زموضوعات مورد مطالعه در جوامع معاصرمسأله هویت اجتماعی است. در جوامع ابتدایی هویت به عنوان یک مسئله اجتماعی چندان مطرح نبود، زیرا افراد در آن جوامع اغلب دارای هویت انتسابی بودهاند و در زمینهی هویتیابی چندان دچار سردرگمی نمیشدند در جوامع سنتی یکسری عوامل خاص مانند قومیت، خانواده و مذهب از مهمترین عوامل مؤثر بر هویت افراد محسوب میشدند و هویت امری ثابت، پایدار و تغییرناپذیر بود اما موضوع هویت با ورود به دنیای مدرن وسر برآوردن هویتهای تازه وخدشهدارشدن منابع هویتهای پیشین مورد توجه اندیشمندان و برنامهریزان اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته است(جنکینز،6:1996).
مسئله هویت در ایران در دهه60 و اوایل دهه 70 مطرح گردید. برنامههای رسمی دولتی، تألیفات، پژوهشها و سمینارهای انجام شده در قلمرو موضوع هویت در این دههها نشانه اهمیت بسیار حیاتی هویت و موضوعات مرتبط با آن است؛ در واقع تاریخ ایران معاصر به طرز خارقالعادهای با پرسش هویت عجین شده است این آمیختگی به آن دلیل است که میتوان همه تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را حول محور هویت صورتبندی دوبارهای کرد، به واسطهی این امر بخشهای مختلف کشور از جمله استان همدان نیز با تحولات گسترده روبرو بوده است. تغییر و تحولات سریع در عرصهی دسترسی به اطلاعات و گسترش تکنولوژیهای نوین ارتباطی تغییرات عمیقی در ذائقه و منش افراد در عرصه فرهنگی به وجود آورده و همین امر سبب ورود کالاهای فرهنگی در بازارهای مصرفی شده که به اقشار مختلف از جمله جوانان هویت میبخشند (ذکایی،14:1386). از آنجایی که175510 نفر از جمعیت استان همدان را جوانان 29-15 سال تشکیل میدهند که مهمترین متقاضیان کالاهای فرهنگی هستند عدم برنامهریزی در جهت تأمین نیازهای فرهنگی آنها آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. چرا که این قشر بیشترین تأثیر را از تحولات مذکور پذیرفته و این تأثیرپذیری منجر به تغییرات عمیقی در منابع هویتی آنها شده است(خبرگزاری فارس،1392).با اذعان به اهمیت موضوع، هویت در مطالعه حاضر از بُعدی جامعه شناختی مورد بررسی قرار گرفته است. هویت مفهومی پیچیده است و در مورد آن دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. مارکوس معتقد است هویت در بستر اجتماعی منبع رفتار به شمار میرود و میتواند به عنوان مؤلفههای هویت مذهبی، ملی، قومی و فردی ارائه گردد، اما در بستر اجتماعی مؤلفههای هویت تعیینکنندهی میزان پیروی از مقررات یا الگوهای اجتماعی است. او معتقد است در جوامع نوین به واسطه گسترش ارتباطات محلی، ملی و بینالمللی به همراه حادث شدن تحولات اجتماعی و فرهنگی بافت اجتماعی از حالت سنتی به شکل مدرن درآمده است ( مارکوس، 1977: 69 ).