یر تکاملی طبیعی جوامع، دانشگاه ها و صنایع از رشد قابل توجهی برخوردار شده اند به نحوی که امروزه به جرأت میتوان گفت که بخش اعظم سرمایه های جوامع اعم از نیروی انسانی و منابع مالی در این دو بخش متمرکز شده است. با پیشرفت روز افزون علوم و صنایع، فاصله ی این دو نهاد پایه ای نیز بیشتر میشود. کاهش علم و صنعت از یک سو و کاستن از هزینه های پژوهش های مربوط به تجاری سازی از سوی دیگر، جوامع بشری را در دهه اخیر به سوی استفاده از ابزارهای جدیدی به نام انکوباتورها سوق داده است. از آنجایی که هرسازمان اعم از خدماتی و تولیدی در یک مزیت رقابتی به سر می برند نداشتن آگاهی و آموزش در آن زمینه موجب شکست آن ها میشود و از جمله موضوعاتی است که همواره مورد توجه بازرگانان و شرکت های تولیدی و کسب و کارهای کوچک است و این احساس و ضرورت را برای پژوهشگر پیش میآورد که در ایران جایگاه مراکز رشد چگونه است؟ در قرن حاضر آهنگ رشد تغییرها نسبت به قرن های گذشته از رشد چشمگیری برخوردار شده است. نیازهای جوامع بشری با توجه به جدید بودن و متنوع بودن به سرعت در حال تغییر و تحول هستند و کشورها برای همگام شدن با این تغییر و تحولات باید شرایطی فراهم کنند تا افراد روحیه ی کارآفرینی پیدا کنند. به همین دلیل کارآفرینی به عنوان عامل کلیدی رشد و توسعه ی اقتصادی در عصر مدرن شناخته شده است و موجب بهره مندی مردم و کشور میشود. از این رو توسعه ی کارآفرینی، مقوله ی مهمی است که کشورهای پیشرفته در فرایند توسعه ی اقتصادی- اجتماعی نسبت به آن توجه جدی دارند و توسعه ی کارآفرینی را در اولویت برنامه های خود میدانند. در این خصوص پژوهش های کمی وجود دارد، این پژوهش درصدد آن است تصویری دقیق و جامع از رابطه ی مراکز رشد بر کسب و کارهای کوچک و کارآفرینی را نشان دهد. اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش از چند نظر مورد توجه است: 1). شناخت و شناسایی و آشنایی بیشتر با مراکز رشد، تا کارآفرینان بر اساس این اطلاعات، برای راه اندازی کسب و کار، تصمیمات درستی بگیرند و با اطمینان بیشتری کار خود را ادامه دهند. 2). اثربخش بودن این پژوهش برای مطالعات بعدی. طبق آمارهای به دست آمده از برسی های انجام گرفته، 75 درصد از افراد یک جمعیت، نظاره گر بدون ایده و عمل میباشند. 12 درصد عملگرا بدون ایده و فاقد خلاقیت میباشند. 12 درصد خلاق و مستعد ایده دهی ولی عملگرا نیستند و فقط حرف می زنند و 1 درصد جمعیت خلاق و ایده پرداز می باشند که در اصل پارک ها و مراکز رشد باید سعی کنند تا این 1 درصد ازجمعیت را جذب نمایند (سلجوقی، 1385).
Incubator
.county.F
ن منظور سیستم مدیریت خیرخواهانه بر مبنای 4 بعد پیشنهادی (کاراکاس1،51،2009) که شامل حساسیت اخلاقی، تاثیر معنوی، تعاملات مثبت و پاسخگویی ارتباطی سیستم مدیریت با کارکنان از دیدگاه کارکنان می باشد به عنوان متغیر مستقل پژوهش حاضر مورد ارزیابی قرار می گیرد.
از طرفی، خلاقیت کارکنان به این صورت به بقای سازمان کمک میکند که وقتی کارکنان در کارشان خلاق باشند، قادر خواهند بود ایده های تازه و مفیدی درمورد محصولات، عملکرد، خدمات یا رویه های سازمان ارائه و به کار گیرند (گیلسون و شلی2،2008).
