گرایش بازار به طور کلی بیانگر پاسخ یک شرکت به نیازهای فعلی بازارش است (چانگ، 2011). نارور و اسلاتر (1990) گرایش بازار را به این صورت تعریف کردند: “فرهنگ سازمانیای که به موثرترین و کاراترین شکل، رفتارهای ضروری جهت ایجاد ارزش افزوده برای خریداران و در پی آن عملکرد بالاتری برای کسب و کار را به وجود میآورد. “بازارگرایی نه تنها برای خارج از سازمان بلکه در داخل سازمان و نه تنها در بازارهای داخل یک کشور و بلکه در بازارهای بین المللی و جهانی هم مورد توجه میباشد (لی و همکاران، 2006). تمرکز بر نیازهای مشتری به شرکت این اجازه را میدهد تا ارزش افزوده بالاتری را تأمین کرده و بدین ترتیب منجر به سطوح بالاتری از رضایت مشتری میشود (دیبرل، 2011). یک سازمان بازارگرا با نظارت مستمر بر نیازهای مشتریان، سعی در جلب رضایت آنها به وسیله اصلاح خروجیهای خود با حفظ سود قابل قبول مینماید (کوهلی و جاروسکی ،1990، نارور و اسلاتر، 1990).
از طرفی دیگر بهکارگیری چابکی استراتژیک در سازمانها، راهبردی برای موفقیت در محیطهای رقابتی و نامطمئن امروزی است. بنابراین چابکی استراتژیک در محیطهای فوق رقابتی امروز بسیار نیاز است. مفهوم چابکی برای اولین بار توسط ناگل و داو(1992) در مؤسسهی آیوکوک معرفی شد. همانطور که سازمانها در محیطهایی متلاطم فعالیت میکردند، این مفهوم توجه زیادی را به خود جلب نمود و سازمانها اهمیت پاسخگویی سریع به نیازها و تقاضاهای متغیر محیطی با روشهای کارآمد هزینهای را دریافتند.(سیگور و همکاران، 2000). گلدمن و همکاران(1995) بیان نمودند”سازمانی چابک نامیده میشود که بتواند به طور سودآوری در محیط متلاطم با نیازهای متغیر و غیر قابل پیشبینی امروزی فعالیت نماید. بنابراین چابکی راهی است برای مدیریت سازمانها که با یک واکنش سریع و موثر به بازارهای در حال تغییر از طریق تولید محصولات و خدماتی که مشتری محور است، عمل مینماید و به ابزاری برای رقابت تبدیل شده است.(ژانگ و شریفی، 2007). سازمانهای چابک با تغییر، عدم قطعیت و غیرقابل پیش بینی بودن محیط کسب و کارشان و پاسخ مناسب دادن به این تغییرات عجین شدهاند. در بر داشتن استراتژیهای چابکی برای سازمانها منافعی دارد مانند پاسخهایی سریع و مؤثر به نیازهای در حال تغییر بازار، قابلیت سفارشی کردن محصولات و خدمات تحویل داده شده به مشتری، هزینه های تولید کاهش یافته، افزایش رضایت مشتری و حذف فعالیتهایی که ارزش افزودهای ایجاد نمیکنند.(سافورد؛گوش و مورثی،2006).
بنا بر تحقیقات انجام شده، توانایی شناسایی تغییرات ایجاد شده در نیازهای مشتریان از طریق بازارگرایی، پیشزمینهای ضروری در توانایی برای پاسخ به این تغییرات است. بهبود برنامههای چابکی، برای توسعهی قابلیتهای سازمانی جهت پاسخ سریع و مؤثر به تغییرات ایجاد شده در نیازهای مشتری، طراحی شده است(زلباست، گرین جی آر؛ ابشایر و ساوور؛ 2010). براون شیدل و سوره(2009) در تحقیق خود دریافتند که بازارگرایی بطور غیرمستقیم از طریق انسجام سازمانی بر چابکی اثر میگذارد. لین(2004) دریافت که بازارگرایی بطور مثبتی بر شبکهی نوآوری چابکی اثر میگذارد. زلباست و همکاران(2010) در تحقیق خود دریافتند که بازارگرایی بطور مستقیم و مثبت بر تولید به موقع، مدیریت کیفیت جامع و چابکی تولید، اثر میگذارد. در این پژوهش، چابکی استراتژیک معادل چابکی سازمانی در نظر گرفته میشود.
هر سازمانی دارای شخصیتی است مانند انسان، همانگونه که عنصر اصلی شخصیت یک انسان فرهنگ اوست، عنصر اصلی شخصیت یک سازمان نیز فرهنگ سازمان است(هیلز چارلز،2002). سازمانهای موفق دنیا به ویژه آنهایی که تا سطح بالای ایمنی راه پیمودهاند، مدعی هستند که به بسیاری از این موفقیتها از راه تقویت فرهنگ سازمانی خود، دست یافتهاند. با توجه به اهمیت مبحث فرهنگ سازمانی در هر سازمانی، بدیهی است که موفقیت در پیادهسازی شیوههای نوین و تکنیکهای جدید مدیریتی، مستلزم پشتیبانی از طرف فرهنگ سازمانی است. تحقق اهداف هر سازمان در گرو هماهنگی فرهنگ سازمانی به عنوان شاخص وضعیت نیروی انسانی با اهداف و استراتژیهای تدوین شده است(ابزری، مهدی؛ دلوی، محمدرضا، 1388). در تعریفی از فرهنگ سازمانی بیان میشود، فرهنگ سازمانی به معنای ارزش ها، مفروضات و هنجارهای مشترک بین افراد است(شین،1985).