دکتر شایگان اعتقاد دارد که انسان امروز دیگر قادر نیست وجود خود را در یک محدوده و با یک هویت معین حفظ کند ما هر چه بیشتر بر هویت خویش تاکید کنیم، هر چه تعلق خود را به فلان گروه یا ملت با صدای بلندتر جار زنیم، آسیبپذیری هویت خویش را بیشتر نشان دادهایم؛ لذا هویت دیگر مجموعهاییک دست از ارزشهای ثابت و مطمئن نیست و سیل جهانی شدگی، پلهای پشت سر را ویران کرده است. هویتهاییگانهساز تاریخی، توانایی تفکیک و تمایز خود را از دست دادهاند و ما در شرف تکوین انسان چهلتکهای هستیم با تفکری سیار و سیال که دیگر به هویتی خاص تعلق ندارد و دچار هویت چهلتکه شده است. هویت چهل تکه به این معناست که انسان یک هویت ندارد، دائم در سیر و سلوک است و در فرهنگهای مختلف حضور پیدا میکند، از یک حوزه فرهنگی به یک حوزه فرهنگی دیگر میرود(شایگان:1378)؛ با توجه به توضیحات ارائه شده میتوان گفت هویت در جوامع مدرن بر خلاف جوامع سنتی به طور مداوم در حال تغییر است. تغییرات مهمی از جمله انقلاب صنعتی، رشد و گسترش شهرنشینی، تغییر در الگوهای فرهنگی و سرانجام فرآیند جهانی شدن و گسترش وسایل ارتباطی، رسانههای ارتباط جمعی و و رود به عصر دیجیتال به همراه افزایش تیراژ کتابها، مجلات و سایر محصولات فرهنگی که از آنها با عنوان سرمایه فرهنگی تعبیر میشود شرایط وچارچوب سنتی هویتیابی را دگرگون ساخته و یکسری از ارزشها که از آنها به عنوان ارزشهای مدرن تعبیر میشود موجب ارزشگذاری افراد بر حسب ملاکهای امروزین از قبیل سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شده استبه گونهای که در جامعه امروزین یکی از مهمترین عوامل تأثیر گذار بر هویت اجتماعی افراد سرمایه فرهنگی و ابعاد مربوط به آن است (بوردیو:1990).
مهمترین تأثیر سرمایه فرهنگی بر هویت اجتماعی جوانان دگرگونی در فرآیند تولید و بازتولید هویت اجتماعی آنهاست، لذا با در نظرگرفتن سرمایه فرهنگی به عنوان عاملی که از آن به عنوان سازهی بازتولید هویتی نامبرده میشود میتوان گفت که باعدم برنامهریزی در خصوص ارتقاء سرمایه فرهنگی فرآیند هویتیابی افراد دچار نقصان میگردد و بررسی هویت جوانان و مؤلفههای آن با نادیدهگرفتن سرمایه فرهنگی کامل و بیعیب نمیباشد.به عقیده بوردیو سرمایه فرهنگییعنی قدرت شناخت و قابلیت استفاده از کالاهای فرهنگی در هر فرد و آن در بر گیرنده تمایلات پایدار هر فرد است که در خلال اجتماعی شدن در او انباشتهمیشود (بوردیو،155:1381).اقتصاددانان مفهوم سرمایه فرهنگی را با مفهوم سرمایه انسانی موازی میدانند. اقتصاددانان فرهنگ را به مثابه مجموعهای از فعالیتها میدانند که شامل تمام فعالیتهایی میشود که درون صنایع مشهور به صنایع فرهنگی قرار میگیرد،اما از نظر جامعهشناسان فرهنگ آن چیزی است که میتوان دیدگاهی جامعهشناختییا انسانشناختی نامید، آنجا که فرهنگ به مثابه مجموعهایی از نگرشها، اعمال، و عقاید در نظر گرفته میشود که برای پیشبرد جوامع متفاوت ضرورتی بنیادین دارد. فرهنگ به این معنا در ارزشها و در رسوم یک جامعه خاص بیان میشوند که در طول زمان و مادامی که از یک نسل به نسل دیگر انتقال داده میشود، نمو مییابد (تراسبی، 1995: 202) پس مفهوم ارزش فرهنگی درجامعهشناسی متفاوت است.