لذا یکی از متغیرهای تاثیرگذار در بهبود عملکرد و بقای شرکتهای بیمه خلاقیت است. با این فرض که خلاقیت کارکنان برای پیامدهای شرکتها سودمند و ضروری است، محققان به شناسایی عوامل اثرگذار فردی و ساختاری در سطح فردی و سازمانی بر خلاقیت پرداختهاند. و از آنجایکه بسیاری از صاحب-
Karakas- 1
Gilson & Shalley – 2
نظران علت موفقیت و شکست شرکتها و سازمانها را تفاوت در شیوه مدیریتی آنها میدانند، بر این اساس؛ در این مطالعه به این موضوع پرداخته می شود که نقش سیستم مدیریت خیرخواهانه، با مبنای کار خارج از سبکهای متعارف موجود مانند سبک رهبری لیکرت و… ، بر میزان خلاقیت افراد زیر دست چگونه میباشد. از سوی دیگر در این پژوهش رفتارهای موجود در زمینه خلق ایدههای جدید و اجرای این ایدهها به عنوان عناصر مهم رفتارهای خلاقانه بر اساس سنجش میزان خلاقیت از دیدگاه رندسیپ3 (1976) مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1-2- اهمیت و ضرورت پژوهش
در دهه اخیر، شاهد ظهور و گسترش بی سابقه تحقیقات علمی دربارهی خلاقیت ، نوآوری و تاثیرات آن در ارتقای عملکرد شرکتهای بیمه بودهایم. علت این تمرکز ویژه را شاید بتوان بیش از هر چیز، حساسیت و اهمیت نگران کننده این موضوع در سالهای اخیر دانست.
از آنجاکه خلاقیت یک اصل خدشه ناپذیر در پیشرفت جامعه بشری و همچنین پیشبرد اهداف سازمان ها به نحو احسن میباشد، لذا میبایست در زمینه ایجاد آن، زمینه کوشش و تلاش همه جانبهای از طرف مقامات بالای سازمان ها صورت گیرد. که اولاً زمینه لازم برای شکوفایی استعدادها و افکار خلاق به وجود آید، ثانیاً از اینگونه افراد حمایت همه جانبهای صورت گیرد تا در تمامی مراحل عمل خویش احساس دلسردی و شکست ننماید(مجله راهکار مدیریت،1389).
شرکتهای بیمه برای محیطی که خلاقیت و نوآوری را ترغیب و استعدادهای افراد را در این سو متبلور
Randsyp- 3
کند اهمیت قابل ملاحظهای قائل شدهاند. یکی از مهمترین عوامل تسهیل و تقویت توان خلاقیت در این شرکتها ، برخورداری از سبک مدیریتی هم سو با راهکارهای افزایش خلاقیت از سوی مدیران می باشد.
با توجه به تحقیقات انجام شده به ویژه تحقیقات چند سال اخیر در کشور که عمدتاً با لحاظ نمودن نقش خلاقیت کارکنان در بهرهوری شرکتهای بیمه به مطالعه عوامل انگیزشی، ویژگیهای شـخصی و
سبک های رهبری مبتنی بر نظریه لیکرت و نظایر آن پرداخته اند، پژوهش حاضر بر آن است از منظری نو و با تاکید بر نقش مدیریت خیرخواهانه با تاکید بر ابعادی چون حساسیت اخلاقی، تاثیرات معنوی، تعاملات مثبت، و پاسخگویی ارتباطی به بررسی این عنصر به عنوان سبکی نوین در مدیریت شرکتهای بیمه بر میزان خلاقیت کارکنان بپردازد.
1-3- اهداف پژوهش
بر این اساس اهداف کلی تحقیق عبارت خواهند بود از :
همچنین اهداف کاربردی تحقیق حاضر را می توان به شرح ذیل برشمرد :
1-4- فرضیه های پژوهش
1-4-1- فرضیه های اصلی: مدیریت خیرخواهانه بر میزان خلاقیت کارکنان تاثیر دارد.
1-4-2- فرضیه های فرعی:
ی 10 سال اخیر، رهبری تحولگرا، به یکی از رایجترین موضوعات در ادبیات رهبری مبدل شده است. (Bass andAvolio, 2000). نتایج حاصل از پژوهشهای متعدد این پیشنهاد را حمایت میکنند که رهبری یکی از عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی کاری پرستاران است. در این تحقیق، ما در نظر داریم برخی مکانیسمهایی که درنتیجه رهبری تحولگرا و کیفیت زندگی کاری ممکن است اتفاق بیفتد بسط و گسترش دهیم. بهویژه چون عدالت سازمانی بهعنوان پیشبینی کننده عملکرد بهینه افراد شناختهشده است، این فرض که عدالت توزیعی و تعاملی ممکن است در ارتباط بین رهبری تحولگرا و کیفیت زندگی کاری پرستاران ایفای نقش نماید تقویت میشود (Adams 1965;Levental, 1976).
