1-4-1- هدف کلی
2-4-1– هدفهای اختصاصی
هدفهای اختصاصی این پژوهش عبارتند از:
5–1– سؤالهای پژوهش
سؤالهای این پژوهش عبارتند از:
متغیر وابسته: توجه شنیداری انتخابی، توجه شنیداری تقسیمشده
متغیر مستقل: الکتروشوک
متغیر مقولهای: گروه افراد مبتلا به اختلالهای خلقی دارای دو سطح دریافت کننده الکتروشوک و دریافت نکننده الکتروشوک
1-6-1- تعریفهای مفهومی متغیرها
توجه شنیداری انتخابی: توجه شنیداری انتخابی سطحی از توجه است که به ظرفیت حفظ تکالیف شناختی و رفتاری، در هنگام مواجه شدن با محرکات مزاحم یا رقیب اشاره دارد (تسورت، اسپونگ و استو، 2007)
توجه شنیداری تقسیمشده: توجه شنیداری تقسیمشده بالاترین سطح توجه است و اشاره به توانایی پاسخ دادن به شکل خودانگیخته به چندین تکلیف در یک زمان دارد (همان منبع).
الکتروشوک: الکتروشوک، درمانی زیستی است که با ایجاد تشنجی خفیف و با عبور جریان ضعیف الکتریکی در ناحیه ای از سر انجام می شود (فینک، 2001).
. Fink
. Baldwin
. Oxlad
. cognitive behavior therapy
. Faedda
. Mattews
. Uk ect review group
. simulated
. tsourtos
. spong
مصرف مواد به متغیرهای روان شناختی دیگری از جمله احساس ناامنی و سبکهای دفاعی ناکارآمد نیز بستگی دارد.
زینالی و همکاران (1386)، در مطالعهای که با هدف بررسی زمینههای پیش اعتیادی معتادان و مقایسهی آن با افراد غیرسالم انجام دادند، به این نتایج دست یافتند که وجود زمینه و استعداد ویژه برای قبول و مصرف مواد مخدر ضروری است و اینکه زمینههای پیش اعتیادی معتادان نظیر خصوصیات شخصیتی، روابط خانوادگی، شیوهی زندگی و عقاید آنها بهطور معناداری متفاوت از افراد سالم است.
با مطالعهی پژوهشهای گذشته به نظر میرسد که متغیرهایی از جمله هیجانخواهی، پرخاشگری، ابراز وجود و افسردگی ممکن است رابطهی نزدیکی با گرایش به مواد داشته باشد (زرگر و همکاران، 1387).
یکی از مواردی که به عنوان پیشبینی کنندهی وابستگی به مواد مخدر در نظر گرفته میشود ابراز وجود میباشد. در اصل یکی از مهارتهای زندگی، مهارت ابراز وجود کردن میباشد که به معنای ابراز عقاید، احساسات و افکار، به صورت شایسته و به گونهایست که به هیچ کس، بیاحترامی روا نداریم و حق کسی را نیز ضایع نکنیم. ابراز وجود باعث افزایش عزت نفس، بیان منطقی افکار و احساسات، کاهش اضطراب، بهبود مهارتهای اجتماعی- ارتباطی و ملاحظه حقوق دیگران و در عین حال گرفتن حق خود شده و در نهایت منجر به افزایش میزان رضایت از زندگی و شادکامی میشود (مرادپور و همکاران، 1392).
بنابراین ابراز وجود یک مهارت آموخته شده است نه یک صفت که یک فرد یا دارای آن است، یا از آن بهرهمند نیست. لذا یک برنامه صحیح آموزشی ابراز وجود قادر است دید افراد را نسبت به خودشان تغییر دهد، اعتماد به خود را در آنها تقویت کند و روابط بین فردی را بهبود بخشد (Lin et al., 2004).
ضرورت مسئله
آثار و نتایج زیانبار و مخرب فردی، اجتماعی و فرهنگی سوءمصرف، وابستگی و اعتیاد به مواد سبب شده است تا بیماران سوء مصرف مواد و کادر درمانی جامعه برای پیشگیری، ترک و جلوگیری از مصرف مواد اقدام کنند. بر این اساس، متخصصان بهداشتی و مؤسسات آموزشی و درمانی نظریهها، مدلها، راهکارها و فنون مختلفی را در پیشگیری و درمان سوء مصرف مواد و پیشگیری از عود، ابداع، آزمایش و تجربه کردهاند.