با توجه به توضیحات ارائه شده میتوان گفت در جامعهی کنونی با افزایش ورود کالاهای فرهنگی اهمیت برجستهی کالاهای فرهنگی بیش از پیش نمایان میگردد، اما از سوی دیگر با توجه به عدم برنامهریزی برخیجوامع در توزیع محصولات فرهنگی و نابرابری دسترسی قشر جوان به این منابع که از متقاضیان اصلی این منابع به شمار میروند، تغییرات کمی وکیفی فراوانی در سرمایه فرهنگی جوانان روی داده که حکایت از وجود یک مسئلهی اجتماعی در جوامع معاصر دارد به گونهای که مسأله مورد نظر موضوع محوری پژوهشهایی بوده که در این زمینه صورت گرفته است. در کشور ما هم شاخص مصرف کالاهای فرهنگی در قیاس با استانداردهای جهانی وحتی منطقهای ناامید کننده است و از آنجایی که مصرف این کالاها نقش اساسی در بهبود سرمایه فرهنگی دارد، برنامهریزی در خصوص الگوی مصرف آنها به عنوان یکی از مسائل اساسی مورد توجه برنامهریزان فرهنگی کشور قرار گرفته است. به علاوه باید در نظر داشت که نابرابری در توزیع سرمایه فرهنگی میتواند منجربه محرومیت اکثر اعضای جامعه در دسترسی به منابع معرفتی، محدود شدن امکان بسط خردگرایی در عرصههای مختلف زندگی، نزول سطح مشارکت همگانی، محدودیت در تولیدات و خلاقیتهای علمی و فرهنگی و محدودیت در گردش اطلاعات و جذب دانشهای نوینگردد(فخرایی و کریمیان ،1389 :127).با توجه به مطالب ذکر شده میتوان گفت از آنجا که مفهوم سرمایه فرهنگی و هویت به عنوان دو مؤلفهی اساسی در زندگی اجتماعی افراد نقش بسزایی در پایداری وتداوم شیوهی زندگی و پویایی هر جامعهای داشتهاند و از موضوعات ریشهای در جامعهشناسی به شمار میروند؛ پرداختن به این نکته که تا چه حد سرمایه فرهنگی و هویت مرتبط بودهاند و پاسخ به آن با یک شیوهی نظام مند و آزمون پذیر باید مورد توجه قرارگیرد.
با قبول فرضیهی بوردیو مبنی بر تأثیر سرمایه فرهنگی بر هویت، تحقیق حاضر به دنبال بررسی تأثیر سرمایه فرهنگی بر هویت اجتماعی جوانان شهر همدان است. بنابراین مسألهی اصلی این تحقیق آن است که آیا سرمایه فرهنگی بر هویت اجتماعی جوانان این شهر تأثیرگذار است؟
1-3- سوألات تحقیق:
این تحقیق بر اساس یک سؤال اساسی و محوری است:
آیا سرمایه فرهنگی بر هویت اجتماعی جوانان تأثیرگذار است؟
همچنین در این تحقیق تلاش میشود تا به سوالات زیر نیز پاسخ داده شود:
1.آیا تأثیر بعد ذهنی سرمایه فرهنگی بر بعد ملی و دینی هویت بیش از بعد فردی آن است؟
2.آیا تأثیر بعد عینی سرمایه فرهنگی بر بعد ملی و دینی هویت بیش از بعد فردی آن است؟
3.آیا تأثیر بعد نهادی سرمایه فرهنگی بر بعد فردی هویت بیش از بعد ملی و دینی آن است؟
4.آیا تأثیر سرمایه فرهنگی بر بعد ملی و دینی هویت بیش ازبعد فردی آن است؟
5.آیا سرمایه فرهنگی خانواده برهویت اجتماعی جوانان تأثیرگذار است؟
6.آیا پایگاه اقتصادی_اجتماعی افراد بر سرمایه فرهنگی آنها تأثیر گذار است؟
1-4- اهمیت وضرورت انجام پژوهش:
هویت در زمره مفاهیمی است که از اوان پیدایش جامعه شناسی تا به امروز به عنوان یک مفهوم نظری مورد مطالعه قرار گرفته است. در جوامع سنتی هویت بیشتر متأثر از عوامل انتسابی از پیش مشخص شده بود اما در جوامع جدید منابع هویتیابی متعدد است، زیرا انسانها در گروهای اجتماعی متعددی عضو هستند لذا هویت انسانها در معرض تغییر است. اینجاست که مسئلهی هویت اهمیت مییابد. در واقع در جوامع جدید عوارض ناشی از دگرگونی در نظام فرهنگی و ارزشی، افزایش گرایشهای جدید به همراه تغییر ساختارهای سنتی حاکم بر جامعه افقهای جدیدی را در زندگی اجتماعی افراد به وجود آورده و خصوصاً به قلمرو فعالیتهای فردی راه مییابد و به دنبال آن مسائل مربوط به هویت افراد مطرح میشود. در این میان جوانان به دلیل خصوصیات خاص سنی خود بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند و از آنجایی که هویت بخش مهمی از وجود هر انسان است و زندگی شخصی و اجتماعی هر شخص تحت تأثیر هویت وی قرار میگیرد بررسی هویت موضوع مهمی برای مطالعه است (گلمحمدی،65:1381 ).