از طرفی شرایط کاملاً متحول و حاکم بر سازمانها، افزایش رقابت و لزوم اثربخشی بالاتر، نیاز به نسل ارزشمندی از کارکنان را بیشازپیش آشکار نموده است. چنین کارکنانی بیتردید وجه تمایز سازمانهای اثربخش در بلندمدت محسوب میشوند چراکه سازمان را موطن خود میدانند و برای تحقق اهداف آن بیهیچ چشمداشتی عمل نموده و از هیچ تلاشی دریغ نمیکنند. ازآنجاییکه عدالت از مهمترین عوامل مؤثر برای بقا و پایداری فرایند توسعه سازمان و حفظ سلامت و پیشرفت در بلندمدت بهحساب میآید به همین دلیل عدالت سازمانی بهویژه بعد رویهای آن مانند سایر متغیرهای مهم در رفتار سازمانی جایگاه ویژهای پیداکرده است (Di Fabio A; 2012). از طرفی بیعدالتی و توزیع غیرمنصفانه دستاوردها و ستاده های سازمان، روحیه کارکنان را تضعیف میکند و روحیه تلاش و فعالیت آنها را نتزل میدهد؛ بنابراین رعایت عدالت رمز بقا و پایداری جریان توسعه و پیشرفت سازمان و کارکنان است (سید جوادین و همکاران، 1378).
با توجه به حساسیت حرفه پرستاری و اهمیت آن در حفظ سلامت و جان بیماران، بهبود کیفیت زندگی کاری آنان از اهمیت ویژهای برخوردار شده است. همچنین بهبود کیفیت زندگی کاری پرستاران عامل مؤثری در بهبود عملکرد آنان میشود که خود باعث بهبود کیفیت خدمات ارائهشده از سوی بیمارستانها میشود و مزیت رقابتی بیمارستانها را افزایش میدهد. ازاینرو بسیاری از بیمارستانها به دنبال راهی برای بهبود کیفیت زندگی کاری پرستاران خود میباشند. مطالعات زیادی در مورد کیفیت زندگی کاری انجامشده است، اما بر اساس اطلاعات نگارنده، تاکنون تحقیقی باهدف بررسی کیفیت زندگی کاری پرستاران از منظر تأثیر رهبری تحولگرا با نقش واسطهای عدالت سازمانی در بیمارستانهای یزد انجام نشدهاست.
این مطالعه با در نظر گرفتن و برشمردن مفاهیمی که در ادبیات کیفیت زندگی کاری، رهبری تحولگرا و عدالت سازمانی وجود دارد، عوامل مؤثر بر کیفیت زندگی کاری را موردبررسی قرار داده است و درصدد یافتن عواملی است که بیشترین تأثیر را بر کیفیت زندگی کاری پرستاران دارد.
1-3- اهداف پژوهش
1-4-سؤالات پژوهش
1-5-فرضیههای پژوهش
1-6-قلمرو پژوهش
در این پژوهش، قلمرو ازنظر مکان و زمان و موضوع به شرح زیر هست:
1-6-1-قلمرو مکانی پژوهش
با توجه به اینکه واحد تحلیل این پژوهش، سازمان (بیمارستان) هست، لذا بدین منظور تعداد 147 پرسشنامه در بیمارستان شهید رهنمون یزد توزیع نمودهایم.
1-6-2-قلمرو زمانی پژوهش
دادههای موردنیاز جهت انجام این پژوهش در بازههای زمانی نیمه دوم سال 1393 جمعآوری گردیده است.
ه اتفاق نظر درخصوص اهمیت تاثیر راهبردهای مدیریت دانش در موفقیت سازمان، وجود دارد(آزکن،2009) ولی سئوال اساسی و بنیادی این است که تاثیر راهبردهای مدیریت دانش بر عملکرد سازمانها چگونه است؟
همواره در اکثر سازمانها مدیران ورهبران سازمانی در پی ارتقا و بهبود عملکرد سازمانهای خویش میباشند. بطور کلی عملکرد سازمان ترکیب گستردهای هم از دریافتیهای غیرملموس همچون افزایش دانش سازمانی و هم دریافتیهای غیر ملموس همچون نتایج اقتصادی و مالی است(علامه و مقیمی،1390).
