ش ذیل در پی بررسی این سؤال اصلی است که آیا میان عزت نفس طلاب حوزه علمیه قم و پیشرفت تحصیلی آنها رابطه معنا داری وجود دارد؟
در کنار این سؤال اصلی، سؤالات فرعی نیز خود را می نمایانند؛ همچون اینکه آیا میان ابعاد عزت نفس (همچون عزت نفس عمومی، خانوادگی، اجتماعی و تحصیلی) طلاب حوزه علمیه قم و پیشرفت تحصیلی آنان نیز رابطه معناداری وجود دارد؟
با توجه به اختصاصی بودن بحث و پژوهش به حوزه های علمیه و همچنین عملکرد تحصیلی طلاب حوزه های علمیه، پس از پیگیری های صورت گرفته نتایج حاصل شده حاکی از عدم وجود پژوهشی مستقل در این حوزه می باشد شاید از همین منظر پژوهش حاضر نو و دارای اهمیت باشد که تا پیش از این مورد توجه و آزمون قرار نگرفته است. با این حال به نظر می رسید مناسب باشد تجربیات و پیشینه های مشابه در سایر نظام های آموزش مد نظر قرار گیرد تا نتایج آنها به طور اجمالی مد نظر باشد و طبیعتاً نظام آموزشی حوزه های علمیه جزئی از چارچوب نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران و همسو با سیاست های کلان آن خواهد بود. از این رو مروری بر سایر پژوهشهای صورت گرفت در این عرصه خواهیم داشت:
“عزت نفس برای بقا و سلامت روانی انسان حیاتی است. عزت نفس یکی از ملزومات عاطفی زندگی است و بدون آن بسیاری از نیازهای اساسی برآورده نمی شود” [مک کی و فتینگ 1387: 1] از اینرو داشتن عزت نفس برای یک زندگی موفقیت آمیز لازم است.
بی گمان نقش عزت نفس در نظام آموزشی حوزه علمیه و موفقیت تحصیلی، نقشی خاص و بیبدیل است. یک طلبه در روند تحصیلی خود همواره شرایط مختلف و متفاوتی را تجربه می کند. شرایطی که به انحای مختلف در تعلیم و تربیت وی نقش دارند. سیر این مراحل تکاملی تربیتی بدون برخورداری از عزت نفس متناسب، امکان پذیر نیست چه بسا افرادی که با انگیزه و توانمندی های بالا وارد عرصه تعلیم و تربیت حوزه های علمیه می شوند و در اثر نقصان عزت نفس، تحصیل را در نیمه راه رها می کنند و امور غیر مرتبط دیگر می پردازند که به تأیید صاحب نظران این امر بسیار مضر و خطرناک است.
از آنجایی که صنف روحانیت، صنفی ممتاز و تأثیرگذار در جامعه و تربیت نسلهای آینده آن است، بررسی جایگاه عزت نفس در نظام آموزشی حوزه های علمیه و طلاب شاغل به تحصیل در آنها امری حائز اهمیت و قابل توجه است.
با توجه به نقش مهم عزت نفس در پیشرفت تحصیلی در تمام گرایش ها و مقاطع تحصیلی و آموزشی، خصوصاً دروس حوزه های علمیه، انجام پژوهش در موضوع فوق ضروری و مفید فائده است. خصوصاً که با پیگیرهای صورت گرفته در اثنای پژوهش از مراکز ذی ربط همچون معاونت آموزش حوزه علمیه، معاونت تهذیب حوزه علمیه و مرکز مطالعات راهبردی روحانیت که متکفل پژوهش در عرصه آسیب شناسی حوزه های علمیه است، خلأ این پژوهشی مورد تأیید مراکز فوق نیز قرار گرفته است.
بین عزت نفس طلاب حوزه علمیه قم و پیشرفت تحصیلی آنها رابطه معناداری وجود دارد.
طلبه، عزت نفس، پیشرفت تحصیلی، ابعاد عزت نفس،
عزت نفس در واقع ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن [شاملو1390: 144] و درجه تصویب، تأیید، پذیرش و ارزشمندی است که شخص نسبت به خویشتن احساس می کند. [شاملو 1385: 88]
پیشرفت تحصیلی به جلوه ای(نمایی) از جایگاه تحصیلی دانش آموزان اشاره دارد که این جلوه ممکن است بیانگر نمره ای برای یک دوره، میانگین نمرات در دوره ای مربوط به یک موضوع یا میانگین نمرات دوره های مختلف باشد[سیف 1376]
منظور از طلبه، دانش پژوهان علوم دینی هستند[معین1363] که در حوزه علمیه اشتغال به تحصیل دارند.
منظور از عزت نفس در پژوهش حاضر، میزان نمره ای است که فرد در آزمون کوپر اسمیت کسب کرده است.
منظور از پیشرفت تحصیلی در پژوهش حاضر، نمره معدل ترم(یا سال) گذشته طلاب حوزه علمیه می باشد.
منظور از طلبه در پژوهش حاضر، دانش پژوهان علوم دینی هستند که در حوزه علمیه اشتغال به تحصیل دارند.
.
از نظر راجرز، “عزت نفس در واقع ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن است”[شاملو1390: 144].