درکشور ما علی رغم تحقیقات انجام گرفته هنوز مسائل قابل مطالعه در مورد هویت جوانان وجود دارد زیرا جوانان درصد قابل توجهی از جمعیت را به خود اختصاص دادهاند؛ همچنین تحول هویتی در جوانان بسیار سریعتر و بیشتر از گروههای اجتماعی است و از آنجا که آنها آینده جامعه را ساخته و خطمشی آینده را ترسیم میکنند مطالعه مسائل مربوط به هویت آنها اهمیت اساسی داردودر این زمینه باید برنامهریزی مناسبی برای شکلگیری هویت صورت گیرد.
1-Social identity
2-Cultural capital
1-.Jenkins
راحت می توان گفت که تعداد کمی از کشورها استراتژی توسعه مشخصی را دنبال می کنند، بیشتر کشورها معجونی از استراتژی های مختلف را بکار گرفته اند و بخش ها، قطعات و سیاست های از استراتژیهای مختلف را بکارگرفته و سرهم کرده اند، حتی بسیاری از آنان در عمل پرهیز دارند نام الگو، استراتژی یا مکتب خاصی را عنوان کنند. سیاستمداران تمایل دارند بر اهداف الگوها تاکید کنند. آنها نمی خواهند ذهنیت های منفی ناشی از اتخاذ الگوی خاصی در اذهان پدید آید.
دولت سازندگی با اجرای اولین برنامه توسعه در سال 1368 ، از الگوی وابستگی پیروی نموده، دولت اصلاح طلب که برنامه سوم توسعه را در سال 1378 ابلاغ شد از الگوی جهانی شدن پیروی نموده و دولت خدمتگذار نیز با اجرای الگوی بومی برنامه های توسعه در ایران را به اجرا در آمده و هم اکنون توسعه ایرانی- اسلامی مد نظر دولتمردان است. در این برنامه های توسعه، دولتمردان از پارادایم مشخص و پیوسته ای بهره نگرفته اند و هر دولت به فراخور حال و سیاست های کلی، برنامه ها را تدوین و اجرا کرده اند. در هیچ یک از برنامه های توسعه تعریف روشنی از مفهوم توسعه، ابعاد و ویژگی های آن به عنوان هدف اصلی ارایه نشده است و برنامه ها فاقد رویکرد سیستمی، جامعه و کامل بوده اند(غلامی نتاج-1388 : 128).
حال با توجه به اینکه سیاستمدارن در هر دوره ای نسبت به اهداف و استراتژی های خود الگو خاص یا ترکیبی از آنها را اتخاذ کرده اند و در پی مطالعات محتوای برنامه ها می توان بیان داشت بررسی الگوهای توسعه یافتگی در ایران بعد از پیروزی انقلاب، از ترکیب سه الگوی توسعه یعنی رویکرد وابستگی، رویکرد نوسازی و نظام جهانی بوده است.
هم اکنون ایران با وجود آنکه سده ای را سپری می کند که کشور های همسایه اش با سرعت بیشتری مسیر توسعه را طی می کنند، هنوز نتوانسته این راه را به درستی به پیماید. به این ترتیب سوالهای اساسی و مهم در این رابطه اینگونه بیان می شود:
1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق
با توجه به اینکه ایران دارای تمدن بسیار کهنی است اما در شرایط اجتماع کنونی دچار تناقضات شدیدی گردیده است. حسین عظیمی معتقد است فرآیند توسعه نمیتواند همه کشورهای جهان را در برگیرد. از یک طرف چنانچه تمام جمعیت جهان بخواهند یا بتوانند سطح زندگی جوامع صنعتی را داشته باشند، منابع کرهزمین در شرایط حاضر، اجازه نمیدهد، از طرف دیگر این موضوع زمانی محتمل خواهد بود که کشورهای توسعه یافته سطح مصرف خود را داوطلبانه به نفع کشورهای در حال توسعه و فقیر کاهش دهند و از سوی دیگر شرایط و عوامل در بسیاری از کشورها به گونهای است که احتمالاً دستیابی به توسعه برای آنها محدود است؛ لذا تنها تعداد معدودی از کشورها میتوانند وارد مدار توسعه شوند که خوشبختانه ایران از جمله این کشورهاست. عظیمی در بررسیهای خود با توجه به منابع و شرایط، امکان ساختن تمدن جدید برای ایران را ممکن و سهلتر از بسیاری کشورها دانسته و در مقالات متعدد خود احیای تمدن ایرانی جدید را ممکن و مشروط بر احیای اندیشههای محوری اسلام که همان اندیشههای محوری تمدن جدید صنعتی هستند، میداند.