گزارش شده است که اکثر افرادی که برای سوء مصرف مواد مراجعه کردهاند پس از ترخیص از درمان دچار عود مصرف مواد شدهاند (Patapis and Lynch, 2006).
با وجود این، هنوز شیوه درمان قطعی برای آن یافت نشده است. حتی پس از آن که فرد وابسته، مصرف مواد مخدر را برای مدتی طولانی قطع کند، نیز نمیتوان امیدوار بود که مصرف مواد را از سر نگیرد. از این جهت عود مصرف مواد یکی از معضلات اصلی درمان افراد دچار سوءمصرف مواد است. به منظور مقابله با مصرف مواد مطالعات مختلفی انجام شده است و جمعبندیهای به دست آمده از این مطالعات نشان میدهد که اثربخشی درمانهای نگهدارندهی دارویی، بدون مداخلههای روانی اجتماعی با عود مصرف مواد زیادی همراه است.
یکی از رویکردهای مداخلات روانی، کاربرد ذهن آگاهی در جلوگیری از عود مصرف مواد است
Witkiewitو همکاران (2005)، با ترکیب تحقیقات بیش از دو دهه بر پیشگیری از بازگشت به عنوان درمان وابستگی به مواد با فنون موجود بر پایه ذهنآگاهی، مداخله جدید شناختی رفتاری را برای، اختلالهای مصرف مواد با نام پیشگیری از بازگشت بر پایه ذهن آگاهی پیشنهاد کردند .
بنابراین، پیشگیری از عود بر پایه ذهن آگاهی، درمان رفتاری جدیدی است که فنون پیشگیری از بازگشت شناختی رفتاری سنتی (پیشگیری از بازگشت) را با مراقبه ذهن آگاهی برای درمان اختلالات مصرف مواد ترکیب میکند. از این تلفیق به عنوان موج سوم رفتار درمانی یاد میکنند. از نظر کابات-زین هدف ذهنآگاهی حالتی تغییر یافته از هوشیاری نیست، بلکه حالتی از خود مشاهدهگری بدون ارزیابی و توجه به واقعیت حال حاضر است (Greeson, 2009).
بنابراین با توجه به اثربخشی و جدید بودن این شیوه درمان و از آنجایی که بخشی از مراجعه کنندگان به مراکز خدمات مشاورهای را معتادان تشکیل میدهند و اغلب از انواع مشکلات روانی و جسمی، از قبیل افسردگی و اضطراب شکایت میکنند، براین اساس، ما توجه خود را به تبیینهای روان شناختی معطوف کرده، درصدد ارتقای سلامت معتادان خود درمانجو برآمدیم. با توجه به اطلاعات فوق، این مسأله برای پژوهشگر مطرح شد که آیا روش درمان شناختی ذهنآگاهی بر روی نشخوار فکری و ابراز وجود در افراد معتاد تحت درمان با متادون مؤثر است؟
1-4- اهداف پژوهش
1-5- فرضیه های پژوهش
تعریف مفهومی
منظور از ابراز وجود، توانایی ابراز خویشتن به صورت صریح و مناسب، ارج نهادن به احساس و فکر خود و شناخت نقاط قوت و ضعف خویشتن میباشد، پس ابراز وجود به معنی احترام گذاشتن به خود و دیگران است. یعنی این که عقاید، افکار، باورها و احساسات ما و دیگر افراد از نظر اهمیت برابرند (هرمزینژاد و همکاران، 1379).
تعریف عملیاتی
در این پژوهش ابراز وجود، نمرهای است که از پرسشنامه ابراز وجود به دست میآید.
تعریف مفهومی
نشخوار فکری به عنوان افکاری مقاوم و عود کننده تعریف میشود که گرد یک موضوع معمول دور میزند. این افکار به طریق غیر ارادی، وارد آگاهی میشوند و توجه را از موضوعات مورد نظر و اهداف فعلی منحرف میسازند (Joormann, 2006).