از طرفی دیگر در تحقیقات انجام شده این نتیجه حاصل شده است که بازارگرایی و توانایی بازارگرا شدن بطور فزایندهای در فرهنگ سازمانی ریشه دارد و عواملی که بعنوان پیشزمینههایی برای بازارگرایی پیشبینی شده اند مانند تأکید مدیران عالی، سیستم پاداش و تمرکز ممکن است نقشی کمرنگتر از فرهنگ داشته باشند(گبهاردت و همکاران[16]،2006).

همچنین بنابر مطالعهی پیشینهی تحقیق، دریافت شد که تحقیقات متعددی به بررسی رابطهی میان فرهنگ سازمانی و روشهای چابک پرداختهاند(رابینسون و شارپ[17]،2005؛ شرهی و کاروسکی[18]،2007؛ استرود و هاف و ترتیاکو[19]،2009؛ تولفو و وازلاویک[20]،2008). جوهان لیواری و نتا لیواری[21] (2011) به بررسی رابطهی فرهنگ سازمانی و روشهای چابک پرداختند و به این نتیجه رسیدند که هر فرهنگی به جز فرهنگ سلسله مراتبی، کاربرد روشهای چابک را افزایش میدهد. جیم شفیلد و جولین لمتایر[22](2013) بیان میکنند که توسعهی برنامههای چابکی توسط محیط سازمان( فرهنگ سازمانی) و توانمندی اعضای سازمان، تحت تأثیر قرار میگیرد.
بنابراین با توجه به اینکه فرهنگ سازمانی بر دو متغیر بازارگرایی و چابکی اثرگذار است و از طرفی بازارگرایی بر چابکی نیز تأثیر دارد، در این تحقیق بر آن شدیم که به بررسی رابطهی بازارگرایی و چابکی و نقش تعدیلگر فرهنگ سازمانی بپردازیم.
در این فصل به مباحث کلی پژوهش شامل اهداف، فرضیات و سؤالات تحقیق و مباحث دیگری از قبیل تعریف واژگان پرداخته میشود.
با توجه به مطالب عنوان شده به نظر میرسد که بازارگرایی بستری مناسب برای بروز و ظهور چابکی استراتژیک در سازمان است چرا که هر دو هدفی مشترک دارند و آن پاسخ به نیازهای متغیر مشتری است تا از این طریق ارزش افزودهای برای آنها ایجاد کنند. بنابراین منطقی به نظر میرسد که بررسی تأثیر بازارگرایی بر چابکی استراتژیک سازمان نیازمند بررسی دقیقتری است، لازم به ذکر است آنچه که بر میزان اهمیت این مورد میافزاید این است که در تحقیقاتی ارتباط بازارگرایی بر چابکی استراتژیک مورد بررسی قرار گرفته است اما اینکه آیا فرهنگ سازمانی میتواند تعدیل کنندهی رابطهی این دو باشد با خیر، تا کنون مورد بررسی واقع نشده است.
هدف اصلی این تحقیق” تعیین تأثیر بازارگرایی بر چابکی استراتژیک با تأکید بر فرهنگ سازمانی در صنعت دارو” میباشد و در این راستا اهداف فرعی عبارتند از:
آیا بازارگرایی چابکی استراتژیک را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار می دهد؟
آیا فرهنگ سازمانی، چابکی استراتژیک را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار می دهد؟
بازارگرایی، چابکی استراتژیک سازمان را در صنعت دارو تحت تأثیر قرار میدهد.
– Chung
– Narver
– Slater
– Dibrell
– Kohli
– Jaworski
7-Strategic agility
8-Nagl & Dove
9-Siegore
1-Goldman
2-Zhang & Saarifi
3-P.M.Swafford, S.Ghosh, N.Murthy
4- Pamela J. Zelbst, Kenneth W. Green, Jr, Roger D. Abshire, Victor E. Sower
– Hill Charles
–Schein
– Gebhardt et al
– H. Robinson, H. Sharp
-B. Sherehiy, W. Karwowski, J.K. Layer
– D.E. Strode, S.L. Huff
– C. Tolfo, R.S. Wazlawick
– Juhani Iivari, Netta Iivari
– Jim Sheffield , Julien Lemétayer
1-Market-Orientation
2-Customer-Orientation
3-competieor-Orientation
زه ازیک سو سازمان ها، برای شناساندن و معرفی کالاها و خدمات خود و اعلام وجه تمایز آن با کالاهای مشابه، با به کارگیری رسانه های مختلف تبلیغاتی، می کوشند پیام های تاثیرگذاری را به منظور ترغیب مخاطبان به خرید ارسال کنند و ازسوی دیگر، مردم با انواع تبلیغات ازطریق رسانه های گوناگون در هر زمان و مکانی محاط شده اند؛ این درحالی است که آنچه در بحث تبلیغات حایز اهمیت است، ارزیابی میزان اثربخشی آن است. ( ربیعی و دیگران ، 1390، 17 )
برای اینکه مردم تبلیغ را ببینند باید توجه آنها را جلب نمود، تبلیغات در واقع یک فرآیند ارتباطات میباشد. یک پیامی فرستاده می شود، مخاطب باید آن را آنگونه درک کند که شما علاقه مند هستید. پس باید ساده، متمایز و خلاقانه باشد تا اثربخش شود و در بیننده قصد خرید ایجاد کند.