الگوی که حسین عظیمی ارایه می دهد متکی بر داشته های بومی است. در حالی که در طول نیم قرن گذشته کمتر به الگوی درونی تکیه شده و نوسازی با الگوبرداری از سایر کشورها به اجرا در آمده است.
اگر توسعه را به شاخص های چون توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی، توسعه فرهنگی و توسعه انسانی تقسیم بندی نماییم، مشاهده می شود در برخی از شاخص ها توانسته ایم به حد مطلوب رسیده و در برخی دیگر در سطوح قابل قبول قرار نگرفته ایم. این نامتوازنی باعث بروز آنومی های در جامعه می گردد که در طولانی مدت شالوده جامعه را برهم خواهد زد
ین شهروند واقعی با آگاهی از توانایی ها و نیازهای خود و با توجه به شرایط اجتماعی جامعه اش درصد است تا بر محیط اجتماعی زندگیاش نظارت کند و در مواقع لزوم به تغییر شرایط و محیط پیرامونش بپردازد. لذا شهروند واقعی باید از حقوق خود مطلع باشد. این آگاهی باید تا حدی باشد که شهروند را به تحرک وادارد و به وی قدرت فعال شدن در محیط اجتماعی را بدهد (حسام، 1382: 12).
بدیهی است که در هر جامعهای، نظام اجتماعی باید از طرق مختلف آگاهیهای لازم را در زمینهی حقوق شهروندی در افراد جامعه ایجاد کند. با وجود آنکه آموزش و پرورش رسمی ظرفیتهای فراوانی برای آگاهی و آموزش مفهوم شهروندی و رفتارهای مدنی دارد به نظر میرسد که با توجه ماهیت به این مفهوم، نهادهای دیگر اجتماعی همانند رسانهها، در ادامه این آگاهیها و آموزشها کارآمدتر و اثربخشتر عمل کنند. به ویژه در سالهای اخیر نقش رسانههای جمعی در آگاهی از حقوق شهروندی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
با مراجعه آمار درمورد گوش دادن به رادیو و بویژه تماشای تلویزیون در جامعه به اهمیت این رسانهها پی میبریم و در شرایط کنونی در بعضی از روزها بیش از نود درصد مردم به طور متوسط به تماشای تلویزیون و گوش دادن به برنامههای رادیویی به لحاظ زمان و حجم مخاطبان افزوده شده است. زیرا با افزایش پوشش و علاقه مخاطبان به رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه ها و امکان استفاده از رادیو و تلویزیون افزوده و نقش وسایل ارتباطی در تحولات اجتماعی بیشتر شده است (آزاد ارمکی، 1387: 6).
لذا در جهان معاصر، در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه یکی از حوزههایی که به شدت تحت تأثیر آگاهیها و آموزشها و بازنماییهای رسانهای قرار دارد. گستره مهارت های شهروندی رفتارهای مدنی و مشارکت اجتماعی است (رضایی بایندر، 1382: 131).
