ه در ظرافت و زیبایی فرشهای دستباف ایران شکی نیست، اما آمار صادرات چیز دیگری میگوید و آن هم واگذاری سهم قابلتوجهی از بازار فرش دستباف به رقباست.
باید توجه داشت که جهانی شدن به عنوان بخشی از اقتصاد نوین، موضوع بحث کارشناسان اقتصادی در کشورها است. در ایران به منظور گسترش صادرات غیر نفتی و حضور در بازارهای جهانی و رشد و دوام در این بازار ، نیازمند در نظر گرفتن اصول سلیقهیابی و ایجاد بازارهای مصرف مناسب و مطمئن است. در این راستا فرش دستباف به عنوان یکی از مهمترین صادرات ایران در عرصه تجارت جهانی، به دنبال به دست آوردن جایگاه متناسب و در خور توجه وشان و منزلت خود است.
لذا بررسی آسیبشناسی حوزه صادرات فرش ، لازمه دستیابی به جبران خسارات ناشی از مشکلات است. در این مقاله ضمن بررسی مفاهیم، رویکردها و الگوهای آسیبشناسی ، صنعت فرش کشور را به لحاظ اهمیت اقتصادی مختلف جامعه مورد تحلیل قرار داده و برای توسعه صادرات و در نتیجه توسعه اقتصادی صنعت فرش کشور ، مرکز ملی فرش دستباف ایران را مورد آسیبشناسی قرار دادهایم. باید در ابتدا دانست آسیبشناسی حرکتی است انقلابی در جهت رسیدن به مطلوب، و همیشه جنبه درمانی ندارد بلکه حرکت در جهت توسعه نیز از ویژگیهایی است که توسط آن محقق میشود. مدیران مبتکر ، خلاق و مسئولیتپذیر همیشه از ارزیابی استقبال میکنند چرا که آن نه تنها خطری برای خود احساس نمیکنند بلکه از آن به عنوان راستی آزمایی عملکرد خود و حتی اصلاح برخی ازروشها و شیوهها در جهت رسیدن به اهداف یاد میکنند.
در ایران سالهاست ارزش صادرات فرش دستباف ایرانی از اوج خود فاصله گرفته و از رقم یک میلیارد و 600 میلیون دلار صادرات در سال 73 که 44 درصد صادرات غیر نفتی در آن زمان را تشکیل میداد ، روند نزولی در پیشگرفته و حولوحوش رقمهای نیم میلیارد دلار صادرات میچرخد، به طوری که رقم صادرات فرش دستباف در سال 89 به حدود 556 میلیون دلار رسید و سال 90 نیز حدود600میلیون دلار بود .
امسال نیز با آن که ، صادرات یک میلیارد دلاری را برای فرش دستباف تا پایان سال هدفگذاری شد اما آمار ده ماهه گمرک از صادرات فرش دستباف نشان میدهد طی این مدت تنها 361 میلیون دلار فرش دستباف به خارج از کشور صادر شده است که نسبت به میزان صادرات این محصول در مدت یادشده در سال گذشته کاهشی 17 درصدی را نشان میدهد، در نتیجه با توجه به زمان باقیمانده تا پایان سال به طور قطع میتوان گفت رقم هدفگذاری شده برای صادرات یک میلیارد دلاری بسیار آرمانی و دور از واقعیت بوده است.
صادرات یک میلیارد دلاری در حالی در نیمه اول امسال وعده داده شد که به عقیده تولیدکنندگان ، دستیابی به این رقم با توجه به کاهش میزان تولید فرش و افزایش هزینه تمامشده در پی افزایش هزینه مواد اولیه، دستمزد و… بعید به نظر میرسد آنچه مسلم است در سالهای گذشته نبود برنامهریزی مناسب و حمایتهای لازم باعث شده رقبایی چون چین، هند و پاکستان بتوانند با تولید فرشهایی ارزانقیمتتر و طرحهایی متناسب باسلیقه بازار ، سهم فرش ایران از بازارهای جهانی را کاهش دهند. تحریمها نیز موجب شد برخی صادرکنندگان بازار صادراتی خود را از دست بدهند. گزارشهای منتشرشده نشان میدهد در سالهای گذشته همواره بیش از 95 درصد فرش دستباف ایران به 33 کشور صادر میشده است که در این بین آمریکا، آلمان، امارات، ایتالیا، لبنان و ژاپن به عنوان شش کشور اصلی مقصد صادرات فرش دستباف ایران محسوب میشدند اگر چه هم اکنون مسئولان بازرگانی، کشورهای هدف جدیدی را از جمله کشورهای آفریقایی، چین، اندونزی و… به عنوان بازارهای جدید صادرات فرش در برنامه خود تعریف کردهاند و گفته میشود قالی ایران به حدود 80 کشور صادر میشود، اما به گفته همین مسئولان، بیشترین مشکل صادرات در کشورهای دیگر ناآشنایی مردم آن کشورها با فرش دستباف ایران است که برای رفع این مشکل نیاز به تبلیغات قالی ایران در کشورهای خارجی و حضور مستمر برای جلوگیری از فروش فرش رقبا به نام فرش دستباف ایران است.
