یستم بانک محور، بانکها و سیستمهای مالی و اعتباری یکهتاز بوده و سیستمهای مالی را تسخیر کردهاند و بخش عمدهای از بازارهای مالی در دست بازار پول است تا بازار سرمایه.
در کشورهایی همچون چین که در دهههای گذشته رشد اقتصادی بسیار بالایی را تجربه کردند سیستم بانکی به سرعت در حال خصوصیسازی میباشد و علیرغم این خصوصیسازیها هنوز دولت کنترل عمدهای بر بانکهای این کشور دارد و طبق شاخص آزادی اقتصاد، سیستم بانکی این کشور کاملاً متأثر از دولت فعالیت میکند (لی و سانگ ، 2013). که وضعیت مشابهای در ایران قابل مشاهده است.
بانکها در هر دو سمت ترازنامه خدمات ارزشمندی را ارائه میدهند، در سمت داراییها (سمت راست ترازنامه) با اعطای تسهیلات به وامگیرندگان، باعث ایجاد و افزایش جریان اعتبارات در اقتصاد شده و در سمت بدهیها (سمت چپ ترازنامه) وجوه موردنیاز خود را از سپردهگذاران فراهم میکنند (دایاموند و راجان، 2001). و بانکها میتوانند داراییهای غیر نقد خود را به نقد بیشتری برای پاسخ به نیاز متقاضیان وام و تسهیلات و سپردهگذاران تبدیل کنند، اما به نظر میرسد که بین این دو فعالیت ذاتاً ناسازگاری وجود دارد که عبارتاند از: نیاز به نقدینگی سپردهگذاران ممکن در زمان نامناسبی باشد که بانک را مجبور به حراج داراییهای غیر نقد خود برای تأمین نقدینگی میکند، که موجب میشود تا حیات و بقای بانک به خطر افتد(دایاموند و دایبوینگ، 1983).
با توجه به اهمیت ساختار سرمایه بانک در شرایط متفاوت اقتصادی و تأثیرگذاری آن بر خلق نقدینگی لازم است مدیران آگاهی لازم در ارتباط با نقش این عامل تأثیرگذار بر خلق نقدینگی کسب نمایند. تحقیقات انجامشده بیشتر به بررسی رابطه بین ساختار سرمایه و سودآوری، هزینههای تأمین مالی در بانکها و منابع مالی بانکها پرداختهاند. مسئله اصلی تحقیق پیشرو این است که ساختار سرمایه بانک چگونه بر خلق نقدینگی بانک اثرگذار است. تحقیق حاضر تلاش میکند شناخت عوامل تأثیرگذار بر خلق نقدینگی در بانکها به مدیران کمک نماید تا در شرایط متفاوت اقتصادی تصمیمات مقتضی اتخاذ نمایند.
پژوهش حاضر درصدد تبیین رابطه قدرت خلق نقدینگی و ساختار سرمایه بانکها میباشد.
بر اساس تئوریهای خلق نقدینگی، برگر و باومن (2009) به این نکته اشاره میکنند که بانکها زمانی خلق نقدینگی میکنند که داراییهای غیر نقد خود را به بدهیهای نقد تبدیل کنند یا جهت داراییهای غیر نقد از بدهیهای نقد تأمین مالی کنند. شواهد نشان میدهد که بانکها نقدینگی را زمانی که از محل بدهیهای نقد برای نگهداری اقلام غیر نقدی تهیه میکنند، ایجاد میکنند. آنها اقلام غیر نقد (مثل سرمایهگذاریهای بلندمدت شرکتها) را به نقد (مثل سپردهها) تبدیل میکنند که بهعنوان خلق نقدینگی میتوان نام برد. همچنین، زمانی که بانکها بدهی بلندمدتی را برای نگهداری اوراق بهادار بازار منتشر میکنند، در این حالت نیز به انتقال نقدینگی میپردازند اما در این حالت نابودی نقدینگی انجام میدهد. و در نهایت زمانی که بانک از سپردههای برای خرید اوراق بهادار بازار میپردازد، آنها بدهی جاری را به دارایی جاری منتقل میکنند که مقدار نقدینگی بدون تغییر باقی میماند. بانکها ارزش اقتصادی را در انتقال داراییهای غیر نقد به بدهیهای نقد به وجود میآورند.
در ارتباط با رابطه بین ساختار سرمایه و خلق نقدینگی در بانکها دو فرضیه عمده مطرحشده است که عبارتاند از: فرضیه تشدید شکنندگی مالی و فرضیه جذب ریسک.