در دنیای رقابتی امروز، بازاریابی برای هر نوع حرکت آگاهانه و هدفمند در بازارضروری بوده و نقش آن درآغاز انجام تمام تلاشها از جمله تولید محصولات و ارائه خدمات مطلوب به جامعه به وضوح قابل مشاهده است، درعصر کنونی که مفاهیم ارتباطات، رقابت ومشتری گرایی با هم پیوند خورده است تبلیغات به عنوان عنصری آمیخته از بازاریابی، نقش محوری در حفظ و بقاء سازمانها با شناساندن و معرفی محصولات و خدمات ایفاء می کند. تبلیغات در لغت به معنای رساندن یک پیام از شخصی به شخص دیگر میباشد و ازلحاظ تکنیکی عبارت است از هر نوع ارتباطات غیر شخصی در مورد یک سازمان، کالا، خدمت و یا ایده،که یک کارفرمای مشخص، برای عبور آن از یک رسانه جمعی و به منظور رسیدن آن به جمع وسیعی از مخاطبان، پول پرداخته است. ( حسینی و دیگران ، 1388، 125 )
از آنجایی که تبلیغات به صورت یک طرفه است، لذا دریافت بازخورد از مشتریان، ضروری و لازم به نظر می رسد. ( ربیعی و دیگران ، 1390، 19 )
یکی از عواملی که برای ارزیابی اثربخشی یک تبلیغ درنظر گرفته میشود قصد خرید مصرف کننده میباشد. بنابراین شرکتها در یک فضای رقابتی برای آنکه متمایز از یکدیگر باشند به روی عامل مذکور به گونه ای تمرکز میکنند که تبلیغاتشان متمایز از دیگر رقبا گردد.
قصد رفتاری بیانگر شدت نیت و اراده فردی برای انجام رفتار هدف است. رابطه ی قصد رفتاری با رفتار نشان میدهد افراد تمایل دارند در رفتارهایی درگیر شوند که قصد انجام آنها را دارند. فیشبن و آجزن، قصد را تعیین کننده عمل در یک مسیر معین میدانند. آنها قصد رفتار را به عنوان احتمال ذهنی شکلدهی یک رفتار خاص تعریف کرده اند. به عنوان مثال، قصد خرید یک محصول خاص به عنوان پیش بینی کننده خوب رفتار واقعی در خرید محصول تشخیص داده شده است. ( نخعی و خیری ، 1391، 110 ) در واقع قصد خرید فرآیند خرید کالا و یا خدمات خاص از یک فروشگاه می باشد.
مصرف کننده با آگاهی از جنبه های کاربردی و تجربی تبلیغات یک محصول به شناخت و اعتماد راجع به آن میرسد، و پس از گرایش و درگیری به محصول با توجه به اثربخشی آن تبلیغ قصد خریدکالا یا خدمات را پیدا می کند.
بنابراین در این پژوهش محقق به دنبال این است که تبلیغات برند سامسونگ چگونه بر قصد خرید مشتریان تاثیر می گذارد؟
در یک بازار سالم از نظر عرضه و تقاضا، تولید کننده پس از یک دوره بررسی و مطالعه روی خواسته ها ی یک جامعه، تولید محصولی را آغاز می کند. آن گاه آن محصول را با دقت، با سلیقه و نیاز مشتری سازگار می کند و در عین حال می کوشد که محصول او نسبت به تولیدات رقبا امتیازی محسوس داشته باشد تا مشتری به انتخاب آن دست بزند. امروزه سلیقه و نیاز مشتری، به دلیل کثرت و تنوع مصرف به فرآیندی پیچیده و نااستوار مبدل شده است. به همین دلیل دانش تبلیغات و بازاریابی نیز بیش از گذشته، حساس تر و پیچیده تر شده است. نظر و سلیقه مشتری، هدف نهایی تولید است. این سلیقه، بر اثر سالها کار و تجدید نظر در تولید محصول بروز می کند و در عین حال بسیار شکننده است. زیرا خریدار کسی است که هم قدرت انتخاب و هم اختیار نخریدن دارد. تولید کننده باید محصول خود را به او بشناساند؛ تبلیغ، سلیقه او را برانگیزاند؛ ترغیب، به او بباوراند که محصول تولید شده مطابق نیاز و سلیقه اوست، امتناع؛ و سرانجام کاری کند که جز محصول او، مشتری تولید رقبا را برنگزیند؛ ارضاء ( افجه ء و مؤید ، 1384 ، 31 )
در عصر حاضر باتوجه به آنکه تعداد شرکتهای تولیدی و خدماتی زیاد شده اند و بازار عرضه و تقاضا با حجم انبوهی از کالا و خدمات روبرو شده است بازاریابان اینگونه شرکتها با چالش های زیادی جهت افزایش فروش مواجه شده اند که آنها می توانند استراتژی تبلیغاتی را درپیش بگیرند که بر قصدخرید مصرف کننده اثرگذاشته و منجربه خرید نهایی کالا یا خدمات گردد. بنابراین ارزیابی قصد خرید مصرف کنندگان درچنین شرایطی ضرورت پیدا می کند.
هدف اصلی :
بررسی تاثیر تبلیغات برند گوشی سامسونگ بر قصد خرید مشتریان آن
اهداف فرعی :

فرضیه 1 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی شناخت اثر مستقیم دارد.
فرضیه 2 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی درگیری اثر مستقیم دارد.
فرضیه 3 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی اعتماد اثر مستقیم دارد.
فرضیه 4 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی نگرش اثر مستقیم دارد.
فرضیه 5 : جنبه های کاربردی تبلیغات بر روی احساسات اثر مستقیم دارد.
فرضیه 6 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی شناخت اثر مستقیم دارد.
فرضیه 7 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی درگیری اثر مستقیم دارد.
فرضیه 8 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی اعتماد اثر مستقیم دارد.
فرضیه 9 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی نگرش اثر مستقیم دارد.
فرضیه 10 : جنبه های تجربی تبلیغات بر روی احساسات اثر مستقیم دارد.
فرضیه 11 : شناخت بر روی قصد خرید اثر مستقیم دارد.
فرضیه 12 : درگیری بر روی قصد خرید اثر مستقیم دارد.
فرضیه 13 : اعتماد بر روی قصد خرید اثر مستقیم دارد.