به گفته فعالان صنعت فرش دستباف کشور، در حوزه تجارت، دنیا پیشرفتهای زیادی کرده است، اما در ایران کماکان روشهای سنتی فروش و بازاریابی اعمال میشود به گفته آنها بهتر است به جای ایجاد مرکز سفارش پذیری متمرکز فرش دستباف، به سراغ ساماندهی زنجیره تولید و سفارش رفته و سر دو زنجیر را که یک سر آن خارج از کشور و در بازار مصرف وجود دارد و سر دیگر آن داخل کشور یعنی تولید در روستاهاست را ساماندهی کرد. مسلم است اعزام هیاتهای تجاری برای یافتن بازارهای جدید گامی است مثبت، اما موفقیت زمانی حاصل میشود که این اقدام همراه با برنامه باشد و در کنار اعزام این هیاتها، نحوه تبلیغات و روشهای ورود به این بازارها بررسی شود تا با توجه به سلایق و تولیدات مورد نیاز این بازارها فرشهای دستباف تولیدشده روانه این بازارها شود و از رقابتهای نابجای تجار ایرانی با یکدیگر نیز جلوگیری شود.
تولید سنتی و تمرکز بر طرح و نقشههای قدیمی و روشهای سنتی بازاریابی و فروش، و نیز کور بافی و تولید بدون اهمیت دادن به سلیقههای مشتریان فرش در بازارهای هدف، میتواند یکی از عوامل رکود فرش ایران باشد که باید در این زمینه، تحول اساسی صورت گیرد.
همچنین در مورد نوسانات بازار صادراتی فرش دستباف بحثهای گوناگونی مطرح شده است بخش قابلتوجهی از مطالعات با تاکید بر ارزآوری، اشتغالزایی و ارزش افزوده بالای فرش دستباف، دولت را مسئول زیان صادراتی ایران در این بازار میدانند و مطالبات جدیدی (مثل جایزه صادراتی) را مطرح میکنند.
در این مطالعه به دنبال این هستیم که نشان دهیم در ایران فرش دستباف در حوزه تولید و توزیع مبتنی بر نظام رانشی است تا کششی. بدین معنا که در تولید فرش دستباف نظر و سلیقه مشتریان در انتخاب نوع مواد اولیه مصرفی نوع ریسندگی مواد اولیه، نحوه رنگرزی، نوع طرح و نقشه، شکل و اندازه فرش، رج شمار و نوع کاربری و در امر توزیع مواردی چون اندازه سفارشات، ارائه خدمات پس از فروش، تحویل سفارشی به مشتری و رعایت و مراقبت جهت ممانعت از پارگی، رطوبت و پوسیدگی فرش، چندان مورد توجه قرار نمیگیرد. البته به زعم فعالان این صنعت با جدی گرفتن نظر و سلیقه مشتریان چه در امر تولید و چه در امر توزیع امکان تغییر عرضه فرش دستباف به شکل کنونی وجود دارد.
ان ارشد به عنوان تصمیم گیرندگان و هدایت گران یک سازمان می بایستی خود را به سلاح دانش مجهز و با شناخت مدل های مدیریت دانش و کاربردی کردن آنها در سازمان تحت امر خود تصمیماتی را اتخاذ نمایند که به بهبود اوضاع ، افزایش بهره وری و اثر بخشی ، کاهش هزینه ها و بهینه کردن عملکرد پرسنل در جهت دستیابی به اهداف و در نهایت رشد و بالندگی سازمان منجر شود .
مجموعه عملیات ها و فعالیت های سازمان در پرتو راهبرد مدیریت دانش موجب می گردد تا نظام مدیریت دانش به صورت مؤثر و کارآمد عمل نماید، به فرهنگ سازمان ملحق گردد و در راستای حمایت از سازمان، به کارکرد مؤثر خود ادامه دهد .