تعریف عملیاتی
در این پژوهش نشخوار فکری، نمرهای است که از پرسشنامه نشخوار فکری به دست میآید.
1-6-3– ذهن آگاهی
تعریف مفهومی
براساس نظر Kabat-zinn (1990)، ذهن آگاهی کیفیتی از هشیاری و به معنای توجه به لحظه کنونی، توجهی هدفمند و بدون قضاوت میباشد. بدون داوری است. در حضور ذهن فرد میآموزد که در هر لحظه از حالت ذهنی خود آگاهی داشته و توجه خود را به شیوههای مختلف ذهنی خود متمرکز نماید. ذهن آگاهی با بسیاری از مؤلفههای سلامت روان و بهزیستی روانی، توانایی سازش و عملکرد هیجانی، و کاهش احساس درد خصوصاً در موارد بیماریهای جسمانی همراه است.
تعریف عملیاتی
در این پژوهش آموزش ذهن آگاهی، آموزشی است که طی هشت جلسه بر روی بیماران دیابتی اجرا شده است (بر اساس بسته آموزشی که در پیوست آمده است).
همچنان که گفتیم اگر روایت را ضمن آنکه یک ابزار بالینی است راهی برای فهم تجربه انسان بنامیم. آن را در قالب روایت درمانی مطرح نموده ایم white,2000)،).
از آنجا که خانواده نخستین سازمان اجتماعی است که فرد در آن زندگی می کند، پس کانونی است که می تواند فشارهای روانی وارد شده بر اعضای خود را کاهش دهد واز آن جا که مادران نقشی مؤثر در تربیت فرزندان دارند، روایت درمانی می تواند به عنوان روشی سریع و عمیق در درمان افسردگی و سلامت روان زنان جامعه اثری مثبت داشته باشد؛ پس دست یابی به جامعه ای سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده است.
با توجه به پژوهش های انجام شده در داخل و خارج از کشوربررسی های مختلفی چون اثربخشی روایت درمانی گروهی بر نگرانی از بدریختی بدن، اثر بخشی روایت درمانی بر میزان تمایل به بخشودگی در زنان، اثر بخشی گروه درمانی تلفیقی به شیوه تصمیم گیری دوباره و روایت درمانی بر کنترل عواطف، مقایسه روایت های زندگی افراد افسرده و مضطرب با افراد عادی، مقایسه تأثیر روایت درمانی و رژیم درمانی بر شاخص تصویر بدن زنان، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به طور کلی و در اکثر تحقیقات نشان می دهد که روایت درمانی نسبت به سایر روشهای درمانی تأثیر مثبت بیشتری داشته است. اما پژوهشهایی که دقیقاً منطبق با موضوع تحقیق حاضر، به بررسی تأثیر روایت درمانی بر زنان و به ویژه زنان خانه دار بپردازد، یافت نشد و همانطور که اشاره شد، با توجه به اهمیت نقش زنان خانه دار در ساختن خانواده و به دنبال آن جامعه ای سالم، به نظر می رسد که انجام تحقیق با موضوع بررسی تأثیر روایت درمانی بر افسردگی زنان خانه دار دارای اهمیت می باشد و علاوه بر پر کردن خلأ های علمی موجود و بستر سازی برای تحقیقات آینده نتایج این تحقیق می تواند ضرورتهای کارکردی به منظور برنامه ریزی، سیاستگذاری و آموزش و مشاوره در این زمینه را یاری رساند.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی
بررسی تأثیر روایت درمانی بر افسردگی زنان خانه دار افسرده.
1-4-2 اهداف ویژه
تعیین اثر روایت درمانی بر میزان افسردگی زنان خانه دار بر حسب سن آنان.
تعیین اثر روایت درمانی بر میزان افسردگی زنان خانه دار بر حسب تحصیلات آنان.