فرضیه 14 : نگرش بر روی قصد خرید اثر مستقیم دارد.
ت نیازها، خواسته ها، انگیزه ها ، تأمین رضایت شغلی ، بهبود روحیه و ارتقای بهداشت روانی کارکنان سازمان ها، باید بسیار مورد توجه قرار گیرد. توجه به این موارد به همراه ایجاد نگرش مطلوب در کارکنان نسبت به کار و مشتری و اتخاذ خط مشهای های مناسب در ایجاد هماهنگی بین اهداف فردی رضایت شغلی کارکنان و از این رو باید راه های مؤثر در ایجاد اهداف سازمانی، مهم ترین گام در راستای کارایی و اثربخشی سازمان هاست رضایت شغلی کارکنان را شناخت تا با حرکت در راستای آنها، انگیزه لازم در آنان ایجاد شود و ضمن احساس امنیت و آرامش از نهایت توان و تلاش، دانش و تخصص خود برای دستیابی به هدف های سازمان استفاده کنند.
طرحواره درمانی بر بهبود رضایت شغلی و کاهش فرسودگی شغلی کارکنان کارخانجات تولیدی توس چینی
1-2 بیان مسئله
دنیای امروز منابع تنیدگی گوناگونی دارد که بعضی از این تنیدگی ها مختص محیط کار است درگیری با
همکار یا ارباب رجوع، محروم شدن از پاداش، دیر رسیدن به سر کار و فشار هیأت مدیره یا مدیران و رؤسای سازمان ، از جمله تنیدگی های محیط کار است مدیران برای تأمین بهداشت روانی محیط کار، باید با مفاهیم اساسی بهداشت روانی آشنا شوند مدیران باید توجه داشته باشند که مدیریت اثربخش بدون توجه به سلامت روانی کارکنان حاصل نمی شود و برای رسیدن به این مهم، باید تمهیدات رعایت اصول بهداشت روانی در سازمان ایجاد شود.
تنیدگی و نگرانی های افراد نسبت به کار، خانواده و نگرانیهای اقتصادی و سازمانی کارکنان، سبب می شود که فرد در طول روز دچار هیجان ها، تنش ها، نگرانی ها و امیدهای گوناگونی شود که گاه با ظرفیت بدنی ، عصبی و روانی وی متناسب نیست این مسائل افراد و سازمان را دچار مشکل می کند مجموعه این حالت ها و فشارهای ناشی از آن، در اصطلاح تنیدگی نامیده می شود افراد برای مقابله با تنیدگی، از الگو های رفتاری متفاوتی پیروی می کنند که برخی از آنها ثمربخش اند و تنیدگی را کاهش میدهند. اما برخی از الگوهای رفتاری نه تنها مفید نیستند، بلکه موجب افزایش تنیدگی می شوند. امروزه الگوهای رفتاری مؤثر مقابله با تنیدگی شناسایی شده و قابل آموزشند (خدایاری فرد و همکاران، 1388)
بخش عظیمی از نیروی کار جامعه، در بخش خدمات مشغول به کارند و به طور مستقیم با ارباب رجوع ارتباط دارند بانک نیز از جمله مراکزی است که عهده دار مسئولیت خدمات رسانی است و کیفیت خدمات آن در جذب سرمایه نقش مهمی دارد مطالعات نشان داده اند شرکت ها و مؤسساتی که خدمات مطلوب به مشتریان ارائه می دهند، ویژگی مهم و مشترکی دارند این مؤسسات به خواسته ها، نیازها و انتظارهای مشتریان توجه جدی دارند راهبرد خدماتی مورد استفاده آنها به طور واضح تعریف و تشریح شده است این مؤسسات سیستمی را طراحی کرده اند که در آن با مشتریان به خوبی رفتار می شود (خدایاری و همکاران،1388) نتایج تحقیق انجام شده در یکی از بانک های کشور، برای شناسایی نیازها و عوامل مؤثر بر رضایت مشتریان، نشان داد که حدود 60 درصد کل واریانس تغییرات رضایت مشتریان از طریق هفت مؤلفه طرز رفتار و نحوه برخورد کارکنان شعب با مشتریان بانک، جوابگویی، سود و تسهیلات، سرعت در کار، کیفیت ارائه خدمات، موقعیت مکانی بانک ها وکیفیت ارسال حواله ها قابل تبیین است در ضمن ، در بین این مؤلفه ها نحوه و طرز برخورد کارکنان شعبه با مشتریان بانک، اهمیت بیشتری دارد، از این رو می توان دریافت کارکنانی که با مشتری تماس دارند، باید ویژگی های رفتاری خاصی مانند در دسترس بودن، حل مسائل مشتری، توانایی غلبه بر احساسات نامطلوب خود و برخورد صمیمانه خوب داشته باشند (خدایاری و همکاران ،1388) در دو دهه گذشته، ارائه خدمات و نگهداری و فشارهای رقابتی فزاینده، تغییرات چشمگیری را در صنعت بانکداری ایجاد کرده اند. این تغییرات بانک ها را به سوی اتخاذ راهبردهای بانکداری، به ویژه بازاریابی روابط سوق داده است (خدایاری و همکاران 1388) بازاریابی روابط را، افزایش درآمد بانک از طریق سودآور ساختن رابطه مشتریان با بانک در طول زمان تعریف کرده اند(موریارتی، کیمبال و گی 1983 ) بنابراین، در این رویکرد رضایت مشتریان اهمیت فراوانی دارد.