فرضیه تشدید شکنندگی مالی بیان میکند که زمانی که ساختار مالی بانکها شکننده است، میتواند باعث نظارت بیشتر بر وامگیرنده شود و در نتیجه افزایش وامها و ایجاد نقدینگی بیشتر گردد. دیاموند و راجان (2001) به این نکته اشاره میکنند که سرمایه بیشتر بانکها منجر به کاهش شکنندگی ساختار سرمایه شده و در نتیجه خلق نقدینگی متوقف میشود. گورتن و وینتون (2000) بانکها با سرمایه بیشتر به دلیل تشدید سرمایه و سپردهها، سرمایه بیشتر باعث خروج سپردهها و در نتیجه خلق نقدینگی کمتر میشود. در برخی از تحقیقات تجربی پی بردند که الزامات اهرمی منجر به کاهش وامها میگردد که رابطه منفی بین سرمایه بانک و خلق نقدینگی را تبیین میکند. برگر و باومن (2009) این فرضیه را در بانکهای کوچک مورد آزمون قرار دادند و به دلیل اینکه بانکهای کوچک نظارت بیشتری بر وامگیرندگان به دلیل پر ریسک بودن این وامگیرندگان اعمال میکنند ارتباط منفی بین سرمایه بانک و خلق نقدینگی را تایید نمودند.
فرضیه جذب ریسک به بیان اینکه بانکها با سرمایه بیشتر میتوانند ریسک بیشتری را جذب کنند، بنابراین زمانی که بتوانند نوسان ریسک بیشتری بپذیرند قادر به خلق نقدینگی بیشتری میباشند(کوال و تاکور، 2005). این فرضیه وجود رابطه مستقیم میان خلق نقدینگی و سرمایه بانک و را تبیین میکند. برگر و باومن (2009) شواهدی برای پشتیبانی از این فرضیه در بانکهای بزرگ آمریکایی ارائه کردند. لی و سانگ (2013) نیز در تحقیق خود انتظار داشتند که بانکهای بزرگ چینی نیز از فرضیه جذب ریسک تبعیت کنند، علیرغم خصوصیسازیهای انجامشده، به دلیل اینکه هنوز دولت بهعنوان بزرگترین سهامدار این بانکهاست، نقش سرمایه بانک در جذب ریسک و خلق نقدینگی در بانکهای بزرگ چینی کمرنگ شده است.
لذا، با توجه به توضیحات بالا به نظر میرسد بین قدرت خلق نقدینگی و ساختار سرمایه بانکهای فعال در صنعت بانکداری ایران رابطه معناداری وجود دارد و تحقیق حاضر درصدد آزمون این فرضیه است.
Bank Base
Privatization
Index of Economic Freedom
Lie and Song
Flow of Credit
Diamond
Rajan
Dybvig
Berger and Bouwman
Create
Destroy
Gorton and Winton
Lei and Song
ن تحقیق با توجه به مشکل عدم قطعیت سود پیش بینی شده و اهمیت آن توسط مدیران برای تصمیم گیرندگان بازار و اثر تعدیلکنندگی محافظه کاری برای شرکتهای مختلف به خصوص شرکتهای دارای عملیات پیچیده ، این سئوال مطرح میشود که شاخصهای طول چرخه تجاری و تغییر پذیری سود از یک سیستم حسابداری محافظهکارانه را در راهبرد پیشبینی مدیریت تحت تأثیر قرار میدهد؟
سود پیش بینی شده بسیار حساس و تاثیر گذار بر تصمیم گیرندگان وسرمایه گذاران میباشد و بر قیمت سهام و ارزش شرکت و ثروت سهامداران تاثیر میگذارد.
لذا مدیران جهت پیش بینی سود بایستی متغیرهایی مانند میزان فروش و توان بازده داراییها، ومیزان نقد شدن مطالبات (گردش وجه نقد ) و بسیاری از متغیرهای دیگر را درنظر گیرند، بدون اینکه جهت پیش بینی سود هیچ گونه استاندارد و دستورالعمل خاص تهیه و تدوین شده باشد.
بدیهی است به دلیل عدم رعایت یکنواختی و وجود دستورالعمل خاص جهت پیش بینی سود ممکن است خطاهایی در برآورد پیش بینی سود مشاهده گردد.
عمدتاً مدیران در تهیه پیش بینی سود از سطح حسابداری محافظه کارانه استفاده مینمایند و بسیاری از متغیرهای تاثیر گذار را درنظر نمی گیرند.
طول چرخه تجاری و تغییر پذیری سود از متغیرهایی هستند که اکثر مدیران در پیش بینی سود لحاظ نمی کنند که خود ممکن است منجر به ایجاد تغییر سطح حسابداری محافظه کارانه و در نتیجه تغییر پیش بینی سود و خطای پیش بینی سود گردد.