“مدیریت دانش رشته ای عملی است که شیوه برخورداری از حمایت دو جانبه را برای ایجاد ، تصرف، سازمان دهی و استفاده از اطلاعات ، تشویق و تقویت می کند ” (جعفری مقدم ، 1382 ) .
دافی متذکر می گردد که ، مدیریت دانش فرآیندی است که از طریق آن، افراد با استفاده از طبقه بندی های چند بعدی اطلاعات در محیط های متفاوت و استفاده کنندگان گوناگون به خلق دانش می پردازد . بنابراین برای اثربخشی فرآیند مدیریت دانش ، در محیط عملیاتی ، سازمان باید عنصر انسانی را، که این ارزش رابه اطلاعات می افزاید، درک و قدر دانی کند .
مدیریت دانش ، توانایی یک سازمان است در استفاده از سرمایه معنوی (تجربه و دانش فردی نزد هر فرد ) و دانش دسته جمعی به منظور دستیابی به اهداف خود از طریق فرآیندی شامل تولید دانش ، تسهیم دانش و استفاده از آن به کمک فناوری.اصول مدیریت دانش شامل توسعه ، اجرا و نگهداری زیر ساختهای فنی و سازمانی به عنوان بستر و الزام انتشار دانش و انتخاب فناوری های خاص است.(نوروزیان ، 1384) .
بنابر این در اهمیت مطالعات مدیریت دانش همین بس که مدیریت دانش طبق تعریف پروساک عبارت است از تلاش برای کشف دارایی نهفته در ذهن افراد و تبدیل این گنج پنهان به دارایی سازمانی ، به طوری که مجموعه وسیعی از افرادی که تصمیم گیریهای شرکت دخیل هستند ، به این ثروت دسترسی داشته و بتوانند از آن استفاده کنند.
هدف اصلی تحقیق بررسی میزان اثر بخشی مدیریت دانش در حوزه معاونت مالی و اداری شهرداری تهران بر اساس فرآیندهای مدیریت دانش است که از این طریق به شناسایی نقاط ضعف و قوت این حوزه در بکارگیری مدیریت دانش در سطوح مختلف فعالیت ، مدیریت و اداره امور بپردازیم .
به صورت خلاصه میتوان گفت در این تحقیق به دنبال اهداف زیر هستیم :
بررسی اثر بخشی مدیریت دانش بر اساس فرآیند اجتماعی سازی در حوزه معاونت
مالی و اداری شهرداری تهران .
بررسی اثر بخشی مدیریت دانش بر اساس فرآیند برونی سازی در حوزه معاونت
مالی و اداری شهرداری تهران .
بررسی اثر بخشی مدیریت دانش بر اساس فرآیند درونی سازی در حوزه معاونت
مالی و اداری شهرداری تهران .
بررسی اثر بخشی مدیریت دانش بر اساس فرآیند ترکیب در حوزه معاونت
مالی و اداری شهرداری تهران .
مدیریت دانش در حوزه معاونت مالی و اداری شهرداری تهران بر اساس فرآیند اجتماعی سازی
به چه میزان اثر بخش است ؟
مدیریت دانش در حوزه معاونت مالی و اداری شهرداری تهران بر اساس فرآیند برونی سازی
به چه میزان اثر بخش است ؟
مدیریت دانش در حوزه معاونت مالی و اداری شهرداری تهران بر اساس فرآیند درونی سازی
به چه میزان اثر بخش است ؟
دن به اهداف سازمان در گروی توانایی نیروی انسانی در انجام امور محوله است. نیروی انسانی به عنوان یکی از مهمترین عوامل در پیشبرد اهداف و ارتقای بهرهوری سازمانها محسوب میشود. بنابراین بهبود عملکرد و بهسازی نیروی انسانی نیاز انکارناپذیری برای سازمانها است و مدیریت عملکرد ابزاری برای دستیابی به این هدف است. ارزیابی عملکرد نسبت به بسیاری فنون و روشهای بهبود سازمانی بسیار کم هزینهتر، آشناتر و ملموستر است. باتوجه به توان بالقوه ارزیابی عملکرد در بهسازی نیروی انسانی اگر از این ابزار به درستی و مطابق نیازهای روز استفاده شود نیازی به تغییرات بنیادین صرف هزینههای بالا نخواهد بود . باید یادآور شد که بسیاری از مدیران ارزشیابی عملکرد را فقط جهت رفع تکلیف و بدون توجه به پیامدهای آن به عمل میآورند و کوتاهی در ارایه بازخورد به کارکنان باعث بروز نارضایتی در میان آنان شده و در نتیجه باعث کاهش انگیزه و تلاش کارکنان میشود(دسلر،1381).