کارکنان بانک، باید از سوی مدیران به عنوان مشتریان داخلی در نظر گرفته شوند.( به نظر بری 1984 ) به اعتقاد وی، رسیدن به سطح مطلوب رضایت مشتری در صنایع بانکداری، بدون توجه و رسیدن به سطح بالایی از دریافت که اگر به کارکنان بانک به عنوان بخشی از فرهنگ خدمات مالی مطلوب نگریسته شود و آنان از حمایت مدیران برای فراهم آوردن خدمات مشتری برخوردار باشند، کارکنان تنیدگی کمتر و رضایت شغلی بیشتری را تجربه خواهند کرد. (خدایاری و همکاران،1388)
براساس نتایج مطالعات رضایت شغلی، مهیا ساختن موجبات رضایت شغلی کارکنان، بیشتر با جنبه های درونی و کیفی شغل مانند هماهنگی با استعدادها، چالش برانگیز بودن، نوع همکاریها و رابطه با دیگران، سیستم پاداشی بر اساس عدالت و مساوات، میزان پیشرفت و موفقیت و شرایط محیط کار مرتبط است این موارد انجام کار و دستیابی به اهداف را تسهیل کرده و از افراد حمایت می کند به طور کلی، مطالب مذکور به معناداری شغل مربوط می شود و معنادارسازی شغلی عبارت است از فراهم ساختن شرایط کار و ویژگی های شغل که سبب پرباری، مسئولیت پذیری، چالشی بودن، مولد و پر ارزش بودن، و بهبود کیفیت زندگی شغلی و تامین نیازهای فرد و سازمان می شود (خدایاری و همکاران،1388) از آنجا که نیروی انسانی رکن اصلی بانک است و این گروه از نیروی انسانی، عهده دار مسئولیت های خطیر و حساس اند و از این رو به طور قطع در شرایط روحی، روانی خاصی قرار دارند، عوامل مختلف و متفاوتی نیز برسطح نیاز ها، انگیزه ها و گرایشهای انسانی تأثیر می گذارند، در نتیجه اعمال مثبت یا منفی در کارکنان ایجاد می کنند رضایت شغلی، علاقه و وفاداری به سازمان و بالندگی کارکنان، منوط به ایجاد محیطی است که مدیران، مسئول و متولی آنند شناسایی عوامل ایجاد رضایت و تحدید دلایل نارضایتی کارکنان و نیز ارزیابی رضایت شغلی آنان، به عنوان اقدامی کلیدی در راستای اهداف یادشده نقشی بسزا و چشمگیر دارد براساس بررسی های به عمل آمده، اغلب مدیران در سازمان های ایرانی با مسائلی همچون کارکنان، منفعل، بدون تحرک و خلاقیت هستند؛ کارکنان دچار رخوت ذهنی و فاقد انگیزه و چشماندازی برای ارتقای شغلی و شخصیند، کارکنان دچار عادت به عملکرد فرمایشی بوده و حتی به محدوه نفوذ و عملکرد خود نیزمسلط نیستند، کارکنان به علت جدا دانستن خود و منافع خود از سازمان، از امکانات سوء استفاده می کنند (خدایاری و همکاران 1388) مسائل مذکور بیشتر در حوزه بهداشت روانی کارکنان قرار دارند، ولی عواقب آنها- چه در شرایط بازار رقابتی و چه در شرایط انحصاری ماهیت و اهداف سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد.
بانکهای خصوصی ایران نیز از سازما نهای ایرانی جدا نبوده و بی شک در حوزه منابع انسانی خود با این گونه مسائل درگیر است به منظور برنامه ریزی توسعه منابع انسانی به فراخور سطوح مختلف سازمانی، مدیران بانک در پی پاسخ به این سؤال می باشند : جگونه رفتارهای توانمندساز رهبری و توانمندی روانشناختی برکارکنان و مشتریان تاثیر میگذارد؟
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش
نیروی انسانی و اهمیت آن در سازمان، واقعیتی است که امروزه از نظر هیچ کس پوشیده نیست و پیشرفت و استمرار حیات سازمانها در گرو توجه همه جانبه مدیران به نقش و جایگاه سرمایه انسانی است شکوفا شدن نیروی انسانی در سازمان ها، اقدامهای گوناگونی را میطلبد یکی از این اقدام ها، تأمین رضایت شغلی کارکنان است تحقیقات نشان داده اند که رضایت شغلی در بسیاری از عوامل بهره وری سازمانی نقش تعیین کننده دارد بهبود عملکرد در رفتار مدنی سازمانی، تعهد سازمانی، دلبستگی شغلی و سلامت روانی کارکنان و کاهش رفتارهایی همچون غیبت از شغل، ترک خدمت و بسیاری از رفتارهای دیگر، از جمله پیامدهای ایجاد رضایت شغلی در کارکنان سازما نهاست این پیامدهای ارزشمند باید انگیز های قوی برای توجه جدی مدیران سازمانها به موضوع رضایت شغلی کارکنان و انجام اقدامهایی در راستای ایجاد آن باشد اولین اقدام در این مورد، مستلزم شناسایی ابعاد و وجوه رضایت شغلی و ماهیت آنهاست که باید از طریق تحقیقات و بررسی ها حاصل شود این شناخت زمینه را برای کشف علل رضایت شغلی فراهم میسازد با کشف علل تأثیرگذار در رضایت شغلی و اعمال مداخله هایی برای بهبود این علل در ابعاد گوناگون رضایت شغلی افزایش حاصل می شود که به سطوح بالاتری از پیامدهای مثبت و سطوح پایین تری از پیامدهای منفی خواهد انجامید.
به عنوان مثال نحوه عملکرد کارمندی که مستقیما با مشتری سرو کار دارد یا عملکرد مدیری که بر نحوه عملکرد کارمند خود اثر گدار و بطور غیر مستقیم نیز بر رضایت مشتری نیر تاثیر گذار خواهد بود ، اگر مدیر سازمان بتواند بطور روانشناختی کارمند خود را کنکاش و رضایت وی را تامین نماید ، به تبع آن نیز با توجه به تعهد سازمانی که در کارمند ایجاد میشود کارمند نیز تمام تلاش خود را به بهترین نحو ، جهت جلب رضایت مشتری به کار خواهد گرفت.
