ن نکته مهم را نباید فراموش کرد که نگاه تک بعدی و یک جانبه نگری در مباحث کنترل اجتماعی خود دلیلی بر افزایش جرم در جامعه است و بازده موفقیت آمیز نهادهای انتظامی با تکیه بر عوامل متعددی صورت می گیرد و از رویکردهای مختلف می توان مورد بررسی قرار داد همانند مورفولوژی و ریخت شناسی شهرها(دیدگاه جغرافیایی)، رویکردهای مدیریتی ، پیوندهای سیاسی، حرفه ای گرایی در نیروهای انتظامی، آموزش رسانه ای، بهره گیری از فناوری های نوین و … . از دیدگاه جامعه شناختی تکیه بر سرمایه های نهفته در نظام اجتماعی یکی از عوامل اصلی کاهش موارد جرم و احساس امنیت و پایداری آن در نظام اجتماعی است. این که این رویکرد تا چه حد می تواند با توجه به مقتضیات کشور ایران در عمل پیاده شود و آیا اصولا جوابگوی نیاز امنیت می باشد یا خیر، هدف از آغاز انجام پژوهش پیش رو بوده است، بر این اساس توجه جدی به رویکرد جامعه محوری موجب افزایش مشارکت مردم در تامین امنیت اجتماعی خواهد شد و رصد دائمی وضعیت و فعالیت های پلیس باعث افزایش اعتماد عمومی به پلیس و انسجام و همدلی بین مردم و نیروهای انتظامی گشته، سرمایه اجتماعی پلیس را افزایش داده که این امر در نهایت باعث کاهش هزینه های پلیس در تامین امنیت خواهد شد. از این رو پزوهش پیش رو در نظر دارد نگرش شهروندان تهرانی را در ارتباط با مولفه های جامعه محوری نیروهای انتظامی مورد بررسی قرار دهد و به این سوال پاسخ دهد که چرا و چگونه راهبرد جامعه محوری پلیس می تواند امنیت اجتماعی را حفظ و پایدار نماید؟
همان گونه که اشاره شد، آمارها حاکی از بالا بودن احساس ناامنی افراد در نظام اجتماعی ایران دارد به گونه ای که میانگین احساس ناامنی بر اساس برآورد مرکز افکارسنجی ناجا در سال 1384 برابر با 4/59 درصد بوده است که در سال 1385 به 62 درصد و در سال 1386 به 1/65 درصد رسیده که نشان دهنده رشد نگران کننده آن است(مرکز افکار سنجی ناجا،135:1385). ساز مان های پلیسی در ایران نیز ناچار به بهبود عملکرد خود هستند و تغییرات رویکردی کلید حل بازده پایین عملکرد نهادهای برقراری امنیت می باشد، چرا که سنجش عملکرد پلیس، علاوه بر وظایف سنتی مانند کاهش جرم و جنایت، مجازات مجرمان، کاهش ترس و افزایش امنیت فردی، تضمین امنیت در مکان های عمومی، با دستاورهایی دیگری مانند استفاده مناسب از منابع مالی، بهره وری و کارایی، استفاده موثر و مناسب از زور و قدرت، برآوردن تقاضای مراجعه کنندگان و دست یابی به مقبولیت در میان مردم نیز ارزیابی می شوند.
افزون بر موارد فوق، عوامل زیر ضرورت تغییر رویکردی را نمایان می سازد:
استقرار نظم و امنیت، عامل تداوم ساختار اجتماعی است.

اختلال در نظم اجتماعی باعث تضعیف احترام متقابل و هویت اجتماعی می گردد.
امنیت، مهم ترین انگیزه ای است که افراد را به داشتن ارتباطات دوسویه یا چند سویه تشویق می کند.
پیامدهای احساس عدم امنیت هراس، بی قراری و ترس های مبهم عمومی است.
آنجایی که بیشترین جمعیت شهر تهران از استانهای آذری نشین به این شهر مهاجرت کرده اند، لذا تفاهم بین آنها و دیگر قومیتهای ایران در تهران و چگونگی انطباق با آنها مسالهای است که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. آذریهای تهران بیشتر از سالهای بعد از مشروطه وارد تهران شده و همیشه بیشترین فراوانی مهاجرت به تهران را داشته اند به طوری که فقط 18% مهاجران در سال 1385 از استان آذربایجان شرقی بود و بعد از دیگر استانهای آذری نشین مانند اردبیل، زنجان، همدان، اذربایجان غربی است(همان) و بدون شک تفاوتهای فرهنگی آنان با تهرانیها به طور حتم در چگونگی ارتباط بین این دو فرهنگ مختلف تاثیر خواهد گذاشت. بنابراین ما در این تحقیق بر آن شده ایم تا چگونگی سازگاری و فرایندهای سازگاری آذریهای مهاجر به تهران را بررسی کنیم. البته به دلیل غلبه فرهنگیِ متفاوت با فرهنگ این مهاجران در تهران و با توجه به عدم دسترسی آنان به رسانه و ابزار مستقل که بتواند در راستای بازتولید فرهنگ آنان به صورت پویا به کار بسته شودکه عملا موجب رکود فرهنگی در فضای جدید می شود، منابع هویت ساز فرهنگ مهاجر را ازکار انداخته و موجب می شود فرهنگ مهاجر بیش از پیش در معرض دست شستن از هویت اصلی خود و بازسازی هویتی قرار گیرد. این سازگاری ویا هویت طلبی منفعلانه می تواند آسییب های جدی اجتماعی و روانی در بر داشته و مهاجران را در خطر از دست دادن پیوندهای خود با جامعه بزرگتر و به انزوا کشیده شدن قرار دهد؛ پدیده ای که می توان آنرا در کشورهای توسعه یافته در قالب محله های چینی نشین، سیاه پوست نشین و…دید و متناظر با آن می توان از یکجا نشینی های قومی و سکونت های دسته جمعی در شهرهای بزرگ کشورهای جهان سوم یاد کرد و یا منجر به بحرانهای فردی و یا اجتماعی شود. هر چند که آذریهای تهران به دلیل کثرت جمعیتی بیشتر به انزوای فرهنگی کشیده می شوند تا اجتماعی.