پژوهشگران بسیاری نقش های مثبت و منفی رسانهها را در این گستره مورد بررسی قرار دادهاند. از جمله جرج گربنر که به بررسی محتوای برنامههای تلویزیونی و تأثیر آن بر ادراک و رفتار گروههای مختلف بینندگان داشت. استدلال می کند که برنامههای تلویزیونی آثار دراز مدت تدریجی و غیرمستقیم اما متراکم و با اهمیت دارد (وود، 2000). مطالعه دیگری که مک کامبز و شاو در مورد برجستهسازی بعضی موضوعات که در رسانههای گروهی به ویژه تلویزیون انجام دادهاند. به این نتیجه رسیدهاند که تأکید رسانهها بر یک موضوع و درک مردم از آن موضوع به عنوان موضوع مهم 96 درصد بوده است. بررسی یافتهها حاکی از آن است که رسانهها میتوانند با ارائه آگاهیها و الگوهای رفتاری، چارچوبهای مرجع و اطلاعات مطلوب، به افزایش آگاهیها، مهارتهای شهروندی و شکلگیری رفتارهای مدنی کمک کنند.
همچنین براساس تحقیقی که در سطح استان لرستان توسط ملیحه شیانی در رابطه با وضعیت شهروندی در لرستان انجام گرفته میزان آگاهی شهروندان از حقوق خود و مشارکت آنها در مسائل مختلف در حد متوسط میباشد (شیانی، 1383).
بیانگر آن است که حقوق شهروندی در بین شهروندان از وضعیت مناسبی برخوردار نمیباشد. حال با توجه به بهرهمندی تقریاً صد در صدی مردم شهرستان خرمآباد در دسترسی به برنامههای رادیویی و تلویزیونی ملی و محلی (استانی) و همچنین تخصیص بخشی از برنامههای رادیو و تلویزیونی ملی و محلی به حقوق شهروندی از جمله حقوق سیاسی، اجتماعی و مدنی این تحقیق به دنبال آن است که استفاده از رادیو و تلویزیون مرکز لرستان تا چه میزان میتواند آگاهی شهروندان را از حقوق شهروندی به دنبال داشته باشد و استفاده از مدلهای ارتباطی تا چه حد میتواند آگاهی افراد را در زمینه حقوق شهروندی به همراه داشته باشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
وسایل ارتباط جمعی به عنوان یکی از مهمترین وسایل ایجاد تغییرات در جوامع بشری، به جامعه و افراد آن کمک می کند تا در مسیر و خط مشی معین خود موفقتر و با آگاهی و اطلاعات بیشتری حرکت ورزند و در چگونگی تعامل متقابل شهروندان تأثیر گذاشته و کنشها و واکنشها را جهتدار و متناسب با دیگر ابعاد جامعه بسازد (اوبرین، 1984: 65-60).
از طرف دیگر گسترش وسایل ارتباط جمعی (اعم از رادیو، تلویزیون و…) جهت تأثیر این وسایل بر مخاطبان را از جنبههای مختلف نظیر آموزش، ایجاد سلیقه و علایق جدید، نوگرایی، ارتقای سطح آگاهیها و دانش عمومی و … به طور جدی مطرح کرده است (بیابانگرد، 1387).
آگاه سازی و تربیت شهروندی زمینه را برای تربیت انسان، مهارت و فهم لازم برای داشتن یک نقش مؤثر در جامع در سطح محلی، ملی و بینالمللی را فراهم میآورد و آنها را شهروندانی آگاه، متفکر و مسئول که مسئولیتهای خود را به خوبی میشناسد تبدیل مینماید.
وبایل در جهت تقویت کارکرد اصلی مدارس یعنی «جامعه پذیری دانش آموزان » عمل می کند یاخیر؟»
اهمیت و ضرورت تحقیق
اینگلهارت پس از انجام تحقیقات تجربی و طولی خود پیرامون تحولات فرهنگی جوامع مختلف بر این نکته اذعان داشته که «دگرگونی مهم فرهنگی زمانی رخ می دهد که تغییر جنبه های اساسی فرهنگ منجر به بروز شکاف نسلی گردد زیرا این دگرگونی در میان گروههای جوانتر با سهولت بیشتری انجام می گردد.»(اینگلهارت ،ص20) حال اگر این سخن اینگلهارت را با این گزاره که آن هم حاصل پژوهشهای متعددی است ، یعنی «گذار از یک مرحله تمدنی مثلا صنعتی به مرحله بعد (فراصنعتی ) در گرو پیشرفت و توجه به تکنولوژیهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی است . » جمع نماییم ، لزوم توجه بیشتر به آثار و تبعات فرهنگی اجتماعی تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی بر ما بیشتر مبرهن خواهد شد.
