتادان مواد مخدر می‌باشد. حقیقت این است که به علت همبستگی‌های قوی بین سوء مصرف مواد افیونی با بسیاری از بیماری‌های جسمی و روانی، عدم وجود انگیزه کافی برای ترک اعتیاد از سوی معتادان یا وجود انگیزه های مطمئن درمانی – که همه‌ ابعاد زندگی و الگوهای رفتاری معتادان را در بر می‌گیرد- موفقیت زیادی در ارتباط با درمان معتادان به دست نیامده است. اگر چه اقدامات جدیدی به موازات تکامل علوم دارویی، روانشناختی و جامعه‌شناختی در راستای درمان معتادان به عمل آمده است، لیکن ورودی‌های سیستم اعتیاد (افراد جدیدی که مبتلا به اعتیاد می‌شوند) با خروجی‌های سیستم اعتیاد (معتادانی که به ترک اعتیاد موفق می‌گردند) به هیچ‌وجه همخوانی ندارد.

 

سومین رویکرد،برنامه های کاهش تقاضای مصرف مواد مخدر یا پیشگیری اولیه از اعتیاد است که گرچه قدمت زیادی ندارد ولی از لحاظ عقلانی، اقتصادی، اخلاقی و سیاسی کاملاً، قابل‌توجه بوده و در جوامعی که تجربه‌ سرمایه‌گذاری منطقی در امر پیشگیری از اعتیاد دارند، نقش آن در کاهش بروز موارد جدید اعتیاد کاملاً ارزنده و به خوبی شناخته شده است.

در میان استراتژی­ های مختلف پیشگیری اعتیاد که در جهان استفاده می‌شود مانند افزایش اطلاعات و آگاهی افراد ‌در مورد خطرات و مضرات مواد مخدر، افزایش مهارت‌های زندگی همانند مهارت‌های تصمیم‌گیری، حل مسئله، ارتباطات اجتماعی، ارتقاء فرهنگ عمومی و …- همواره، نقش خانواده و عناصر اصلی آن،یعنی والدین و جایگاه آنان در پیشگیری از اعتیاد بسیار ممتاز و مورد توجه بوده است.

 

 

این نقش ارزنده در درمان معتادان به مواد مخدر نیز، به نحوی آشکار است که در صورت عدم درگیر نمودن­ خانواده­ در فرایند درمان، معمولاً توفیق زیادی در درمان فرد معتاد حاصل نمی‌شود. تجربیات حاصل از تحقیقات متعدد در ایران نیز، روابط عاطفی خانوادگی را در ایجاد اعتیاد، عامل بسیار مهمی نشان داده است.

 

بدین لحاظ خانواده و اعضای آن­ و روابط­ آن‌ ها با یکدیگر، هم در ایجاد اعتیاد و هم، در درمان و پیشگیری از اعتیاد کاملاً مؤثر می‌باشند.

 

فروید در مقاله‌ غمگینی­ و افسردگی (۱۹۱۵) رابطه ­جالبی بین الکلیسم و ساختار شخصیتی متغیر تشریح نمود که پس از وی نیز مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفت.

 

رادو (۱۹۲۶) که به عنوان­ یک روانکاو، به طور پیگیر در زمینه‌ی اعتیاد به مواد مخدر فعالیت داشت از نوعی اوگاسم (ارضاء) تغذیه‌ای صحبت می‌کند. وی سپس طرح دهانی را مطرح نمود که به عنوان مرحله‌ای از تثبیت روحی – جنسی نزد این بیماران عمل می‌کند. رادو در بررسی خود تشابه بین مستی و شعف که توسط فروید تشریح گشته بود، استفاده می‌نمود. بر طبق این نظریه، پس از حالت شعف یک فاز افسردگی ظهور می‌کرد که بیمار برای خروج از آن به دنبال حالت شعف (مانیک) دیگری بود. فرد معتاد به مواد مخدر در اصل در صدد ایجاد سدی در برابر هجوم رنج‌ها به سوی خود است. رادو به عنوان اولین شخص پیشنهاد کرد، معتادان به مواد مخدر را در سه گروه تقسیم کنیم: گروه روان رنجورها یا مانیک- دپرسیو، گروه اسکیزوفرن ها و گروه جامعه ستیزان.این تقسیم‌بندی سه‌گانه، علی‌رغم آنکه طبقه‌بندی‌های آسیب‌شناسی روانی، پیچیده‌تر و دقیق تر گشته‌اند، تا به امروز همچنان پا برجا مانده است.


فرم در حال بارگذاری ...