وبه همین دلایل و پیامدهای فردی و اجتماعی است که بررسی هویت و هویت های اجتماعی از دغدغه های اصلی علوم اجتماعی محسوب می شود. اگرچه مباحث مربوط به هویت در آغاز متوجه بحران هویت بود ولی مسیر بعدی آن به سمت بازسازی هویت در جوامع گوناگون کشیده شده است. هویت پیوندهایی را میان افراد و جهانی که در آن زندگی می کنند، ایجاد میکند. هویت چگونگی نگاه من به خودم و نگاه دیگران به من را به یگدیگر ما محق می سازد و هویت عناصر درونی، ذهنی و بیرونی را شامل می شود (WOOD WARD,2004:6-7).
و در واقع وجود بحران هویتی و ازخودبیگانگی فرهنگی نیز از تبعات چگونگی سازگاری مهاجران است که خود را در مشکلات روانی مانند خودکشی ها و یا انزوا و مشکلات اجتماعی مانند افزایش انواع جرم و جنایت نشان میدهد.
لذا موضوع اصلی در این تحقیق بررسی سازگاری مهاجران آذری در تهران است و اینکه چه گروههایی زودتر و راحت تر فرهنگ و هویت غالب در تهران(هویت ملی) را می پذیرند. به عبارتی دیگر چه گروههایی از ارزشها و فرهنگهای خود که همانا فرهنگ آذری در سطح کلان و فرهنگهای محلی و بومی در سطح خرد است، در مقابل فرهنگ غالب در تهران(فرهنگ ملی) مقاومت می کنند و چه گروههایی زودتر آن را می پذیرند؟
تهران به دلیل پایتخت بودن و بالا بودن حساسیتها و کارکردهای سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار است لیکن ازکارکردهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن نیز به هیچ وجه نمی توان چشم پوشی کرد. جمعیت زیاد و همیشه درحال گسترش که بیشتر از راه مهاجرت به این استان وارد می شوند، لزوم توجه به سبک زندگی، ارزشها و فرهنگی که آمال و آرزوهای مردم در قالب آن طرحریزی می شود، از اولویت بالایی برخوردار است. از این خلال توجه به چگونگی شکلگیری هویت و فرهنگ مهاجران که در سطحی گسترده جامعه تهران را تشکیل می دهند، از اهمیت بیشتری برخوردار است و شناخت ویژگیهای افراد و گروههای ساکن در این استان برای برنامهریزیهای خاص از ضروریات است. همچنین به علت تفاوت ساختار اجتماعی و فرهنگی مناطق گوناگون تهران و پراکندگی فرهنگی موجود در این مناطق ایجاب می کند تا از دیدگاه جامعه شناسی به چگونگی تعامل و سازگاری این فرهنگها با یکدیگر پرداخته شود. که بعضا این ساختارهای اجتماعی-فرهنگی که بیشتر از طریق مهاجرت به تهران ایجاد شده است خود را در فعالیتهای اجتماعی این گروهها نشان میدهد که نشان از عدم انطباق درست با جامعه بزرگ است.
در این رابطه می توان به آمار بالای جرم و جنایت در تهران تحت تاثیر مهاجرت های بی رویه نیز اشاره کرد به طوری که نزدیک به 12 در صد کل جرمهای کشور مربوط به تهران است(پوراحمد، کلانتری، 1381).
اما مهمترین دلیل اهمیت این تحقیق در بعد فرهنگی آن است و جایی که مهاجرت فرهنگ مهاجران را تحت تاثیر و سیطره خود قرار می دهد. در این بین به دلیل سهم بالای آذریها از جمعیت انبوه تهران، لزوم پرداختن به تغییرات حاصل در فرهنگ و هویت آنان را بعد از مهاجرت به تهران اهمیتی افزون می بخشد. چرا که خواه ناخواه جمعیت غیرآذری تهران ناگزیر از تعامل اجتماعی، اقتصادی و به ویژه فرهنگی با آذری ها است و بدیهی است ارزشهای آنان بر نوع رابطه شان تاثیر گذار خواهد بود. و این تاثیر گذاری دوسویه بوده؛ و اگر نتواند روی نقاط مشترک یکدیگر تکیه کنند و یا هردو فرهنگ در مقابل یکدیگر مقاومت کرده و خواهان پذیرش یا سازگاری با دیگری نباشند، می تواند تا حد بحران هویت نیز پیش برود. بحران هویت عبارت است از عدم توانایی فرد در قبول نقشی که جامعه از او انتظار دارد; چون شخصی که فاقد یک هویت متشکل قابل قبولی باشد در طول زندگی با مشکلات بسیار زیادی روبهرو خواهد شد. چنین شخصی در درجه اول از حقیقت وجودی خود و استعداد و توانمندی هایی که دارد، آگاهی لازم ندارد و در درجه دوم، از هدف خلقت و نقشی که در نظام هستی بر عهده اوست بی اطلاع است، در نتیجه از تشخیص شیوه درست ارتباط با دیگران و برخورد با پیشآمدهای حادث در فضای بیگانه و نیز پاسخ به اصلی ترین پرسش های زندگی عاجز می شود. مجموعه این امور در نهایت، او را دچار سردرگمی در اغلب موضعگیری های هویتی-فرهنگی می کند.