1-5 فرضیه های تحقیق
1-5-1 فرضیه کلی
1-5-2 فرضیه های ویژه
1-6 متغیرها(اصطلاحات یاواژه های پژوهش)
نامگذاری متغیرها
متغیر مستقل:روایت درمانی
متغیر وابسته:افسردگی
متغیر کنترل:شهرابرکوه-سال1393
1-7 تعریف متغیرها
1-7-1تعاریف نظری متغیرها
تعریف نظری روایت درمانی: روایت درمانی فرآیند کمک به افراد برای غلبه بر مشکلات از طریق درگیر شدن در گفتگوهای درمانی میباشند. این گفتگو ها شامل بیرونی سازی مشکل استخراج پیامد های یگانه پررنگ کردن نقشه ی جدید و اتصال آن به گذشته وآینده ,با استفاده از تکنیک های درمانی خاص می باشد در این رویکرد درمان براساس نقل روایت ها و داستان های زندگی یک شخص از زبان خود شکل می گیرد،که درواقع این فرآیند درمان روایتی شامل گفتن روایت ها ,گوش دادن دقیق پرسش کردن,دوباره گفتن و دوباره شنیدن وباز سازی داستان ها با همکاری مراجع ومشاوره می باشد روایت های شخصی جدید,معانی جدید و برداشت های تازه ای از واقعیت می شوند white,2000)).
تعریف نظری افسردگی:واژه «افسردگی» به تجربه ی حالت ناشادی گفته می شود که تحمل آن دشوا است این حالت افسردگی توأم با اضطراب ویژگی اصلی تعریف بالینی افسردگی نیز هست (منشی طوسی،1371).
1-7-2تعاریف عملیاتی متغیر ها
تعریف عملیاتی روایت درمانی: مجموعه کاملا متمرکزی از فنون مداخلاتی که برای اولین بار توسط White & Epston (1990) با طرفداری از نظریه ی گفتگو براساس داستان ها مطرح گردیده است.هدف از این مداخلات آن است که به خانواده کمک شود تا یک مشکل توان فرسا و دشوار را برونی کنند.
این رویکرد به اعضای خانواده کمک می کند که جر وبحثشان را در این باره کاهش دهند که مشکل مال کیست وراجع به حل مشکل وارد گفتگو شوند.
دراین پژوهش اطلاعات مورد نیاز از طریق بیمارانی که به مراکز درمانی و مشاوره وبهزیستی مراجعه کرده اند را از طریق دوره متنی بر روایت درمانی بدست آمده است.
تعریف عملیاتی افسردگی: ابزار سنجش افسردگی در این تحقیق پرسشنامه ی افسردگی بک نسخه ی2 (BDI-II) است.
پرسشنامه افسردگی بک ویرایش دوم (BDI-II) شکل بازنگری شده پرسشنامه افسردگی بک است که جهت سنجش شدت افسردگی تدوین شده است2000) Brown ,Steer, (Beck,. فرم تجدید نظرشده پرسشنامه افسردگی بک در مقایسه با فرم اولیه بیشتر با DSM-IV همخوان است. علاوه بر آن ویرایش دوم این پرسشنامه، تمامی عناصر افسردگی را بر اساس نظریه شناختی افسردگی نیز پوشش می دهد.
این پرسشنامه همانند ویرایش نخست از 21 ماده تشکیل شده است و با این تفاوت که 4 ماده از ویرایش قبلی را نداشته و به جای آنها ماده های دیگری در پرسشنامه افزوده شده اند. همچنین در این پرسشنامه دو ماده (ماده های 16 و 18) به گونه ای ویرایش شده اند که به شدت افسردگی بیشتر حساس باشند.
این پرسشنامه در جمعیت 13 سال به بالا قابل استفاده است.
1-Narrative therapy
2- Winslade& Monk
1-Sadok
2-Sadok
2006؛ نقل از آمبر و کارول، 2009) در تعریف دلبستگی به مفهوم پیوند اشاره میکند و معتقد است که در اصل، پیوند فرایند شکل دهی یک دلبستگی است. به عبارت دیگر پیوند مجموعه رفتارهائی است که منجر به ارتباط عاطفی قوی بین دو نفر (دلبستگی) میشود. وی همچنین میگوید دلبستگی امن و سالم زمانی اتفاق میافتد که مادر محبت خود را نسبت به فرزند نشان دهد و توانائی برقراری همدلی داشته باشد. این کودکان آزادانه از مادر خود فاصله میگیرند و دور میشوند، ولی پیوسته موقعیت مادر خود و محل استقرار او را زیر نظر دارند؛ وقتی دیگران او را بغل میکنند، پاسخ مثبتی نشان میدهد و وقتی او را زمین میگذارند شادمانه بازی خود را ادامه میدهند. دلبستگی ایمن جنبه مهمی از رشد اجتماعی- هیجانی است که کودک از مادرش به عنوان پایگاه امن برای کشف دنیا استفاده میکند (آمبر و کارول، 2009).