بطور خلاصه و کلی تلاش مدیریت دانش در آشکار کردن سرمایههای ناملموس و بکار بردن آنها برای بقای هر سازمان و مزیتی در عرصه رقابت سازمانی است و بالطبع افزایش و تاثیر مثبت و کارا بر عملکرد سازمانها میباشد.در این مقال و در قالب پروژه پایان نامه کارشناسی ارشد تلاش بر آن است که عوامل کلیدی، موثر و تسهیل کننده مدیریت دانش و تاثیر این عوامل بر عمکرد سازمانهای دولتی در شهر لامرد مورد بررسی قرار گیرد و پس از آن پیشنهادات و راهکارههای پیشنهادی به منظور پیادهسازی مدیریت دانش در این سازمانها و تاثیرگذاری آنها بر عملکرد سازمانی را ارائه نمائیم.
در این فصل بر آن شدیم ضمن بیان موضوع تحقیق به اهمیت و ضروت آن بپردازیم و کاربرد موضوع تحقیق را در سازمانهای دولتی با مورد توجه قرار دادن قلمروهای موضوعی، مکانی و زمانی بیان نماییم و همچنین اهداف، سئوالات و فرضیات اصلی و فرعی موضوع را ذکر و نهایتا تعاریفی از واژگان کلیدی و اصلی تحقیق را بیان برداریم.
دانش یکی از عوامل مهم توانایی سازمانها برای رقابت در بازار جدید جهانیست. از یک سو مدیریت دانش سالهای زیادی است که وجود دارد، اما از سوی دیگر فقط در چند سال اخیر به آن توجه چشمگیری شده است. امروزه گفته میشود ارزش افزوده در بیشتر حرفهها به شکل دانش بروز و نمود میکند (یمین فیروز، 1382). امروزه ضرورت توجه به مدیریت دانش به عنوان ابزاری استراتژیک جهت پیشبرد منافع سازمان و موقعیت در عرصه رقابت مطرح است. این امر بیانگر این است که بدون توجه به اصل مدیریت دانش و شناخت سازمان نسبت به آن نمی توان از آن سازمان بهره برد(سیف،1383).
یکی از نتایج بکارگیری مدیریت دانش در سازمانها بهبود عملکرد سازمانی و کمک به ارتقا عملکرد سازمانی می باشد. بنابراین هر سازمان به منظور آگاهی از میزان مطلوبیت و مرغوبیت فعالیت های خود بالاخص در محیطهای پیچیده و پویا نیاز مبرم به نظام ارزیابی دارد. از سوی دیگر فقدان وجود نظام ارزیابی و کنترل در یک سیستم به معنای عدم برقراری ارتباط با محیط درون و برون سازمان تلقی میگردد که پیامدهای آن کهولت و نهایتاً مرگ سازمان است. ممکن است بروز پدیده مرگ سازمانی به علت عدم وقوع یکباره آن، از سوی مدیران عالی سازمان ها احساس نشود. لکن مطالعات نشان میدهد فقدان نظام کسب بازخورد، امکان انجام اصلاحات لازم برای رشد، توسعه و بهبود فعالیت های سازمان را غیر ممکن مینماید، سرانجام این پدیده مرگ سازمانی است(عادلی، 1384).
مدیریت دانش در یک سازمان، متشکل از راهبردها و فرایندهایی است که قادرند نیازهای دانش کل سازمان، مشتریان و کارکنان را برآورده سازند. برخی دیگر نیز بیان میدارد که مدیریت دانش را، فرایند گسترده ای می دانند که امر شناسایی، سازماندهی، انتقال و استفاده صحیح از اطلاعات و تجربیات داخلی سازمانی را مورد توجه قرار میدهد.علت بیتوجهی بسیاری از سازمانها نسبت به مدیریت دانش، درک متفاوتی است که از این مقوله در سازمانها وجود دارد. برای اجرای مدیریت دانش به یک بازه زمانی نسبتا” طولانی، فراهم سازی بسترهای فکری و فرهنگی، مهارتی و آموزشی، کانونهای دانشی و فراهم آوردن بسترهای تکنولوژیک نیاز است.
