وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی جامعه شناختی تجربه زیسته زنان نابارور

 
تاریخ: 25-12-99
نویسنده: نجفی زهرا

ان زنان نابارور که برای درمان به مراکز درمان­های پیشرفته مراجعه می­کنند، زنانی هستند که به دلیل مشکلات تخمدان قادر به باروری با تخمکِ خود نیستند و از طرف تیم پزشکی، کاندید دریافت درمان تخمک اهدایی که از درمان­های باروری به کمک شخص سوم هستند.

 

محقق بر آن است ،”تجربه زیسته”­ زنان نابارور گیرنده تخمک اهدایی را با رویکرد پدیدار شناسی مورد بررسی قرار دهد. روش پدیدار شناسی می­کوشد تا تجربیات انسان را در متن و زمینه­ای که در آن روی می­دهد، توصیف نماید لذا قبل از فهم الگوهای رفتار و تعامل، باید پدیده ناباروری، دریافت تخمک اهدایی و اینکه زنان چه احساسی به آن دارند و چگونه آن را درک و تفسیر می­نمایند شناخت و بررسی کرد. به این منظور باید به بررسی این زنان که به طور مستقیم پدیده مورد نظر را تجربه کرده اند، یعنی دارای تجربه زیسته هستند(که در تقابل با تجربه دست دوم است)، پرداخت. یعنی پرداختن به تجربه زندگی به همان صورتی که واقع شده است.(محمد پور، 262:1389)

 

موضوع این پژوهش، زنانی هستند که در درمان ناباروری وارد شده­اند و بایستی از درمان تخمک اهدایی استفاده کنند. این اشخاص زنانی هستند که به دلیل مشکلات تخمدان، سایر روش­های درمانی برای آنان پاسخگو نیست و آن­ها امکان بچه دار شدن با تخمک خود را نداشته و بنابراین به ناچار حلقه­ی اتصال ژنتیک آنان با جنین، به علت ورود شخص سوم (اهداکننده­ی تخمک) گسسته می­شود؛ زنان گیرنده تخمک اهدایی زنان ناباروری هستند که می­خواهند به طریق بیولوژیک مادر شوند.

 

در مواجهه  با پدیده­ی ناباروری با یک جهان اجتماعی مواجهیم ولی به دنبال شناخت این جهان اجتماعی، مشخصه­ها و مسایل آن نیستیم بلکه این تجربه­ی زنان نابارور گیرنده تخمک اهدایی، از آن جهان اجتماعی است که برای ما مهم است.

 

 

 

به بیان دیگر، مساله­ی ما در این پژوهش، بررسی پدیده­  ناباروری به مثابه بود نیست بلکه پدیدار  ناباروری به مثابه­ نمود  در ذهنیت زنان نابارور است.

 

در مطالعه­ی پدیده­ی ناباروری، مشاهده و مطالعه­ی رفتارگرایانه­ی زنان نابارور و  نیز شناخت روابط عِلی میان ناباروری و سایر متغیر­ها از قبیل سن، میزان تحصیلات، خانواده، فرهنگ اقوام و … دارای یک پیش فرض متدولوژیک است: ابژه نسبت به  پدیده ، خودآگاهی دارد. اما  ما به دنبال عرصه­ای هستیم که در ناخودآگاه این افراد قرار دارد و دقیقا  به همین دلیل است که در این پژوهش از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی استفاده می­شود زیرا به دنبال آن هستیم که علاوه بر جنبه­های خودآگاه، بدانیم که در ناخودآگاه زن نابارور نسبت به این مساله چه می­گذرد؟

 

به طور مثال زنان نابارور در خانواده با مشکلاتی از قبیل زخم زبان اطرافیان به خصوص از جانب خانواده همسران­شان مواجه­اند(میرزا نژاد، 1388). این­ها جنبه­هایی هستند که این زنان نسبت به آن­ آگاهی دارند! هدف پدیدار شناسی برگشت از مشاهده به یک قدم عقب­تر و شناخت چیزهای کاملا بدیهی فرض شده است که وارد آگاهی نمی­شوند. شناخت این مسایل با روشهای مرسوم میسر نیست. به­طور مثال وقتی سخن از تجربه مادری است، در وهله­ی اول با مفهوم بدیهی انگاشته شده­ی غریزه­ی مادری یا عشق مادری مواجه هستیم. در حالی­که، تجربه­ی زیسته­ی مادری طبیعی با تجربه­ی زیسته­ی مادریِ اجتماعی ناشی از فرزند پذیری متفاوت است. در سنت پدیدار شناسی، این نگاه بدیهی­انگارانه از مفهوم مادری را اصطلاحا اپوخه می­کنیم. اپوخه اولین گام از تقلیل پدیدار­شناسی است که در بخش نظری به تفصیل به توضیح آن خواهیم پرداخت.