اذعان به کاربردهای فراوانیکه فنآوریهای ارتباطی و اطلاعاتی برای جامعه به ارمغان آورده اند نباید ما را از آثار و تبعات فردی ، اجتماعی ، کوتاه مدت و دراز مدت ، سطحی و یاعمقی آنان غافل نماید. آموزش وپرورش در خط مقدم تعامل یا تقابل با آثار فردی و اجتماعی تکنولوژی ارتباطی اطلاعاتی نوین (موبایل ) قرار دارد. چند سالی است که پیوسته در قالب بخشنامه یا آیین نامه های آموزشی دستوراتی مبنی بر ممنوعیت استفاده از موبایل توسط دانش آموزان در مدرسه صادر می گردد ولی واقعیت این است که طبق تحقیقات انجام گرفته سن استفاده از آن حتی به سن دانش آموزان مدارس ابتدایی نیز انتقال یافته است.(مجله تربیت : زمستان 88) حال اگر بپذیریم که اغلب نظریات اخیر در مورد تاثیرات فرهنگی رسانه ها بر این باورند که رسانه ها با عرضه کردن نقش ها و رفتارهایی که با ثبات اجتماعی در ارتباطندبه عنوان عاملی مهم هم در جامعه پذیری رسمی و هم غیر رسمی ایفای نقش می کنند و از طرف دیگر مردم زمان معتنابهی از وقت خویش را صرف آنها می کنند پس براستی امروزه اینان در صف اول عوامل جامعه پذیر کننده قرار دارند.(گیل و ادمز: 98) پس توجه و لزوم بررسی پیرامون موبایل به عنوان یک ابزار چند رسانه ای و جذاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به عنوان نمونه بررسی تاثیرات متقابل موبایل بر کنشهای متقابل و رفتارها و الگوهای مصرف انسانها در جهان تا جایی اهمیت یافته که اخیرا برخی محققان اصطلاح موسیولوژی که ترکیبی ازکلمه موبایل وسوسیولوژی بوده ومعرف حوزه جدیدی است که به مطاله رفتارهای اجتماعی فرهنگی دردنیای موبایل میپردازد را وارد حوزه مطالعات جامعه شناسی نموده اند.( موسوی :89:123) نباید فراموش کرد که مطالعه و پژوهش پیرامون ابعاد اجتماعی فرهنگی موبایل بویژه برای گسترش حوزه مطالعات جامعه شناختی و گسترش عرصه دانش اجتماعی در این حوزه اهمیت بنیادی دارد زیراکه میزان و عمق مطالعات در این خصوص حداقل در کشور ما (ایران) بسیار اندک و سطحی می باشند.
از سوی دیگرتا شناخت درستی از نوع کاربری و میزان استقبال و جایگاه و نوع نگرش خاصی که نوجوانان و جوانان ما نسبت به هر نوع تکنولوژی نوینی از جمله موبایل دارند بدست نیاید امکان برنامه ریزی منطقی و متقن در جهت جلوگیری از تبعات و آثار منفی اینگونه تکنولوژیها امکان پذیر نخواهد بود.
علاوه بر این ،هم اکنون که موبایل با گسترش و سرعتی غیر قابل کنترل توانسته است هوش و حواس دانش آموزان را به تسخیر خود درآورد به طوری که بیشترین میزان اوقات فراغت و حتی غیر فراغت( ساعات حضور در کلاس ) آنانرا به خود اختصاص میدهد. یکی ازدغدغه های اصلی متولیان امرجامعه پذیری دانش آموزان ( اعم از معلمان ، مدیران و مربیان و اولیا و کادر اداری ) آنست که آیا این وسیله ارتباطی به آنچه که آموزش و پرورش بدنبال آن است- جامعه پذیری-کمک می کند یا خیر واین دغدغه و نگرانی که یک دلمشغولی جدی است ضرورت بررسی مسئله را دو چندان می کند.