ابعاد عواقب این مشکل میتواند شامل:
جنبههای مجهول و مبهم مشکل شامل:
ارتباط منفی میان محافظه کاری و سود پیش بینی شده را عاملهای طول چرخه تجاری و تغییر پذیری سود میتواند تحت تاثیر قرار دهد.
مدیران باید درهنگام اعمال محافظه کاری اقلام طول چرخه تجاری و تغییر پذیری سود را مدنظر قرار دهند وتاثیر آن را بر رابطه محافظه کاری وپیش بینی سود شناسایی نمایند.
لذا این تحقیق برآن است که عوامل طول چرخه تجاری و تغییر پذیری سود را جهت بهتر نمودن پیش بینی سود با توجه به انجام محافظه کاری در مدیران را مورد بررسی قرار دهد ومیزان تاثیر گذاری طول چرخه تجاری وتغییر پذیری سود را به عنوان عاملی مداخله گر مورد آزمایش قرار دهد.
با توجه به توضیحات فوق حال این سئوال مطرح میشود.
طول چرخه تجاری و تغییر پذیری سود بر رابطه بین محافظه کاری و خطای پیش بینی سود چه اثری دارد؟
چگونگی قیمتگذاری اوراق بهادار بر جابهجایی ثروت و میزان رفاه اشخاص اثر گذار است. سود سهام و پیشبینی آن عنصری مهم در ارزشگذاری اوراق بهادار است. برای پیشبینی سود معادلههای متعددی وجود دارد که بسته به میزان اطلاعات در دسترس میتوان از آنها استفاده کرد. یکی از سازوکارهای افشای اطلاعات از سوی شرکتها، ارائه پیشبینی سود توسط مدیران شرکت است. مدیران برای ترتیبدهی به انتظارات سود بازار متناسب با انتظارات خود، اقدام به انتشار پیشبینی میکنند. سود پیشبینی شده عدم تقارن اطلاعاتی بین سرمایهگذاران و مدیران را کاهش میدهد و باعث کاهش پراکندگی سود پیشبینی شده توسط تحلیلگران و به طور کلی قیمت گذاری مطلوب و صحیح سهام و کارایی بازار در سطوح بالاتر میشود (میلر2009). افشا اطلاعاتی که عدم تقارن اطلاعات را تحت تأثیر قرار میدهد منجر به تغییر قیمت سهم میگردد. تحلیلگران مالی و سهامداران در انتظاراتشان از سود و قیمت سهام، در نتیجهی پیشبینیهای مدیران تجدید نظر میکنند. به این ترتیب سود پیشبینی شده توسط مدیران توان اثرگذاری و آگاهی دهندگی بالایی دارد و دارای محتوای اطلاعاتی و کارایی بوده و از این جهت اهمیت پیشبینی سود حسابداری به دلیل نقش و تأثیر آن در تصمیم گیریهای استفاده کنندگان بهویژه سرمایه گذاران بارزتر میشود.
بنابر اظهارات فوق تصمیمات مدیریت در رابطه با انتشار سود پیشبینی شده یک رویداد اقتصادی مهم تشخیص داده میشود (کاسنیک و مک نیکول 2002 و اجینکا و دیگران 2005). با توجه به این که در ایران اطلاعات ساختاریافته و پیشبینیهای منظمی ازسود توسط تحلیلگران مالی ارائه نمیشود، سود پیشبینی شده توسط مدیران از اهمیت بالاتری نسبت به سایر کشورها برخوردار است. با توجه به این موضوع و اهمیت سود پیشبینی شده به عنوان کاهنده ناقرینگی اطلاعاتی میان مدیران و سرمایهگذاران، تعیین میزان درستی سود پیشبینی شده و عوامل موثر بر آن مهم است.
به صورت موردی، اهمیت این پژوهش به شرح زیر بیان میشود:
تا کنون تحقیقات گسترده ای در زمینه سودآوری، سود انباشته، مخارج سرمایه ای و نسبت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس انجام گرفته ولی آنچه مشخص است این مهم است که با توجه به پیشینه این موضوع تاکنون به طور مستقیم، تأثیر و رابطه نوسانات نسبتهای سودآوری، سود انباشته و مخارج سرمایهای بر نسبت تقسیم سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مورد بررسی قرار نگرفته است. بنابراین با توجه به بررسیهای به عملآمده و با توجه به محدودیتهای موجود در رابطه با شناسایی و اندازهگیری متغیرهای نسبت تقسیم سود شرکتها، این پژوهش به بررسی رابطه بین سود آوری، سود انباشته، مخارج سرمایه ای و نسبت تقسیم سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس پرداخته است.