باید توجه شود که اگر این بحران هویت با پاسخهای مناسبی با خاستگاههای فرهنگ بومی مواجه نشود، ممکن است جمعیت مهاجر مواجه با بحران هویت در جریان فرهنگ پذیری و بازسازی هویتی خود، در تشخیص هویت اصیل خویش با مشکل مواجه شده و در دام هویتهای فرقهای و کذایی بر ساخته دوران تجددی و مابعد تجددی مانند انواع فرقه ها انحرافی، شیطان پرستی و…گرفتار آید. و پرداختن به هویت های خرده گروهها به ویژه مهاجرین به جای تاکید بر همسان سازی تمام و کمال، می تواند آنها را از دچار شدن به بحرانهایی هویت که خود را در انواع خرده گروههای جرم و بزه کاری ویا اجتماعات آسیب پذیر جوانان و پیوستن به انواع فرقه ها و مسلک های بیگانه و تهی کمک کند. و در واقع احیای هویت های بومی و متنوع می تواند به عنوان سپری در برابر انواع هویت های انحرافی حاصل از جهانی سازی(آمریکایی سازی) که آن نیز در جهت یکرنگ کردن تمام فرهنگها عمل می کند، باشد.
و بنابراین شناخت عوامل این بحرانها که موجبات پذیرش یا رد فرهنگ غالب و انطباق یا عدم انطباق با فرهنگ و ارزشهای جامعه مقصد به ویژه در نسلهای اول مهاجرین برای شناخت فرایندهای بازسازی هویتی در این نسلها و نسلهای بعدی دارای اهمیت فراوان است.
همچنین به این نکته نیز باید اشاره کرد که لزوم وجود تگثرگرایی فرهنگی در جامعه نیز توسط بسیاری از اندیشمندان اجتماعی مورد تاکید قرار می گیرد، بنابراین شناخت نقش سیاسی و اجتماعی جامعه و سیاستهای آن در قبال تقویت و یا نابودی آن نیز دارای اهمیت است چرا که به قول جواد مسکینی(به نقل از نرسیسیانس)” تنوع فرهنگی و زبانی نه تنها تهدیدی برای ملتها نیست بلکه تنوع زبانی و فرهنگی ثروت ملی و باعث غنای فرهنگی کشورهاست” (مسکینی،1390). بنابراین سیاستهای کلان فرهنگی و اجتماعی جامعه مبدا برای جهت دهی به فرهنگ های مهاجران دارای اهمیت فراوان است.
از دیگر ضرورت های این تحقیق این است که نگاهی به کشورهای چند زبانه آشکار می کند که اقلیت های قومی_زبانی غالبا خواستار برابری قومی و زبانی در چارچوب قوانین این کشورها هستند و در صورتی که در چارچوب قوانین موجود امکان برآوردن خواستهای آنها نباشد، به مشکل قومی و اجتماعی و حتی سیاسی تبدیل می شود(مدرسی، 1384). و با توجه به افزایش آگاهی قومی در میان آذریها(نصیبلی، 2006) لزوم پرداختن به این موضوع و نحوه انطباق مهاجرین به تهران و توجه به آرمانهای فرهنگی و ارزشی آنان در فرایند این سازگاری و فرهنگ پذیری از اهمیت زیادی برخوردار است.
همچنین می توان گفت که سیاستگزاریهای ملی و شهری بویژه شهرداری تهران قادر به استفاده از پتانسیل فرهنگ ها و گروه های مهاجر در مدیریت مسایل و معضلات همین گروه ها نبوده اند. انسجام حاصل از نزدیکی هویت این اقوام از توان بسیار بالایی برای ساماندهی و حل مسایل خود برخوردارند. و می تواند سازمانهای مختلف اجتماعی از جمله شهرداری، نیروی انتظامی، شوراهای محلی، سازمانهای فرهنگی و… را برای مدیریت مسایل مختلف از طریق به کار گیری خود آنها و تاکید بر فرهنگ و ارزشهای آنان یاری نماید. بنابرای شناخت نقاط قوت خرده فرهنگها و به ویژه مهاجرین می تواند نهادهای اجتماعی را در مقابله با مسایل مختلف شهری، اجتماعی و فرهنگی یاری کند. و نیز آنها را در سازگاری بهتر و متقابل با فرهنگ اصلی کمک کند.