امروزه دیگر همه گروههای کاری و علمی اذعان دارند، برای اینکه سازمانها بتوانند در دنیای تجارت و رقابت، حضور مستمر و پایدار داشته باشند، باید حول محور علم و دانش فعالیت کنند. علی رغم اینکه دانش به عنوان منبعی برای بقای سازمانها ضروری است و شرط موفقیت سازمانها دستیابی به یک دانش و فهم عمیق در تمامی سطوح است، اما باز هم بسیاری از سازمانها هنوز به مدیریت دانش به طور جدی توجه نکرده اند. به گفته پیتر دراکر، «راز موفقیت سازمانها در قرن ۲۱ همان مدیریت دانش» است.
این پژوهش بر آن است تا ضمن بررسی عوامل تسهیل کننده مدیریت دانش، تاثیر آن عوامل را بر عملکرد سازمانی در سازمانهای دولتی شهر لامرد مورد سنجش قرار دهد که آیا اصولا” مدیریت دانش بر عملکرد سازمانی در سازمانهای مورد مطالعه تاثیر دارد؟ و از طرفی تاثیر عوامل تسهیم کننده مدیریت دانش بر عملکرد سازمانهای دولتی مورد مطالعه چگونه می باشد؟
دانش منبع و سرمایه ی اصلی عصر اطلاعات محسوب می شود. امروزه اهمیت مدیریت دانش و دانستن چگونگی یا دانش فنی، یک قاعده روشن سازمانی است.سازمانها بدون درک و شناخت فرایندهای دانش آفرینی، دیگر به عنوان سازمانهای کارآمد قادر به بقای خویش نیستند.(سالیز و جونز، 1387) .
بسیاری از سازمانهای دولتی بطور نسبی خدماتی را به شهروندان ارائه می کنند که بسیاری از آنها جهت رفاه حال شهروندان می باشد و بعضی از سازمانهای دولتی هم به ارائه خدمات خاصی به قشرهای از جامعه میپردازند که با تناسب شغل, کسب و کار افراد نوع ارائه خدمات نیز متفاوت است. ولی بطور کلی سازمانهای دولتی مکانهای هستند که محل تعامل افراد سازمان بعنوان نیروی انسانی سازمان و مراجعین به سازمان بعنوان ارباب رجوع می باشند، که بحث مدیریت دانش برای هر دو سوی این تعامل لازم و ضروری است و اگر هر یک از این دو گروه از مدیریت دانش سهمی نبرند قطعاً آن سازمان به اهداف کلان خود نخواهدرسید.
برای گسترش مدیریت دانش و رسیدن به اهداف آن در یک سازمان نیاز به یکسری فرایندهای خواهد بود تا فعالیت ها در هر سازمان دانش محور شود و کارکنان آن سازمان هم به کارکنان دانش محور تبدیل شوند، بدین معنا که استفاده از دانش در انجام امور و فرایندها یکی از مهمترین سرلوحه های هر فرد در سازمان باشد(اژدری، 1389) .
بر این مبنا، مکینتاش(1999) و اکول(2003) عوامل زیر را در اهمیت و گرایش به مدیریت دانش شناسایی کرده اند:
الف- جهان گرایی و رقابت، منجر شد تا دانش به عنوان ارزشمندترین منبع استراتژیکی شناخته شود و توانایی سازمان به منظور کاربرد دانش برای حل مساله گردد.
ب- ضرورت مدیریت، پیچیدگی فزاینده و افزایش سرعت تغییر، نیاز به دانش را برای انطباق الزامی کرده است.
ج- تمایل کارکنان به بازنشستگی زود هنگام و تغییر فزاینده نیروی کار به از دست دادن دانش منجر شده است.
د- سازمانهای جدید به ارائهی خدمات و تولیدات بر مبنای ارزش مشتری متمرکز شدهاند در نتیجه آنها تمایل دارند در این زمینه با هم رقابت کنند.
ه- افزایش سازمانهای شبکهای گروهی از واحدهای سازمانهای مختلف هستند که بوسیلهی تکنولوژیهای نوین برای نیل به اهداف مشترک با هم ائتلاف کردهاند ؛ از آنجایی که این سازمانها تجمع بهترین مغزها است برای انجام کار نیاز به دانش وسیع و عمیق دارند (عدلی، 1384) .