سود تقسیمی از موضوعهایی است که از دیرباز موردتوجه پژوهشگران مالی قرار داشته است و هنوز نیز بهعنوان یکی از مسائل بحثانگیز در حوزه مدیریت مالی باقیمانده است. تقسیم سود شرکتها همچنان برای محققان مالی، پیچیده و معماگونه است و از دو جنبه بسیار مهم قابلبحث است. ازیکطرف، عاملی اثرگذار بر سرمایهگذاریهای پیش روی شرکتهاست. وجود پژوهش در این زمینه با توجه به حساسیت بالای معیار سودآوری شرکتها و مباحث تئوریکی مربوط به آن، بهشدت احساس میگردد.
این تحقیق امکان تقسیم سود موجب کاهش منابع داخلی و افزایش نیاز به منابع مالی خارجی را در پی دارد و از طرف دیگر، بسیاری از سهامداران شرکت، خواهان تقسیم سود نقدی هستند. ازاینرو، مدیران باهدف حداکثر کردن ثروت سهامداران همواره باید بین علایق مختلف آنان و فرصتهای سودآور سرمایهگذاری تعادل برقرار کنند. بنابراین، تصمیمات مربوط به تقسیم سود که از سوی مدیران شرکتها اتخاذ میشود، بسیار حساس و دارای اهمیت است و شناسایی عوامل مؤثر بر سود تقسیمی، موضوع پژوهش بسیاری از پژوهشگران بوده است. (ایزدی نیا و همکاران،1390).
تصمیمگیری در مورد پرداخت سود تقسیمی، یکی از تصمیمات مهمی است که شرکت با آن مواجه است. سود تقسیمی به داشتن خاصیت چسبندگی معروف است؛ شرکتهایی که سود تقسیمی خود را کاهش میدهند، معمولاً با کاهش شدید در ارزش خود مواجه میشوند. بنابراین، مدیران تمایل دارند از پرداخت سود بالا اجتناب کنند؛ مگر اینکه نسبت به تواناییشان در حفظ سطوح بالای سود تقسیمی اطمینان داشته باشند. با توجه به فرضیه محتوای اطلاعاتی یا علامتدهی، آغاز پرداخت سود سهام توسط یک شرکت و یا افزایش قابلتوجه سود سهام توسط شرکت، میتواند پیامهای متفاوتی از دید سهامداران مختلف داشته باشد (خوشطینت و حاجیان، 1387، 5-4)
همچنین نتایج این تحقیق که برگرفته از دادههای واقعی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران میباشد، میتواند قابل بسط به اقتصاد کلان کشور نیز باشد.
بنابراین هدف این تحقیق پاسخ به سؤال زیر است:
چه رابطهای بین سودآوری، سود انباشته و مخارج سرمایهای با نسبت سود تقسیمی وجود دارد؟
ارزش و اعتبار قوانین هر علم و تحقیقی به روششناختی که در آن بکار میرود بستگی دارد و هدف علمی این تحقیق ارزش و اعتبار بخشیدن به فرضیه تحقیق میباشد تا این تحقیق بتواند در بالا بردن سطح دانش عمومی موردنیاز استفادهکنندگان مؤثر باشد و همچنین زمینهساز بستر مناسبی برای تحقیق آتی در سایر مراکز آموزشی و پژوهشی باشد. اهداف این تحقیق بهصورت به شرح زیر میباشد.
اهداف تحقیق حاضر بر اساس تقسیمبندی اهداف به اهداف اصلی و فرعی به شرح زیر قابلطبقهبندی میباشد:
هدف اصلی:
تعیین رابطه بین سودآوری، سود انباشته، مخارج سرمایهای و نسبت تقسیم سود در قلمرو تحقیق
اهداف فرعی:
سؤال اصلی:
چه رابطهای بین سودآوری، سود انباشته، مخارج سرمایهای و نسبت تقسیم سود در قلمرو تحقیق وجود دارد؟
سؤالات فرعی:
ل اصلی پژوهش این است که چه رابطه ای بین سرمایه فکری و ارزش افزوده اقتصادی وجود دارد؟
1-4- ضرورت انجام تحقیق:
دلایل اهمیت و ضرورت به شرح ذیل می باشد :
1-در پژوهش های داخلی بر روی سرمایه فکری پژوهش هایی انجام شده است اما معیارهای مورد استفاده در اندازه گیری سرمایه فکری در این پژوهش برای اولین بار است که در داخل کشور انجام می شود.