عزت نفس در واقع “درجه تصویب، تأیید، پذیرش و ارزشمندی است که شخص نسبت به خویشتن احساس می کند. این احساس ممکن است در مقایسه با دیگران باشد و یا مستقل از آنها. احساس ارزش به خویشتن همانند تصویر خویشتن، یک هسته مرکزی ثابت دارد که همواره با یک سلسله احساس ارزشهای پیرامونی، یک مجتمع را تشکیل می دهند.“[شاملو 1385: 88]
دیدگاه برخی روانشناسان دیگر مبین این مسأله است که عزت نفس عبارت است از “احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموع افکار، احساسها، عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی میشود: احساس میکنیم که شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم؛ خود را دوست داریم یا نداریم. مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربهای که از خویش داریم باعث میشود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن، و یا برعکس احساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم” [بین، کلمز و کلارک 1388: 11] در حقیقت عزت نفس نوعی احساس خاص است که از مجموع تفکرات، احساسات، عواطف و تجربیات فرد ایجاد می گردد و به او پیش زمینه فکری خاصی در مورد شخصیت خودش می بخشد. این احساس همواره با نوعی قضاوت و ارزیابی همراه انسان است که در مجموع سازنده دیدگاه وی به خودش می گردد. این احساس طیف وسیعی از احساسات منفی یا مثبت فرد را شامل می شود. همچنین، قضاوت و ارزیابی فرد نسبت به خودش، ناشی از دهها و یا شاید صدها مقایسه مختلف است که در ذهن و روان او و همچنین در اثر احساسات مختلف وی در موقعیتهای متفاوت زندگی در عرصه فردی و اجتماعی تحقق یافته است. اما از دید کسانی مانند براندن،“عزت نفس چیزی به مراتب بیش از احساس خود ارزشمندی است. احساس خودارزشمندی که بسیاری از روان درمانگرها و آموزگاران می خواهند آن را در اشخاص ایجاد و القا کنند به مقایسه، در حکم اتاق انتظار عزت نفس است…. عزت نفس اعتماد به توانایی خود دراندیشیدن است. اعتماد به توانایی خود در کنار آمدن با چالشهای اولیه زندگی. اعتماد به حق خود برای موفق و شاد بودن است. احساس ارزشمند بودن و شایسته بودن است.“[براندن 1389: 24]
“عزت نفس معمولاً به عنوان ارزشیابی شخص از ارزشمندی خویش تعریف میشود افرادی که عزت نفس بالایی دارند خودپذیرا و خود ارزشمند هستند. روانشناسان اجتماعی عزت نفس را ارزیابی مثبت و منفی از خود میدانند به طوری که فرض می شود عزت نفس تا حدودی با ثبات است عزت نفس یا همان خود بزرگواری یکی از خصوصیات مهم واساسی شخصیت هر فردی را تشکیل میدهد.“[شاطرلو،1386]
“عزت نفس یکی از عوامل مهم و اساسی در رشد و شکوفایی انسانهاست که در دهه های اخیر مورد توجه بسیاری از روان شناسان و پژوهشگران امور تربیتی قرار گرفته است. عزت نفس به معنای قضاوت شخص از ارزشمندی خود است و به نگرش فرد از خود دلالت می کند. افراد با بررسی نحوه ی کنار آمدن با استانداردها و ارزشهای مورد نظر خود و مقایسه ی چگونگی عملکرد خود با دیگران به این قضاوت دست می پردازند. عزت نفس چگونگی احساس خود درباره ی خود است و بر همه ی افکار، ادراکات، هیجانات، آرزوها، ارزشها و اهداف شخصی نفوذ دارد و کلید رفتار آدمی می باشد. بنابراین، عزت نفس هسته ی مرکزی ساختارهای روانشناختی فرد است که وی را در برابر اضطراب محافظت نموده و آسایش خاطر وی را فراهم می آورد. عزت نفس نقش محافظت کننده ای در مقابله با فشارهای روانی دارد که از فرد در مقابل وقایع فشار آور منفی زندگی حمایت می کند. فردی که از ارزشمندی بالایی برخوردار است، به راحتی قادر است با تهدیدها و وقایع فشارآور بیرونی بدون تجربه ی برانگیختگی منفی و از هم پاشیدگی سازمان روانی مواجه شود. عزت نفس پائین به عنوان عامل خطر برای پرخاشگری، بزهکاری، سوء مصرف مواد، افسردگی، عملکرد ضعیف تحصیلی، همسر آزاری، کودک آزاری و نظایر آن مشاهده شده است. اخیراً برخی سیاستمداران و مسئولان مدارس پیشنهاد کرده اند که مدارس و دیگر مؤسسات اجتماعی باید برنامه هایی برای ارتقای عزت نفس افراد طراحی کنند. این پیشنهاد بر این فرض استوار است که عزت نفس علت و نه معلول مشکلات اجتماعی است، مستقل از موقعیت های خاص وجود دارد و میتواند با مداخلات خارجی ارزیابی شود. بی تردید عزت نفس یکی از مهمترین و اساسی ترین جنبه های شخصیت و تعیین کننده ویژگیهای رفتاری ما است. توجه به این امر، به ویژه در مورد کودکان دارای نیازهای آموزشی ویژه و نیز کسانی که به آنها آموزش می دهند، از اهمیت خاصی برخوردار است. عزت نفس به مانند یک سرمایه ارزشمند حیاتی از مهمترین عوامل پیشرفت و شکوفایی استعداد و خلاقیت افراد می باشد. افراد دچار ناتوانی، به دلیل نگرشهای منفی والدین، تجارب منفی در برخورد با همسالان عادی و ناکامی های پی در پی در مدرسه به تدریج دلسرد و سرخورده شده و توالی چنین شکست ها و مشکلاتی موجب می شود که آنها نسبت به خود احساس بی ارزشی داشته باشند و در نتیجه این احساس منجر به آسیب در عزت نفس آنها شود“[ولی زاده و همکاران،1387].