" منابع پایان نامه ها | ۲-۴-۱- تعریف نگرش – 8 "

 

۲-۳-۴-۱۲- نظریه انگ زنی

 

نظریه انگ زنی به پیامدهای تعامل بین کج رفتارها و جامعه همنوا، بویژه عوامل رسمی کنترل اجتماعی، می پردازد. انگ زنی یک نظریه ای فرایندی است و بر واکنش‌های دیگران، یعنی کسانی که قدرت تعریف رفتار کسی و انگ زدن به او را دارند، نسبت به افراد یا کنشها و ارزیابی منفی از آن متمرکز است. این نظریه دو جزء عمده دارد؛ تعریف کج رفتاری و پیامدهای اعمال کنترل اجتماعی ‌در مورد ‌آنان که کج رفتار تعریف شده اند. این نظریه، کج رفتاری را یک تعریف اجتماعی می‌داند که ذاتاً از عمل فرد به وجود نمی آید، بلکه نتیجه قوانین و هنجارهای وضع شده است. بر این اساس این نظریه به جای اینکه به دنبال شناخت علت کج روی باشد، در حد و شناخت آن است که چه کسی به چه کسی انگ کج رو می زند و پیامدهای این انگ چیست؟ پاسخ این نظریه آن است که کسانی قادر به انگ زنی هستند که قانون و اخلاق رایج را ایجاد کرده یا باز تولید می‌کنند (دشتی، ۱۳۹۲).

 

۲-۴- نگرش

 

مردم عشق می ورزند و ابراز نفرت می‌کنند، تأیید می‌کنند و تأیید نمی نمایند، دوست دارند و دوست نمی دارند، آن ها موافقت یا مخالفت می‌کنند، جر و بحث می‌کنند، همدیگر را قانع می‌سازند و حتی گاهی اوقات همدیگر را متقاعد می‌کنند. هر روز ما ” آماج”تأثیرات بیشمار تلاشهایی هستیم که از طریق ارتباطات شخصی و یا “رسانه های جمعی” صورت می‌گیرد تا ” نگرش ” هایمان را تغییر داده یا تقویت نمایند. معمولا ما به چیزها یا افرادی روی می آوریم که آن ها را دوست داریم و از آنهایی که دوست نداریم دوری می‌کنیم. در سرتاسر تاریخ ” روانشناسی اجتماعی “، مفهوم نگرشی از موضوعات اصلی این شاخه ازروانشناسی بوده است (دشتی، ۱۳۹۲).

 

۲-۴-۱- تعریف نگرش

 

یکی از اولین استفاده از لغت ” نگرش ” به معنای ژست فیزیکی یا وضع جسمی است؛ که هنوز جنبش شناسان ‌به این معنی اعتقاد دارند. در سال‌های اخیر، این اصطلاح عموماً به حالت‌های ذهنی محدود شده است. ‌بنابرین‏ نگرش‌ها مستقیماً رویدادهای قابل مشاهده نیستند، بلکه نگرش ها سازه‌های انتزاعی هستند که می‌توانند سازه‌ها و فرایندهای درونی را بازنمایی کنند (دیوکس، دنی، رایتزمن ،۲۰۰۲).

 

می نارد نگرش یا طرز تلقی را امادگی روانی می‌داند که عبارت از امادگی درونی و یا به طور رسمی آمادگی برای انجام عمل به نحوی خاصی است (یونسی، ۱۳۸۰).

 

کرچ و دیگران نگرش را نظام بادوامی از ارزشیابی های مثبت یا منفی، احساسات عاطفی و تمایل به عمل مخالف یا موافق نسبت به یک موضوع اجتماعی می‌داند. راکیج نگرش را سازمان بادوامی از باورها حول یک شی ء یا موقعیت می‌داند که فرد را آماده می‌کند تا به صورت ترجیحی نسبت به آن واکنش نشان دهد (همان).

 

آلپورت نگرش را چنین تعریف ‌کرده‌است: “نگرش حالتی از آمادگی عصبی و رفتاری است که از طریق تجربه سازمان یافته است و تأثیر و نفوذی پویا و مستقیم بر پاسخ های فردی به اشیاء و موقعیت هایی که به اشیاء ارتباط دارند اعمال می‌کند (دلاور، ۱۳۸۶).

 

از ان زمان که روانشناسی اجتماعی یک رشته مستقل شد، مفهموم نگرش نیز یکی از زمینه‌های اصلی و مهم آن شناخته شد و تحقیقات متمادی از سال‌های ۱۹۴۰ به بعد درباره چگونگی تشکیل و تغییر نگرش ها انجام شد و یکی از گام های مهم درباره تحقیق در زمینه نگرش را تورستون برداشته است. وی با تکیه بر بعد احساسی نگرش در سال ۱۹۳۸ روشی را برای اندازه گیری نگرش ارائه نمود که به روشن شدن مفهوم نگرش کمک بسیاری ‌کرده‌است. از نظر تور ستون، نگرش احساسی است که انسان، موافقی یا مخالف با موضوع از خود عقیده ای را نشان می‌دهد. ولی مفهوم نگرش را یک سازه پیچیده و چند بعدی می‌دانست و با مشخص کردن بعد عاطفی آن برای اندازه گیری تفاوت‌های فردی در این بعد خاصی روشی پیشنهاد کرد که بعدها توسط جامعه شناسانی چون لیکرت (۱۹۴۲) و گاتمن (۱۹۴۴) دنبال گردید(عسگری، ۱۳۸۴).