 

در حقیقت آن­چه در مادری رخ می­دهد جمع سه گونه تجربه است:

 

 

    1. مادری ژنتیک : ناظر بر ابعاد ژنتیکی است که به واسطه­ی تخمک به جنین منتقل می­گردد.

 

    1. مادری بیولوژیک : در بردارنده­ی تجربه بارداری درون رحم و زایمان است .

 

  1. مادری اجتماعی : منظور مرحله­­ی پس از تولد نوزاد است؛ مادری که کودک را بزرگ می­کند.

 

در بررسی  پدیده باروری با تخمک اهدایی نیز، آن­چه اپوخه می­شود، افکار قالبی، پیش­فرض­ها و قضاوت­های رایج درباره­ی مفهوم مادری است که  تا به ابعادی ورای آن دست­یابیم.

 

آن­چه در ذیل اشاره می­­گردد، مسایلی است که در این پایان ­نامه به آن پرداخته می­شود:

 

 

  • تجربه زیسته­ی “مادری” از طریق درمان تخمک اهدایی، نه از جنس مادری طبیعی است، زیرا فاقد عنصر ژنتیک است (مادر و کودک حاصل از تخمک اهدایی، به لحاظ ژنتیک رابطه­ا­ی ندارند) و نه مانند  فرزند پذیری تنها ناظر بر بعد مادریِ اجتماعی است زیرا مادرانِ تحت درمان ناباروری در صورت درمان موفق، دارای تجربه­ی بارداری و زایمان خواهند بود. بنابراین لازم است تجربه زیسته­ی آنان از مادری مورد بررسی قرار گیرد.

 

 

 

 

  • وجود ابعاد ناشناخته­ی ورود فن­آوری­های کمک باروری (ART) به مقوله مادری در زنان گیرنده­ی تخمک اهدایی این سوال را ایجاد می­کند که آیا بارداری حاصل از یک رابطه­ی جنسی با همسر، مشابه بارداری به واسطه­ی تولید  و کاشت جنین  از طریق درمان پیشرفته ناباروری است؟  بنابراین این پژوهش به­دنبال بررسی چگونگی این پدیده و تأثیر آن بر تجربه زیسته­ی این زنان است.

 

 

 

 

  • توصیف این­که ناباروری، درتجربه زیسته­ی یک زن گیرنده تخمک اهدایی چگونه فهم می­شود؟ “تجربه زیسته” به دریافت هر فرد از یک پدیده­ی خاص معنا می­بخشد. به طور مثال، وقوع عادت ماهیانه در زنان نشانه­ای از آمادگی باروری است. اما هستند زنان ناباروری که با وجود ناباروری در آنان عادت ماهیانه دیده می­شود! مواجهه­ی زن نابارور با حقیقتی به نام ناباروری در او تجربه­ی زیسته­ای از عادت ماهیانه را رقم می­زند. یکی از اهداف این پژوهش دست­یابی به ذات مشترک (جوهر) همین تجربه­ها نیز است. در اینجا بسط مثال بالا می­تواند در روشن کردن مفهوم تجربه زیسته موثر باشد:

 

وقتی سخن از عادت ماهیانه است، ما با یک پدیده مواجه­ایم؛ پرسش از این پدیده به مثابه بود از جنس سئوالات ذیل است:

 

معمولا در چه سنی رخ می­دهد؟ چرا رخ می­دهد؟ چه زمان به­پایان می­رسد (یائسگی)؟ علائم ناشی از آن چیست؟ مراقبت­های بهداشتی زمان وقوع آن چیست و… مساله این است که یک تحقیق پدیدار شناختی از این سنخ نیست!!

 

اما بیایید ببینیم این پدیده در هر حالت چگونه در ذهن زن  نمود می­یابد: احساس ترس و نگرانی از خون­ریزی به عنوان بیماری در دختری که برای نخستین بار عادت ماهیانه می­شود، احساس خوشحالی در زنی که ترس از بارداریِ ناخواسته دارد، احساس غم و اندوه فراوان در زنی که در جریان درمان پیشرفته ناباروری است و عادت ماهیانه برای وی به­ معنای عدم موفقیت در پروسه­ی طولانی و سخت درمان است! برای او عادت ماهیانه، فقط خون حاصل از ریزش جداره­ی رحم نیست بلکه از بین رفتن تمام آمال و آرزوهای وی برای مادری است!  از دست دادن فرزندی که می­توانست داشته باشد!

 

بنابراین، یک پدیده­ی واحد می­تواند موجب بروز احساسات متفاوتی گردد که منشا این تفاوت در تجربه­ی زیسته­ی متفاوتی است که فرد در مواجهه با آن پدیده دارد.