“عزت نفس یک شاخص بسیار مهمی در شخصیت افراد است و به مقدار ارزشی که ما به خود نسبت می دهیم و فکر می کنیم دیگران برای ما قائل هستند، گفته می شود. قدمت تاریخی این موضوع به مباحثی که علما و فلاسفه تعلیم و تربیت در گذشته داشته اند برمی گیرد. در طول صد سال گذشته بسیاری از روان شناسان این نظر را پذیرفته اند که انسان دارای یک نیاز به عزت نفس می باشد(آدلر 1390).
بعضی از نظریه پردازان اظهار می دارند که به طور کلی ارزش گذاری نسبت به خویشتن را میتوان عزت نفس نامید.(آلپورت1937، راجرز1959، سالیوان1953، طارن هورنی1937، جیمز1890، مازلو1970). اسمیت هارتر و روزنبرگ، عزت نفس را عنصری از خود پنداره میدانند که به قضاوت ما نسبت به تواناییهای بالقوه و بالفعل دلالت دارد. فردی که عزت نفس بالایی دارد، خود پذیرا و خود ارزشمند است. روانشناسان اجتماعی عزت نفس را ارزیابی مثبت و منفی از خود می دانند. به طور کلی فرض می شود، عزت نفس تا حدودی باثبات است. همچنین عزت نفس به عنوان یک احساس کلی از خود ارزش و کفایت شخصی یا به عنوان احساس عمومی پذیرش خود، خوبی و احترام به خود تعریف می شود(کوپر اسمیت ، 1967، وایلی ،1990، شهرآرای، 1387). عزت نفس یا همان خود بزرگواری یکی از خصوصیات مهم و اساسی شخصیت هر فردی را تشکیل می دهد و به طور حتم روی سایر جنبه های شخصی انسان اثر می گذارد و کمبود یا فقدان آن باعث عدم رشد سایر جنبه های شخصیت یا ناموزونی آنها خواهد شد و حتی ممکن است پایه گذار بیماریهای روانی گوناگونی مانند افسردگی، کمرویی و ترس و…شود“[بیابان گرد1372].
به همین دلیل می توان گفت “عزت نفس درجه و ارزشی است که یک فرد برای خود قائل میشود. عزت نفس به منزله بیان تأیید یا عدم تایید فرد نسبت به خویشتن است و نشان می دهد که تا چه اندازه فرد خود را توانا، ارزنده و پر اهمیت می داند و به عبارت دیگر عزت نفس یک تجربه شخصی است که ترجمان آن را می توان در سطح گفتار و در سطح رفتار های معنادار مشاهده کرد. عزت نفس می تواند بالا یا پایین باشد. زمانی که خود ادراک شده و خودآرمانی با یکدیگر همتراز باشند، فرد از عزت نفس بالایی برخوردار است. بر عکس چنانچه خودآرمانی با خود ادراک شده تفاوت فاحش داشته باشد، فرد از عزت نفس پایین برخوردار خواهد بود. هرگاه فرد ارزیابی مثبتی از عملکرد خود داشته باشد، باعث افزایش عزت نفس وی می شود در حالی که فرد اگر ارزیابی منفی از عملکرد خود داشته باشد، عزت نفس او کاهش می یابد جایگاه مهار سلامت باور فرد به این امر است که سلامت وی تا چه حد تحت کنترل عوامل درونی (خود) و یا بیرونی )افراد موثر یا با نفوذ و ساختار اولیه جایگاه مهار سلامت از بخت و اقبال) میباشد. در نظریه یادگیری اجتماعی گفته میشود که یادگیری در فرد بر پایه تقویت های گذشته انجام میشود و طی آن افراد انتظارات خاص و عمومی را در خود شکل می دهند. جایگاه درونی مهار سلامت با آگاهی و نگرش مثبت، وضعیت روانشناختی، رفتارهای بهداشتی و سلامت همراه و همگام می شود. در مقابل، بیشتر منابع بیرونی جایگاه مهار سلامت( به خصوص افراد مؤثر و با نفوذ؛ بخت و اقبال) با رفتارهای بهداشتی منفی و وضعیت روانشناختی ضعیف همراه می شوند.“[مشکی و همکاران، 1387].
“عزت نفس مفهوم روانشناختی بسیار عام و در عین حال بسیار مهم است اما به طور کلی می توان عزت نفس را احساس ارزشمندی شخص تعریف نمود. احساسات و افکار مردم درباره خودشان اغلب بر احساس تجارب روزانه تغییر پذیر است و به طور موقت بر احساس فرد تاثیر می گذارند. البته عزت نفس، بنیادی تر از آن است که افت و خیزهای معمول می توان نوسانات گذرایی بر نحوه احساستشان نسبت به خود ایجاد کند، ولی این تاثیرات بسیار محدودند، بر عکس آنهایی که عزت نفس پایینی دارند افت و خیزهای معمول می تواند زندگی آنها را دگرگون کند. عزت نفس معمولاً به عنوان ارزیابی شخص از ارزشمندی خویش تعریف میشود افرادی که عزت نفس بالایی دارند خودپذیرا و خود ارزشمند هستند. روانشناسان اجتماعی عزت نفس را ارزیابی مثبت و منفی از خود میدانند به طوری که فرض می شود عزت نفس تا حدودی با ثبات است. عزت نفس یا همان احترام به خود یکی از خصوصیات مهم و اساسی شخصیت هر فردی را تشکیل میدهد و به طور حتم روی جنبههای شخصی انسان اثر میگذارد و کمبود یا فقدان آن باعث عدم رشد سایر جنبههای شخصیت به صورت ناهماهنگ خواهد شد و حتی ممکن است باعث پدیدآیی بیماریهای روانی گوناگون مانند افسردگی، کمرویی، پرخاشگری، ترس و… شود.“[بیابانگرد،1372].
