وبلاگ

توضیح وبلاگ من

" فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه | ۳-۳-۲ نظریه­ های مکتب کنش متقابل نمادین – 10 "

 
تاریخ: 21-09-01
نویسنده: نجفی زهرا

 

علاوه بر این­ها، در ذیل نظریه فرهنگ سیاسی رهیافت نظریه فرهنگی وجود دارد؛ توجه به تنوع فرهنگی درون جوامع، نقطه عزیمت این رهیافت است. در شکل‏گیری این رهیافت نظریات ماری داگلاس و پژوهش‏های آرون و یلداوسکی، ریچارد جی. الیس و مایکل تامپسون مؤثر بوده است. در این میان تأثیرگذاری نظریات داگلاس به ویژه؛ تبیینی که از تنوع فرهنگی درون جوامع به دست می‏ دهد، آشکار است. نظریه داگلاس، به جای توجه به متغیرهای روان شناسانه فردی، بر تمایزات نوع شناسانه بین خرده­گروه­ ها متمرکز است. از نظر داگلاس، خرده­گروه­ ها از طریق دو ضابطه «گروه» و «شبکه» متمایز می ‏شوند. منظور داگلاس از «شبکه»، محدوده‏ای است که در آن رفتار فرد در درون گروه، از نظر اجتماعی، مجاز شمرده می‏ شود. منظور از «گروه»، میزانی که افراد در عضویت گروه خوددرگیر هستند. این دو ضابطه، بنیان تبیین فرهنگی داگلاس از تنوع خرده­گروه­ ها در جامعه است و بر اساس آن چند خرده فرهنگ آرمانی که هر یک نوعی الگوی رفتاری را بازنمایی می‏ کنند، وجود دارد که عبارتند از: برابرطلبی، سرنوشت باوری (تقدیر گرایی)، سلسله مراتبی و فرد گرایی (قیصری و شکوری، ۱۳۸۱).

 

الگوی رفتاری برابرطلبی، در جوامعی که مرزهای گروهی آن بسیار مستحکم و در عوض قواعد نظم­دهنده به رفتار جمعی و فردی در حداقل ممکن است، یافت می‏ شود. در این جوامع توسل به خشم و عصبانیت در منازعات، امری عادی است. وفاق، روش ترجیحی اتخاذ تصمیم داخلی است و تصمیمات وفاق گونه محدوده عمل افراد را تعیین می ‏کند. در الگوی تقدیرگرا، فرد خود را تابع دستورات از پیش تعیین شده می‏داند. فرد سرنوشت باور، معتقد است که نیروهای بیرونی او را کنترل می‏ کنند. ‌بنابرین‏ در عمل حق انتخاب او بسیار محدود است و این محدودیت حتی نوع و محل کار، زندگی، صرف اوقات، خوراک و پوشاک او را نیز در برمی‏گیرد. روابط سلسله مراتبی در محیط‏هایی یافت می‏ شود که مرزهای گروهی که فرد عضو آن است، مستحکم و قواعد محدود کننده رفتار زیاد است. ابزارهایی مانند ارتقای مقام دادن، جابجایی در عرض، تنزل مقام دادن، جابجایی و تعریف دوباره جایگاه فرد، ساز و کارهایی برای حل منازعه در این الگو است. در الگوی فردگرا، افراد از آمیزش با یکدیگر ابا دارند. رفتار آن­ها تحت ضابطه و الگوی معین و از پیش تعیین شده‏ای نیست. تمام مرزها در این متن عرفی و قابل مذاکره است. البته این به معنی آزادی بی حد و حصر افراد در این محیط نیست، بلکه افراد درگیر در کنترل دیگران هستند و این خود آزادی آن­ها را محدود می ‏کند (قیصری و شکوری، ۱۳۸۱).

 

بر اساس این چهار الگوی فرهنگی، چهار الگوی رفتار سیاسی نیز داریم که هر یک بیانگر خرده فرهنگ سیاسی خاصی هستند. مایکل تامپسون و همکاران او قائل به چنین تعمیمی در عرصه رفتار و نگرش­های سیاسی هستند، ‌بنابرین‏ از نظر آن ها، به جای صحبت از فرهنگ سیاسی واحد باید از فرهنگ­های سیاسی در هر جامعه صحبت به میان آورد (قیصری و شکوری، ۱۳۸۱).