اهمیت نظری:
یکی از مهمترین ضروریات این تحقیق اندک بودن پژوهشهای مرتبط با فرهنگ پذیری و هویت یابی مهاجران بویژه ترکهای ساکن تهران به عنوان یکی از بزرگترین کنشگران ساکن در جامعه تهران است.
-از دیگر ضروریات این تحقیق لزوم پرداختن به تغییرات حاصل در فرهنگ و هویت ترکهای تهران به دلیل سهم بالای آنان از جمعیت تهران است.
-اهمیت شناخت شدت و حدت فرهنگ پذیری و بازسازی هویتی ترکهای تهران در فرایند سازگاری آنان با فرهنگ غالب برای درک میزان فرهنگ پذیری آنها.
توضیحات بیشتر:[1]برخی نیز این اصطلاح را شکلی از تعامل بین دو یا چند رشته علمی دانشگاهی میدانند که مباحث مربوط به سطح، نوع، هدف و تأثیر این تعامل بسیار گسترده و متنوع است. بعضی از منتقدان مترادفهایی چون «پسا رشتهای»، «ضد رشتهای» یا «فرا رشتهای» را رساتر به مقصود میدانند؛امانمیتوان اصطلاح «میان رشتهای» را با «چند رشتهای» مترادف دانست؛زیرا «چند رشتهای بودن متضمن در کنار هم قرار گرفتن دو یا چند رشته علمی است،همچون تدریس گروهی مدرسان حوزههای مختلف در یک زمینه موضوعی؛درحالی که بین رشتهای بودن مستلزم یکپارچگی و تغییر شکل نظام و حوزه علمی پیشین و ایجاد شکلهای تازهای از دانش است»(رهادوست، 1382 : 195-196).
آنچه در تعاریف مربوط به رویکرد میان رشتهای از ویژگیهای مشترک محسوب میشود،کثرت گرایی روشی و وجود دو یا چند رشته علمی است، البته منظوراز تنوع روش، تنوع مسأله نیست،چرا که محقق با یک مسأله روبروست،اما برای حل آن به ابزارهای رشتههای گوناگون متوسل میشود و ازآنهابهره میگیرد. برای اینکه چنین رویکردی شکل بگیرد به دو یا چند رشتهعلمی نیازاست؛اما این رشتهها تنها در کنار یکدیگر قرار نمیگیرند، بلکه میانآنها تعاملی صورت میگیرد و شکل تازهای از دانش ایجادمیشود.
زموضوعات مورد مطالعه در جوامع معاصرمسأله هویت اجتماعی است. در جوامع ابتدایی هویت به عنوان یک مسئله اجتماعی چندان مطرح نبود، زیرا افراد در آن جوامع اغلب دارای هویت انتسابی بودهاند و در زمینهی هویتیابی چندان دچار سردرگمی نمیشدند در جوامع سنتی یکسری عوامل خاص مانند قومیت، خانواده و مذهب از مهمترین عوامل مؤثر بر هویت افراد محسوب میشدند و هویت امری ثابت، پایدار و تغییرناپذیر بود اما موضوع هویت با ورود به دنیای مدرن وسر برآوردن هویتهای تازه وخدشهدارشدن منابع هویتهای پیشین مورد توجه اندیشمندان و برنامهریزان اجتماعی و فرهنگی قرار گرفته است(جنکینز،6:1996).
مسئله هویت در ایران در دهه60 و اوایل دهه 70 مطرح گردید. برنامههای رسمی دولتی، تألیفات، پژوهشها و سمینارهای انجام شده در قلمرو موضوع هویت در این دههها نشانه اهمیت بسیار حیاتی هویت و موضوعات مرتبط با آن است؛ در واقع تاریخ ایران معاصر به طرز خارقالعادهای با پرسش هویت عجین شده است این آمیختگی به آن دلیل است که میتوان همه تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را حول محور هویت صورتبندی دوبارهای کرد، به واسطهی این امر بخشهای مختلف کشور از جمله استان همدان نیز با تحولات گسترده روبرو بوده است. تغییر و تحولات سریع در عرصهی دسترسی به اطلاعات و گسترش تکنولوژیهای نوین ارتباطی تغییرات عمیقی در ذائقه و منش افراد در عرصه فرهنگی به وجود آورده و همین امر سبب ورود کالاهای فرهنگی در بازارهای مصرفی شده که به اقشار مختلف از جمله جوانان هویت میبخشند (ذکایی،14:1386). از آنجایی که175510 نفر از جمعیت استان همدان را جوانان 29-15 سال تشکیل میدهند که مهمترین متقاضیان کالاهای فرهنگی هستند عدم برنامهریزی در جهت تأمین نیازهای فرهنگی آنها آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. چرا که این قشر بیشترین تأثیر را از تحولات مذکور پذیرفته و این تأثیرپذیری منجر به تغییرات عمیقی در منابع هویتی آنها شده است(خبرگزاری فارس،1392).