از جمله پیامدهای مثبت رضایت شغلی کارکنان در سازمان های مشتری مدار مانند بانک ها و از جمله بانکهای خصوصی، جلب رضایت مشتریان است بدیهی است رضایت مشتریان در روی آوردن به بانکهای خصوصی نقش اساسی دارد و عامل اصلی رشد و شکوفایی آنها بشمار می آید. به همین دلیل، مدیریت بانکهای خصوصی باید وجوه و ابعاد این پدیده و عوامل تأثیرگذار بر آن را که یکی از آنها رضایت کارکنان بانک است، شناسایی کند تا بر آن اساس اقدامها و مداخله های مقتضی به عمل آورد. بر همین اساس باید عواملی که بر ایجاد رضایت کارمند مانند توانمندی روانشناختی و رفتارهای توانمندساز رهبری اثر گذار است را بررسی نمود تا بانک ها بتوانند بدین روش با حداکثر نمودن رضایت مشتریان خود منفعت خود را در این بازار رقابتی افزایش دهند به عبارتی برای ایجاد رضایت مشتری باید متغیرهای مختلفی در سازمان را مد نظر قرار داد یکی از آنها رضایت کارمند میباشد رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ، ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎی ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ را ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻣﺘﻌﺪد ﻧﺸﺎن داده اﻧـﺪ رﺿـﺎﻳﺖ ﺷـﻐﻠﻲ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﻬﻢ اﻓﺰاﻳﺶ ﺑﻬﺮه وری، دﻟﺴﻮزی ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎزﻣﺎن، ﺗﻌﻠﻖ و دﻟﺒﺴﺘﮕﻲ آﻧﺎن ﺑـﻪ ﻣﺤـﻴﻂ ﻛـﺎر، ﺑﺮﻗـﺮاری رواﺑﻂ ﺧﻮب و اﻧﺴﺎﻧﻲ در ﻣﺤﻞ ﻛﺎر، اﻳﺠﺎد ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺻﺤﻴﺢ، ﺑﻬﺒﻮد روﺣﻴﻪ و ﻋﻼﻗـﺔ ﻛـﺎری اﺳـﺖ از اﻳﻦ رو، ﻫﺪف اﺻﻠﻲ اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، اﻓﺰاﻳﺶ رﺿﺎﻳﺖ مشتری ﺑﺮای ﺣﺼﻮل ﺳـﻬﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮی از ﺑﺎزار و ارﺗﻘﺎی ﺑﻬﺮه وری با لحاظ افزایش رضایت شغلی با بکارگیری رفتار های توانمند ساز رهبری با ایجاد توانمندی روانشناختی و به تبع آن ایجاد تعهد سازمانی میباشد.
بانکهای خصوصی، به عنوان یک موسسه تجاری در محیطی قرار دارند که از مزیت های نسبی و رقابتی
برخوردار بوده و ملزم به اعمال اصول بازاریابی میباشند ، با توجه به این که صنعت بانکد اری از ارکان اصلی هراقتصادی به حساب می آید و مشتریان نقش کلیدی در آن دارند ، بنابراین می توان ابراز توجه ویژه به نیازها وخواسته های مشتریان را از جمله موضوعات پراهمیت ایران و جهان به حساب آورد.
از آنجا که ارتباط با مشتریان و بهبود روابط با آن ها مستلزم کسب مهار ت های ارتباطی، روابط انسانی و
مؤلفه هایی چون کنترل رفتار و احساسات، استرس و خشم است، ازاین رو به نظر می رسد مدیریت بانکها با رفتارهای توانمندساز خود و بهره گیری از خدمات روانشناختی کارمندان، می توانند در راستای ارتقای رضایت شغلی کارکنان که با رضایت مشتریان نیز مرتبط است، گام بردارند.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی
بررسی تاثیر توانمندسازی روانشناختی بر کارکنان و مشتریان بانک پارسیان حوزه 59
اهداف جزئی تحقیق بصورت ذیل عنوان میگردد:
1-5 سوالات پژوهش
1-5-1 سوال اصلی پژوهش
آیا توانمندسازی روانشناختی بر کارکنان و مشتریان بانک پارسیان حوزه 59 تاثیر دارد؟
1-5-2 سوالات فرعی پژوهش
1-6 فرضیات پژوهش
1-6-1 فرضیه اصلی تحقیق
بین توانمندسازی روانشناختی کارکنان و مشتریان بانک پارسیان حوزه 59 رابطه معنی دار وجود دارد.