در واقع “عزت نفس بالا بستگی به شکلدهی ارزشها و استانداردهای خود والدین دارد همچنین به رفتار سالم بستگی دارد، زمانی که افراد از سلامتی کامل برخوردار باشند ولی عزت نفس بالایی نداشته باشند در رفتار خود عزت نفس پایین نشان میدهند.“[شاطرلو، 1386].
“یکی از مهمترین عواملی که انسان را از سایر حیوانات متمایز می کند آگاهی از خود است، یعنی توانایی تشکیل یک هویت و اختصاص دادن ارزشی به آن. به بیان دیگر این ظرفیت در انسان وجود دارد که تعریف کند کیست و سپس ببیند که آیا آن هویت را دوست دارد یا خیر“[مک کی و فتینگ 1387: 1]عزت نفس در بسیاری از باورها، رفتارها و بینش های فردی و اجتماعی انسان تأثیر مستقیم و قابل ملاحظه ای دارد. انسان برخوردار از عزت نفس، خود را در انجام بسیاری از امور و درتلاش برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت و دراز مدت زندگی توانمند و بالنده می داند. از این رو هیچگاه نمیتوان نسبت به آن بی اهمیت بود. “همه افراد صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه فرهنگی، جهت و نوع کاری که در زندگی دارند، نیازمند عزت نفس هستند. عزت نفس واقعاً بر همه سطوح زندگی اثر می گذارد. در حقیقت بررسی های گوناگون رانشناسی حاکی از آن است که چنانچه نیاز به عزت نفس ارضا نشود، نیازهای گسترده تر نظیر نیاز به آفریدن، پیشرفت و یا درک استعداد بالقوه، محدود می ماند…. افرادی که احساس خوبی نسبت به خود دارند، معمولاً احساس خوبی نیز به زندگی دارند. آنها می توانند با اطمینان با مشکلات و مسئولیتهای زندگی مواجه شوند و از عهده آن برآیند.” [بین، کلمز و کلارک 1388: 12]
“رفتار فرد تا حد زیادی متأثر از عزت نفسش است. افراد مایلند بر حسب نظری که به خود دارند و بر حسب عزت نفس رفتار کنند. رفتار نیز به نوبه خود معمولاً نظری را که پیش از بروز آن رفتار وجود داشته است، تأیید می کند. این فرایند دوره ای، دیدگاه ها و نگرشهای اساسی را تقویت میکند.”[بابایی 85 : 19]
از سوی دیگر “برای انسان هیچ حکم ارزشی مهمتر از داوری او در مورد خویشتن نیست و ارزیابی شخص از خویشتن، قطعی ترین عامل در رشد روانی اوست. این ارزشیابی تماماً به شیوه قضاوت آگاهانه و صریح، شفاهی یا کتبی یا برشمردن صفات و توصیف حالات نیست، بلکه بصورت احساس می باشد. احساسی که جدا کردن و شناسایی آن مشکل است، زیرا پیوسته توسط انسان تجربه می شود و جزئی از هر احساس دیگر انسانی می باشد و در هر واکنش احساساتی دخیل است. بنابراین تصویری که یک فرد از خویشتن دارد به طور ضمنی در همه واکنشهای ارزشی او تجلی می کند.”[ براندن 1388: 161]
“هنگامی که خودانگاره فرد، مثبت و عزت نفسش زیاد است، احساس می کند که موجودی تواناست و با اطمینان می اندیشد از این رو می کوشد که رفتارش توأم با موفقیت باشد تا بعدها موجب افزایش احساس ارزشمندی شود. از سوی دیگر هنگامی که خودانگاره فرد منفی و عزت نفسش کم است، احساس می کند که موجودی نالایق است و گمان می کند از پس کارها بر نمی آید از این رو فرصتهایی را که می تواند رفتار موفقیت آمیزی ارائه دهد از دست می دهد.“ [بین، کلمز و کلارک 1388: 29]
امیرالمؤمنین 7 در روایتی می فرمایند: “مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ لَم یُهِنهَا بِالمَعصِیَهِ کسی که خودش را باکرامت می داند خویش را با گناه خوار و خفیف نمی سازد”[تمیمی 1375: حدیث 8370]
ایشان در وصیت به فرزندش امام حسن مجتبی 7 می فرماید:” أکرِم نَفسَکَ مِن کُلِّ دَنِیَّهٍ و إن سَاقَتکَ إلَی الرَغَائِبِ فَإنَّکَ لَن تَعتَاضَ بِمَا تَبذِلُ مِن نَفسِکَ نفس خویش را عزیز بشمار و به هیچ پستی و دنائتی تن مده گرچه عمل پست تو را به تمنیاتت برساند زیرا هیچ چیز با شرافت برابری نمی کند و[به جای عزت از دست داده] عوضی مانند آن نصیب نخواهد شد.”[نهج البلاغه نامه 31]
در این میان براندن معتقد است که “ارزشیابی شخصی از خویشتن، اثرات برجسته ای در جریان فکری، احساسات، تمایلات، ارزشها و هدفهای وی دارد و کلید فهم رفتار اوست. به منظور شناخت کیفیات روانی انسان و پی بردن به روحیات او باید به طبیعت و میزان حرمت نفس و معیارهای قضاوت وی درباره خویشتن آگاهی یافت.” [براندن 1388 :162]
. Bean
. Clemes
. Clark
. Branden
Adler.5
6.Allport
7.Rogers
Sullivan .8
Horny 9.