اینگونه استنباط میشود که مدلهای دلبستگی با طرحوارههای شناختی قدیمی یا عقاید ما در مورد خودمان و دیگران ارتباط نزدیک دارند و بر تعاملات بین فردی اثر گذاشته و از آنها تأثیر میپذیرند. با وجود اینکه مدلهای دلبستگی به عنوان ویژگیهای فردی درنظر گرفته میشوند؛ اینگونه فرض میشود که احتمالاً مردم در روابط خاص، سطوح متفاوتی از امنیت را تجربه میکنند (حمیدی، 1386). همچنین این احتمال وجود دارد که این مدلها تحت تاثیر تجربیات حاصل از روابط ویژه دستخوش تغییر شوند. به عبارت دیگر تجربیات افراد در روابط خاص میتواند منجر به تغییر الگوی دلبستگی شود (فیروزی، 1380).
در زمینه مداخلات درمانی به منظور بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی زوجینی که درگیر تعارضات زناشویی هستند، تلاشهای متعددی در حیطه رواندرمانی انجام شده و به ثبت رسیده است. در حال حاضر دیدگاههای نظری متعددی با رویکردهای متفاوت به دنبال تبیین و حل تعارضهای زناشویی و بهبود رابطه عاطفی زوجین هستند. رویکردهایی از قبیل زوج درمانی مبتنی بر روانتحلیلگری، درمان نظامهای گسترده خانواده بوئن، زوج درمانی تجربی، زوج درمانی رفتاری شناختی، زوج درمانی راهبردی، زوجدرمانی یکپارچهنگر، زوج درمانی هیجان محور و … به ارائه مبانی و روشهایی جهت جلوگیری از بروز طلاق و تحکیم پیوند زناشویی پرداخته اند و هریک موفقیتهای چشمگیری در این زمینه کسب کردهاند (روشنی، 1390).
از مولفههای ضروری مداخلات مفید برای بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی در زوجینی که به مشکلات زناشویی برخوردهاند، آموزش مهارتهای ارتباطی، توجه به پویاییهای درون فردی و بین فردی، مشخص نمودن نقشهای متعارض و موازی در زوجین، توجه به فرایندهای رشدی، تعدیل انتظارات و ابراز احساسات ناخوشایند میباشد. با اندک تأملی در باب خصوصیات لازم برای درمانهای اثربخش بر بهبود رضایت زناشویی زوجین متعارض، به نظر میرسد که روش زوجدرمانی گروهی یک پارچهنگر میتواند بر بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی این افراد موثر باشد. زوج درمانی یکپارچه نگر، رویکرد درمانی گستردهای است که در حل مشکلات ارتباطی زوجها به عوامل میان فردی و درون فردی به طور همزمان توجه میکند (خمسه، 1388). زوج درمانی یکپارچهنگر برمبنای تئوری نظام عمومی خانواده، تئوری رشد بزرگسال و سرانجام تئوری دلبستگی به وجوده آمده است. این رویکرد تا حدودی نیز تحت تاثیر تئوری رفتاردرمانی و تئوری روابط موضوعی قرار دارد. خانواده درمانی روابط موضوعی ترکیبی از نظریه روان پویایی رابط موضوعی و درمان سیستمهای خانواده است. از جنبه نظری، این تجربه به تفسیرهایی منجر میشود که احتمالاً مؤثرتر عمل میکند زیرا اعضای خانواده ارتباط کاملتری با یکدیگر برقرار نموده و احساس درک شدن را تجربه میکنند. این رویکرد اولین رویکردی است که عملکرد فرد، فرآیندهای ناخودآگاه و تعاملات زناشویی را با یکدیگر ترکیب کرده است (کریستنسن، جیکوبسون و بابکوک، 1995). در این رویکرد به منابع بین نسلی و مرکزیت روابط تأکید میشود. اعتقاد بر آن است که روابط میان زوجین، نه تنها از شخصیت منحصر به فرد آنها تأثیر میگیرد، بلکه در سیستمی بزرگتر، تحت تاثیر روابط خانوادگی قرار دارد که فرزندان، والدین و گروههای اجتماعی را نیز شامل میشود. همچنین این رویکرد بر روابط میان زوجین و تعاملات میان آنها با والدین خود و نقش هریک از زوجین در این روابط تأکید میکند (جکوبسون و همکاران،2000). مزیت عمده رویکردهای یکپارچهنگر زوج درمانی فهم بیشتر رفتار انسان است که انعطاف پذیری درمان را زیادتر کرده است. تأکید هم بر عاملهای درون روانی و هم بر عوامل برون روانی در ارتباطات زوج است؛ به طوری که هر کدام میتواند قلمرویی مجاز داشته باشد (دیمیدجیان، مارتل و کریستنسن،2002؛ نقل از خمسه، 1388).