با اذعان به اهمیت موضوع، هویت در مطالعه حاضر از بُعدی جامعه شناختی مورد بررسی قرار گرفته است. هویت مفهومی پیچیده است و در مورد آن دیدگاههای گوناگونی وجود دارد. مارکوس معتقد است هویت در بستر اجتماعی منبع رفتار به شمار میرود و میتواند به عنوان مؤلفههای هویت مذهبی، ملی، قومی و فردی ارائه گردد، اما در بستر اجتماعی مؤلفههای هویت تعیینکنندهی میزان پیروی از مقررات یا الگوهای اجتماعی است. او معتقد است در جوامع نوین به واسطه گسترش ارتباطات محلی، ملی و بینالمللی به همراه حادث شدن تحولات اجتماعی و فرهنگی بافت اجتماعی از حالت سنتی به شکل مدرن درآمده است ( مارکوس، 1977: 69 ).دکتر شایگان اعتقاد دارد که انسان امروز دیگر قادر نیست وجود خود را در یک محدوده و با یک هویت معین حفظ کند ما هر چه بیشتر بر هویت خویش تاکید کنیم، هر چه تعلق خود را به فلان گروه یا ملت با صدای بلندتر جار زنیم، آسیبپذیری هویت خویش را بیشتر نشان دادهایم؛ لذا هویت دیگر مجموعهاییک دست از ارزشهای ثابت و مطمئن نیست و سیل جهانی شدگی، پلهای پشت سر را ویران کرده است. هویتهاییگانهساز تاریخی، توانایی تفکیک و تمایز خود را از دست دادهاند و ما در شرف تکوین انسان چهلتکهای هستیم با تفکری سیار و سیال که دیگر به هویتی خاص تعلق ندارد و دچار هویت چهلتکه شده است. هویت چهل تکه به این معناست که انسان یک هویت ندارد، دائم در سیر و سلوک است و در فرهنگهای مختلف حضور پیدا میکند، از یک حوزه فرهنگی به یک حوزه فرهنگی دیگر میرود(شایگان:1378)؛ با توجه به توضیحات ارائه شده میتوان گفت هویت در جوامع مدرن بر خلاف جوامع سنتی به طور مداوم در حال تغییر است. تغییرات مهمی از جمله انقلاب صنعتی، رشد و گسترش شهرنشینی، تغییر در الگوهای فرهنگی و سرانجام فرآیند جهانی شدن و گسترش وسایل ارتباطی، رسانههای ارتباط جمعی و و رود به عصر دیجیتال به همراه افزایش تیراژ کتابها، مجلات و سایر محصولات فرهنگی که از آنها با عنوان سرمایه فرهنگی تعبیر میشود شرایط وچارچوب سنتی هویتیابی را دگرگون ساخته و یکسری از ارزشها که از آنها به عنوان ارزشهای مدرن تعبیر میشود موجب ارزشگذاری افراد بر حسب ملاکهای امروزین از قبیل سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شده استبه گونهای که در جامعه امروزین یکی از مهمترین عوامل تأثیر گذار بر هویت اجتماعی افراد سرمایه فرهنگی و ابعاد مربوط به آن است (بوردیو:1990).

مهمترین تأثیر سرمایه فرهنگی بر هویت اجتماعی جوانان دگرگونی در فرآیند تولید و بازتولید هویت اجتماعی آنهاست، لذا با در نظرگرفتن سرمایه فرهنگی به عنوان عاملی که از آن به عنوان سازهی بازتولید هویتی نامبرده میشود میتوان گفت که باعدم برنامهریزی در خصوص ارتقاء سرمایه فرهنگی فرآیند هویتیابی افراد دچار نقصان میگردد و بررسی هویت جوانان و مؤلفههای آن با نادیدهگرفتن سرمایه فرهنگی کامل و بیعیب نمیباشد.به عقیده بوردیو سرمایه فرهنگییعنی قدرت شناخت و قابلیت استفاده از کالاهای فرهنگی در هر فرد و آن در بر گیرنده تمایلات پایدار هر فرد است که در خلال اجتماعی شدن در او انباشتهمیشود (بوردیو،155:1381).اقتصاددانان مفهوم سرمایه فرهنگی را با مفهوم سرمایه انسانی موازی میدانند. اقتصاددانان فرهنگ را به مثابه مجموعهای از فعالیتها میدانند که شامل تمام فعالیتهایی میشود که درون صنایع مشهور به صنایع فرهنگی قرار میگیرد،اما از نظر جامعهشناسان فرهنگ آن چیزی است که میتوان دیدگاهی جامعهشناختییا انسانشناختی نامید، آنجا که فرهنگ به مثابه مجموعهایی از نگرشها، اعمال، و عقاید در نظر گرفته میشود که برای پیشبرد جوامع متفاوت ضرورتی بنیادین دارد. فرهنگ به این معنا در ارزشها و در رسوم یک جامعه خاص بیان میشوند که در طول زمان و مادامی که از یک نسل به نسل دیگر انتقال داده میشود، نمو مییابد (تراسبی، 1995: 202) پس مفهوم ارزش فرهنگی درجامعهشناسی متفاوت است.