تحقیقات مشابهی که در این زمینه انجام گرفته نشان میدهند که ارزیابی عملکرد تاثیر قابل توجهی در ابعادی مثل انگیزش کارکنان، تمایل به آموزش، رضایت شغلی و … دارد و در کل منجر به بهبود عملکرد میشود. حال با این سوال مواجه میشویم: آیا نظام ارزیابی عملکرد در قلمرو مکانی مورد تحقیق توانسته به اهداف خود که همان بهبود عملکرد کارکنان و تحقق اهداف سازمانی است به طور کامل دستیابی پیدا کند؟ لذا سعی کردیم تا نظام ارزیابی عملکرد کارکنان را که تاثیر مهمی در تحقیق اهداف این مجموعه را دارد را به صورت اجمالی بررسی کنیم تا نسبت به کارآیی این نظام ارزیابی شناخت پیدا کنیم و برای رسیدن به این شناخت با توجه به گفتههای اخیر باید به این پرسش پاسخ دهیم: تا چه اندازه ارزیابی عملکرد با بهبود عملکرد که منجر به بهبود نیروی انسانی میگردد ارتباط دارد؟
1 – 3 – ضرورت و اهمیت مساله پژوهش
امروزه عامل انسانی به عنوان کلیدیترین و حساسترین عنصر سازمانی محسوب میشود و بیشتر تئوریهای جدید سازمان و مدیریت نیز به چنین عامل حساسی اشاره کردهاند لذا به منظور آگاهی از نتایج عملکرد نیروی انسانی، در رابطه با بازده و کارایی مورد انتظار، شاغلان در سازمان مورد ارزیابی قرار
میگیرند. بدین گونه با شناخت نقطه ضعفهای مستخدم، کمبودهای سازمان و نیروهای صدیق و با کیفیت، اقدامات لازم جهت بهسازی به عمل میآید(عسگریان،1370).
سازمانها همواره در جهت اهداف از پیش تعین شده در حرکت بوده و فعالیتهای آن ها به منظور رسیدن به همان هدفها است؛ لیکن سازمان نیز اهدافی دارند که برای تأمین آن ها تلاش میکنند. هرگاه نظام صحیح و مناسبی برای ارزیابی شایستگی و لیاقت کارکنان طراحی، و به درستی اجرا شود، نه تنها عامل مؤثری برای دستیابی به اهداف سازمان است؛ بلکه در تأمین اهداف و منافع واقعی کارکنان نیز نقشی به سزا خواهد داشت. مدیریت سازمان جهت ایجاد سازمانی با نیروی انسانی کارآمد و توانمند راهی جز توجه به امر آموزش، تقویت قدرت خلاقیت و ابتکار، بالا بردن روحیه و انگیزه، رشد شخصیت کارکنان و مسائلی از این قبیل ندارد، جهت دست یابى به این اهداف، در مرحله نخست عملکرد کارکنان باید به نحو مطلوب مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد و پس از مشخص شدن نقاط ضعف و قوت کارکنان در این زمینهها میتوان نسبت به رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت اقدام نمود. به عبارت بهتر با ارزیابی عملکرد باید در بهبود و پرورش نیروی انسانی کوشید(مشبکی ،1377).
جه به تحقیقات انجام شده در سال های اخیر در دنیا و توجه روزافزون به بررسی هوش هیجانی در عرصه های گوناگون و نیز بررسی مدیریت تحول گرا به عنوان سبک مدیریت موفق در سازمان های امروز، تحقیقات اندکی در این زمینه در ایران انجام شده است. هدف از انجام این تحقیق سنجش میزان هوش هیجانی مدیران و مهم تر از آن پیدا کردن دلایلی دال بر وجود رابطه بین هوش هیجانی بالاتر و سبک رهبری تحول گرا است .
اهمیت و ضرورت پژوهش
ارتباط بین هوش هیجانی و سبک رهبری در تحقیقات سایر پژوهشگران اثبات شده است به همین دلیل در صورت بررسی میزان هوش هیجانی مدیران مدارس شهرستان گلپایگان نقاط قوت و ضعف مدیران در ارتباط با مولفه های هوش هیجانی مشخص خواهد شد، با توجه به این که هوش هیجانی یک خصوصیت است که می تواند پرورش و رشد پیدا کند مدیران می توانند نقاط منفی خود را شناسایی کرده و آن ها را تقویت نمایند تا به سبب تغییر عملکرد های هیجانی و کنترل آن بتوانند سبک رهبری خود را از حالت تعادل گرا به سبک تحول گرا نزدیکتر نمایند. محیط شغلی مدیران مدارس به دلیل مواجه بودن با قشر نوجوان نیازمند تصمیم گیری های سریع و مقتدارنه می باشد ، مدیران در صورتی در مواجهه با این نوع تصمیم گیری ها عکس العمل مناسب تری را از خود بروز می دهند که بتوانند فاکتورهای محیطی را به خوبی بررسی کرده و هیجانات ناشی از آن را کنترل نمایند ، هوش هیجانی بالا به افراد کمک می کند که در این شرایط تصمیمات بهتری را اتخاذ کنند.