James 10.
Maslow 11.
Asmet .12
جه به اینکه انگیزه پیشرفت تحصیلی متغیری است که از راه مشاهده رفتار یا نمرات درسی دانش آموزان در فضای آموزشی استنباط می شود در این راستا به نظر میرسد یکی از عوامل مؤثر در این امر مهم و نیز عملکرد تحصیلی دانش آموزان، روش تدریس معلم می باشد.
تدریس یکی از ارکان اصلی یک سیستم آموزشی به شمار می رود که کارآیی نظام آموزشی به آن بستگی دارد.اگر محتوای آموزشی با مناسبترین و کار آمدترین روشها تدریس نشوند کارآیی نخواهد داشت.یکی از مشکلات امروز هر سیستم آموزشی عدم اطلاع و آگاهی کافی اغلب معلمان به روشها والگوهای پیشرفته تدریس است.الگوهای تدریس در واقع الگوهای یادگیری هستند.ما با استفاده از الگوها در حالیکه به شاگردان در کسب اطلاعات، نطرات و مهارتها و راههای تفکروابراز نظرخود کمک می کنیم،نحوه یادگیری را نیز به آنها می آموزیم.(بروس جویس؛ مارشا ویل وامیلی کالهون،ترجمه بهرنگی،1384).
مربیان تعلیم و تربیت به دنبال این هستند که علم و دانش به وسیله خود یادگیرندگان ساخته شود و یادگیری، تنها انتقال معلومات نباشد و دانشآموزان خود در کشف مفاهیم تلاش کنند. به همین منظور روشهای تدریس ابداع شد که دراین راستا دانشآموزان را تقویت کند.(همان منبع).
اهداف درس علوم تجربی شامل دست یافتن دانش آموز به مواردیاست از قبیل: همه جانبهگری،رویکرد تلفیقی،تفکر، آگاهی،توانایی،ایجاد ارتباط بین آموزه های علمی و زندگی واقعی و به عبارتی کسب علم مفید،سودمندوهدفدار که بتواند انسانهایی مسؤلیت پذیر،متفکر و خلاق پرورش دهد که به کارگیری روشهای تدریس فعال مانند ساختگرایی،دریافت مفهوم و… می تواند در دستیابی به این اهداف بسیار مؤثر باشد. الگوی دریافت مفهوم به منظور کمک به دانش آموزان در یادگیری مؤثرتر مفاهیم و بر اساس مطالعات برونرپیرامون شیوه ی تفکر طراحی گردیده است که این الگو، فرصت تحلیل جریان فکر و رشد شیوه های مؤثر تفکر را برای دانش آموزان فراهم می آورد(آقازاده،1386).
در روش دریافت مفهوم،یاددادن نحوه طبقه بندی کردن،نحوه فکر کردن و چگونگی دریافت مفهوم به دانشآموزان اهمیت دارد و معلم به عنوان حامی و هدایتگر فرضیه های دانشآموزان است به نحوی که از قبل مفاهیم را انتخاب و در نمونههای مثبت و منفی سازمان میدهد و فراگیران را جهت نیل به این مفهوم هدایت میکند. این روش دانشآموزان را قادر به مفهوم سازی پیشرفته،استدلال استقرایی،تسلط وآگاهی به چشم اندازها،تحمل ابهام و حساسیت به استدلال منطقی در ارتباطات مینماید.(شعبانی،1387).
در الگوی ساختگرایی، دانش آموزان طی تلاش برای حل مسایل علمی دایماً فرصت ساماندهی و باز سازی ادراکات خود را دارند و می توانند برای رسیدن به دانش چندین را ه را برنامه ریزی کنند.این الگوی تدریس دانش آموزان را برای تحلیل، تفسیرو پیش بینی ترغیب می کند.(حریر فروش،صادقی،1389).
ساختگرایی،معمولاً به این نظر اشاره دارد که یادگیرندگان خود به ساخت دانش خود اقدام میکنند.بر خلاف رفتارگرایی که معمولاً بر معلمان و کتابهای درسی تأکید میورزند،ساختگرایی به یادگیرندگان فرصت میدهد دانشی را که حایز اهمیت است در نظر آورند.مزیت فلسفه ساختگرایی آن است که هرگاه دانشآموز راهی علمی برای حل مسأله خود بیابد،آن راه حل بخشی از خود وی می شود.اگرفرصتی فراهم آوریم که یادگیرندگان دانش خود را کشف کنند یا آن را بسازند یاد گیرندگانی پرورش خواهیم داد که دارای عملکرد بالا،تفکر انتقادی و یادگیری مادامالعمر خواهند شد.دراین روش با سپردن مسؤولیت به دانشآموزان میتوان باعث تقویت،ترغیب و پذیرش اختیار و ابتکار دانشآموزان گردید.(آقازاده،1386).