با توجه به توضیحات ارائه شده میتوان گفت در جامعهی کنونی با افزایش ورود کالاهای فرهنگی اهمیت برجستهی کالاهای فرهنگی بیش از پیش نمایان میگردد، اما از سوی دیگر با توجه به عدم برنامهریزی برخیجوامع در توزیع محصولات فرهنگی و نابرابری دسترسی قشر جوان به این منابع که از متقاضیان اصلی این منابع به شمار میروند، تغییرات کمی وکیفی فراوانی در سرمایه فرهنگی جوانان روی داده که حکایت از وجود یک مسئلهی اجتماعی در جوامع معاصر دارد به گونهای که مسأله مورد نظر موضوع محوری پژوهشهایی بوده که در این زمینه صورت گرفته است. در کشور ما هم شاخص مصرف کالاهای فرهنگی در قیاس با استانداردهای جهانی وحتی منطقهای ناامید کننده است و از آنجایی که مصرف این کالاها نقش اساسی در بهبود سرمایه فرهنگی دارد، برنامهریزی در خصوص الگوی مصرف آنها به عنوان یکی از مسائل اساسی مورد توجه برنامهریزان فرهنگی کشور قرار گرفته است. به علاوه باید در نظر داشت که نابرابری در توزیع سرمایه فرهنگی میتواند منجربه محرومیت اکثر اعضای جامعه در دسترسی به منابع معرفتی، محدود شدن امکان بسط خردگرایی در عرصههای مختلف زندگی، نزول سطح مشارکت همگانی، محدودیت در تولیدات و خلاقیتهای علمی و فرهنگی و محدودیت در گردش اطلاعات و جذب دانشهای نوینگردد(فخرایی و کریمیان ،1389 :127).با توجه به مطالب ذکر شده میتوان گفت از آنجا که مفهوم سرمایه فرهنگی و هویت به عنوان دو مؤلفهی اساسی در زندگی اجتماعی افراد نقش بسزایی در پایداری وتداوم شیوهی زندگی و پویایی هر جامعهای داشتهاند و از موضوعات ریشهای در جامعهشناسی به شمار میروند؛ پرداختن به این نکته که تا چه حد سرمایه فرهنگی و هویت مرتبط بودهاند و پاسخ به آن با یک شیوهی نظام مند و آزمون پذیر باید مورد توجه قرارگیرد.
با قبول فرضیهی بوردیو مبنی بر تأثیر سرمایه فرهنگی بر هویت، تحقیق حاضر به دنبال بررسی تأثیر سرمایه فرهنگی بر هویت اجتماعی جوانان شهر همدان است. بنابراین مسألهی اصلی این تحقیق آن است که آیا سرمایه فرهنگی بر هویت اجتماعی جوانان این شهر تأثیرگذار است؟
1-3- سوألات تحقیق:
این تحقیق بر اساس یک سؤال اساسی و محوری است:
آیا سرمایه فرهنگی بر هویت اجتماعی جوانان تأثیرگذار است؟
همچنین در این تحقیق تلاش میشود تا به سوالات زیر نیز پاسخ داده شود:
1.آیا تأثیر بعد ذهنی سرمایه فرهنگی بر بعد ملی و دینی هویت بیش از بعد فردی آن است؟
2.آیا تأثیر بعد عینی سرمایه فرهنگی بر بعد ملی و دینی هویت بیش از بعد فردی آن است؟
3.آیا تأثیر بعد نهادی سرمایه فرهنگی بر بعد فردی هویت بیش از بعد ملی و دینی آن است؟
4.آیا تأثیر سرمایه فرهنگی بر بعد ملی و دینی هویت بیش ازبعد فردی آن است؟
5.آیا سرمایه فرهنگی خانواده برهویت اجتماعی جوانان تأثیرگذار است؟
6.آیا پایگاه اقتصادی_اجتماعی افراد بر سرمایه فرهنگی آنها تأثیر گذار است؟
1-4- اهمیت وضرورت انجام پژوهش:
هویت در زمره مفاهیمی است که از اوان پیدایش جامعه شناسی تا به امروز به عنوان یک مفهوم نظری مورد مطالعه قرار گرفته است. در جوامع سنتی هویت بیشتر متأثر از عوامل انتسابی از پیش مشخص شده بود اما در جوامع جدید منابع هویتیابی متعدد است، زیرا انسانها در گروهای اجتماعی متعددی عضو هستند لذا هویت انسانها در معرض تغییر است. اینجاست که مسئلهی هویت اهمیت مییابد. در واقع در جوامع جدید عوارض ناشی از دگرگونی در نظام فرهنگی و ارزشی، افزایش گرایشهای جدید به همراه تغییر ساختارهای سنتی حاکم بر جامعه افقهای جدیدی را در زندگی اجتماعی افراد به وجود آورده و خصوصاً به قلمرو فعالیتهای فردی راه مییابد و به دنبال آن مسائل مربوط به هویت افراد مطرح میشود. در این میان جوانان به دلیل خصوصیات خاص سنی خود بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند و از آنجایی که هویت بخش مهمی از وجود هر انسان است و زندگی شخصی و اجتماعی هر شخص تحت تأثیر هویت وی قرار میگیرد بررسی هویت موضوع مهمی برای مطالعه است (گلمحمدی،65:1381 ).
درکشور ما علی رغم تحقیقات انجام گرفته هنوز مسائل قابل مطالعه در مورد هویت جوانان وجود دارد زیرا جوانان درصد قابل توجهی از جمعیت را به خود اختصاص دادهاند؛ همچنین تحول هویتی در جوانان بسیار سریعتر و بیشتر از گروههای اجتماعی است و از آنجا که آنها آینده جامعه را ساخته و خطمشی آینده را ترسیم میکنند مطالعه مسائل مربوط به هویت آنها اهمیت اساسی داردودر این زمینه باید برنامهریزی مناسبی برای شکلگیری هویت صورت گیرد.