متاسفانه تا کنون در داخل کشور تحقیقات بسیار کمی جهت بررسی ارتباط هوش هیجانی و سبک رهبری صورت گرفته است.کمبود چنین تحقیقاتی در حیطه آموزش و پروش مشهودتر است.با توجه به این که بالا بودن هوش هیجانی در مدیران مدارس می تواند کشور را در راستای تحقق و پیشبرد اهداف تعیین شده در ماموریت ها و برنامه های مورد نظر یاری رساند ، و از آنجا که این احتمال وجود دارد که هوش هیجانی با سبک رهبری مدیران در ارتباط باشد ، ضروریست این امر مورد بررسی قرار گیرد که آیا هوش هیجانی با سبک رهبری مدیران ارتباط دارد یا خیر.شناخت مولفه های دخیل در شیوه ارتباطات مدیران از جمله فعالیت هایی است که در اثر بخش تر ساختن و کارآمدی سازمان ها موثر است از اهمیت بالایی برخوردار است.در این تحقیق به بررسی رابطه هوش هیجانی و سبک رهبری مدیران مدارس شهرستان گلپایگان پرداخته شده است.
یکی از مهمترین خصیصه ها که می تواند به رهبران و مدیران در پاسخ به تغییر شرایط کمک کند ، هوش هیجانی و سبک تحول گرا است . هوش هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجان ها و احساسات و توانمندی های انسانی دارد . مدیران برخوردار از هوش هیجانی ، رهبران مؤثری هستند که اهداف را با حداکثر بهره وری و رضایتمندی و تعهد کارکنان محقق می سازند ، رهبری تعامل گرا را نیز به عنوان یک فرایند مبادله اجتماعی در نظر گرفته اند ، در جایی که رهبران برای افزایش عملکرد کارکنان خود به پاداش و تنبیه سازمان متکی هستند . رهبران تعامل گرا پیروان خود را در جهت اهداف و نقش های تثبیت شده مورد نیاز هدایت کرده و برای انگیزش دادن به آن ها به پاداش و تنبیه سازمانی متکی هستند. علاوه بر این ، آن ها بر تکالیف، استانداردهای کاری و اهداف وظیفه محور تأکید دارند . امروزه مدیریت آموزشی ، برای جبران نزول کیفی آموزش و پرورش ناشی از توجه به مشکلات کمی ، یک الزام است و ابعاد وسیع و پیچیدگی وظایف آموزشی ، به مدیرانی با عمق نظر و بینش و انعطاف پذیری و مجهز به دانش مدیریت نیاز دارد به همین جهت انجام چنین تحقیقاتی برای سازمان حائز اهمیت می باشد و چندان در داخل سازمان به آنها پرداخته نشده است .
– Emotional Intelligence
– Bar-ON
– Shaughnessy & Parker
– Jordan et.al
1-3)اهداف تحقیق:
1-شناسایی رابطه آشنایی مدیران استان به قوانین و مقررات مالی با افزایش هزینه های دستگاههای اجرایی
2-شناسایی رابطه آشنایی مدیران استان به قوانین و مقررات مالی باجذب بهینه اعتبارات توسط دستگاههای اجرایی
3-شناسایی رابطه آشنایی مدیران استان به قوانین و مقررات مالی با رضایت مدیران وکارشناسان از دیوان محاسبات
4-شناسایی رابطه آشنایی مدیران استان به قوانین و مقررات مالی، بامیزان ارجاء پرونده های مربوط به نقض قوانین و مقررات به مراجع ذیصلاح(دادسرای دیوان محاسبات کشور،اداره کل بازرسی استان،دادگستری و…)
5 شناسایی رابطه آشنایی مدیران استان به قوانین و مقررات مالی بااتخاذ تصمیمات صحیح و مناسب
1-4)فرضیه های تحقیق:
-1Kolmogorov-Smirnov
Friedman Test-2
The statistical package for social science (spss)–3