اهمیت و جایگاه دانش و تغییرات معجزه آسای فناوری در عصر و دوران انفجار اطلاعات بر هیچ کس پوشیده نیست. دلایل مختلفی باعث گردید برخی از آن دلایل در زیر آورده میشود:
1-افزایش سرعت توسعه دانش که موجب پیدایش تکنولوژیها، علوم و فنون جدیدتر گردیده است.
2-افزایش عدم ثبات محیط عمومی که عاملی جهت هماهنگی و آماده سازیسازمانها با محیط عمومی از طریق انطباق سریع با تغییرات محیط پیرامون بمنظور ارتقای کارآیی بیشتر میباشد .
3-افزایش نقش توانائیهای عقلایی و دانش در خدمات رسانی بیشتر و موثرتر که این مهم نیز از آنجایی که شهرداریها خود نهادی خدمترسان می باشند بیشتر نمود پیدا میکند . این مهم با سرمایهگذاری کلیدی در زمینهی آموزش منابع انسانی سازمان محقق شده و ارتقای عملکرد سازمان را از طریق افزایش کارآیی، بهرهوری، کیفیت و نوآوری منتج خواهد شد.
بهبود مستمر عملکرد سازمان ها، نیروی عظیم همافزایی ایجاد میکند که این نیروها میتواند پشتیبان برنامه رشد و توسعه و ایجاد فرصتهای تعالی سازمانی شود. دولت ها و سازمان ها و مؤسسات تلاش جلو برندهای را در این مورد اعمال میکنند. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالش های پیش روی سازمان و کسب بازخور و اطلاع از میزان اجرای سیاست های تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد. تمامی موارد مذکور بدون اندازهگیری و ارزیابی امکانپذیر نیست.
لرد کلوین فیزیکدان انگلیسی در مورد ضرورت اندازهگیری میگوید: «هرگاه توانستیم آنچه درباره آن صحبت میکنیم اندازه گرفته و در قالب اعداد و ارقام بیان نماییم میتوانیم ادعا کنیم درباره موضوع مورد بحث چیزهایی میدانیم. در غیر این صورت آگاهی و دانش ما ناقص بوده و هرگز به مرحله بلوغ نخواهد رسید». همچنین صاحبنظران و محققین معتقدند که ارزیابی عملکرد، موضوعی اصلی در تمامی تجزیه و تحلیل های سازمانی است و تصور سازمانی که شامل ارزیابی و اندازهگیری عملکرد نباشد، مشکل است. ارزیابی و اندازهگیری عملکرد موجب هوشمندی سیستم و برانگیختن افراد در جهت رفتار مطلوب میشود و بخش اصلی تدوین و اجرای سیاست سازمانی است.(رحیمی، 1385)
لذا با دقت در آنچه در مقوله اهمیت مدیریت دانش و عملکرد سازمانی بیان شد و تاثیری که هر یک از این دو مفهوم و مقوله در سازمانهای امروزی دارند و از سویی دیگر تاثیری که مدیریت دانش می تواند بر عملکرد سازمانی در شرایط امروزی و عصری که عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات و دانشها و تکنولوژیها داشته باشد ما را بر آن داشت تا به بررسی این موضوع در سازمانهای دولتی شهر لامرد بپردازیم تا ضمن بررسی عوامل و شاخصهای موفقیت مدیریت دانش در سازمانهای دولتی شهر لامرد و تاثیر آن برعملکرد سازمانی این ادارات،نتایج حاصله مورد بررسی، تجزیه و تحلیل قرار گرفته و در نهایت عوامل را اولویت بندی نماییم.