اهداف تحقیق
ما در انجام این پژوهش به دنبال رسیدن به اهداف زیر خواهیم بود:
1- شناسایی الگوی استفاده از موبایل ( اعم از نوع نگرش ، میزان ونحوه استفاده) در بین دانش آموزان مقطع متوسطه
ه 3 یکی از مناطق شمال شهر تهران میباشد که ساکنین به نسبت قدیمی آن افرادی هستند که از نظر مالی، اجتماعی و طبقاتی جزء اقشار متمول جامعه محسوب میشوند و به عبارت عامیانه «بالا شهر» محسوب میشود. اما منطقه 12 یکی از مناطق مرکزی رو به جنوب شهر تهران است که بنا به نظر شهرداری یکی از مناطقی است که جمعیت مهاجر از سایر نقاط کشور به نسبت بیشتر در این منطقه ساکن میشوند و بنا براین از نظر اجتماعی، فرهنگی، طبقاتی بسیار متفاوت از منطقه 3 میباشد و همین تفاوتهای میان ساکنین، عمدهترین دلیل انتخاب این دو منطقه به عنوان نمونه آماری است.
3-1 اهمیت و ضرورت مسئله
مفهوم «مشارکت» همگام با تغییرات در جامعه دچار تحول شده و با تکامل جامعه این مفهوم نیز متکامل شده است. میتوان گفت در جوامع امروزی به سبب مقتضیات زندگی جدید این پدیده اهمیت خاصی یافته، یعنی گستردگی جوامع و افزایش جمعیت، تنوع اقشار و تنوع مسایل اجتماعی و … موجب پررنگ شدن نقش مشارکت شده است، چرا که مشارکت مردم در فرایندهای تصمیمگیری از یکسو و اعتقاد و التزام مدیران به بهرهگیری از نظرات آنها در اتخاذ و اجرای تصمیمات از سوی دیگر زمینهساز پیشگیری از مشکلات بالقوه و درمان مشکلات بالفعل خواهد بود.
بنا به نظر گیدنز ما ناچاریم زندگی خود را به شیوهای فعالتر از آنچه در نسلهای پیشین درست بود بسازیم و باید برای پیامدهای آنچه انجام میدهیم و عادتهای شیوه زندگی که برگزیدهایم فعالانه مسئولیت بپذیریم، یعنی باید تعادلی جدید بین مسئولیتهای فردی و جمعی بیابیم.(گیدنز،43:1378) اما محقق شدن این امر همیشه میسر نیست، در صورتیکه مسئولیتپذیری و مشارکت یکی از مهمترین ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در هر جامعه وخصوصاً جامعه رو به رشد ما است و البته بسیاری از مشکلات ساختاری و عملکردی برنامهریزیها ناشی از نارساییهایی است که در این حوزه وجود دارد. آنچه در این میان بر مسائل موجود میافزاید این است که نه مفهوم مشارکت و ابعاد آن به خوبی تعریف شده و نه عوامل تقویتکننده و یا در طیف دیگر تضعیفکننده آن موضوع مورد بررسی جدی قرار گرفته است.(محسنی و جاراللهی،11:1382) به این ترتیب بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت شهروندان در ابعاد مختلف جهت پیشبرد اهداف لازم و ضروری است.
مسلماً مردم میخواهند در جامعه به حساب آمده و در رفع مشکلات کمک کنند و در واقع به عنوان شهروند بتوانند نظرات خود را مطرح کرده و آنها را پیگیری کنند و به تبع سازمانهای برنامهریز هم سخت نیازمند شراکت مردم در تصمیمگیریها و اجرای آنها هستند تا به موفقیت دست یابند، اما عموماً مشاهده میشود که مردم در یک حالت بیتفاوتی قرار دارند و هیچ حس تعلقی در میان آنان نسبت به جامعه دیده نمیشود و در نتیجه مشارکت فعالی در امور مختلف جامعه ندارند، که در نهایت این جامعه است که متحمل ضرر و زیان و در نتیجه عقبافتادگی میشود. چگونگی محقق شدن این امر از جمله مشکلاتی است که مدیران و برنامه ریزان توسعه در ایران با آن درگیر هستند که این موضوع نیازمند مطالعات جدی و کاوشهای فراوان است. امید آنکه بررسی حاضر نتایج ارزنده و کاربردی در بر داشته باشد.
4-1 اهداف پژوهش
اهداف اصلی :
5-1 سئوالات پژوهش