1-6-1 فرضیات فرعی

ﺮ ﻣﺤﻘﻘﺎﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﻦﺍﻋﺘﻘﺎﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺷﻐﻠﯽ ﻳﮏ ﺳﺎﺯﺓ ﭼﻨﺪ ﺑﻌﺪﯼ ﺍﺳـﺖ ﻭ ﺩﻭ ﻣـﻮﺭﺩ ﻣﻬﻢ ﺍﺯﺍﻳﻦ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﯼ ﻭ ﻭﻇﻴﻔـﻪﺍﯼ. ﻋﻤﻠﮑـﺮﺩ ﻭﻇﻴﻔـﻪ ﺍﯼ ﺷـﺎﻣﻞ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻳﯽﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺑﻮﻁﺑﻪ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻮﻟﻴـﺪ ﻣﺤـﺼﻮﻝ، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺯﻳﺮﺩﺳﺘﺎﻥ، ﺍﺭﺍﺋﺔ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﻭﻓﺮﻭﺵ ﮐﺎﻻ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻋﻨـﻮﺍﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼﺯﻣﻴﻨﺔ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻨﺎﺳﯽ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐـﻪ ﮐـﺎﺭﺍﻧﺠـﺎﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ (ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﻌﺎﻭﻧﯽ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ, ﭘﺸﺘﮑﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﻣﺸﮑﻞ، ﭘﻴﺮﻭﯼﺍﺯﻗﻮﺍﻧﻴﻦﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻭ…)، ﺗﺄﺛﻴﺮﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ. ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻋﻤﻠﮑﺮﺩ ﺯﻣﻴﻨﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺁﻥﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫـﺎﯼ ﻣﺮﺑﻮﻁﺑﻪ ﺷﻐﻞﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ (ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﺨﺖ ﮐـﺎﺭﮐﺮﺩﻥ، ﮐﻤـﮏﺑـﻪ ﺩﻳﮕـﺮﺍﻥ) ﮐـﻪ ﺑـﻪ ﺻـﻮﺭﺕ ﻏﻴﺮﺭﺳﻤﯽﺩﺭ ﺍﺛﺮﺑﺨﺸﯽﺳﺎﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭﻟﯽﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺭﺳﻤﯽ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺷـﻐﻞ ﻳـﺎ ﻭﻇﻴﻔـﻪ ﺗﻠﻘﯽ ﻧﻤﯽﺷﻮﻧﺪ (سید جوادین،به نقل از احمدی 1388: 396).
ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﻃﺒـﻖ ﻧﻈـﺮ ﺑﺴـﻴﺎری از اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان ﺑﻪ ﭘﻴﻮﻧﺪﻫﺎ و ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﻣﻴﺎن اﻋﻀﺎی ﻳﻚ ﺷﺒﻜﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻨﺒﻌﻲ ﺑﺎ ارزش اﺷـﺎره دارد و از ﻃﺮﻳﻖ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ و اﻋﺘﻤﺎد ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﺤﻘﻖ اﻫﺪاف اﻋﻀﺎء ﻣﻲ ﮔﺮدد. ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان ﻣﻨﺒﻌﻲ ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ اﻓﺮاد، ﮔﺮوهها و ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺮای ﻧﻴﻞ ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﻄﻠﻮب آن را ﺑﻜﺎر ﮔﻴﺮﻧﺪ، ﻗﻠﻤـﺪاد ﻣﻲ ﺷﻮد، و آن ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺑﺴﻴﺎری ﻣﻮارد ﺗﻮﺳﻂ ﺗﺤﻠﻴﻠﮕﺮان اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮای ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻃﻴﻒ وﺳﻴﻌﻲ از ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑﺮده ﻣﻲﺷﻮد و ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ درک اﻳﻦ ﭘﺮﺳﺶ ﻛﻪ ﭼﺮا ﺑﺮﺧﻲ اﻓﺮاد، ﮔﺮوﻫﻬﺎ و ﻃﺒﻘﺎت ﻣﺮدم ﺑﻪ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺳﻴﺎﺳﻲ، اﻗﺘﺼﺎدی و ﻳﺎ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺜﺒـﺖ ﺗـﺮی ﻧﺴـﺒﺖ ﺑـﻪ دﻳﮕﺮان ﻧﺎﻳﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، ﻣﻨﺠﺮ ﺷﻮد(اندیشمند،1388).
بهرغم اهمیت موضوع سرمایه اجتماعی و تاثیر آن بر آموزش، مخصوصا آموزش ضمن خدمت و بهرغم مراجعه پژوهشگر به کتابخانه چند دانشگاه و مجلات علمی و معتبر و جستجو در سایتهای علمی، پژوهشی که به نقش سرمایه اجتماعی در بحث آموزش ضمن خدمت پرداخته شده باشد ، را نیافته است. لذا پژوهشگر با راهنمایی استادان راهنما و مشاور بر آن شد تا نقش سرمایه اجتماعی را به عنوان متغیر تعدیلگر در این پژوهش بسنجد.
در این بخش ابتدا اهمیت و ضرورت از لحاظ نظری و سپس از لحاظ کاربردی ارایه میشود.
الف) اهمیت و ضرورت تحقیق از لحاظ نظری
ب) اهمیت و ضرورت تحقیق از لحاظ کاربردی
ارایه پیشنهاداتی جهت اثربخشی و کارایی بیشتر این دورهها.
در این بخش ابتدا هدفهای اصلی و سپس هدفهای فرعی ارایه میشود.
الف)هدف اصلی:
تعیین تاثیر آموزش ضمن خدمت بر عملکرد کارکنان با تاکید بر سرمایه اجتماعی به عنوان متغیر تعدیلگر .