به نظر می رسد ضروریست که کاربرد روش تدریس ها ارزیابی گردد تا مشخص شود که اجرای هر یک تا چه حدودی بر انگیزه پیشرفت و عملکرد و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیر گذار است؟سر انجام این پژوهش، می خواهد به پاسخ این سؤالها برسد که 1)میزان اثربخشی دو مورد از روشهای تدریس فعال به نام دریافت مفهوم و ساختنگرایی بر میزان انگیزش پیشرفت و عملکرد و پیشرفت تحصیلی در درس علوم تجربی چگونه است؟ 2)آیا بین اثربخشی این دو نوع روش تدریس فعال و روش تدریس سخنرانی که جزء روشهای غیر فعال محسوب می شودبر میزان انگیزش پیشرفت و عملکرد و پیشرفت تحصیلی در درس علوم تجربی تفاوت معناداری وجود دارد؟
education
Motivation
Cohen loeez
intrinsic Motivation
Extrinsic Motivation
Scholastic achievement
autonomy(independence)
Alpentrich&Wieel ech shanc
Cheryl Lynn,Spaulding
Teaching
educational function
Slavin
McClelland
Brusce.Weil & Calhoon
Bruner
ت به آنچه که گذشت درخصوص موضوع تحقیق، هرکدام از مولفه ها ، باموارد گوناگونی مورد بررسی قرارگرفته ولی تا کنون تحقیقی یا بررسی در خصوص سه متغییربصورت همزمان انجام نشده است .لذا به لحاظ اهمیت مسئله که یکی از بحرانهای جامعه امروزی است ، این موضوع انتخاب شده است. و با توجه به مطالب فوق مسئله اصلی این تحقیق مقایسه سبک های هویت وسبکهای مقابله ای و سیستم فعال سازی /بازداری رفتاری( BAS/BIS ) در معتادان و افراد بهنجار می باشد.
اعتیاد که یک بیماری جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی است (گالانتر، 2006) و پیامدهای ناخوشایند آن از مهم ترین دغدغه های جوامع و یکی از ناگوارترین آسیب های اجتماعی است و مدت هاست که نظر متخصصین بهداشت روانی را به خود جلب کرده است (مارتین، 2007). و به عنوان یکی از موضوعات اساسی در ارتباط با سلامت جوانان مطرح است (گرکین و شر، 2006). نوجوانان و جوانان در هر کشوری به لحاظ تحرک اجتماعی و بالندگی نقش محوری را در توسعه همه جانبه ایفا می کنند. برای رسیدن به اهداف توسعه و پیشرفت کشور، شناسایی مشکلات و مسائل پیش رو از اهمیت زیادی بر خوردار است. در این راستا شناسایی جوانان در معرض خطر سوء مصرف مواد و سایر رفتار های پر خطر باید از دغدغه های اساسی متولیان تعلیم و تربیت باشد. از آنجا که نوجوانی زمان تجربه کردن و انتخاب های شخصی بوده و هویت شخص در این زمان شکل می گیرد، جوانان و نوجوانان در برابر مصرف مواد و رفتارهای پر خطر بسیار آسیب پذیر هستند. به همین دلیل شناخت عوامل موثر در پیشگیری و حفظ جوانان و نوجوانان از مصرف مواد و رفتار های پر خطر اهمیت بسیاری دارد (خلج آبادی فراهانی و عبادی، 1382). از سویی میزان مصرف مواد در نوجوانان و جوانان روز به روز افزایش می یابد و برای کنترل این امر لازم است در برنامه های پیشگیری و درمان از روی آوردهای جدید بهره گرفته شود . یافته های بالینی نشان داده است که در شکل گیری وابستگی به مواد واختلال سوءمصرف مواد ، عوامل گوناگون روانشناختی اجتماعی، خانوادگی و زیست شناختی درگیر هستند ( بشارت ،میر زمانی وپور حسین،1380؛پور شهباز، شاملو، جزایری و قاضی طباطبایی،1384؛دباغی ،1386، مجید، کولدر و استرود، 2009؛فرانکویس،اوریاکومب وتیگنول،2000). تحقیق و پژوهش به اثبات رسانیده است که مصرف مواد مخدر، کارکرد طبیعی قشر پاداشدهی مغز را مورد آسیب قرار داده و مصرف مداوم مواد مخدر باعث انحراف در عملکرد سیستم پاداشدهی مغز میشود.چنین انحرافاتی در بافتهای مغزی، انتقالدهندههای عصبی و سطوح ناحیهای پردازش اطلاعات مغز به دنبال مصرف مواد مخدر ظاهر میشود که هم در نمونهی حیوانی و هم در انسان به اثبات رسیده است.
علاوه بر آن، این که چرا در برخی افراد معتاد اختلالات روانی گسترش مییابند واضح نیست. دیدگاههای متفاوتی وجود دارند که تلاش میکنند این موضوع را توضیح دهند. مباحث سببشناسی اختلالات روانی و اعتیاد، به طور جداگانه این دو اختلال را این گونه شرح میدهند که اختلالات روانی خطر اعتیاد به مواد مخدر را افزایش داده و همچنین مصرف مواد نیز میتواند خطر ابتلا به بیماری روانی را افزایش دهد(گری، 2010).