2-با انجام این پژوهش تاثیر سرمایه فکری بر میزان ارزش افزوده اقتصادی تعیین می شود که با نتایج این پژوهش می توان نقش سرمایه فکری را در قدرت شرکتها برای ایجاد ارزش سهامداران دانست و این در حالی است که در تعیین ارزش سهامداران به این مقوله توجه نشده است.
3-زمانی که سرمایه گذاران بر اساس سود اعلامی شرکت ها، بدون دانستن نقش سرمایه فکری در تعیین ارزش شرکتها ، اقدام به سرمایه گذاری می نمایند ممکن است دچار ضرر شوند زیرا داشتن سود به تنهایی برای ایجاد ارزش کافی نیست. بنابراین انتظار می رود با انجام این پژوهش سرمایه گذاران بتوانند با توجه به روابط بیان شده در این پژوهش سرمایه گذاریهای بهینه انجام دهند.
4-انتظار می رود با انجام این پژوهش و تعیین نقش سرمایه فکری در تعیین ارزش افزوده اقتصادی ، معیارهای سرمایه فکری در گزارشگری مالی نیز مورد توجه تدوین کنندگان استاندارهای حسابدرای قرار گیرد.
دلایل فوق محقق را بر آن داشت که به پژوهش در این مورد به جهت رفع خلاء موجود در پژوهش های داخلی بپردازد.
تحقیقات مختلفی با موضوع سرمایه فکری در ایران انجام شده است. اما تاکنون پژوهشی در مورد سرمایه فکری و رابطه آن با ارزش افزوده شرکتها در ایران انجام نشده است. بنابراین ، این موضوع از لحاظ مکانی و موضوعی در ایران جدید است چرا که امثال این پژوهش در خارج از کشور انجام شده اما در ایران مانند آن وجود ندارد پس از بابت مکانی جدید است و از آنجاییکه این موضوع قبلاً در ایران پژوهش نشده نیز از جهت موضوعی جدید می باشد.
Sullivan
Young Chu
Smith
Bontis
Marr
ل اصلی پژوهش این است که چه رابطه ای بین سرمایه فکری و ارزش افزوده بازار وجود دارد؟
1-4- ضرورت انجام تحقیق:
دلایل اهمیت و ضرورت به شرح ذیل می باشد :
1-در پژوهش های داخلی بر روی سرمایه فکری پژوهش هایی انجام شده است اما معیارهای مورد استفاده در اندازه گیری سرمایه فکری در این پژوهش برای اولین بار است که در داخل کشور انجام می شود.
2-با انجام این پژوهش تاثیر سرمایه فکری بر میزان ارزش افزوده بازار تعیین می شود که با نتایج این پژوهش می توان نقش سرمایه فکری را در قدرت شرکتها برای ایجاد ارزش سهامداران دانست و این در حالی است که در تعیین ارزش سهامداران به این مقوله توجه نشده است.
3-زمانی که سرمایه گذاران بر اساس سود اعلامی شرکت ها، بدون دانستن نقش سرمایه فکری در تعیین ارزش شرکتها ، اقدام به سرمایه گذاری می نمایند ممکن است دچار ضرر شوند زیرا داشتن سود به تنهایی برای ایجاد ارزش کافی نیست. بنابراین انتظار می رود با انجام این پژوهش سرمایه گذاران بتوانند با توجه به روابط بیان شده در این پژوهش سرمایه گذاریهای بهینه انجام دهند.
4-انتظار می رود با انجام این پژوهش و تعیین نقش سرمایه فکری در تعیین ارزش افزوده بازار ، معیارهای سرمایه فکری در گزارشگری مالی نیز مورد توجه تدوین کنندگان استاندارهای حسابدرای قرار گیرد.
دلایل فوق محقق را بر آن داشت که به پژوهش در این مورد به جهت رفع خلاء موجود در پژوهش های داخلی بپردازد.
تحقیقات مختلفی با موضوع سرمایه فکری در ایران انجام شده است. اما تاکنون پژوهشی در مورد سرمایه فکری و رابطه آن با ارزش افزوده شرکتها در ایران انجام نشده است. بنابراین ، این موضوع از لحاظ مکانی و موضوعی در ایران جدید است چرا که امثال این پژوهش در خارج از کشور انجام شده اما در ایران مانند آن وجود ندارد پس از بابت مکانی جدید است و از آنجاییکه این موضوع قبلاً در ایران پژوهش نشده نیز از جهت موضوعی جدید می باشد.
Sullivan
Young Chu
Smith
Bontis
Marr
update your browser!