1-Social identity
2-Cultural capital
1-.Jenkins
راحت می توان گفت که تعداد کمی از کشورها استراتژی توسعه مشخصی را دنبال می کنند، بیشتر کشورها معجونی از استراتژی های مختلف را بکار گرفته اند و بخش ها، قطعات و سیاست های از استراتژیهای مختلف را بکارگرفته و سرهم کرده اند، حتی بسیاری از آنان در عمل پرهیز دارند نام الگو، استراتژی یا مکتب خاصی را عنوان کنند. سیاستمداران تمایل دارند بر اهداف الگوها تاکید کنند. آنها نمی خواهند ذهنیت های منفی ناشی از اتخاذ الگوی خاصی در اذهان پدید آید.
دولت سازندگی با اجرای اولین برنامه توسعه در سال 1368 ، از الگوی وابستگی پیروی نموده، دولت اصلاح طلب که برنامه سوم توسعه را در سال 1378 ابلاغ شد از الگوی جهانی شدن پیروی نموده و دولت خدمتگذار نیز با اجرای الگوی بومی برنامه های توسعه در ایران را به اجرا در آمده و هم اکنون توسعه ایرانی- اسلامی مد نظر دولتمردان است. در این برنامه های توسعه، دولتمردان از پارادایم مشخص و پیوسته ای بهره نگرفته اند و هر دولت به فراخور حال و سیاست های کلی، برنامه ها را تدوین و اجرا کرده اند. در هیچ یک از برنامه های توسعه تعریف روشنی از مفهوم توسعه، ابعاد و ویژگی های آن به عنوان هدف اصلی ارایه نشده است و برنامه ها فاقد رویکرد سیستمی، جامعه و کامل بوده اند(غلامی نتاج-1388 : 128).
حال با توجه به اینکه سیاستمدارن در هر دوره ای نسبت به اهداف و استراتژی های خود الگو خاص یا ترکیبی از آنها را اتخاذ کرده اند و در پی مطالعات محتوای برنامه ها می توان بیان داشت بررسی الگوهای توسعه یافتگی در ایران بعد از پیروزی انقلاب، از ترکیب سه الگوی توسعه یعنی رویکرد وابستگی، رویکرد نوسازی و نظام جهانی بوده است.
هم اکنون ایران با وجود آنکه سده ای را سپری می کند که کشور های همسایه اش با سرعت بیشتری مسیر توسعه را طی می کنند، هنوز نتوانسته این راه را به درستی به پیماید. به این ترتیب سوالهای اساسی و مهم در این رابطه اینگونه بیان می شود:

1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق
با توجه به اینکه ایران دارای تمدن بسیار کهنی است اما در شرایط اجتماع کنونی دچار تناقضات شدیدی گردیده است. حسین عظیمی معتقد است فرآیند توسعه نمیتواند همه کشورهای جهان را در برگیرد. از یک طرف چنانچه تمام جمعیت جهان بخواهند یا بتوانند سطح زندگی جوامع صنعتی را داشته باشند، منابع کرهزمین در شرایط حاضر، اجازه نمیدهد، از طرف دیگر این موضوع زمانی محتمل خواهد بود که کشورهای توسعه یافته سطح مصرف خود را داوطلبانه به نفع کشورهای در حال توسعه و فقیر کاهش دهند و از سوی دیگر شرایط و عوامل در بسیاری از کشورها به گونهای است که احتمالاً دستیابی به توسعه برای آنها محدود است؛ لذا تنها تعداد معدودی از کشورها میتوانند وارد مدار توسعه شوند که خوشبختانه ایران از جمله این کشورهاست. عظیمی در بررسیهای خود با توجه به منابع و شرایط، امکان ساختن تمدن جدید برای ایران را ممکن و سهلتر از بسیاری کشورها دانسته و در مقالات متعدد خود احیای تمدن ایرانی جدید را ممکن و مشروط بر احیای اندیشههای محوری اسلام که همان اندیشههای محوری تمدن جدید صنعتی هستند، میداند.
الگوی که حسین عظیمی ارایه می دهد متکی بر داشته های بومی است. در حالی که در طول نیم قرن گذشته کمتر به الگوی درونی تکیه شده و نوسازی با الگوبرداری از سایر کشورها به اجرا در آمده است.
اگر توسعه را به شاخص های چون توسعه اقتصادی، توسعه اجتماعی، توسعه فرهنگی و توسعه انسانی تقسیم بندی نماییم، مشاهده می شود در برخی از شاخص ها توانسته ایم به حد مطلوب رسیده و در برخی دیگر در سطوح قابل قبول قرار نگرفته ایم. این نامتوازنی باعث بروز آنومی های در جامعه می گردد که در طولانی مدت شالوده جامعه را برهم خواهد زد
ین شهروند واقعی با آگاهی از توانایی ها و نیازهای خود و با توجه به شرایط اجتماعی جامعه اش درصد است تا بر محیط اجتماعی زندگیاش نظارت کند و در مواقع لزوم به تغییر شرایط و محیط پیرامونش بپردازد. لذا شهروند واقعی باید از حقوق خود مطلع باشد. این آگاهی باید تا حدی باشد که شهروند را به تحرک وادارد و به وی قدرت فعال شدن در محیط اجتماعی را بدهد (حسام، 1382: 12).