با بازنگری ادبیات پژوهشهای پیشین در نظریهی حساسیت به تقویت گری می توان شخصیت را بعنوان یک الگوی زیستی را ارایه نمود که شامل سه سیستم مغزیرفتاری است. در این بین شواهد پژوهشی فوق موید این نکته می باشد که سبک های مقابله ای و عناصر آن نقش تعیین کننده ای در آمادگی به مصرف مواد و یا پیشگیری دارند. بنابراین، می توان گفت سبک های مقابله ای از طریق ساز و کارهایی چون کنترل محرک، شناسایی موقعیت های پر خطر، کاهش مواجهه با نشانه های راه اندازی، راهبردهای حل مسأله، مدیریت استرس و در نهایت بازشناسی عوامل هیجانی موثر در میل به مصرف و مقابله با آنها موجب کاهش مصرف مواد و در نهایت پیشگیری می شود (براون، 2004).بالا بودن آمار افراد وابسته به مواد درکشور وهمچنین نیازمبرم به برنامه هایی در خصوص پیشگیری وکاهش مصرف مواد وبا عنایت به کم بودن پژوهش های مربوط به مداخلات روانشناختی نظیر مهارتهای مقابله ای و سبک های هویت وسیستم ها ی فعال سازی /بازداری رفتاری در اعتیاد،انجام پژوهش حاضر در کنار مداخلات دیگر ضروری به نظر می رسد .
– .addiction
Identity
– Botvin
-Levinson
-royce
-Millmen
-lon
-substance abusee
-Coping styles
-NicKel
-Aigle
-Marcia
-Cover&White
– Send & etal
– Gray
-Behavioral Inhibition System
– Behavioral Active System
-Dawe&loxton
-Fowles
-Egmar
-Franken
-Muris
-IngmarFranken&Muris&Georgieva
– identity style
-informative style
-normative style
-diffusee-avoidant style
-abusrs
-Muck
-Asvady
-Coping strategies
– Behavioral Activation System
– Behavioral Inhibition System
-loxton
-Dawe
-Jorm
-Johnson
-Turner
-Iwata
-Gwrogieva
-Ganlanter
– Martin
-Gourgien
-shar
-Colder&Stroud
-Franques
-Auriacombe&Tignol
-ReinforcementSensitivity Theory(RST)
قات معاصر در مورد شیوه های فرزندپروری از مطالعات بامریند بر روی کودکان و خانواده های آنان نشأت گرفته است. بامریند با رویکردی تیپ شناختی بر ترکیب اعمال فرزندپروری متفاوت تأکید می کند. تفاوت در ترکیب عناصر اصلی فرزندپروری (مانند گرم بودن، درگیر بودن، درخواست های بالغانه، نظارت و سرپرستی) تغییراتی در چگونگی پاسخ های کودک به تأثیر والدین ایجاد می کند (دارلینگ،2007). شیفر بر اساس مشاهدات تعاملات کودکان 1 تا 3 ساله با مادران آنها یک طبقه بندی مبتنی بر دو جنبه رفتار والدینی یعنی آزادی- کنترل (سهل گیری در مقابل سخت گیری) و سردی- گرمی (پذیرش در مقابل طرد شدن) را ارائه کرده و نتیجه گرفته که مادران پذیرنده یا طرد کننده می توانند سخت گیر یا آسان گیر باشند (لایبل،2002).
یکی از ناتوانیهای عمده کودکان که استرس زیادی برای والدین ایجاد می کند، وجود کودک آهسته گام است. طبق تعریف، آهسته گام، عبارت است از رشد ناقص ذهن که شخص را در تطابق یا سازش با محیط خود ناتوان می کند؛ به طوری که بدون نظارت و کمک دیگری، قادر به زندگی نیست، (تردگلد، 2000). براساس تحقیقات، در هر جامعه حدود 1 تا 3 درصد جمعیت را افراد کم توان ذهنی تشکیل می دهند (سادوک،2003؛ نقل از رستمی، 1388). تولد چنین کودکانی در خانواده، همراه با استرس است. والدین این کودکان، با مسائل زیادی همچون مشکل پذیرش ناتوانی فرزند، خستگی ناشی از پرستاری و مراقبت، مسائل مربوط به اوقات فراغت، مشکلات مالی، مسائل پزشکی، آموزشی و توانبخشی مواجه هستند (وایتر،2003).
مسأله کودکان استثنایی و رسیدگی بیشتر به وضعیت بهداشت روانی آنان و خانواده هایشان، در سالهای اخیر به عنوان یکی از موضوعات مهم، اذهان جهانیان را به خود معطوف کرده است و چندین روز به عنوان روز جهانی بزرگداشت این افراد نامگذاری شده است تا اهمیت آنان در اجتماع مشخص تر شده و به رفع مشکلاتشان کمک شود (یکتاخواه، 1388). هر چند والدین در مواجهه با تولد فرزندان براساس ویژگیهای خاص خود و نیز محیط پیرامون خود، واکنشهای گوناگونی نشان می دهند و به ندرت، می توان این واکنشها را پیش بینی کرد، اما واکنش والدین کودکان آهسته گام، پیش بینی پذیر است که شامل احساس گناه، احساس خشم، حمایت افراطی، مشکلات بین فردی و مسائل زناشویی می شود (وایتر، 2003). ممکن است شیوه های تربیت فرزندان در این خانواده ها متفاوت باشد و والدین کودکان استثنایی از روش های متفاوتی نسبت به والدین کودکان عادی استفاده نمایند ولی در نهایت اتخاذ هر نوع سبک و شیوه ی فرزند پروری، نه تنها تأثیری بر سلامت روانی کودکان، بلکه بر والدین نیز خواهد گذاشت (گرجی و محمودی، 1391).