ب)هدف های فرعی:
برای انجام بهتر این پژوهش، سوالات ارایه شده در پروپوزال پژوهش به صورت فرضیههای زیر ارایه میشود:
الف) فرضیههای اصلی:

ب)فرضیههای فرعی:
کنون روشهای (سیستم ها) مختلفی جهت فرآوری وفروش محصول پسته در مناطق پسته کاری بکار گرفته می شود، که اگر چه سیستم های فعال در این امر در ظاهر خدماتی را جهت فرآوری و فروش این محصول انجام می دهند اما اینکه کدام یک از این سیستم ها در خدمات رسانی مورد نظر موفق تر بوده و توانسته اند در کاهش ریسک خرید و فروش، کاهش میزان آفلاتوکسین موجود در محموله های صادراتی، ایجاد رقابت پذیری مناسب در تولید و عرضه این محصول، و در نهایت کاهش هزینه های تولید موثر باشند مورد سوال است. بنابراین این تحقیق در پی پاسخ دادن به سوالات زیر می باشد:
1-3 – اهداف تحقیق
از آنجا که هم اکنون در خصوص فرآوری و فروش محصول پسته روش های (سیستم های ) مختلفی در حال اجرا می باشد و هر کدام یک از این روش ها نیز عملکرد متفاوتی در این خصوص دارند، بررسی نحوه عملکرد و مزایای هر کدام می تواند در انتخاب و معرفی روش مناسب جهت حل بسیاری از مسائل و مشکلات موجود بر سر راه تولید و بازاریابی این محصول موثر باشد، از اینرو بر آن شدیم تا در این تحقیق موارد ذیل را به صورت مقایسه ای مورد بررسی قرار دهیم:

1-4- ضرورت انجام تحقیق
پسته یکی از محصولات عمده صادراتی کنونی کشور است و ایران نیز مقام نخست تولید و صادرات این محصول مهم را در اختیار دارد، آمار موجود نشان می دهد که در طی سال های 1371- 1360، سهم صادرات پسته از کل صادرات کشاورزی به طور متوسط 31/23 درصد بوده است همچنین در همین مدت ارزش صادرات پسته 5/13برابر شده در حالی که ارزش صادرات کشاورزی تنها 4 برابر شده است صادرات پسته در سال 1350 از 9975 تن به 20000 تن در 1374 رسیده است. محمود زاده و زیبایی (1383) با استفاده از یک مدل تحلیلی هجمی به بررسی عوامل موثر بر صادرات پسته ایران طی دوره زمانی 1358- 1361 پرداختند. آنها آثار شاخص لگاریتمی تغییرات نرخ ارز و قیمت واقعی خرده فروشی پسته بر صادرات را تجزیه و تحلیل کردند و نشان دادند که تغییرات نرخ ارز در کوتاه مدت و دراز مدت معنی دار و مثبت است. صداقت (1386 )، مطالعه ای تحت عنوان بررسی رشد و عوامل موثر بر توان رقابتی پسته ایران در بازار جهانی انجام داد . نتایج نشان داد که اثر توزیع بازار واثر رقابتی نقش مهمی در میزان صادرات پسته کشور در دوره زمانی 1378- 1375 داشته اند. در حالیکه اثر ترکیب محصول و توزیع بازار از مهمترین عوامل تغییر در میزان صادرات پسته کشور در دوره زمانی 1382- 1379 بوده اند. سالم (2005)، بازاریابی پسته دراستان یزد را مورد بررسی قرار داد. نتایج این مطالعه نشان داد که سیستم بازاریابی پسته کارآمد نبوده است. همچنین خدمات انجام شده روی این محصول به طور عمده توسط تولیدکنندگان انجام شده است و کمترین خدمات توسط عمده فروش و خرده فروشان صورت گرفته است.
از آنجا که پسته یکی از محصولات بزرگ صادراتی ایران (مخصوصا در بخش صادرات غیر نفتی) بوده و از طرفی یکی از محدود محصولاتی است که در شرایط خشک و کم آب ایران و حتی در بسیاری از خاکهای نا مرغوب این کشور توانائی رویش دارد و جایگزینی آن با محصولات دیگر سخت و در بعضی از مناطق غیر ممکن می باشد، لزوم حفظ و ارتقاء آن روز به روز بیشتر می شود. از طرفی اجرای برنامه های مناسب در خصوص تولید، فرآوری و صادرات این محصول بیشتر از هر زمانی در کشورمان احساس می شود.
بنابراین انجام تحقیقات کاربردی در زمینه تاثیر نوع فرآوری و فروش بر کاهش هزینه ها و ریسک فروش ضروری به نظر می رسد. مروری بر ادبیات پژوهش نشان داد که پژوهش های انجام شده درباره وضعیت نوع فرآوری و فروش و ارتباط آن با دیگر متغیرها مورد نظر این پژوهش ازجمله کاهش رقابت پذیری، کاهش هزینه ها، ریسک فروش و کاهش آفلاتوکسین در ایران بسیار محدود است این در حالی است که تاریخچه پژوهش های مرتبط با این موضوعات در خارج از کشور نیز به بیش از سه دهه پیش بر می گردد. افزون بر فراوانی نه چندان زیاد پژوهش های قبلی در این زمینه، بررسی های انجام شده نشان می دهد که در پژوهش های داخل کشور در مورد رابطه متغیرهای مورد بررسی در این تحقیق بحثی به میان نیامده است. بنابراین انجام تحقیقی در این زمینه جهت مشخص کردن تاثیر نوع فرآوری و فروش بر کاهش رقابت پذیری، کاهش هزینه ها، ریسک فروش و کاهش آفلاتوکسین ضروری به نظر می رسد .
اضافه بر مورد فوق که خلاء موجود در پژوهش های قبلی را روشن می سازد، از لحاظ کاربردی نیز می توان به پاره ای از ضرورت ها جهت انجام پژوهش حاضر اشاره نمود. از جمله اینکه نوع فروش از مؤلفه های بسیار مهم در رقابت پذیری، کاهش ریسک، آلودگی به آفلاتوکسین و… محسوب می شوند. اهمیت کاربردی پژوهش حاضر از این لحاظ افزایش می یابد که بدنبال شناسایی پاره ای از عوامل موثر در کاهش ریسک، رقابت پذیری، کاهش آلودگی به سم آفلاتوکسین و کاهش هزینه فرآوری و فروش می باشد.
1-5- جنبه نوآوری تحقیق
با توجه به راه اندازی سیستم فرآوری وفروش مشارکتی در چند سال گذشته و انجام بررسی در خصوص مقایسه این روش با سیستمهای غیر مشارکتی ،تحقیقات خاصی در این زمینه ملاحظه نگردید، بنابراین این تحقیق یکی از اولین تحقیقاتی می باشد که در این زمینه صورت می گیرد.
– United Nations Conference on Trade and Development ( UNCTAD)