بدیهی است که در هر جامعهای، نظام اجتماعی باید از طرق مختلف آگاهیهای لازم را در زمینهی حقوق شهروندی در افراد جامعه ایجاد کند. با وجود آنکه آموزش و پرورش رسمی ظرفیتهای فراوانی برای آگاهی و آموزش مفهوم شهروندی و رفتارهای مدنی دارد به نظر میرسد که با توجه ماهیت به این مفهوم، نهادهای دیگر اجتماعی همانند رسانهها، در ادامه این آگاهیها و آموزشها کارآمدتر و اثربخشتر عمل کنند. به ویژه در سالهای اخیر نقش رسانههای جمعی در آگاهی از حقوق شهروندی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
با مراجعه آمار درمورد گوش دادن به رادیو و بویژه تماشای تلویزیون در جامعه به اهمیت این رسانهها پی میبریم و در شرایط کنونی در بعضی از روزها بیش از نود درصد مردم به طور متوسط به تماشای تلویزیون و گوش دادن به برنامههای رادیویی به لحاظ زمان و حجم مخاطبان افزوده شده است. زیرا با افزایش پوشش و علاقه مخاطبان به رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه ها و امکان استفاده از رادیو و تلویزیون افزوده و نقش وسایل ارتباطی در تحولات اجتماعی بیشتر شده است (آزاد ارمکی، 1387: 6).
لذا در جهان معاصر، در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه یکی از حوزههایی که به شدت تحت تأثیر آگاهیها و آموزشها و بازنماییهای رسانهای قرار دارد. گستره مهارت های شهروندی رفتارهای مدنی و مشارکت اجتماعی است (رضایی بایندر، 1382: 131).
پژوهشگران بسیاری نقش های مثبت و منفی رسانهها را در این گستره مورد بررسی قرار دادهاند. از جمله جرج گربنر که به بررسی محتوای برنامههای تلویزیونی و تأثیر آن بر ادراک و رفتار گروههای مختلف بینندگان داشت. استدلال می کند که برنامههای تلویزیونی آثار دراز مدت تدریجی و غیرمستقیم اما متراکم و با اهمیت دارد (وود، 2000). مطالعه دیگری که مک کامبز و شاو در مورد برجستهسازی بعضی موضوعات که در رسانههای گروهی به ویژه تلویزیون انجام دادهاند. به این نتیجه رسیدهاند که تأکید رسانهها بر یک موضوع و درک مردم از آن موضوع به عنوان موضوع مهم 96 درصد بوده است. بررسی یافتهها حاکی از آن است که رسانهها میتوانند با ارائه آگاهیها و الگوهای رفتاری، چارچوبهای مرجع و اطلاعات مطلوب، به افزایش آگاهیها، مهارتهای شهروندی و شکلگیری رفتارهای مدنی کمک کنند.
همچنین براساس تحقیقی که در سطح استان لرستان توسط ملیحه شیانی در رابطه با وضعیت شهروندی در لرستان انجام گرفته میزان آگاهی شهروندان از حقوق خود و مشارکت آنها در مسائل مختلف در حد متوسط میباشد (شیانی، 1383).
بیانگر آن است که حقوق شهروندی در بین شهروندان از وضعیت مناسبی برخوردار نمیباشد. حال با توجه به بهرهمندی تقریاً صد در صدی مردم شهرستان خرمآباد در دسترسی به برنامههای رادیویی و تلویزیونی ملی و محلی (استانی) و همچنین تخصیص بخشی از برنامههای رادیو و تلویزیونی ملی و محلی به حقوق شهروندی از جمله حقوق سیاسی، اجتماعی و مدنی این تحقیق به دنبال آن است که استفاده از رادیو و تلویزیون مرکز لرستان تا چه میزان میتواند آگاهی شهروندان را از حقوق شهروندی به دنبال داشته باشد و استفاده از مدلهای ارتباطی تا چه حد میتواند آگاهی افراد را در زمینه حقوق شهروندی به همراه داشته باشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
وسایل ارتباط جمعی به عنوان یکی از مهمترین وسایل ایجاد تغییرات در جوامع بشری، به جامعه و افراد آن کمک می کند تا در مسیر و خط مشی معین خود موفقتر و با آگاهی و اطلاعات بیشتری حرکت ورزند و در چگونگی تعامل متقابل شهروندان تأثیر گذاشته و کنشها و واکنشها را جهتدار و متناسب با دیگر ابعاد جامعه بسازد (اوبرین، 1984: 65-60).
از طرف دیگر گسترش وسایل ارتباط جمعی (اعم از رادیو، تلویزیون و…) جهت تأثیر این وسایل بر مخاطبان را از جنبههای مختلف نظیر آموزش، ایجاد سلیقه و علایق جدید، نوگرایی، ارتقای سطح آگاهیها و دانش عمومی و … به طور جدی مطرح کرده است (بیابانگرد، 1387).
آگاه سازی و تربیت شهروندی زمینه را برای تربیت انسان، مهارت و فهم لازم برای داشتن یک نقش مؤثر در جامع در سطح محلی، ملی و بینالمللی را فراهم میآورد و آنها را شهروندانی آگاه، متفکر و مسئول که مسئولیتهای خود را به خوبی میشناسد تبدیل مینماید.