 

به طور کلی همان­طور که گفته شد نظریه­ های کارکردگرا وجود نابرابری را در هر جامعه­ای امری ضروری می­پندارند و تنها در ذیل فرهنگ سیاسی است که بحث از گرایش­های سیاسی متفاوت مطرح می­ شود. افرادی چون آلموند و وربا بر اساس دسته­بندی نگرش­های افراد در چهار جنبه زندگی سیاسی، سه نوع فرهنگ سیاسی محدود، تبعی و مشارکتی را شناسایی ‌می‌کنند. اینگلهارت نیز عوامل مختلفی نظیر طبقه اجتماعی، احساس امنیت، تأهل، سرمایه اجتماعی، وضعیت شغلی، تحصیلات و سن را عواملی تأثیرگذار در گرایش­های سیاسی افراد و فرهنگ سیاسی معرفی می­ کند. در رهیافت نظریه فرهنگی نیز تنوع فرهنگی درون جوامع به شکل­ گیری انواع مختلفی از گرایش­ها و فرهنگ­های سیاسی منجر می­ شود.

 

۳-۳-۲ نظریه­ های مکتب کنش متقابل نمادین

 

مکتب کنش متقابل نمادین نیز از جمله مکاتبی است که به بررسی گرایش­های افراد و نحوه­ شکل­ گیری آن پرداخته است. اگرچه در نظریه کنش متقابل نمادین تنها پایه و بنیانِ نیروهایی نظیر نظام اجتماعی، فرهنگ، پایگاه، نهاد، هنجار اجتماعی و ارزش­ها، ساخت اجتماعی نیست؛ اما رفتار مردم به عنوان اعضای جامعه، نمایشی از بازی این عوامل یا تأثیر نیروها بر آن­هاست. افراد تشکیل‌دهنده جامعه انسانی، عواملی تلقی می­گردند که این نیروها از طریق آن­ها عمل ‌می‌کنند و کنش اجتماعی افراد تجلی این عوامل محسوب می­ شود (توسلی، ۱۳۸۷: ۲۷۴). در این میان نقش مید در شکل­ گیری مکتب کنش متقابل اجتماعی انکار ناپذیر است. مید مفهوم «خود» را به دو بخش فاعلی و مفعولی تقسیم می­ کند، تا بین هویت فردی و اجتماعی شخص تمایز قائل شود. «من» فاعلی نمایانگر حساسیت اندام به وجهه نظر دیگران است و «من» مفعولی مجموعه ­ای سازمان­یافته از نظرات متظاهر دیگران است، یعنی وجهه نظرات دیگری، سازمان من مفعولی را تشکیل می­دهد. من مفعولی یا اجتماعی، حاصل مجموعه ­ای از رفتارهای شکل گرفته‌ای است که فرد آن را آموخته است. بر این اساس من اجتماعی تبلور ارزش­ها، هنجارها و اخلاقیات جامعه است که مورد پذیرش قرار گرفته است. در واقع من اجتماعی سازوکار همنوایی و کنترل اجتماعی است. ‌بنابرین‏ اگرچه منشأ رفتار«خود» انگیزه و تقلید است لیکن در مراحل بعدی، آگاهی و تفکر در پویش اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردار می­گردد که در تشکیل خود نقش اساسی را ایفا می­ کند. پس مفهوم «خود» در یک فرد، تحت تأثیر واکنش­های دیگران نسبت به اوست، اما از برداشت ذهنی خودِ فرد درباره نحوه ارزیابی دیگران نیز متأثر است (توسلی، ۱۳۸۷: ۲۷۵). از این­جاست که مفهوم گروه مرجع مورد توجه قرار ‌می‌گیرد. در واقع نظریات مرتبط با گروه­ مرجع نیز در چارچوب نظریات مکتب کنش متقابل نمادین جای ‌می‌گیرد. در ادامه به ارائه تعریف مختصری از گروه مرجع و نظریات مرتبط با آن خواهیم پرداخت:


فرم در حال بارگذاری ...

« " فایل های مقالات و پروژه ها | مبحث سوم : عنصر معنوی جرم – 7 "" فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه | – 5 " »