با در نظر گرفتن مطالب فوق پژوهش حاضر در پی بررسی اثربخشی زوجدرمانی گروهی با رویکرد یکپارچهنگر بر بهبود رضایت زناشویی و سبک دلبستگی زوجین متعارض میباشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
با توجه به رشد روز افزون پدیده طلاق در جامعه ایرانی و همچنین اثرات نامطلوب روانی، اجتماعی و اقتصادی این رخداد ناخوشایند، انجام پژوهش در حوزه حوزه رضایتمندی زناشویی تا اندازه زیادی میتواند در از پیش پا برداشتن ابهامات راهگشا بوده و گامی بسوی جدیتر گرفتن مسئله روبه رشد تعارضات زناشویی در جامعه ایرانی باشد. از سوی دیگر با شناخت و معرفی مداخلات موثر بر رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی، میتوان در سطوح مختلف مداخله کرد. میزان ازدواجهای با خطر بالا را کاهش داد، بر رضایت و شادکامی ازدواجهای موجود افزود و از بعضی ناسازگاریها پیشگیری به عمل آورد و از این طریق، از بسیاری از نابسامانیهای خانوادگی که منجر به هدر رفتن نیروهای عظیم انسانی میشود جلوگیری کرد (بهاری و همکاران،1390).
اهداف تحقیق
1- بررسی اثربخشی زوجدرمانی گروهی یکپارچهنگر بر بهبود رضایت زناشویی زوجین متعارض.
2- بررسی اثربخشی زوجدرمانی گروهی یکپارچهنگر بر بهبود سبک دلبستگی زوجین متعارض.
فرضیههای تحقیق
فرضیههای اصلی
1ـ زوج درمانی گروهی بارویکرد یکپارچه نگرموجب بهبود رضایت زناشویی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل میشود.
2ـ زوج درمانی گروهی با رویکرد یکپارجه نگر موجب بهبود سبک دلبستگی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل میشود.
فرضیههای فرعی
الف: زوج درمانی گروهی یکپارچه نگر موجب بهبود سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل میشود.
ب: زوج درمانی گروهی یکپارچه نگر موجب بهبود سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی زوجین گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل میشود.
تعاریف نظری متغیرها
رضایت زناشویی: رضایت زناشویی به معنای سازش بین انتظارات فرد از زندگی زناشویی و آنچه که به طور واقعی در زندگیاش تجربه مینماید میباشد. این رضایتمندی همواره با احساس خشنودی و لذت همراه است (گی زیبر، 2005؛ نقل از یاوری کرمانی، 1387). رضایت زناشویی یک متغیر نگرشی است و بنابراین از خصوصیات فردی زن و شوهر محسوب میشود. طبق تعریف فوق، رضایت زناشویی در واقع نگرش مثبت و لذتبخشی است که زن و شوهر از جنبههای مختلف روابط زناشویی دارند (یاوری کرمانی، 1387).