 

نگرش ها در جریان ارضاء نیازها به وجود می‌آیند. در جستجویی که شخص برای نیازهای خود در چیش می‌گیرد، با مسائل و مشکلاتی روبرو می شود که نگرش های خاصی را در او به وجود می آورد و نسبت به اشیاء و اشخاصی که نیازهای او را کامروا می‌کنند و نسبت به مسائلی که او را در رسیدن به اهدافش یاری می‌کنند، نگرش موافق پیدا می‌کند و نسبت به موانع و مشکلاتی که بین او و ‌هدف‌هایش حایل می شود، نگرش منفی در او پدید می‌آید (عبدالله پور، ۱۳۹۰).

 

۲-۴-۲- اجزای نگرش

 

نگرش عبارت است از یک ارزشیابی نسبی ثابت در یک شخصی، موضوع، موقعیت یا یک جریان. بیشتر نگرش های ما از سه جزء تشکیل یافته اند:

 

۱- جزء شناختی: افکار و عقاید ما درباره یک موضوع نگرش.

 

۲- جزء هیجانی: احساسات ما ‌در مورد یک موضوع نگرش.

 

۳- جزء رفتاری: اینکه ما برای عملی ‌در مورد یک موضوع نگرش چطور آماده می‌شویم (عسگری، ۱۳۸۶).

 

نگرش پاسخ های عاطفی، رفتاری، و شناختی را در بر می‌گیرد، مثلاً در بیان این مثال : ” فردی طرفدار محیط زیست شدیداًً اعتقاد دارد که آلودگی هوا لایه ازن را از بین می‌برد و باعث ایجاد و افزایش خطر ابتلاء به سرطان می شود(شناختی)، او احتمالاً درباره انقراض گونه های در معرض خطر ناراحت یا خشمگین می شود(عاطفی) و به جای استفاده از ماشین شخصی از وسایل نقلیه عمومی استفاده می‌کند(رفتاری) “. اجزای شناختی و عاطفی نگرش با توجه به موضوع آن تغییر می‌کند. بعضی نگرش‌ها عاطفی تر هستند(مثل دوست داشتن مادر)، در حالی که برخی دیگر شناختی ترند(مثل حمایت از زیاد شدن شهریه). ‌بنابرین‏ برای بعضی نگرش ها اجزای عاطفی و برای برخیث اجزای شناختی معیار بهتری از نگرش های کلی فرد هستند (بوهنر و وانکه، ۲۰۰۲).

 

۲-۴-۳- تکوین نگرش

 

اشخاصی ‌در مورد خیلی چیزها نگرش دارند، اما سؤال اینجا است که این نگرش‌ها از کجا می‌آیند؟ همان‌ طور که ممکن است شما تردید داشته باشید، تنها یک پاسخ برای این سؤال وجود ندارد، بعضی نگرش ها مبتنی بر تجربه مستقیم هستند، در حالی که بقیه نگرش ها به طور کمتری مستقیماً اکتساب می‌شوند. شاید آشکارترین شیوه شکل گیری نگرش نسبت به اشیاء و موضوعها شیوه تجربی شخصی است که نتایج ارزیابی یک است. اگر اولین باری که شما پیتزا می خورید، برای شما خوشمزه باشد، در شما یک نگرشی مثبت نسبت به پیتزا شکل می‌گیرد و بالعکس بعضی وقتا یک نگرش بواسطه تداعی موضوع نگرش با

 

    1. . Lepper ,Greene & Nisbeet ↑

 

    1. . Drieschner , Lammers & Vanderstaak ↑

 

    1. . Levensky , Forcehimes , Donohue & Beitz ↑

 

    1. . Anstiss ↑

 

    1. . Borrelli , Riekert , Weinstein & Rathier ↑

 

    1. . Chanon , Huws , Rollnick & Hood ↑

 

    1. . Cummings, Cooper & Cassie ↑

 

    1. . Webber, Tate & Quintiliani ↑

 

    1. . Hettema , Steelr & Miller ↑

 

    1. . Martins & Mc Neil ↑

 

    1. . Cox & Klinger ↑

 

    1. . Ossman ↑

 

    1. . Lange & Tigges ↑

 

    1. . Miller & Rollnick ↑

 

    1. . Soderlund , Nilson & Kristensson ↑

 

    1. . Mossavar- Rahmani ↑

 

    1. . Madson , Loignon & Lane ↑

 


فرم در حال بارگذاری ...