. yang
. Azken
. Saliz & Jonz
. makintash
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
یک شبکه ی عصبی نوعی، شبکه ای است با “ارتباطات کامل” و به این معناست که بین هر یک از عصبهای هر لایه با هریک از عصب های لایه ی بعد، یک ارتباط وجود دارد. شبکه ای که در آن هیچگونه ارتباط افقی بین اعصاب یک لایه نباشد و ارتباطی به سوی لایه های قبلی نیز وجود نداشته باشد، شبکه پیش خور نامیده می شود. شبکه هایی که ارتباط بازخور دارند (یعنی شبکه هایی که ارتباطاتی از یک لایه به سوی لایه ی قبلی دارند) نیز شبکه های مفیدی هستند و در قسمتهای بعد مطرح می شوند. همچنین ارتباطات افقی بین اعصاب یک لایه نیز ارتباطات بازخور نامیده میشود. در موارد خاصی از خروجی یک عصب به ورودی همان عصب بازخور وجود دارد. در کلیه ی موارد، این ارتباطات دارای وزنی هستند که باید تحت آموزش قرار گیرد.(غضنفری و کاظمی، 1389،510)
در بررسی عوامل پذیرش تجارت همراه از روشهای و مدلهای بسیاری استفاده شده است که می توان به مدل پذیرش تکنولوژی(TAM) و مدل اشاعه نوآوری (DOI)اشاره کرد.اما یکی ازمزایایی که شبکه عصبی را از روشهای آماری سنتی متمایز می کند عبارت است از اینکه شبکه های عصبی می توانندبه صورت خطی یا غیر خطی باشندو این به ما اجازه می دهد که فرآیندهای تصمیم گیری غیرجبرانی را مورد آزمون قرار دهیم. (chong ,2013)
1-4-اهداف تحقیق
هدف اصلی :
هدف اصلی از تحقیق حاضر بررسی و پیش بینی عوامل مؤثر بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه با رویکرد شبکه عصبی است.
اهداف فرعی پژوهش :
1-بررسی تأثیر لذت ادراک شده بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه
2-بررسی تأثیر اعتماد بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه
3-بررسی تأثیر سودمندی ادراک شده بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه
4-بررسی تأثیر سهولت استفاده ادراک شده بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه
5- بررسی تأثیر هزینه بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه
6- بررسی تأثیر تنوع خدمات بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه
7- بررسی تأثیر ارزش ادراک شده بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه
8- بررسی تأثیر مزیت نسبی بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه
9- بررسی تأثیر نفوذ اجتماعی بر تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه
1-5-فرضیات تحقیق:
فرضیه رابطهای، همواره در رابطه با دو متغیر به کار رفته و به فرضیهای اطلاق میشود که کیفیت ارتباط بین این دو متغیر را مطرح میکند. در این نوع فرضیه، محقق قصد دارد که صرفاً درجه و جهت رابطه متغیرهای مورد مطالعه را کشف کند و نه رابطه علت و معلولی بین آنها را. فرضیههای رابطهای را برحسب جهت فرضیه، میتوان به دو صورت جهتدار و فاقد جهت مطرح کرد. فرضیه رابطهای جهت دار یا یک دامنه، فرضیهای است که در آن، محقق جهت رابطه بین دو متغیر را یا به صورت مثبت و مستقیم و یا به صورت منفی و معکوس بیان میکند. فرضیه رابطهای فاقد جهت یا دو دامنه، فرضیهای است که محقق تنها به بیان وجود رابطه بین دو متغیر اکتفا کرده و اشاره به جهت مثبت و مستقیم و یا منفی و معکوس آن نمیکند (حبیب پور و صفری، 1388).
هدف فرضیههای علّی، کشف و تعیین رابطه علت و معلولی بین دو یا چند متغیر است (حبیب پور و صفری،1388).
در فرضیه تفاوتی / مقایسهای نیز، به دنبال بررسی و مقایسه تفاوت اثر دو یا چند متغیر یا گروه بر یک یا چند متغیر دیگر هستیم (حبیب پور و صفری،1388).
با عنایت به توضیحات فوق، فرضیههای تحقیق، به صورت زیر بیان میگردند
فرضیه1-لذت ادراک شده با تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه رابطه مستقیم و معنادار دارد.
فرضیه2-اعتقاد با تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه رابطه مستقیم و معنادار دارد.
فرضیه3-سودمندی ادراک شده با تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه رابطه مستقیم و معنادار دارد.
فرضیه 4-سهولت استفاده ادراک شده با تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه رابطه مستقیم و معنادار دارد.
فرضیه 5-هزینه با تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه رابطه معکوس دارد.
فرضیه 6-تنوع خدمات با تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه رابطه مستقیم و معنادار دارد.
فرضیه 7-ارزش ادراک شده با تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه رابطه مستقیم و معنادار دارد.
فرضیه 8-مزیت نسبی با تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه رابطه مستقیم و معنادار دارد.
فرضیه 9-نفوذ اجتماعی با تمایل مشتری برای پذیرش تجارت همراه رابطه مستقیم و معنادار دارد.