 

 

پایان نامه - مقاله - تحقیق

 

 

  • رهیافت “برساخت” جهان اجتماعی، آگاهی را موقعیت­مند و وضعیت­مند می­داند. در این نگاه، واقعیت بیرونی غریزه مادری که خیلی سخت انگاشته می­شود، یک برساخته­ی اجتماعی است و ما به دنبال فهم “میان اذهانی” مادری برساخت شده در جهان اجتماعی هستیم. به بیان دیگر عنصر “میان اذهانی” است که شرایط محیطی را می­سازد و موجد شکاف در آگاهی است. آن اکلی  این شکاف را میان تصور از مادری (زایمان) و واقعیت آن صورت بندی می­کند تا آن­جا که وجود نسبت معنی­داری میان این شکاف و افسردگی پس از زایمان را مطرح می­کند (میرزا نژاد، 1388). برساختگی مادری به مثابه جهان اجتماعی در چارچوب “ساخت اجتماعی واقعیت” در این پژوهش مورد بررسی قرار می­گیرد. به بیان دیگر، در اینجا به مساله­ی مادری به عنوان یک واقعیت بیرونی در جهان اجتماعی بر­می­خوریم و پرسش ما  این است که تجربه­ی زنان – نابارور گیرنده تخمک اهدایی-  از این واقعیت بیرونی (مادری) چیست؟

 

پرسش بنیادین این پژوهش ناظر بر چرایی و یافتن علیت­­ها نیست بلکه پرسش از چیستی است. چیستی تجربه­ی زیسته­ی زنان نابارور گیرنده تخمک اهدایی.

 

1-3  ضرورت و اهمیت پژوهش

 

با توجه به رشد روزافزون موفقیت فن­آوریهای کمک باروری (ART ) و به تبع آن درمان­های به کمک شخص سوم  و به طور مشخص درمان ناباروری با تخمک اهدایی که موضوع مورد مطالعه این پژوهش است، شاهد تقاضای روزافزون مراجعینی هستیم که برای ورود به این درمان در لیست­های طولانی انتظار در مراکز درمان ناباروری هستند. این در­حالی است که با وجود اهمیت بسیار زیاد ابعاد روان­شناختی و جامعه­شناختیِ این شیوه درمانی، پژوهش­های بسیار اندکی با توجه خاص به پدیده ناباروری و شناخت نمود آن در ذهن فرد نابارور پرداخته­اند و پژوهش­های موجود بیشتر با نگاهی درمانی، برابعاد  پزشکی آن متمرکزهستند، حال آن­که ابعاد غیرپزشکی این پدیده، دارای اهمیتی حیاتی­ است؛ خانواده­های درگیر با ناباروری، به عنوان بخشی از این جامعه می­بایست موضوع پژوهش­ باشند زیرا این پدیده تنها ابعاد پزشکی ندارد. اگرچه یافته­های مطالعات قبلی باعث گسترش دانش در زمینه ناباروری شده ولی انتخاب درمان ناباروری با تخمک اهدایی به عنوان راهی برای دستیابی به مادری از دیگر موضوعات با اهمیت است که تجربه­ی آن درک نشده و یا گزارش نشده است و افراد حرفه­ای کمک رسان به درمان خواهان ناباروری را با شواهد بسیار کمی برای راهنمای کار با این افراد مواجه ساخته ­است. این  مساله ریشه در فضای گفتمانی حاکم بر موسسات درمان ناباروری دارد که منبعث از گفتمان پزشکی است و کمتر بر سایر ابعاد آن تاکید دارند. بنابراین بررسی و شناخت تجربه­ی زیسته­ی زنان نابارورگیرنده­ی تخمک اهدایی با روش کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی تلاشی نو در این حوزه می­باشد.

 

. Infertility

 

Assisted Reproductive Technologies

 

. Infertility

 

. Primary infertility

 

. Social Strain

 

. Motherhood

 

. Gender Identity

 

. Motherhood mandate

 

. Role Strain

 

. Egg Donation Treatment

 

. Third Party Reproduction

 

. Lived Experience

 

. Phenomenology

 

. Object

 

 

  1. 6. تجربه زیسته زنانی که هم­زمان از تخمک و رحم شخص سوم استفاده می­کنند در دامنه­ی این پژوهش نیست.

 

. Social World

 

. Nomenon

 

. Existence, positing of  being

 

. Phenomenon

 

. Appearance

 

. Behavioristic

 

. Consciousness

 

. Epoche

 

. Reduction

 

 

  1. هوسرل اپوخه را یک عمل تعلیق صرف و امتناع از حکم می­داند و نه نفی یا حدس یا فرض یا شک(هوسرل به نقل از رشیدیان، 1388).

 

. Assisted Reproduction Treatment

 

. Product

 

. Common Essence

 

.Construct

 

. Inter subjectivity

 

. Aan Oakly

 

. Social Construction of Reality

 

. Whatness

 

. Assisted Reproduction treatment

 

. Third Party Reproduction


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی جامعه‌شناختی ارزش‌های حرفه‌ایرابطه بین مصرف اینترنت و احساس امنیت اجتماعی »