. Maccoby & Martin
. Simons & Conger
. Hrgenhan & Alson
. Hardy
. Webster
. authoritative
. authoritarian
. harmonious
. Teodoro
. Slomoswski & Dann
. Parker & Slobby
. Matson
. Ray &Elliott
.Mrial & Gimpel
. Randy & Michelle
. Eva
. Hyatt &Filler
. Levine &Barringer
Gresham.
. Parenting
.Bamriand
. Lewis & Lamb
. Renk & Roberts
. Darlying
.Shifer
. Laible
.Terdgold
. Sadock
ویی به نظر میرسد که افراد افسرده به دلیل وضعیت روانشناختی ویژه از منابع سرمایه روانشناختی از قبیل خودکارآمدی، تابآوری، امید، خوشبینی برخوردار نیستند. در این راستا کارور وگینز،(1978) نشان دادند که خودکارآمدی و خوشبینی بهعنوان مؤلفههای سرمایه روانشناختی به طور معکوس با افسردگی رابطه دارند.
هدف کلی
تعیین نقش سرمایه اجتماعی و روانشناختی در پیشبینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی
هدف جزئی
تعیین نقش مؤلفههای سرمایه اجتماعی در پیشبینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی
تعیین نقش مؤلفههای سرمایه روانشناختی در پیشبینی وقوع و عدم وقوع افسردگی غیربالینی
تعیین تفاوت سرمایه اجتماعی و مؤلفههای آن در افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی
تعیین تفاوت سرمایه روانشناختی و مؤلفههای آن در افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی
سرمایه اجتماعی و روانشناختی قادرند وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی را پیشبینی کنند.
مؤلفههای سرمایه اجتماعی قادرند وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی را پیشبینی کنند.
مؤلفههای سرمایه روانشناختی قادرند وقوع یا عدم وقوع افسردگی غیربالینی را پیشبینی کنند.
بین افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی از نظر سرمایه اجتماعی و مؤلفههای آن تفاوت وجود دارد.
بین افراد افسرده غیربالینی و افراد عادی از نظر سرمایه روانشناختی و مؤلفههای آن تفاوت وجود دارد.
متغیر ملاک: سرمایه اجتماعی، سرمایه روانشناختی
متغیر پیشبینی: افسردگی غیربالینی و وضعیت عدم بیماری
تعریف مفهوم افسردگی
افسردگی حالت روانی ناخوشایندی است که با دلزدگی، یأس و خستگیناپذیری، مشخص میشود و در بیشتر مواقع با اضطراب کم و بیش شدید همراه است (بنا به تعریف پیهرون،1973؛ به نقل از دادستان، 1376). افراد مبتلا به این اختلال چنانچه نشانههای مذکور را در حد شدید و عمیق نداشته باشند ولی از داشتن این نشانهها در رنج باشند به عنوان افسرده غیر بالینی تلقی میشوند.
تعریف عملیاتی افسردگی
در این پژوهش برای تعیین افراد افسرده غیربالینی از پرسشنامه افسردگی بک(BDI.11) استفاده شد و نمرهای که افراد در این پرسشنامه بدست خواهند آورد، مبتنی بر خط برش نمره(30 تا 18 )به عنوان ملاک افسردگی غیربالینی در نظر گرفته شد.
تعریف مفهومی سرمایه روانشناختی
سرمایه روانشناختی یک وضعیت مثبت روانشناختی است که بیانگر تلاش فرد در جهت پیشرفت خود و آینده میباشد (لوتانز و همکاران، 2007).
تعریف عملیاتی سرمایهروانشناختی
منظور از سرمایه روانشناختی نمرهای است که آزمودنیها در پرسشنامهی سرمایه روانشناختی لوتانز و همکاران (2007) بدست میآورند.
مؤلفه های سرمایه روانشناختی
تعریف مفهومی خودکارآمدی
باورها و قضاوتهای فرد به تواناییهای خود در انجام وظایف و مسئولیتها(بندورا، 1986،1997).
تعریف عملیاتی خودکارآمدی
در این پژوهش منظور از خودکارآمدی نمرهای است که فرد در سؤالات مربوط به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روانشناختی PCQ بدست میآورد.
تعریف مفهومی امیدواری
اسنایدر و همکاران(1991) امید را مجموعهای شناختی میدانند که مبتنی بر احساس موفقیت ناشی از منابع گوناگون و مسیرها و شیوههای انتخاب شده برای نیل به اهداف است.
تعریف عملیاتی امیدواری
در این پژوهش منظور از امیدواری نمرهای است که آزمودنی در پاسخ به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روانشناختی، PCQ بدست می آورد.
تعریف مفهومی خوشبینی
خوشبینی به جهتگزینی اشاره دارد که در آن معمولاً پیامدهای مثبت مورد انتظارند و این پیامدها به عنوان نتایج عوامل ثابت، کلی، درونی، در نظر گرفته میشود (بویری، 1386).
تعریف عملیاتی خوشبینی
در این پژوهش منظور از خوشبینی نمرهای است که فرد در سؤالات مربوط به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روانشناختی PCQ بدست می آورد.
تعریف مفهومی تابآوری
گارمزی و ماستن (1991) تابآوری را یک فرآیند، توانایی، پیامد سازگاری موفقیتآمیز با شرایط تهدید کننده تعریف نمودهاند.
تعریف عملیاتی تابآوری
در این پژوهش منظور از تابآوری نمرهای است که فرد در سؤالات مربوط به خرده مقیاس سؤالهای آزمون سرمایه روانشناختی، PCQ بدست میآورد.
. Depression
.self-efficacy
2.Bandura
.Hope
optimism
Resiliense