سبکهای دلبستگی: دلبستگی به طور کلی به پیوند میان افراد اطلاق میشود و افراد برای ارضای نیازهای عاطفی خود به یکدیگر تکیه میکنند. روانشناسی تحولی پیوند عاطفی را که بین نوزاد و مادر پدید میآید دلبستگی مینامد (برک، 1387). رفتار دلبستگی به تقرب و نزدیک شدن به نگاره دلبستگی اطلاق میشود و پیوند دلبستگی به جنبه عاطفی این رابطه اشاره دارد. این پیوند الزاماً دو سویه نیست، بلکه رابطهای است که بین یک فرد با شخص دیگری برقرار میشود (آمبر و کارول، 2009). انواع سبکهای دلبستگی عبارتند از: سبک دلبستگی ایمن و سبک دلبستگی ناایمن (دوسوگرا/ اضطرابی، اجتنابی).
زوجدرمانی گروهی با رویکرد یکپارچهنگر: زوج درمانی یکپارچهنگر، رویکرد درمانی گستردهای است که در حل مشکلات ارتباطی زوجها به عوامل میان فردی و درون فردی به طور همزمان توجه میکند (خمسه، 1388). زوج درمانی یکپارچهنگر برمبنای تئوری نظام عمومی خانواده، تئوری رشد بزرگسال و سرانجام تئوری دلبستگی به وجوده آمده است. این رویکرد تا حدودی نیز تحت تاثیر تئوری رفتار درمانی و تئوری روابط موضوعی قرار دارد (کریستنسن، جیکوبسن و بابکوک، 1995).
Bowling & Hill
Stence
Bowlby
Chris, Robbert & Mirjam
Feeney
Berk
Parry
Amber & Carole
Christensen, Jacobson & Babcock
Dimidjian
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف اصلی پژوهش
هدف اصلی این پژوهش، بررسی تاثیر آموزشهای فرزندپروری در بهبود عملکرد کودکان فزون کنش تحت درمان با نروفیدبک است.
1-4-2- اهداف جزیی
1-5- فرضیه های پژوهش
1-6-1- تعاریف مفهومی
نروفیدبک: نروفیدبک نوعی رویکرد توانبخشی در درمان ADHD-ADD است و هدف آن، بهنجارسازی پایدار رفتار بدون وابستگی مداوم به داروها یا رفتار درمانی است (باراباس و باراباس، 1996).
آموزش فرزندپروری: یکی از انواع برنامه های آموزش مدیریت کودکان است که برای والدین اجرا می شود. این برنامه چندسطحی و براساس جهت گیری پیشگیرانه و در راستای راهبردهای حمایت از خانواده توسط ساندرز و همکاران ایجاد شده است و برای والدین کودکان 12-2 ساله به کار برده می شود که دارای 5 سطح است که با نزدیک شدن به سطوح بالاتر، شدت مداخلات افزایش می یابد (ساندرز و همکاران ، 2003؛ ساندرز، 2003).
بیش فعالی/ نقص توجه: اختلال بیش فعالی « ADHD» مجموعه علائمی است با محدودیت میزان توجه که با سطح رشد فرد ناهماهنگ است و به ضعف تمرکز، رفتار ناگهانی، بیش فعالی منجر می شود. مشخصه اصلی این اختلال وجود الگوی پایدار فقدان توجه یا بیش فعالی تکانشگری است که درمقایسه با افرادی که در همان سطح ازرشد قرار دارند شدیدتراست (سادوک و سادوک، 2005).
سبک های تربیتی: باوم ریند (1991) سبک های تربیتی را شامل رفتارهای متنوع بهنجار و طبیعی می داند که والدین به منظور کنترل و اجتماعی کردن کودکانشان بکار می برند (تقی زاده طبسی، 1385)
سبک تربیتی مقتدرانه : “والدین مقتدر درخواست کنندگی بالا و پاسخ دهندگی بالا دارند”. والدینی که این شیوه را در پیش می گیرند به فرزندان خود استقلال و آزادی فکری می دهند و آنها را تشویق می کنند و نوعی محدودیت و کنترل را نیز برآنها اعمال می دارند. در خانواده هایی با والدین مقتدر اظهار نظر و ارتباط اخلاقی وسیع در تعامل کودک و والدین وجود دارد و گرمی و صمیمیت نسبت به کودک در سطح بالاست (ماسن وهمکاران، 1368)
– Authoritive
2-Authoritian
3-Permissive
4-Neglecting
-Attention Deficit Hyperactinity
– Sadock, Sadock
– Kring, Davison
-Goldman
– Turner
– Nash